
افشا می نمایند6)شرکتها نمیتوانند به طور پیش از وقوع(آینده نگر) به سیاستهای خاص افشا روی آورند. این نتایج ناشی از درک منطقی سرمایه گذاران میباشد که اگر مدیران هیچگونه اطلاعاتی را افشا ننمایند، این اطلاعات باعث میگردد تا سرمایه گذاران ارزش شرکت را در پایینترین حد ممکن تخمین بزنند. در نتیجه مدیران انگیزه دارند تا اطلاعات را افشا نموده و در نتیجه خود را از مدیران دارای اطلاعات نامطلوب مجزا نمایند(اسکات،2009؛ بیر و همکاران، 2010). در نتیجه در زمانی که یک یا چند مورد از 6 شرط بالا وجود نداشته باشد، باعث میگردد تا افشا کامل توسط شرکتها انجام نپذیرد.
2-2-7- انگیزههای افشا حسابداری
در این بخش انگیزههای متفاوت افشا از نظر سیاستها مدیریت، تئوری مالی شرکت، ویژگیهای و شرایط مالی شرکت بحث مینماییم. بدین منظور در ابتدای کار سعی داریم تا در مورد انگیزههای افشا داوطلبانه توسط مدیریت شرکت و سپس در مورد ویژگیهای مالی موثر بر روی سطح و کیفیت افشا حسابداری بحث نماییم. در این قسمت سعی میگردد تا علاوه بر مطرح نمودن تئوریها، تحقیقات تجربی صورت گرفته را مطرح نماییم.
– انگیزههای افشای داوطلبانه
1) فرضیه مبادلات بازار سرمایه56
میرز و مجلوف57(1984) این مسئله را مطرح نمودند که در شرایط عدم تقارن اطلاعاتی بالا در شرکت، تامین مالی (از طریق بدهی و سهام) برای سرمایه گذاران فعلی با هزینه بالایی صورت میگیرد. در نتیجه مدیران برای کاهش هزینه سرمایه شرکت در صدد میآیند تا از طریق افشا داوطلبانه با کیفیت بالا و کاهش عدم تقارن اطلاعاتی هزینه تامین مالی شرکت را کاهش دهند. لانگ و لاندهولم(1993) نشان دادند که امتیاز دهی تحلیلگران به سیاستهای افشا شرکت برای شرکتهایی که سهام منتشر نمودهاند، بالاتر بوده است. رولند58 و همکاران(1990) نشان دادند که پیش بینیهای مدیریت درباره سود آتی در هنگام عرضه اولیه سهام شرکت افزایش مییابد.
بیر و گوتمان59(2012)، استراتژیهای افشا داوطلبانه و تصمیمات سرمایه گذاری را زمانی مدل سازی نمودند که مدیریت تصمیمات غیر بهینه سرمایه گذاری برای شرکت را اتخاذ نموده است تا بتواند بر روی اعتقاد سرمایه گذاران در مورد آینده شرکت تاثیر بگذارد و در جذب سرمایه برای پروژههای آتی موفق عمل نماید. تصمیمات افشا و سرمایه گذاری شرکتها در این مدل به طور دورن زا60 میباشد و مدیریت میتواند با دستکاری افشا داوطلبانه خود تصمیمات سرمایه گذاری و تامین مالی را اتخاذ نماید. یافتههای این دو محقق بر خلاف یافتهها و همچنین مفروضات میر و مجلوف(1984)میباشد. مدل این دو محقق پیش بینی مینماید که دو طیف متفاوت برای عدم افشا وجود دارد و شرکتهای با سودآوری بالا و پایین همیشه به دنبال فرصتهای جدید سرمایه گذاری میباشند. در مقابل شرکتهای با سودآوری متوسط در حالی که در فرصتهای سرمایه گذاری جدید پیش قدم میباشند ولی گزارشهای داوطلبانه را منتشر نمینمایند.
2)فرضیه کنترل شرکت
این فرضیه مطرح مینماید که هیئت مدیره و سرمایه گذاران، مدیران شرکت را برای عملکرد جاری شرکت مسئول میدانند. طبق تئوری افشا داوطلبانه فرض میشود که مدیریت با استفاده از افشا شرکتی احتمال ارزش گذاری کمتر از حد سهام شرکت را کاهش میدهد و دلایل کاهش سود حسابداری را توضیح میدهد. البته باید این مشکل را در تئوری در نظر گرفت که در صورت در نظر گرفتن چندین دوره مختلف این تحلیل نمیتواند پایدار باشد. برای مثال، اگر مدیریت انتظار داشته باشد که افشا حسابداری گسترده در دوره جاری باعث پاسخگویی بیشتر آنها برای هرگونه عملکرد ضعیف آتی گردد در نتیجه اینگونه مدیران تمایلی به افزایش افشا داوطلبانه نشان نمیدهند(هیلی و پالپو، 2001).با این وجود درک استراتژیهای مدیریت برای افشا بسیار محدود است و تحقیقات بسیار کمی بر روی این موضوع کار نمودهاند(بیر و همکاران، 2010)
3) فرضیه پاداش سهمی61
طرحهای پاداش سهمی به مدیران(اعطا اختیار معامله سهام62 و سهام محدود شده63) میتواند عاملی برای ترغیب مدیران برای افشا داوطلبانه باشد. مثلاً در زمانی که به مدیران شرکت پاداش اختیار خرید سهام داده میشود آنها دلایلی برای افشا داوطلبانه خود دارند. اول؛ مدیرانی که تمایل دارند تا سهام در دست خود را مبادله نمایند، دارای این انگیزه میباشند اطلاعات محرمانهای را افشا نمایند تا محدودیتهای وضع شده بر معاملات محرمانه را برآورده ساخته و در نتیجه نقدشوندگی سهام را افزایش دهند. همچنین این محدودیتها بر روی معاملات محرمانه برای مدیران این انگیزه را فراهم مینمایند تا هرگونه ارزش گذاری نادرست سهام شرکت را قبل از منقضی شدن اختیار خرید سهام اصلاح نمایند. شواهد نشان میدهد که مدیران سهام بیشتری را بعد از اعلان اخبار خوب نسبت به اخبار بد به فروش میرسانند و سهام بیشتری را بعد از اعلان اخبار بد نسبت به اخبار خوب خریداری مینمایند(نوی64،1999). بعلاوه در دورهای که افراد درون سازمانی سهام بیشتری را خریداری مینمایند، پیش بینی اخبار بد بیشتری (کاهش دهنده قیمت خرید) وجود دارد(چنگ و لو65، 2006). ناگار66 و همکاران(2003) شواهدی را یافتند که دفعات پیش بینی سود توسط مدیریت و کیفیت افشا شرکت( که توسط تحلیلگران اندازه گیری میگردید) زمانی که پاداش و ثروت مدیریت به تغییرات قیمت سهام وابسته است، افزایش مییابد. همچنین آنها استدلال نمودند که انگیزههای افشا بر مبنای تامین مالی از طریق سهام نه تنها به وسیله اخبار خوب بلکه اخبار بد هم ترغیب میگردد.دوم؛ مدیرانی که در جهت منافع سهامداران موجود عمل مینمایند دارای این انگیزه میباشند تا افشا داوطلبانه را به گونهای انجام دهند تا هزینههای قراردادی مربوط به پاداش سهمی برای کارکنان جدید را کاهش دهند.
لیاو67(2011) به وسیلهی تحلیل محتوایی گزارشات مالی سالانه، به این نتیجه رسید که پاداشهای سهمی مدیران به طور مثبتی با افشا داوطلبانه شرکت درباره داراییهای نامشهود رابطه دارد. با در نظر گرفتن تاثیر ساز و کارهای حاکمیت شرکتی به این نتیجه رسید که مکانیزمهای حاکمیت شرکتی با افشا در زمانی که انگیزهها در مورد پاداش سهمی پایین میباشد، رابطهای ندارد. در صورتی دیگر، حاکمیت شرکتی مطلوبتر باعث افزایش تاثیر انگیزههای پاداش سهمی بر افشا میگردد، و حاکمیت شرکتی و انگیزههای پاداش سهمی مکمل یکدیگر میباشند.
4) فرضیه هزینه دعاوی حقوقی68
طرح دعاوی حقوقی سهامداران علیه مدیران شرکتی میتواند از دو طریق بر روی تصمیمات افشا مدیریت تاثیر بگذارد. اول؛ دعاوی حقوقی علیه مدیران برای افشا دیرهنگام یا ناکافی میتواند باعث ترغیب مدیران برای افزایش افشا داوطلبانه گردد. دوم؛ دعاوی حقوقی میتواند باعث کاهش انگیزههای مدیران برای افشا اطلاعات آینده نگر گردد. اسکینر69(1994) شواهدی را یافت که مدیران شرکتهای با اخبار بد انگیزه دارند تا اطلاعات را از پیش افشا نموده تا باعث کاهش هزینه دعاوی حقوقی گردند. برخی اعتقاد دارند افشا از پیش اخبار بد سودمند میباشد چون که کاهش قیمت سهام را در چندین دوره گسترش میدهند و در نتیجه احتمال محکومیت در عموم به وسیله شناسایی تقصیرات کاهش مییابد. میلر و پیوتروسکی70(2000) که مدیران شرکتهایی که در صنایع با ریسک بالای دعاوی حقوقی نسبت به شرکتهای با ریسک پایین دعاوی حقوقی فعالیت مینمایند، به احتمال زیادی تمایل دارند تا پیش بینی مثبتی درباره سود آتی شرکت بنمایند. راجرز و ون بوسکیرک71(2009) یافتند که شرکتهایی که در معرض دعاوی حقوقی قرار دارند سطح افشا خود را کاهش میدهند. این یافته برخلاف یافتههای دیگر است و نشان میدهد که فرایند دعاوی قضایی علیرغم حمایتهای مطرح شده در اصلاح قانون دعاوی حقوقی اوراق بهادار خصوصی199572، انگیزههای مدیریت برای افشا را کاهش میدهد. با این وجود لوری73(2009) شواهد این تحقیق را از این طریق زیر سوال برد که نمونههای تحقیق راجرز و ون بوسکیرک بر اساس نمونهای از شرکتهایی میباشد که واقعاً در دعاوی حقوقی محکوم شدهاند و در نتیجه نمیتوان این نتایج را به سایر شرکتها تعمیم داد.
5) فرضیه علامت دهی درباره خلاقیتهای مدیریت74
ترومان75(1986) استدلال مینماید که مدیران با خلاقیت بالا تمایل دارند تا از طریق پیش بینیهای داوطلبانه درباره سود، نوع شرکت را مشخص نمایند. ارزش بازار شرکت تابعی از درک سهامداران درباره توانایی مدیریت درباره پیش بینی و واکنش به تغییرات آتی در محیط اقتصادی شرکت میباشد.
6)فرضیه هزینه مالکانه76
همانطور که در بخش قبل هم مطرح گردید تصمیمات افشا شرکت به وسیلهی نگرانیها در مورد از دست رفتن مزیت رقابتی تحت تاثیر قرار گرفته استورکچیا(1983). نتایج تحقیقات نشان میدهد که شرکتها انگیزهای برای افشا اطلاعاتی که باعث از دست رفتن مزیت رقابتی میشود، ندارند مگر اینکه تامین مالی برای شرکت با هزینههای بیشتری مواجه گردد. این فرض برخلاف سایر فرضیات، هیچگونه تضاد منافعی را میان مدیریت و سهامداران فرض نمینماید.
بخش دوم:
پیشینه تحقیق
2-2-3-1- تحقیقات داخلی
دستگیر و بزاز زاده(1382)در تحقیقی با عنوان تاثیر میزان افشا(اجباری) بر هزینه سهام عادی به این نتیجه رسیدند که افزایش میزان افشا موجب کاهش هزینه سهام عادی میشود. به عبارت دیگر سرمایه گذاران تمایل بیشتری برای سرمایه گذاری در شرکتهایی که دارای میزان افشا بیشتر یا ریسک کمتری هستند دارند.
نوروش و حسینی(1388) به بررسی رابطه بین کیفیت افشا شرکتی (قابلیت اتکا و به موقع بودن) و مدیریت سود پرداختند. یافتههای تحقیق نشان میدهد که بین کیفیت افشا شرکتی و مدیریت سود رابطه منفی وجود دارد. همچنین یافتههای تحقیق حاکی از وجود رابطه منفی معنادار بین به موقع بودن افشا شرکتی و مدیریت سود میباشد.
مهدوی و قاسمی(1388) به بررسی تاثیر سازههای اجتماعی قانون گرایی، اطمینان طلبی، سطح تحصیلات فردگرایی، جنسیت، رشته تحصیلی و سابقههای کاری بر افشاگری مالی پرداختند. به این منظور سازههای قانون گرایی، اطمینان طلبی، سطح تحصیلات، فردگرایی، جنسیت، رشتههای تحصیلی و سابقههای کاری مدیران مالی صنایع مختلف شرکتهای بورسی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آزمونهای آماری نشان میدهد که سازههای اجتماعی قانون گرایی، اطمینان طلبی و فردگرایی بر افشاگری مالی شرکتهای مورد بررسی تاثیر معنادار و مستقیمی دارد و تاثیر سازههای اجتماعی بررسی شدهی دیگر به لحاظ آماری معنادار نیست. همچنین، طبق نتایج به دست آمده، فردگرایی بیشترین تاثیر را بر افشاگری مالی دارد.
فخاری و محمدی(1388) در مطالعه خود تاثیر افشا اطلاعات بر نقد شوندگی سهام ( قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام) را بررسی نمود. برای تعیین درجه افشا اطلاعات توسط شرکتها، چک لیستی بر اساس استانداردهای حسابداری تهیه گردید. یافتههای آنها رابطه منفی معناداری بین افشا اطلاعات و شاخص نقدشوندگی سهام را نشان داد.
سجادی و همکاران(1388) ویژگیهای غیرمالی موثر بر کیفیت گزارشگری مالی را بررسی نمودند. آنها برای اندازه گیری کیفیت گزارشگری مالی از شاخصی متشکل از 155 قلم بر اساس استانداردهای حسابداری و سایر قوانین استفاده نمودند. نتایج آنها نشان داد که اندازه شرکت، عمر شرکت و نوع صنعت رابطه مثبت معنادار و ساختار مالکیت رابطه منفی با کیفیت گزارشگری مالی دارد ولی رابطه نوع موسسه حسابرسی با کیفیت گزارشگری مالی معنادار نبود.
حجازی و همکاران (1389)در تحقیق خود به بررسی تاثیر مقررات افشای اطلاعات بر کیفیت اطلاعات منتشر شده شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. آنها بررسی خود را بر اساس سه مقطع زمانی بنا نهادند:1) دوره قبل از مقررات افشای فوری اطلاعات در سال 80 (1378 تا 1380 دوره مورد بررسی) 2) دوره بعد از تصویب مقررات افشای
