
تنیدگی و روشهای مقابله با آن است(ابراهیمی،1387).
و به عبارت دیگر مقابله یک عامل و متغیر تعدیلگر مهم در رابطه بین وقایع تنیدگی زا و پیامدهایی همچون اضطراب، افسردگی و…در نظر گرفته میشود. از این رو اگر تلاشهای مقابلهای فرد از نوع مؤثر، با کفایت و سازگارانه باشد، تنیدگی کمتر فشارزا تلقی میشود و واکنش نسبت به آن نیز در راستای کاهش پیامد های منفی آن است و اگر سبک یا الگوی مقابله ناسازگارانه و ناکافی باشد نه تنها تنیدگی را مهار نمیکند بلکه خود این واکنش منبع فشار به شمار آمده و شرایط را بدتر میکند(عاشوری و همکاران،1387).
با بررسی عوامل حمایتی مؤثر در تابآوری نیز که در جوامع و فرهنگهای مختلف مطرح شده است میتوان میزان تابآوری را در گروههای مختلف سنجید زیرا این عوامل نشان دهندهی یک حس واقعگرایانهی مثبت افراد تابآور نسبت به خودشان است ونیز میتوان به این نکته پی برد که افراد تابآور چگونه از عهدهی شرایط دشوار بر میآیند و چگونه میتوانند بر محیط و موقعیت تأثیر گذار باشند. (محمدی، 1384). شايد تمايل زياد به پژوهشهای تابآوری به اين دليل باشد که عوامل محافظت کننده نقش پراهميتی را در زندگی فرد ايفا میکنند. از سوی ديگر بخشی از محبوبيت مفهوم تابآوری و پژوهشهای مرتبط با آن به اين دليل است که اين ديدگاه بر توانمندیها، ظرفيتها، اميد و قدرت فرد تمرکز دارند. اين که عوامل محافظت کننده به عنوان سپری بر عليه رفتارهای خطرزا و پيامدهای همراه با آنها مطرح هستند، تبيين کنندهی اين موضوع است که چرا بسياری از جوامع در سطوح محلی و ملی به شناسايی عوامل مؤثر بر تابآوری و به دنبال آن، طراحی برنامههای درمانی و ارتقای توانايیهای لازم درنوجوانان اقدام کردهاند(اعتبار جهرمی،1389).
طرحوارهها الگوی ثابت و دراز مدتی هستند که دركودكي به وجود آمده و تا زندگي بزرگسالي ادامه مييابند. تا حد زيادي ناكارآمدند و نقش اوليه و پایهاي در تجارب بيماران داشته و بر فرآيند تجارب بعدي تاثيرميگذارند. طرحوارههاي ناسازگار اوليه بر نحوه تفكر، احساس و عملكرد بيماران يا اينكه با ديگران چگونه ارتباط برقرار كنند نقشي اساسي دارند. طرحوارههاي ناسازگارانه اولیه وشيوههاي ناسازگارانهاي كه بيماران براي مقابله با آنها ياد ميگيرند اغلب زيربناي علايم اختلالات مزمن محوريك همانند اختلالات سوء مصرف مواد، افسردگي، اضطراب و روانتني هستند(سهند و همکاران،1389). به دلیل اهمیت زیاد طرحوارهها یکی از روشهای پیشگیرانه در برابر مصرف مواد مخدر، آگاه سازی افراد در مورد خطرها و مضرات مواد مخدر و اصلاح نگرش افراد از نگرش مثبت به نگرش منفی، به اعتیاد، معتاد و مواد مخدر است(رحیمی موقر، 1375).
همچنین رابطه مادر و فرزند در هر كشوري بنا به آداب و رسوم و فرهنگ متفاوت است مثلاً در كشور ما رشد استقلال در كودك ديرتر شكل ميگيرد. همچنين مدلهاي تربيتي والدين و تأثير فرهنگها بر افراد جوامع متفاوت است، به همين دليل رشد دلبستگي وابسته به فرهنگ است. البته سبكهاي دلبستگي نيز از لحاظ تنوع متفاوت است و ميتواند تأثير زيادي بر شخصيت فرد بگذارد. سوء مصرف مواد نيز مستثني از اين امر نيست يعني الگوهاي مصرف و نوع ماده مصرفي در كشورهاي شرقي متفاوت از غرب است. خلق ناشاد، افسردگی و عزت نقس پائین یکی از عواملی است که باعث میشود اشخاص به سمت اعتیاد گرایش پیدا کنند. در این شرایط احتمال همراهی تجربه عواطف منفی، مهارتهای مقابلهای ضعیف، مکانیزمهای رشد نایافته، سبک شناختی معیوب، تعارض درون روانی و بین شخصی با سبک دلبستگی ناایمن بیشتر است که این عوامل احتمال سوء مصرف مواد را افزایش میدهند (گلی نژاد،1380).
رابطه به دست آمده در پژوهش بالبی نشانگر این است که در شکلگیری اختلالات ناشی از سوء مصرف مواد، نباید نقش موثر سبکهای دلبستگی نادیده گرفته شوند. به ویژه نتایج این پژوهش میتواند به محققان و متخصصان بالینی، در برنامههای پیشگیری از سوء مصرف مواد با تمرکز بر سبکهای دلبستگی، متغیرهای خانوادگی و خانواده درمانی کمک های موثری ارائه نماید.
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- اهداف کلی
هدف کلی این پژوهش مقایسه سبکهای دلبستگی، مهارتهای مقابلهای، طرحوارههای ناسازگار اولیه وتابآوری در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد با افراد غیر مبتلا میباشد.
1-4-2- اهداف جزئی
(1) مقايسه سبکهای دلبستگی در مبتلایان به سوء مصرف مواد و افراد سالم.
(2) مقايسه مهارتهای مقابلهای در مبتلایان به سوء مصرف مواد و افراد سالم.
(3) مقایسه ی طرحوارههای ناسازگار اولیه در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد سالم.
(4) مقایسه ی میزان تابآوری در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد سالم.
1-4-3- اهداف کاربردی
(1) شناسايي افراد با خطر بالا به مصرف مواد بر مبناي الگوهاي دلبستگي و استفاده از نتايج در برنامههاي پيشگيري از سوء مصرف مواد.
(2) استفاده از نتايج پژوهش در كلينيك هاي ترك اعتياد، مشاوره و رواندرماني و برنامههاي پيشگيري از سوء مصرف مواد، همچنين آموزش خانوادهها
1-5- سؤالات پژوهش
سؤالاتی که پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به آنها است به قرار زیرند:
1) آيا بين سبك های دلبستگی در مبتلایان به سوء مصرف مواد و افراد سالم تفاوت وجود دارد؟
2) آيا بين مهارتهاي مقابلهاي در مبتلایان به سوء مصرف مواد و افراد سالم تفاوت وجود دارد؟
3) آیا بین طرحوارههای ناسازگار اولیه در مبتلایان به سوء مصرف مواد و افراد سالم تفاوت وجود دارد؟
4) آیا بین تابآوری در مبتلایان به سوء مصرف مواد و افراد سالم تفاوت وجود دارد؟
1-6- تعريف متغیرهای پژوهش
1-6-1- تعریف نظری:
1)سوء مصرف مواد37: الگويي از مصرف مكرر مواد كه معمولاً به ظهور تحمل، ترك و رفتارهاي اجباري دارو ميانجامد. مهمترين مشخصه سوء مصرف مواد، الگويي از مصرف ناسازگارانه مواد است كه با پيامدهاي قابل توجه نامطلوب و عودكننده مرتبط با مصرف مكرر مواد مشخص ميشود (موسوی،1388).
2)دلبستگي38: فرآیندی است که بین مادر و کودک در ماه های اولیه تولد با ایجاد یک ارتباط عاطفی و هیجانی متقابل به وجود میآید(کاپلان و سادوک39،2003).
3) شيوههاي كنار آمدن يا مقابله با استرس40: عبارتند از تسلط یافتن41، کم کردن42 یا تحمل آسیبهایی است که توسط استرس ایجاد میگردند(عطاردی،1389).
4)طرحواره ناسازگار اولیه: الگویا درون مایههای عمیق و فراگیری هستند که در خاطرات،هیجان، شناخت وارهها و احساسات بدنی تشکیل شدهاند، در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفتهاند و در مسیر زندگی تداوم دارند، دربارهی خود و در رابطه با دیگران هستند وبه شدت نا کارآمدند.(خورشیدیان،1389).
5)تابآوری: تابآوری تنها مقاومت منفعل در برابر آسیب یا شرایط تهدید کننده نیست، بلکه فرد تابآور مشارکت کننده فعال و سازنده محیط پیرامون خود است(اعتبار جهرمی،1389).
1-6-2- تعریف عملی:
1) سوء مصرف مواد مخدر: در اين تحقيق افرادي كه سابقه مصرف مواد اپيوييدي داشته و تست مورفين آنها مثبت بوده، همچنين پس از قطع مصرف علايم محروميت مشخص گرديده، به عنوان افراد مبتلا به سوء مصرف مواد شناسايي شدهاند.
2) سبكهاي دلبستگي: نمرهاي است كه آزمودني در هر يك از مؤلفههاي آزمون سبكهاي دلبستگي بزرگسالان كسب ميكند.
3) راهبردهاي مقابلهاي: نمرهاي است كه آزمودني در هر يك از مؤلفههاي آزمون راهبردهاي مقابلهاي CISS43 كسب ميكند.
4) طرحواره ناسازگار اولیه: نمرهای که آزمودنی در پرسشنامهی طرحوارهی یانگ- فرم کوتاه شده(1998)، بدست می آورد.
5) تابآوری: دراین پژوهش در برگیرندهی نمرهای است که آزمودنی در پرسشنامهی کونور ودیوید سون (2003 )، کسب میکند.
فصل دوم
ادبیات وپیشینه پژوهش
2-1- مقدمه
این فصل در دو بخش مورد بررسی قرار میگیرد. بخش اول: گستره نظری مسئله مورد پژوهش، بخش دوم: بررسی پیشینه مطالعاتی. در بخش اول که گستره نظری مسئله مورد پژوهش را در برمیگیرد، پژوهشگر سعی دارد پیشینه نظری مسئله مورد پژوهش را مطرح نماید. ابتدا به بررسی اعتیاد و سایر متغیرها و سپس به ارتباط بین آنها پرداخته میشود. در بخش دوم نیز به بررسی پیشینه مطالعاتی پژوهش حاضر پرداخته میشود.
2-2- اعتیاد و عوامل مؤثر بر آن
اعتیاد به مواد مخدر به عنوان جدیترین مسأله اجتماعی ایران، وجوه مختلف جامعهشناسی، روانشناسی، حقوقی، سیاسی و … دارد. به اعتقاد تحلیلگران اجتماعی، اعتیاد به مواد مخدر، بهعنوان یکی از مسائل پیچیده اجتماعی درعصر حاضر است که زمینه ساز بروز بسیاری از آسیبها و انحرافات اجتماعی میباشد. به عبارت دیگر رابطه اعتیاد با مسائل اجتماعی ارتباطی دو جانبه است؛ از یکسو اعتیاد، جامعه را به رکود و انحطاط میکشاند و از سوی دیگر پدیدهای است که ریشه در مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه دارد. اعتیاد گرایش فرد را به اصول اخلاقی و معنوی و ارزشهای اجتماعی کاهش میدهد بهطوری که آسیب شناسان اجتماعی، اعتیاد را به مثابه «جنگ شیمیایی خانگی» و «جنگ بدون مرز» میدانند (رحیمی موقر، 1375). سازمان بهداشت جهانی مسأله مواد مخدر، اعم از تولید، انتقال، توزیع و مصرف را در کنار سه مسأله جهانی دیگر یعنی تولید و انباشت سلاحهای کشتار جمعی، آلودگی محیط زیست، فقر و شکاف طبقاتی، از جمله مسائل اساسی شمرده است که حیات بشری را در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در عرصه جهانی مورد تهدید و چالش جدی قرار میدهد. ضرورت شناخت ابعاد و سطوح این مسأله اجتماعی زمانی عمیقتر درک میشود که بدانیم پدیده اعتیاد، متأثر از توسعه فنآوریهای ارتباطی و رایانهای و باندهای مافیایی و دستهای پنهان است و از چنان پیچیدگیهایی برخوردار شده که سازمان ملل متحد آن را از جرایم سازمان یافته تلقی و اقدام به صدور کنوانسیونها و پروتکلهای مختلف برای مقابله با آن نموده است(شعاع کاظمی،1384). یکی از مهمترین استراتژيها44 در پیشگیري از اعتیاد تغییر نگرشهاي مثبت و تثبیت نگرشهاي منفی نسبت به مصرف مواد مخدر است، نگرش یعنی باورهاي فرد در مورد نتیجه و عاقبت هر کار و ارزشی که فرد براي این نتیجه قائل است نگرشها دلایل منطقی بروز رفتارهاي هر فرد خاص میباشد. عوامل بسیاري بر نگرش افراد تاثیر میگذارند، یکی از این عوامل دانش و اطلاعات فرد در حوزههاي مختلف میباشد، لذا طبق مطالعات صورت گرفته مشخص شده است افرادي که نسبت به مواد مخدر نگرشها و باورهاي مثبت دارند احتمال مصرف واعتیادشان بیشتر از کسانی است که نگرشهاي منفی یا خنثی دارند .بر همین اساس تغییر نگرشها از خنثی به منفی آسانتر از تغییر نگرشها از مثبت به منفی است .به همین دلیل افرادی که سیگاري نیستند بیشتر از سیگاريها به مضرات سیگار توجه دارند(گلزاری و همکاران،1387). در پیشگیري از عود و درمان شخص سوء مصرف کننده ي مواد شناخت عوامل روانشناختی و ویژگیهاي شخصیتی نیز اهمیت ویژهاي دارد، به همین دلیل انجمن روانشناختی آمریکا درمانهاي روانی اجتماعی را از مولفههاي اساسی هر نوع برنامهي درمانی سوء مصرف مواد در نظر میگیرد .خصوصیات روانی شخصیتی معتادان به مواد مخدر، صرفا ناشی از مواد مخدر نیست بلکه اکثر معتادان قبل از اعتیاد داراي نارساییهاي روانی و شخصیتی عدیدهاي بودهاند که بعد از اعتیاد به صورت مخربتري ظاهر وتشدید میشود. لذا مسألهي معتاد، تنها مواد مخدر نیست بلکه در اصل رابطهي متقابل شخصیت او و اعتیاد مطرح است(هژیر،1376). حدود 90 درصد وابستگان به مواد مخدر، مبتلا به یک اختلال روانپزشکی همزمان میباشند. شایعترین تشخیصهاي روانپزشکی همراه شامل اختلال افسردگی اساسی، اختلالات ناشی از مصرف الکل، اختلال شخصیت ضد اجتماعی و اختلال اضطرابی میباشد و حدود 15درصد وابستگان به مواد مخدر حداقل یکبار در طول عمر خود مبادرت به خود کشی میکنند (کیخاونی و همکاران،1391).
2-2-1- نظریههای سبب شناسی
2-2-1-1- نظریه ژنتیکی
