
نخواهد شد. البته ممکن است که برخی از مقررات افشا منجر به ضعف توزیع مجدد رفاه شود یعنی برخی از سهامداران به هزینه سایرین منتفع شوند ولی باید به این نکته توجه داشت که حتی اگر در برخی موارد چنین اتفاقی بیفتد احتمال سقوط بازار سرمایه در نتیجه عدم تقارن اطلاعات مقررات افشا را توجیه میکند. هدف مقررات بحث شده در اینجا حمایت از بازار سرمایه است. سقوط بازار معمولاً زیانبار تر از برخی موارد عدم توزیع مجدد ثروت خواهد بود. اگر چه ممکن است راهکارهای کاراتری برای دستیابی به اطلاعات متقارن وجود داشته باشد، مثلاً افشای اختیاری اطلاعات توسط مدیریت که در نتیجه آن اطلاعات درون سازمانی در اختیار افراد برون سازمانی قرار میگیرد و از عدم تقارن اطلاعات کاسته میشود(دیدگاه حامیان عدم نظارت از طریق تئوری علامت دهی و نمایندگی). لیکن انگیزههای شخصی مدیریت ممکن است افشای اطلاعات را در سطح غیر بهینه قرار دهد.
تحقیقات در زمینه نظارت بر بازار و ارزش افزوده استانداردهای حسابداری به دو شکل مختلف سازمان یافتهاند. در دسته اول (تحقیقات بازار سرمایه)، رابطه بین اطلاعات حسابداری و قیمت سهام بررسی گردیده است. این تحقیق توسط کوتاری39(2001) انجام گردیده است. با اهمیتترین نتیجه این مسئله میباشد که گزارشات مالی نظارت شده اطلاعات جدید و مربوطی برای سرمایه گذاران فراهم مینماید. بعلاوه این تحقیق مشخص مینماید که آگاهی دهندگی اطلاعات نظارت شده حسابداری به طور سیستماتیکی در بین شرکتها و کشورها تفاوت مینماید. البته این یافته نمیتواند آگاهی دهندگی نسبی اطلاعات مالی در بازارهای تحت نظارت و عدم نظارت را مقایسه نماید و در نتیجه نمیتواند ضرورتاً حاکی از برتر بودن نظارت بر رویکرد عدم نظارت باشد(اسکات40،2009). دسته دوم تحقیقات حسابداری، ارزش مربوط بودن41 اطلاعات ارائه شده ناشی از استانداردهای گزارشگری مالی جدید را بررسی میگردد. این مطالعات رابطهی بین سود خالص و قیمت سهام یا بازده را به عنوان معیاری از ارزش مربوط بودن اطلاعات در نظر میگیرد. شواهد بدست آمده از ادبیات نشان میدهد که استانداردهای جدید حسابداری اطلاعاتی را ایجاد مینماید که دارای ارزش مربوط بودن اطلاعات میباشد. البته یک مثال نقض، درباره اطلاعات حسابداری تورمی میباشد که رابطهای بین قیمت سهام و بازده وجود نداشت(فیرا و بواتسمن، 1980). بحث گستردهتر درباره اینگونه ادبیات توسط هولساوسن و واتس42 (2001) ایجاد گردید که آنها معیار ارزش مربوط بودن را به عنوان معیاری برای ارزیابی استانداردهای حسابداری مورد انتقاد قرار دادند.
عموماً از دو نظام متفاوت در رابطه با افشای الزامی اطلاعات نام برده میشود. نظام اول؛ افشاگری اطلاعات را از طریق وضع قوانین خاص شرکتها اعمال و اداره میکند. نمونههای این گونه شامل کشورهایی نظیر آلمان و انگلیس میباشد. نظام دوم که نمونه بارز آن ایالات متحده آمریکا میباشد افشای اطلاعات مالی و کنترل آن را عمدتاً در اختیار حرفه حسابداری قرار داده است. اما نهادهای قانونی حق نظارت و کنترل نهایی را برای خود حفظ کردهاند. با این وجود در اغلب جوامع مالی و روند تکامل بازار سرمایه کماکان بحث بر سر افشا ادامه دارد. محور اساسی این مباحث این است که چه نوع اطلاعاتی در چه جمعی چگونه و در چه زمانی باید افشا شود؟
رویکرد دیگر برای درک مقررات و نظارت بر افشا شرکتی، فرآیند سیاسی تکامل استانداردهای حسابداری را به جای تمرکز بر ارزش اجتماعی مقررات افشا بررسی مینماید(رامانا و واتس43، 2009). از آنجایی که فرایند سیاست گذاری باز برای مشارکت در استاندارد گذاری وجود دارد، نهادهای استاندارد گذار در زیر فشارهای زیادی از نهادهای سیاسی مختلف قرار دارند(همان منبع). برتومیو و مگی44 (2010) از یک مکانیزم رای دهی استفاده نمودند تا تاثیرات عمومی در فرایند استاندارد گذاری را مدل سازی نمایند.
2-2-5-6- منطق نظارت بر افشا شرکتی (افشا اجباری)
در ادبیات موجود 4 منطق اصلی برای نظارت بر افشا شرکتی شناخته شده است:
1) عوامل خارج کنترل مالی45: این عوامل زمانی وجود دارد که افشا شرکتی نه تنها درباره وضعیت مالی خود شرکت بلکه در باره شرکتهای دیگر آگاهی دهنده میباشد. به دلیل وجود اطلاعات آگاهی دهنده درباره سایر شرکتها، شرکتها سعی دارند تا از نظر اجتماعی سطح افشا نامطلوبی را فراهم نمایند(دای46،1990).
2) عوامل خارج کنترل واقعی: این عوامل زمانی وجود دارد که افشا شرکتی تصمیمات واقعی سایر شرکتها را تحت تاثیر قرار میدهد. برای مثال، افشا شرکتی درباره سودآوری آتی شرکت میتواند بر روی تصمیمات رقبای شرکت در ورود یا خروج از بازار تاثیر بگذارد(پای47،2000 و 2002).
3) هزینههای نمایندگی: افشا اطلاعات مربوط به عملکرد با ارزش میباشد، چونکه باعث قراردادهای بهینه با نمایندگان یا نظارت بهتر بر آنها میگردد. در این شرایط افشا حسابداری به عنوان بخشی از قرارداد میباشد و به وسیله کارفرما الزامی میگردد. به عنوان مثال نظارت بر افشا شرکتی برای افراد تازه وارد به بازار سرمایه بسیار با ارزش میباشد(لئوز و ویسوکی48، 2008).
4) صرفه اقتصادی: استانداردهای حسابداری باعث ایجاد کارایی به وسیلهی کاهش تلاشهای مضاعف سرمایه گذاران برای تولید اطلاعات و افزایش قابلیت مقایسه افشا میان شرکتها میگردد. این مسئله منجر به ارزیابی دقیقتر عملکرد انفرادی شرکتها میگردد(دای و ساندر49،2001) و باعث صرفه اقتصادی برای ارزیابی و فهم افشا توسط سرمایه گذاران میگردد. برای مثال دای و اسریدهار50(2008) پیش بینی نمودند که نظارت بر افشا باعث فراهم نمودن صرفه جویی گسترده در هزینهها و کسب کارایی در شرایطی که سطح کیفیت افشا بهینه تقریباً میان شرکتها مشابه میباشد، میگردد.
در حالی که نظارت بر افشا شرکتی به دلایل مطرح گردیده مزایایی را در بر دارد، ولی این مزایا برای توجیه مقررات و نظارت بر افشا ناکافی میباشد. به عنوان مثال افزایش اطلاعات عمومی موجب کاهش تسهیم ریسک میگردد (ورکچیا، 1983؛دیاموند، 1985) و همچنین هزینههای افشا باعث کاهش رفاه اجتماعی میگردد. بعلاوه، الزام به افشا باعث کاهش تولید اطلاعات به وسیلهی مشارکت کنندگان در بازار میگردد و در نتیجه کاهش آگاهی دهندگی قیمتها در بازار میشود(گوتمان51،2010).
2-2-5-7- روشهای افشای اطلاعات اجباری
مرسومترین شیوه گزارشگری و افشا در ایران به شرح زیر قابل طبقه بندی است(محمد جانی، 1384):
1- صورتهای مالی اساسی و یادداشتهای همراه آن.
2-گزارش حسابرس مستقل
3-گزارش هیات مدیره
صورتهای مالی اساسی
عموماً مربوطترین و با اهمیتترین نوع اطلاعات در متن صورتهای مالی اساسی منعکس میشود که شامل ترازنامه، صورت سود و زیان، سود و زیان انباشته و صورت جریان وجوه نقد و اطلاعاتی را که نمیتوان در متن این صورتها گنجاند از طریق یادداشتهای توضیحی افشا میشود.
گزارش حسابرس مستقل
افشای مناسب اطلاعات مالی میبایست در صورتهای مالی انجام پذیرد و گزارش حسابرس محل مناسبی جهت افشای اطلاعات با اهمیت نیست اما در موارد ذیل میتوان از گزارش مزبور جهت افشای انواع اطلاعات ذیل استفاده نمود.
الف- آثار با اهمیت ناشی از بهکارگیری روشهای حسابداری متفاوت با روشهای پذیرفته شده،
ب- آثار با اهمیت ناشی از تغییر یک روش پذیرفته شده حسابداری به روش پذیرفته شده دیگر،
ج- اختلاف نظر بین حسابرسان مستقل و واحد تجاری مورد رسیدگی نسبت به قابلیت پذیرش یک یا چند روش حسابداری بکار گرفته شده در گزارشهای مالی واحد مزبور.
اطلاعات اشاره شده در موارد الف و ب میبایست در صورتهای مالی واحد تجاری افشا شود، این افشای مکرر بدین جهت ضروری میباشد که استفاده کنندگان از گزارشهای مالی در مقایسه این گزارشها با گزارشهای مالی سایر واحدهای تجاری و به دلیل عدم رعایت ثبات رویه توسط واحد تجاری، دچار سردرگمی نگردند.
گزارش هیات مدیره
علی رغم این که عمده اطلاعات مالی مربوط و با اهمیت از طریق گزارشهای مالی افشا میشود اما برخی اطلاعات اضافی مفید و مربوط ممکن است از طریق گزارشهای هیات مدیره ارائه شود. نمونهای از این اطلاعات به شرح زیر است.
– رویدادهای غیر مالی موثر بر عملیات واحد اقتصادی مانند تغییرات در سطوح بالای مدیریت و سیاستهای واحد.
– پیش بینیهای مربوط به آینده مرتبط با صنعت و اقتصاد کلان کشور و جایگاه واحدهای اقتصادی نظیر تغییرات در روند تقاضا برای محصولات٬ پیش بینی تغییرات اساسی در تکنولوژی مرتبط با فعالیتهای واحد اقتصادی.
– برنامههای توسعه و یا تغییرات احتمالی در عملیات سالهای آتی مانند جایگزینی و یا بهبود تکنولوژی تولید.
– میزان و اثر مورد انتظار از مخارج سرمایهای جاری و آتی و تلاشهای تحقیقاتی
2-2-5-8-محرکها و انگیزههای افشا حسابداری
هیلی و پالپو(2001) انگیزههای مدیریت درباره گزارشگری مالی را در دو حوزه تئوری حسابداری اثباتی و افشا داوطلبانه طبقه بندی نمودهاند. در حوزه تئوری اثباتی حسابداری بیشتر بر روی انتخاب رویههای گزارشگری مالی بحث میگردد که بیشتر مربوط به کارهای واتس و زیمرمن52(1986) میگردد. ولی حوزه دوم از انگیزههای مدیریت بر روی تصمیمات او درباره افشا اختیاری حسابداری بحث مینماید. ما در این بخش سعی داریم تا بر روی انگیزههای مدیریت درباره افشای اختیاری بحث نماییم و سپس انگیزههای مدیریت را با توجه به ویژگیهای مالی و عملیاتی شرکتها بحث نماییم که مربوط به هر دو حوزه تئوری اثباتی حسابداری و افشا داوطلبانه میباشد.
2-2-6- افشای اختیاری
کور53(2001)، هرگونه افشا بالاتر از حداقل میزان الزامی افشا را به عنوان افشا اختیاری(داوطلبانه) تعریف نمود. تحقیقات در زمینه افشا داوطلبانه بر روی نقش اطلاعاتی گزارشگری مالی برای بازارهای سرمایه تمرکز نموده است(هیلی و پالپو،1995). این تحقیقات مکمل حوزه تئوری اثباتی حسابداری میباشد که بر روی انگیزههای بازار سرمایه مدیران برای تصمیمات گزارشگری مالی و افشا حسابداری تمرکز نموده است. مطالعات در زمینه افشا فرض مینماید که حتی در بازارهای کارا، مدیریت اطلاعات بیشتر و بهتری درباره عملکرد آتی شرکت نسبت به سرمایه گذاران دارد. اگر مقررات حسابداری و حسابرسی به طور کامل عمل نمایند، تصمیمات گزارشگری و افشا مدیریت باعث مخابره اطلاعات درباره وضعیت اقتصادی شرکت به افراد برون سازمانی میگردد. در شرایطی که قوانین ناظر بر حسابداری و حسابرسی کامل نباشد، مدیریت بین تصمیمات مربوط به مخابره اطلاعات درباره عملکرد آتی از طریق افشا حسابداری به سرمایه گذاران و مدیریت عملکرد گزارش شده برای دلایل سیاسی و قراردادی موازنه برقرار مینماید. مطالعات نظری انجام شده در مورد افشای داوطلبانه با فرض وجود اطلاعات قابل اتکا و صفر بودن هزینه افشا نشان میدهد صرف شرکتهایی از افشا اطلاعات امتناع میکنند که بدترین اطلاعات ممکن را دارند(اصل افشا). اما در صورت وجود هزینههای افشا، تنها شرکتهایی که افشای اطلاعات آنها فزونی منافع اقتصادی بر مخارج را به همراه دارد به افشا میپردازند. اغلب بیان میشود که این منافع شامل منافع بازار سرمایه ناشی از عدم تقارن اطلاعاتی است. به عبارت دیگر کم شدن عدم تقارن اطلاعاتی موجب بالا رفتن ارزش سهام و نقد شوندگی، رغبت و علاقه سرمایه گذاران نهادی و واسطههای مالی به سرمایه گذاری و پایین آمدن هزینههای تامین مالی برون سازمانی میشود. تحقیقات حسابداری در رابطه با سیاستهای افشای شرکتها پیدایش خود را با نتایج اصلی گروسمن54(1981) و میگلروم55 (1981) آغار کرده است و افشای کامل زمانی حاصل میشود که:
(1) افشا بدون هزینه باشد، (2) سرمایه گذاران بدانند که شرکت دارای اطلاعات محرمانه است، (3) تمام سرمایه گذاران به روشی یکسان به افشای شرکت واکنش نشان میدهند (4) مدیران قصد دارند تا ارزش سهام شرکت را حداکثر نمایند (5) شرکتها با قابلیت اطمینان بالا اطلاعات محرمانه خود را
