
وجود میآید، ارتباطی خواهد بود که با برنامههای مذهبی در مراکز مذهبی چون مسجد ارائه میشود» (همان). البته وی در این تحقیق بیان داشته است که پخش مستقیم مراسم مذهبی در تلویزیون در شرایط خاص میتواند منجر به مشارکت و تأثیر مذهبی گردد که به نظر نگارنده نیز تأثیر مداوم رسانهای چون تلویزیون که مدام بخواهد برنامههایی ارزشی پخش کند دور از ذهن نیست. اما نگارنده معتقد است که همه نیازهای مخاطب نیاز معنوی وی نیست و بررسیها نشان میدهد حتی بسیاری از افرادی که در مراسم مذهبی شرکت دارند نیز از سایر رسانهها استفاده میکنند و بعضاً بسیارند که در خانه خود ماهواره دارند و شاید باید بررسی نمود که آیا همین ماهواره و سایر رسانههای موجود در خانه باعث میشود که تلویزیون و برنامههای آن تأثیر مورد نظر را بر مخاطب خود نگذارد. ما در این تحقیق به این میپردازیم که اثر ارتباط با ماهواره بر مخاطب چگونه است آنگاه با بررسی آن میتوان به جوابهایی دراینباره دست پیدا کرد.
کرم اللهی در تحقیقی با عنوان بررسی رابطه استفاده از رادیو، تلویزیون و ماهواره با وضعیت دینداری مخاطبان عنوان داشته است که جهت رابطهی استفاده از رادیو و تلویزیون داخلی و خارجی با وضعیت دینداری مخاطبان معکوس است. وی با بهرهگیری از نظریه کاشت بیان داشته است که استفاده از برنامههای رادیو و تلویزیون داخلی، زمینهساز تقویت دینداری و در مقابل، استفاده از ماهواره و رادیوهای خارجی موجب تضعیف میزان پایبندی مخاطبان به ابعاد و نشانههای دینداری میشود. به این معنا که استفاده از برنامههای رادیو و تلویزیون داخلی و دینداری دارای رابطهی مثبت و برعکس استفاده از شبکههای ماهوارهای با دینداری رابطهی منفی دارد. البته وی به این نکته نیز اذعان دارد که نتایج به دستآمده در پژوهش وی را میتوان بهگونهای دیگر تحلیل کرد، به این معنا که میزان پایبندی مخاطبان به ابعاد و نشانههای دینداری نیز بر میزان گرایش و در نتیجه استفادهی آنان از این رسانهها اثرگذار است. برای نمونه وجود رابطهی منفی و معنادار میان تماشای ماهواره و پایبندی به عبادات واجب تنها به این معنا نیست که تماشای ماهواره باعث تضعیف پایبندی مخاطب به انجام دادن عبادات واجب میشود، بلکه این معنا را نیز میرساند که پایین بودن پایبندی فرد به نماز و روزه سبب گرایش بیشتر او به تماشای ماهواره میشود.
کلاکی در مقالهای با عنوان مقایسه ارزشهای مذهبی دو نسل جدید و پیشین در ایران به این نکته میپردازد که با توجه به تغییرات سریع و وسیع ناشی از آن و نوسازی جامعه، به نظر میرسد باید اختلاف نسلی قابل توجهی از حیث ارزشهای مذهبی داشت. در نتیجه بررسیها نشان داد که اختلاف نسلی قابل توجهی از حیث ارزشهای مذهبی بین نسل وجود ندارد ولی اختلاف نسلی از حیث هنجارهای مذهبی قابل توجه است و در پایان پیشنهاد داده که از شدت هنجارها، اعمال و رفتارهای دینی بر روی جوانان صرفنظر کرد و بیشتر در پی تقویت ارزشهای اساسی اسلامی بود.
(2-2-2) پژوهشهاي خارجي
اینگلهارت در کتاب ” تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی” مطالعات پیمایشی در 25 کشور جهان را بررسی کرده، پس از آنالیز فاکتور روی نگرشها، آنها را در سه فاکتور خلاصه کرده است: یکتاپرستی، حرمت خانواده و نظم داخلی. اولین فاکتور که بیشترین بار عاملی را دارد با عنوان: ” خدا هست،” تنها یک خدا وجود دارد ” و باید به او احترام گذاشت” میباشد. نتایج اینگلهارت قطعی بودن تفاوتهای سنی را در همه کشورها نشان میدهد بطوریکه جوانان با همسانی قابلتوجهی، اهمیت کمتری به دین میدادهاند.
کلارک و استارک در آمریکا پژوهشی انجام دادهاند که در کتاب سهجلدی ” پارسایی آمریکایی و ماهیت تعهدات دینی” منتشر شد. آنها به این نتیجه رسیدند که مسیحیان آمریکا از استوارترین و بنیادیترین امور دینی خود پنداشتهای متفاوتی دارند و تنوع پنداشتها حتی در بین فرقههای مختلف مذهب پروتستان نیز خیلی شدید است. 55 درصد پروتستانها و 54 درصد کاتولیکها عبادت و نماز را عامل رستگاری میدانستهاند ولی در مقابل 16 درصد پروتستانها و 23 درصد کاتولیکها عضویت در کلیسا را عامل رستگاری قلمداد میکردهاند. اکثریت افراد (بهخصوص جوانان و تحصیلکردههای بزرگسال) آموزههای سنتی ایمان مسیحی – نظیر معجزات مسیح، پس از مرگ، وعدههای بازگشت و ظهور مسیح، تولد از دوشیزه و وجود شیطان- را رد کرده و نپذیرفتهاند.
گورر1 در تحقیقی که در انگلستان انجام داده است به این نتیجه رسید که هرچند اکثریت مردم انگلستان خودشان را معتقد و مذهبی میدانند، ولی عملاً در مراسم مذهبی شرکت نمیکنند و آنها پنداشت سنتی از کلیسا و مسیحیت را کنار گذاشتهاند. در این تحقیق متغیرهای مستقل: توسعه اقتصادی- اجتماعی، جنس، سن، وضعیت تأهل، منطقه محل سکونت و طبقه اجتماعی بوده است.
(2-2-3) جمعبندي و نقد مطالعات پيشين:
لیک با توجه به همه پژوهشهای انجامشده باز هم با توجه به ساختار دانشجویی و محیطی دانشگاه جامع علمی – کاربردی در شهری مانند مشهد، به نظر میرسد بررسی تأثیر ارتباط با رسانههایی مثل ماهواره نتایج قابلتأمل بر جای بگذارد. چرا که هم در محیط دانشگاه جامع علمی – کاربردی مشهد دانشجویانی با رنج سنی 18 تا 35 سال زندگی میکنند که بررسی تأثیر وسایل ارتباطجمعی بر آنها گویای مسائل جدیدی در جامعه دانشگاهی میشود و هم شهر مشهد بهعنوان شهری مذهبی معمولاً در زمینه مسائل مذهبی بدیهی به نظر میرسد که باید از سایر شهرها جلوتر باشد اما این با آنچه مشاهده میشود تنها این مسئله را در ذهن متبادر میسازد که برای رسیدن به جوابهایی از ایندست باید پژوهشهایی را انجام داد که تحقیق نگارنده گوشهای از این تحقیقات ممکن است که تلاش خواهم نمود با بررسی تاثیر ماهواره بر دینداری به نتایجی هرچند کوتاه و کم برسد.
(2-3) چارچوب نظری
با توجه به تحقیقات تجربی انجام گرفته برای تبین نظری پژوهش حاضر، از میان نظرات متعدد رسانهها نظریه برجستهسازی که از منظر تأثیری که بر مخاطبان رسانه و ماهواره دارد بهترین نظریه استفاده شده برای این تحقیق است. لذا نظریه برجستهسازی را بهطور خاص در جهت توضیح را مبنا قرار دادهایم. ولی در این پژوهش مبنای نظریه مورد استفاده ما نشان داد که میتوان برای تحقیقات آینده از نظریه تغییر ارزشی اینگلهارت و نظریه والدهال در رابطه با تأثیر درازمدت رسانه نیز استفاده نمود. البته درباره موضوع “آثار رسانه” که از موضوعهای مناقشهانگیز و مورد اختلاف پژوهشگران ارتباطات است دیدگاههای بسیاری وجود دارد که میتواند مورداستفاده باشد. اما در این تحقیق نظریه برجستهسازی مورد استفاده از نگاه نگارنده کارایی بیشتری دارد. در طول قرن گذشته، مفهومسازی از تأثیرات رسانه تا اندازهای تغییر کرده است. در این تحول، سه مرحله کموبیش جداگانه شناساییشده است (سون،334:1387). گرچه این دیدگاه در دوره نخست، قائل به اثرگذاری اولیه و قطعی و در دوره بعد قائل به اثرگذاریهای ضعیف و محدود رسانهها بر مخاطبان بودند. در دهههای اخیر، گرایش غالب، از اثرگذاری مشروط و در عینحال قوی رسانهها بر مخاطبان حمایت میکنند (کرم اللهی، 17:1390).
در دوره نخست تصور میشد ارتباطجمعی دارای اثرگذاری بسیار نیرومندی است. این نظریه در سالهای میانه دو جنگ جهانی برتری داشت که مفهومسازی از تأثیرات رسانههای جمعی بکار میرود. از میان نظریههای دوره نخست میتوان نظریه گلولهای را مدنظر قرارداد. نظریه گلولهای با مفروض گرفتن “قدرت نامحدود پیام رسانهها” و ” شکنندگی بالای مخاطب در برابر پیامهای ارتباطجمعی” تأثیر رسانهها را مستقیم، فوری، قوی، قطعی میداند (سورین و تانکارد،310:1384).
طبق این نظریه، وسایل ارتباطجمعی تأثیر فوری، مستقیم و یکسان بر هرکسی دارد که در جریان مستقیم دریافت پیامهای آن باشد؛ بنابراین ارتباطات جمعی بهصورت نوعی گلوله سحرآمیز دیده میشود که به هر چشم و گوشی نفوذ میکند و آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. این نظریه اکنون توسط دانشمندان رد شده است اما هنوز برخی طبقات اجتماعی، بهدرستی آن اعتقاددارند (دفلورودنیس،712:1387).
سرژچاکوتین در اثر معروفش تحت عنوان “تبلیغات سیاسی وسیلهای برای تجاوز به خلق” میگوید:”با استفاده از وسایل ارتباطی میتوان از طریق تکرار نمادها یا شعارها تودههای وسیع انسانی را شرطی ساخت؛ عاداتی تازه در آنان پدید آورد و آنها را در جهت مطلوب به حرکت درآورد و همین امر اساس موفقیت تبلیغات نازیها بوده است.” بر اساس این نگرش که گاه آن را “نظریه ارتباط گلولهای” میخوانند، پیامدهنده میتواند گلوله جادویی خود را بهسوی بیننده یا شنونده شلیک کند و همانگونه که یک مدار الکتریکی میتواند الکترونها را به فیلامنت داخل لامپ ببرد و آن را روشن سازد، او نیز با این گلوله جادویی، میتواند اندیشه پیامگیران را روشن کند (دادگران،48:1389).
در دوره دوم محققان در باب این تأثیرات (نیرومند) به شک افتادند و شواهدی برای تأیید آنها پیدا نکردند. بسیاری از آنان عبارتهایی مانند نظریه تأثیر محدود را به کار گرفتند تا جریان عمده این مرحله از پایان جنگ جهانی دوم تا آغاز دهه هفتاد طول کشید نامگذاری کنند (سون،334:1387)
در زمانی که نظریه گلوله حاکم بود نظریه استحکام یا تأثیر محدود توسط پل لازار سیفلد و برسلون در اواخر دهه 1940 مطرح شد. طبق این نظریه پیامهای ارتباطی در رسانههای جمعی تأثیر قوی ندارند بلکه دارای تأثیر حداقلی هستند که توسط عوامل دیگری اصلاح و تغییرات در آن ایجاد میشود و پیامها قادر نیستند که تغییرات بنیادی در عقاید و رفتار افراد به وجود آورند، ولی میتوانند بهصورت محدود به آنها استحکام بخشند. بر عکس نظریه گلوله در این نظریه مخاطب پویا است. توانمندیهای فردی-مقولات اجتماعی و روابط اجتماعی- تحصیلات و سن و… میتواند نفوذ و تأثیر وسایل ارتباطجمعی را محدود سازد. حالا دیگر پیامهای ارتباطجمعی با گلوله سحرآمیز مقایسه نمیشود و بهجای آن عنوان میشود که تأثیرات آن گزینشی است و بهصورت کاملاً روشنی توسط مجموعهای از عوامل واسطهای محدود میشوند (دفلورودنیس،590:1387).
بین سالهای 1940 و 1950 قبل از آنکه تلویزیون بهصورت وسیعی در دسترس همگان قرار گیرد، برخی از کارشناسان وسایل ارتباطی سعی در شناخت این موضوع داشتند که مخاطبان از برنامههایی که در دسترس آنهاست چه استفادههایی میکنند و از برنامه منتخب خود واقعاً چه مقدار رضایت پیدا میکنند. این نظریه در واقع توسعه و تعمیم نظریه گزینشی و محدود بودن تأثیر وسایل ارتباطجمعی بود. در این نظریه میگوید: مردم خودشان تصمیم میگیرند که چه برنامهای را از کدام وسیله ارتباطی انتخاب کنند و تصمیم آنها از علائق شخصی، آرزوها، ارزشهای اعتقادی، عادات جستوجوی رضایت و شادی در آنان و ارضای نیازهای مختلف سرچشمه میگیرد (دفلورودنیس،590:1387).
این نظریه بر این متکی است که هرکدام از افراد جمعیت مخاطبان بهصورت فعال با پیامها برخورد میکنند و بهصورت فعال و نه انفعالی پیامها را با توجه به محتوایشان انتخاب میکنند. این انتخاب از مخاطبی به مخاطب دیگر تفاوت کرده است و بر اساس ساختار و علائق، نیازها و شخصیت افراد و ارزشهای اعتقادیشان متغیر است (همان:738). در دوره سوم یا دوره معاصر، شاهد بازگشت به مفهوم رسانههای جمعی پرقدرت بوده است.
(2-3-1) نظریه برجستهسازی
نظریه برجستهسازی اولین بار در سال 1972 توسط ماکسول مک کامبز و دونلر شاو مطرح شد. این دو پژوهشگر به بررسی نقش رسانهها در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا در سال 1968 در چپیل هیل واقع در ایالت کارولینای شمالی پرداختند. فرضیه اولیه این تحقیق این بود که رسانهها با تأکید بر موضوعاتی خاص آنها را نزد مخاطبان مهم جلوه میدهند. بهطوریکه این موضوعات در
