
تصویر 17- سهراب سپهری، از مجموعۀ درختان، 205 × 150، رنگ و روغن روی بوم، 1976 ………….. 28
تصویر 18- منصور قندریز، مادروفرزند، 66 × 7/25، رنگوروغن، 1961، گری گالری نیویورک…………. 28
تصویر 19- جلیل ضیاپور، زینب خاتون، 120 × 95، رنگوروغن روی بوم، 1341 ………………………….. 29
تصویر 20- مارکو گریگوریان، رؤیای نیمهشب تابستان،40 × 40، کاهگل و رنگوروغن روی پنل …….. 30
تصویر 21- محسن وزیریمقدم، 80 × 60، رنگ و روغن روی بوم، 1986………………………………………. 30
تصویر 22- هانیبال الخاص، اورمیه، رنگ روغن بر بوم، 2000 ………………………………………………………. 31
تصویر 23- بهمن محصص، طبیعت بیجان، 5/99 × 65، رنگ و روغن روی بوم، 1969…………………… 36
تصویر 24- بهمن محصص، مجسمۀ خانوادۀ سلطنتی …………………………………………………………………… 41
تصویر 25- بهمن محصص، از مجموعۀ ماهیها …………………………………………………………………………. 56
تصویر 26- بهمن محصص، از مجموعۀ ماهیها، طرح روی جلد …………………………………………………. 57
تصویر 27- بهمن محصص، از مجموعۀ ماهیها، کلاژ، 2006 ………………………………………………………. 57
تصویر 28- بهمن محصص، از مجموعۀ ماهیها، کلاژ، 2010 ………………………………………………………. 58
تصویر 29- بهمن محصص در کنار مجسمۀ نیلبک نواز………………………………………………………………….59
تصویر 30- بهمن محصص، مجسمۀ نیلبک نواز …………………………………………………………………………..59
تصویر 31- بهمن محصص، فیفی از خوشحالی فریاد میکشد، رنگوروغن روی بوم، 1964 ……………..60
تصویر32- بهمن محصص، رنگ و روغن بر بوم، 1989 …………………………………………………………………61
تصویر33- بهمن محصص، نامزد، رنگ و روغن بر بوم …………………………………………………………………62
تصویر34- بهمن محصص، بدون عنوان، رنگ و روغن بر بوم، 60 × 8/49،60-1958 ………………………..63
تصویر35- بهمن محصص، 4 اثر …………………………………………………………………………………………………63
تصویر36- بهمن محصص، عقاب نابینا، رنگ و روغن بر بوم، 65 × 100، 1968………………………………..64
تصویر37- بهمن محصص، انسان از شکل افتاده، رنگ و روغن بر بوم ……………………………………………..64
تصویر38- بهمن محصص، رنگ و روغن بر بوم ……………………………………………………………………………65
تصویر39- بهمن محصص، رنگ و روغن بر بوم، 1983 …………………………………………………………………66 تصویر 40- بهمن محصص، آبرنگ بر کاغذ، 1993 ………………………………………………………………………. 67
تصویر41- بهمن محصص، رنگ و روغن بر بوم، 1976…………………………………………………………………..68
تصویر42- بهمن محصص، رنگ روغن بر بوم، 1975……………………………………………………………………..69
تصویر43- بهمن محصص، رنگ روغن بر بوم……………………………………………………………………………….70
تصویر44– بهمن محصص، مجسمه برنز……………………………………………………………………………………….71
تصویر45- نیلبک نواز، برنز………………………………………………………………………………………………………..72
تصویر46- بهمن محصص، برنز……………………………………………………………………………………………………73
تصویر47- بهمن محصص، برنز……………………………………………………………………………………………………73
تصویر48- بهمن محصص، مرد، برنز…………………………………………………………………………………………….74
تصویر49- بهمن محصص، ماهی، برنز………………………………………………………………………………………….74
تصویر50- بهمن محصص، مینوتور، برنز……………………………………………………………………………………….75
تصویر51- بهمن محصص، پرنده، برنز………………………………………………………………………………………….76
تصویر52- بهمن محصص، برنز……………………………………………………………………………………………………77
تصویر53- بهمن محصص، کلاژ، 2009………………………………………………………………………………………..78
تصویر54- بهمن محصص، کلاژ، 1993……………………………………………………………………………………….79
تصویر55- بهمن محصص، کلاژ…………………………………………………………………………………………………..80
تصویر56- بهمن محصص، کلاژ، 1908………………………………………………………………………………………..80
تصویر57- بهمن محصص، کلاژ…………………………………………………………………………………………………..81
تصویر58- بهمن محصص، کلاژ، 2007………………………………………………………………………………………..82
تصویر59- بهمن محصص، کلاژ، 2010………………………………………………………………………………………..83
•
• مقدمه
برای درک دقیق ویژگیهای هنر امروز و چگونگی عبور از سنّت و روی آوردن به هنر مدرن، ناگزیر بررسی موشکافانۀ آثار و اندیشۀ هنرمندان برجسته و اثرگذار را میطلبد، و هر پژوهشی در این عرصه بدون شناخت دقیق آثار مهم هنری و درک اندیشههای فراپشت آن، از تحلیل جامع فضای هنری و سیر تکاملی آن و نیز تبیین ساختارهای نظری هنر به صورتی بسنده و کارآمد بازمیماند. از این رو پژوهشهایی از این دست که هنر و اندیشۀ تکچهرههای شاخص فرهنگی را موضوع بررسی دقیق و تحلیلی جامع قرار میدهند، اهمیتی انکارناپذیر دارند. آغداشلو درباره این نسل تنومند هنر ایران نوشته است: «بسیاری از اینان را دیگر کسی نمیشناسد و به یاد نمی آورد خیلیهایشان از غوغای خاک درگذشته اند و به خاک پیوسته اند، تعدادی کوچ کرده اند و رفته اند تا از یاد اینجا بروند و در یاد جای دیگری بمانند، عده ای هم با گردن فرازی مانده اند و عهد کرده اند تا نگهبان حیثیت کار کردن و مفید بودن باشند، بی اعتنا به اینکه در یاد کسی یا جایی بمانند یا نمانند و الباقی به آخرین حد سه کنج روحشان و اطاق کوچک و انباشته شان گزیده اند به امید کشف شدنی دوباره تا بازخواسته و فراخوانده شوند … چه باک از اینکه … بارهایشان به جای مناسبی یا به پایان راه نرسیده اند. راه پیمودن را که معنا داده اند …..»
گفتن و نوشتن از آثار بهمن محصص جز در حوزههای متفاوت نقد، آن هم نقدی دقیق و ماهرانه، بیفایده است. چه، اگر چیزی خارج از این حوزه گفتنی باشد آثار محصص، خود گویاتر و بارزتر از هرکس و هر چیز، تلخی و انزوای بیانتهایشان را فریاد میکنند، با زبانی صریح که نمیتوان نشنید. فرقی نمیکند گیلانی باشیم یا اهل فلورانس، چندساله باشیم و چهکاره، هر که باشیم و از هر کجا، محصص یقهمان را میگیرد و مینشاندمان تا ببینیم آن چه در اطرافمان ساختهایم و جمع کردهایم. آدمهای محصص فشردهاند و تحقیرشده، با عضلاتی منقبض که انگار آنی است از هم بدرند و بریزند. با استخوانهایی بیرون زده از وحشت و چشمهایی که چشم نیستند. آدمهای محصص، در زمان و مکانی بیرون از حالا و دور، در تاریخی بعد و بسیار بعدتر از حالا، بی گذشته و بینشان، حسرتخوار روزگاران ازدست رفتهای هستند که خود به عمد و از روی ضرورتی انگار از دستش دادهاند و حالا بیحال و بی گذشته روی پسزمینهای که هست و نیست تاب میخورند. محصص، آدمهایش را – ما را- در آیندهای محتوم، انگار پس از پایان گرفتن هر عصر و هر جنبش و هر دورانی به تصویر میکشد. تنها و تنها و تنها. تنهای تنها. تنهایی که دیگر چندان هم تن نیستند. آدمها و مینوتورهایی بی دست، بی پا و حتی گاه چندین پیکر درهمریخته و ویران که تشخیص تنی واحد از میان آنها چندان کار سادهای نیست. مینوتورهایی حاصل خشم و خیانت، حاصل عشقهای کج و کور، روابط بیسرانجام و بیاثر، حسادت، روابط جنسی آزاردهنده، جنگ و ویرانی، تراژدیهایی مدام و هرروزه و سرانجام، حاصلِ جراحتِ عمیقِ تیغها، این تیغها که ما، آدمهای محصص، هر روز با هر حرف و نگاه بر تن و بازوی حریف میکشیم. جراحت محزون این تیغهای زنگزده.
مینوتورهای محصص که در فضایی بیزمان و بی جغرافیا، در وضعیتهایی متفاوت اما همگی بیثبات و انگار معلق دیده میشوند، حکایت از تعلیق زمان دارند. از نقطهي صفری که در آن، زمان و تاریخ تعاریفشان را از دست دادهاند و همه چیز برای همیشه معلق و ثابت مانده است، مگر ذهن. ذهنی سیال که در تضاد با سکون تنی که متعلق به آن است راه به هیچ آیندهای ندارد. زمان و جنبشی در کار نیست پس آیندهای هم وجود نخواهد داشت. ذهن، میان خاموشی و گذشته در رفتوآمد است و تلخی و تاریکی، دیوارهای گذشته را تَرک میدهند و حاصلِ آوار، خاموشی غلیظ غمباری است که مینوتورها و آدمهای محصص را در خود فرو برده است. اساطیری بیزمان، بی تاریخ، بی داستان.
فصل اول
کلیات طرح
1-1) بیان مسئله تحقیق
ایران نیز به مانند سایر کشورهایی که از سنّت و میثاقی منحصربهفرد و دیرپا در هنر خود برخوردارند، در دهههای اخیر از موج سبکها و اندیشههای نوین برکنار نمانده است. نخستین بارقههای این نوجویی هنری را در اواخر دهۀ 1320 با تأسیس پایگاههای هنر نو (همچون «انحمن خروس جنگی»)، میتوان پیگیری کرد. بهمن محصص (1309-1389)، با آنکه بیشتر عمر خود را در خارج از ایران و
