
کالیفرنیا، به این نتیجه رسید که دو حوزه طرحواره، دیگر جهتمندی و گوش به زنگی بیش از حد و بازداری، همبستگی بالایی با مقیاس خستگی مفرط هیجانی در پرسشنامه فرسودگی ماسلچ داشت(ملانوروزی،1386).
• کوایرک و همکاران (1998)، دریافتهاند که بیشتر مصرف کنندگان مواد، دارای راهبردهای مقابلههای غیرانطباقی هستند.
• در زمینۀ نگرش نسبت به مصرف دارو، میتوان به تحقیق بروک 92(2002)، پیرامون نگرش دانش آموزان نسبت به مصرف مواد مخدر اشاره کرد. نتایج حاصل از تحلیل آماری رگرسیون، مشخص نمود که چگونگی نگرش فرد نسبت به مصرف سیگار، الکل و سایر مواد، با مصرف آنها مرتبط است. یافتههای این پژوهش نشان داد، افرادی که نگرش مثبتتری نسبت به مصرف مواد دارند، میزان مصرف سنگینتری نیز از خود نشان میدهند.
• اتیل93 (2002)، نشان داد؛ مادرانی که از سطح تحصیلات بالاتری برخوردارند، نسبت به آینده فرزندان خود خوشبینترند و بالعکس زمانی که مادران سطح سواد پایینتری دارند نسبت به آینده فرزند خود بدبینتر هستند(اعتبار جهرمی،1389).
• کامبرلند94 و رایز95 (2003) دریافتند که بیان عواطف مثبت از سوی مادر با توانمندی اجتماعی کودکان و سازگاری آنان رابطه مستقیم دارد. حتی زمانی که خود والدین منبع استرس باشند، رابطه والدین و کودک هنوز هم قادر به محافظت از آنها خواهد بود(زرین کلک،1388).
• بوتوین96 و همکارانش(2003)، در مطالعهاي به این نتیجه رسیدند که آموزش مهارتهاي زندگی و صلاحیت فردي و اجتماعی عمومی به دانش آموزان میتواند بر نگرش ضد مواد و رفتار سوء مصرف اثرات معنادار بر جای بگذارد(ملا نوروزی،1386).
• زولینگر و همکاران97 (2003)، در یک مطالعه به بررسی اثر آموزش مهارتهاي زندگی بر دانش، نگرشها و توانایی دانش آموزان مدارس راهنمایی در انتخاب سبک زندگی سالم پرداختند نتیجه این پژوهش نشان داد که دانش آموزانی که در برنامه آموزش مهارتهاي زندگی شرکت کرده بودند در مقایسه با آنهایی که شرکت نکرده بودند کمتر سیگار می کشیدند(گلزاری و همکاران،1387).
• گاسب98 (2004)، به نقش باورها، انتظارات و نگر ش های شخص مصرف کنندۀ مواد پرداخت. طبق نظر این محقق، معتادان احساس میکنند داروها به آنها کمک میکند تا با مشکلات شخصی و اجتماعی خود، از قبیل، اضطراب اجتماعی مقابله نمایند.
• بررسیها نشان میدهد که متغیرهای شخصیتی و مقابله، با یکدیگر مرتبط هستند. به عنوان مثال، کارور99 و همکاران (2004)، به این نتیجه دست یافته اند که اشخاص خوش بین، خویشتن پذیر و با عزت نفس بالا، بیشتر بر مقابلۀ فعال و برنامه ریزی متکی هستند. در حالیکه کیفیتهای شخصیتی کمتر مطلوب، با تمایلات مقابلهای ناکارآمدتر مرتبطند(اورکی و همکاران،1391).
• سیمونز و کاروی100 (2005)، به بررسی راهبردهای مقابلهای و استفاده از مواد مخدر بر روی نمونهای 4500 نفری از جوانان پرداختند. این پژوهشگران به دنبال شناسایی و پیشبینی گرایش به مصرف مواد، تفکر نسبت به مصرف مواد و راهبردهای مقابلهای تحت عنوان متغیرهای پیشبینی کننده پرداختند و با بهرهگیری از مدل آماری رگرسیون چند متغیره، به این نتیجه رسیدند که نوع راهبردهای مقابلهای مورد استفاده، پیش بینی کنندۀ مصرف مواد در آینده میباشد.
• بروک و گلدستاین101 (2005)، عقیده دارند که هر کودک حداقل یک جزیرهی کوچک از توانمندیها ویا حوزهای که به صورت بالقوه منبع غرور یا موفقیت میباشد را دارا میباشد. بنابراین پرورش توانمندیهای کودکان یکی از راهکارهای اصلی افزایش تابآوری آنان است(اعتبار جهرمی،1389).
• تیسون102 (2005) روی مراجعه کنندگان (72=N) به مراکز بهداشت تحقیقی در مورد سبکهای دلبستگی و طرحوارههای ناسازگار انجام دادند. هدف این تحقیق بررسی طرحوارههای مرتبط با سبکهای دلبستگی مشکلدار بود. در این پژوهش طرحوارههای بیاعتمادی/ بدرفتاری، انزوای اجتماعی، نقص/ شرم، وابستگی/ بی کفایتی، رهاشدگی، استحقاق، اطاعت، ایثار و خویشتنداری و خود انضباطی ناکافی ارتباط معناداری با سبک دلبستگی داشت(خورشیدیان،1389).
• ایکن و دراجر103 (2006)، به نقش نگرشها در رفتار پر خطر، همچون اعتیاد پرداختند و به این نتیجه رسیدند که بین نگرش مثبت نسبت به مصرف مواد و مصرف چند ماده در طولانی مدت، رابطۀ مثبت و معناداری وجود دارد. آنان در این تحقیق مطرح کردند که در الکلیها “آمایۀ اولیه104” برای الگوهای ضداجتماعی و نگرشهای هیجان خواهی وجود دارد.
• اندرسون105، ریگر و کترسون106 (2006)، در پژوهش خود طرحوارههای ناسازگار اولیه را در دو گروه مقایسه کردند. یک گروه 52 نفر از افراد چاق که به دنبال درمان بودند و گروه دیگر 39 نفر با وزن معمولی که به عنوان گروه کنترل درنظر گرفته شدند. این دو گروه به پرسشنامه طرحواره یانگ-فرم کوتاه پاسخ دادند.یافتهها نشان دادند که افراد چاق در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری شدت بیشتری از طرحوارههای ناسازگار را گزارش کردند.
• همچنین راسنتين107 و هرويتز108(2006)، دريافتند كه نوجواناني كه به عنوان افراد جدا شده طبقهبندي شدند در مقايسه با نوجوانان نگران و پريشان حواس به ميزان بالاتري دچار سوء مصرف مواد بودند. موافق با راسنتين و هرويتز، آلن109، هوسر و برمن110 يك ارتباط مثبت معناداري مصرف مشكل آفرين مواد و حالت پريشاني ذهن يافتند كه با مقياسهاي مرتبط با دلبستگي نگران ارتباط منفي دارد.
• بلیست111 و همکاران (2006)، پژوهشی در مورد پیشبینی تفاوت باورهای مرکزی، ظهور دلبستگی والدینی و مادری در زنان جوان انجام دادند. این پژوهش با شرکت 206 زن دانشجو و به وسیله پرسشنامه طرحوارههای ناسازگار یانگ (فرم کوتاه) صورت گرفت. داده های این پژوهش نشان داد که طرحوارههای حوزه بریدگی و طرد، پیش بینی کننده دلبستگی پدری میباشد. در حالی که در مورد دلبستگی مادری حوزه های بیشتری پیش بینی کننده بودند(عمرانیان،1390).
• نتایج پژوهشهای (استلمان112 و همکاران،2009) نشان میدهدکه سوء مصرف مواد با تابآوری کم و سلامت روان پایین مرتبط است(کیخاونی و همکاران،1391).
• تیم113 (2010)، در پژوهشی نقش واسطه ای طرحوارههای ناسازگار بین ادراک سبکهای فرزندپروری و نشانههای اختلال شخصیت بررسی شد. شرکت کنندگان در این پژوهش شامل 108بیمار بالینی با میانگین سنی 40 سال بودند. ابزار به کار گرفته شده در این پژوهش، پرسشنامه طرحواره یانگ-فرم کوتاه بود. یافتهها بیانگر رابطه بین سبک فرزندپروری مستبد با طرحوارههای ناسازگار و نشانههای اختلال شخصیت بودند. نقش واسطهای طرحوارههای ناسازگار بین سبکهای فرزندپروری و نشانههای اختلال شخصیت نیز تأیید شد(ملانوروزی،1386).
2-8-2- پژوهشهای انجام شده در داخل کشور
• ارشدی(1387)، هژیر(1376)، و رضایی(1379)، طبق پژوهشهایی که در زمینه ارتباط اختلالات شخصیت با ابتلا به اعتیاد انجام دادند به این نتیجه دست یافتند که سوء مصرف مواد با اختلالات روانپزشکی ارتباط دارد.
• طوفاني و جوانبخت (1380)، پژوهشي با عنوان مقايسه شيوههاي مقابلهاي و نگرشهاي ناسالم در معتادان مواد مخدر و گروه شاهد غيرمعتاد انجام دادند. اين تحقيق كه در مراجعه كنندگان به مرکز بهزيستي مشهد صورت گرفت، 01/0P چنين نتيجهگيري كردند كه در هنگام بروز مشكل معتادين از روشهاي حل مسأله، ارزيابي شناختي و جلب حمايت اجتماعي به طور قابل ملاحظهاي كمتر از گروه شاهد و از روشهاي جسماني كردن و مهار هيجاني بطور قابل توجهي بيشتر از گروه شاهد استفاده ميكنند همچنين نگرشهاي ناسالم در گروه معتاد بطور معنيداري بالاتر از گروه شاهد بود.
• طوفانی و جوانبخت (1380)، همچنین در بررسی خود گزارش کردهاند که معتادان، از راهبردهای مقابلۀ حل مسأله، ارزیابی شناختی و جلب حمایت اجتماعی کمتر و از راهبردهای مقابلۀ جسمانی کردن و مهار هیجانی بیشتر استفاده میکنند.
• بشارت، شريفي و ايرواني در سال (1380)، به بررسي رابطه سبكهاي دلبستگي و انواع مكانيسمهاي دفاعي پرداختند. نتايج پژوهش نشان داد كه بين سبك دلبستگي شخص و سبك دفاعي وي رابطهي معنيداري وجود دارد. آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ايمن بيش از آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي(ناايمن اجتنابي و دوسوگرا)، از مكانيسمهاي دفاعي رشد يافته استفاده ميكنند. آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ناايمن بيش از آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ايمن از مكانيسمهاي دفاعي رشد نايافته و نوروتيك و آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ناايمن دوسوگرا بيش از آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ناايمن اجتنابي از مكانيسمهاي دفاعي رشد نايافته و نوروتيك استفاده ميكنند.
• گلي نژاد (1380)، در پژوهشي كه رابطه بين سبك هاي دلبستگي و مشكلات بين شخصي را بررسي ميكرد، به اين نتيجه رسيد كه كساني كه داراي سبك هاي دلبستگي ناايمن هستند داراي مشكلات بين شخصي بيشتري هستند. وي همچنين اضافه ميكند كه افراد داراي سبكهاي دلبستگي ناايمن دوسوگرا نسبت به افراد داراي سبك دلبستگي اجتنابي از مشكلات بين شخصي بيشتري رنج ميبرند.
• مصطفي عسگري (1380)، به بررسي رابطه سبك دلبستگي و سخت رويي با آمادگي به اعتياد پرداخت. طبق يافتههاي اين پژوهش بين دلبستگي ايمن و ناايمن، دوسوگرا و ناايمن اجتنابي با آمادگي به اعتياد تفاوت معنيداري وجود دارد و همچنين بين سه سبك دلبستگي و سخت رويي با آمادگي به اعتياد تفاوت معنيداري وجود دارد و بين سخت رويي و آمادگي به اعتياد رابطه معكوس معنيداري وجود دارد.
• در پژوهش باقری (1381)، نقش آموزش مهارتهای زندگی بر دانش و نگرش نسبت به مواد مخدر و عزت نفس دانش آموزان سال اول راهنمایی شهر تهران بررسی شد. این تحقیق بر مبنای پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل از جمله این فرض را آزمود که اجرای مجموعه آموزش مهارتهای زندگی بر تغییر نگرش دانش آموزان نسبت به مواد مخدر مؤثر است. نتایج تغییرات معناداری در نگرش دانشآموزان گروه آزمایش نسبت به دانش آموزان گروه کنترل نشان داد(001/0p)،(زرین کلک، 1388).
• همچنين در پژوهشي ديگري كه توسط دهقاني(1381)، با عنوان رابطه بين سبكهاي دلبستگي، اعتياد و نيمرخ رواني افراد معتاد در مقايسه با افراد غيرمعتاد مراكز خودمعرف استان بوشهر انجام شد، نتايج تحليل نيمرخ براي بررسي اثر اعتياد و سبك دلبستگي بر نيمرخ رواني گروهها در سطح 01/0P معنادار بوده است و نتايج نشان دادند كه بين سبك دلبستگي و اعتياد و همچنين بين دلبستگي و اعتياد با نيمرخ رواني رابطه وجود دارد.
• در پژوهشي كه توسط جعفرنژاد(1382)، با عنوان بررسي رابطه بين 5 عامل بزرگ، سبك هاي مقابلهاي و سلامت روان شناسي در دانشجويان كارشناسي تربيت معلم سال تحصيلي 82-81 صورت گرفت، مشخص شد كه بين صفات شخصيتي و سبكهاي مقابلهاي آزمودني ها به طور معنيداري با سلامت رواني آنها ارتباط دارد.
• بشارت، گلينژاد و احمدي( 1382)، در پژوهشي، رابطه سبكهاي دلبستگي و مشكلات بين شخصي مورد بررسي قرار دادند. نتايج نشان داد كه آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ايمن نسبت به آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ناايمن، مشكلات بين شخصي كمتري داشتند. همچنين ميزان مشكلات آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي اجتنابي از ميزان مشكلات بين شخصي آزمودني هاي داراي سبك دلبستگي دوسوگرا كمتر است و نتيجه يافته هاي پژوهش بر اصالت دلبستگي ايمن به منزله يك نياز نخستين و انتقال ميان نسلي آن اشاره دارد.
• رحمتی (1383)، نقش آموزش مهارتهاي مقابلهاي به شیوه بحث گروهی بر نگرش دانش آموزان نسبت به سوء مصرف مواد مخدر را بررسی کرد. این تحقیق بر مبناي طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل از جمله این فرض را آزمود که آموزش مهارتهاي مقابله باعث تغییر نگرش دانش آموزان نسبت به مواد مخدر میشود. نتایج تغییرات معناداري در نگرش دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل نشان داد.
• شعاع کاظمی (1384)، در بررسی بر روی گروهی از معتادان مواد افیونی، نشان داد که آنان در مقایسه با افراد سالم، نگرشهای ناکارآمد بیشتری داشته و از راهبردهای مقابلهای مبتنی
