
نشده، به عكس نعمتهاى بهشتى كه به طور مشروح و گسترده آمده است آنچنان كه دلهاى مؤ منان را غرق سرور و اميد كرده، غبار غم را از دل برمىدارد، و نهال شوق را در خاطر مىنشاند (مکارم شیرازی،1387: 102).
فضيلت تلاوت سوره الرحمن از آنجا كه اين سوره حس شكرگزارى را در انسانها به عاليترين وجهى بر مىانگيزد، و بيان نعمتهاى مادى و معنوى دنيا و آخرت شوق طاعت و بندگى را در دل او افزايش مىدهد فضيلتهاى فراوانى براى تلاوت آن در روايات آمده است (مکارم شیرازی،1387: 103).
از آنجا كه اين سوره _همان گونه كه گفتيم_ بيانگر انواع نعمتها و مواهب بزرگ الهى است با نام مقدس “رحمن” كه رمزى از رحمت واسعه او است آغاز مىشود، چرا كه اگر صفت “رحمانيت” او نبود اينچنين خوان نعمت را براى دوست و دشمن نمیگستراند . قرآن مجيد سرچشمه همه مواهب، و وسيله وصول به هر نعمت، و بهرهگيرى از تمام نعمتهاى معنوى و مادى است (مکارم شیرازی،1387: 106). جالب اینکه این سوره با نام خداوند رحمن آغاز شد، و با نام پروردگار ذوالجلال و الاکرام پایان مىگیرد، و هر دو هماهنگ با مجموعه محتواى سوره است (مکارم شیرازی،1387: 198).
در آیات مورد بحث از محاسبه قیامت و بعضى دیگر از خصوصیات معاد سخن مىگوید که در عین تهدید بودن براى مجرمان وسیله تربیت و آگاهى و بیدارى و هم وسیله تشویق و دلگرمى مؤمنان است، و به همین جهت نعمت محسوب مىشود، لذا بعد از ذکر هر کدام همان سؤال را که درباره نعمتها است تکرار مىکند (مکارم شیرازی،1387: 158). درست است که تهدید فوق به ظاهر در مسیر مجازات و کیفر است، ولى از آنجا که ذکر آن هشدارى است به همه انسانها، و عاملى است براى اصلاح و تربیت، طبعا لطف و نعمتى محسوب مىشود (مکارم شیرازی،1387: 162).
آیت الله طباطبایی نیز در تفسیر المیزان در خصوص غرض و مفاد سوره الرحمن چنین میفرمایند : اين سوره در اين مقام است كه خاطر نشان سازد كه خداى تعالى عالم و اجزاى آن از قبيل زمين و آسمان و خشكىها و درياها و انس و جن را طورى آفريده و نيز اجزاى هر يك را طورى نظم داده كه جن و انس بتوانند در زندگى خود از آن بهره مند شوند و باز به همين مناسبت است كه اين سوره با نام رحمان آغاز گرديد، صفت رحمت عمومى و همگانى خداست، رحمتى كه مؤ من و كافر و دنيا و آخرت را در بر دارد، و در آخر نيز، سوره با آيه ” تبارك اسم ربك ذى الجلال و الاكرام” ختم مىشود (طباطبایی، 1374: 155).
جمله “علم القران” آغاز شمارش نعمتهاى الهى است، و از آنجايى كه قرآن كريم عظيمترين نعمتهاى الهى بود و در قدر و منزلت مقامى رفيع تر از ساير نعمتها داشت، چون كلامى است از خداى تعالى كه صراط مستقيم را ترسيم مىكند، و متضمن بيان راههاى سعادت است، سعادتى كه آرزوى تمامى آرزومندان و هدف تمامى جويندگان است، لذا آن را جلوتر از ساير نعمتها قرار داد، و تعليم آن را حتى از خلقت انس و جنى كه قرآن براى تعليم آنان نازل شده جلوتر ذكر كرد (طباطبایی، 1374: 156).
و میفرمایند: و كلمه “بيان” در جمله مورد بحث به معناى پردهبردارى از هر چيز است، و مراد از آن در اينجا كلامى است كه از آنچه در ضمير هست پرده بر مىدارد، و خود اين از عظيم ترين نعمتها است، و تعليم اين بيان از بزرگترين عنايات خدايى به انسانها است، (آرى اين كه خداى سبحان ابزار سخن گفتن را به ما داده، و طرز آن را به ما آموخته، تا آنچه در دل خود داريم به ديگران منتقل كنيم، و به آنها بفهمانيم كه چه مىخواهيم و چه مىفهميم، به راستى از عظيم ترين نعمتها است (طباطبایی، 1374: 157). و به اين وسيله آنچه از حس شنونده و ادراكش غايب است را براى او ممثل مىسازد، و شنونده مىتواند بر احضار تمامى اوضاع عالم مشهود چه روشن و درشت آن و چه باريك و دقيقش، چه موجودش و چه معدومش، چه گذشتهاش و چه آينده اش در ذهن خود توانا شود، و پس از حضور مفاهيم به هر وضعى از اوضاع معانى غير محسوس (كه تنها راه دركش نيروى فكر آدمى است و حس ظاهرى راهى بدان ندارد) دست يابد، و خلاصه گوينده با صدايى كه از خود در مىآورد، با حروف تركيب نيافته و تركيب يافته اش تمامى اينها را كه گفتيم در ذهن شنونده خود حاضر سازد، و در پيش چشم دلش ممثل سازد، به طورى كه گويى دارد آنها را مىبيند، هم اعيان آنها را و هم معانى را و مقدار دخالت اين نعمت، يعنى نعمت سخن گفتن در زندگى حاجت به بيان ندارد، چون همه مى دانيم زندگى آدميان اجتماعى و مدنى است ، و اين زندگى در آغاز پيدايش بشر صورت نگرفت، و به ترقى و تكامل امروزيش نرسيد مگر از همين راه كه براى هر چيزى نامى نهاد، و بدين وسيله باب تفهيم و تفهم (فهميدن و فهماندن ) را به روى خود بگشود، و اگر اين نبود هيچ فرقى ميان او و حيوان بىزبان نبود، زندگى او نيز مانند حيوانات جامد و راكد مىماند، و منظور از اين كه فرمود: “علمه البيان ” اين نيست كه خداى سبحان لغات را براى بشر وضع كرده، و سپس به وسيله وحى به پيغمبرى از پيامبران و يا وسيله الهام به همه مردم، آن لغات را به بشر تعليم داده باشد، براى اين كه خود انسان بدان جهت كه به حكم اضطرار در ظرف اجتماع قرار گرفت طبعا به اعتبار تفهيم و تفهم وادار شد (طباطبایی، 1374: 158). نخست با اشاره و سپس با صدا و در آخر با وضع لغات يعنى قرارداد دسته جمعى به اين مهم خود بپرداخت، و اين همان تكلم و نطق است، كه گفتيم اجتماع مدنى بشر بدون آن تمام نمىشد. آنچه خدا خلقت كرده انسان و فطرت او است، فطرتى كه او را به تشكيل اجتماع مدنى، و سپس به وضع لغات واداشت، و او را به اين معنا رهنمون شد كه الفاظى را علامت معانى قرار دهد به طورى كه وقتى فلان كلمه را شنونده القا مىكند ذهن شنونده منتقل به فلان معنا شود، مثل اين گوينده خود معنا را به او نشان داده باشد. و نيز او را رهنمون شد به اين كه اشكال مخصوصى از خط را علامت آن الفاظ قرار دهد، پس خط خود مكمل غرض كلام است، و كلام را ممثل مىسازد، همان طور كه كلام معنا را مجسم مىساخت (طباطبایی، 1374: 159).
كلمه “آلاء” جمع الى (بر وزن شنى) است، كه به معناى نعمت است، و خطاب در آيه متوجه عموم جن و انس است ساخت (طباطبایی، 1374: 164). و به خاطر همين كه خطاب را متوجه كل جن و انس نموده توانسته در خلال بر شمردن نعمتها و آلاى رحمان از شدايد روز قيامت و عقوبتهاى مجرمين و اهل آتش خبر دهد، و آنها را هم جزو نعمتها بر شمارد، آرى همين شدايد و عقوبتها وقتى با كل انس و جن مقايسه شود نعمت مىشود، چون در نظام هستى (بين دوغ و دوشاب فرق نهادن و) بدكاران و اهل شقاوت را به سرنوشتى كه مقتضاى عمل ايشان و اثر كردار خود آنان باشد سوق دادن، از لوازم صلاح و نظام عام جارى در كل و حاكم بر جميع است، و خود نعمتى نسبت به كل عالم جن و انس است، هر چند كه نسبت به طايفهاى خاص يعنى مجرمين نقمت و عذاب باشد. پس آنچه از عذاب و عقاب كه در آتش براى اهل آتش است، و آنچه از كرامت و ثواب كه در بهشت براى اهلش آماده شده، هر دو نوع آلاء و نعمتهاى خدا است براى كل جن و انس همانطور كه خورشيد و قمر و آسمان بلند و ز مين پست و نجم و شجر و غير اينها آلاء و نعمتهايى براى اهل دنيا ساخت (طباطبایی، 1374: 165).
حجت الاسلام و المسلین قرائتی نیز در تفسیر نور سیمای سورهی الرحمن را چنین توصیف میکند: نام سوره برگرفته از آیه اول است و ” الرحمن” همچون “الله” از نامها و صفات مخصوص خداوند میباشد. این سوره با رحمت شروع و با اکرام الهی پایان میپذیرد. در آیین سخنورى و نگارش، سر فصل سخن، نشانه و نمودار تمام سخن است. در اینجا نیز چون سوره نگاهى به نعمتهاى الهى دارد، در آغاز آن “الرحمن” آمده است تعلیم قرآن به انسان، جلوهاى از رحمت الهى است. قرآن، قابل درك و شناخت براى بشر است. انسان، در سایه فراگیرى قرآن، به كمال خلقتش دست مىیابد. قدرت بیان و سخن گفتن، هدیه الهى به انسان است. قرآن، بشر را به شناخت آفاق و انفس، هر دو توجه مىدهد ( قرائتی، 1388).
3-3- بررسی عملیات زبانی گفتمان در سوره الرحمن:
3-3-1- گفتمان
گفتمان متن را از معنایی هدفمند و منسجم بهره مند میسازد. متن هویت محتوایی و معنایی خود را که در جهت هدفی خاص و منسجم شکل گرفته است مدیون گفتمان است. حضور مسؤول گفتمان با کنش زبانی به کمک نشانههای کلامی یا غیر کلامی اجرا میشود. نشانههای کلامی یا غیر کلامی ارتباط گفتمان را شکل میدهند. زبان در تحقق این نوع کنش اولین عاملی است که نمایان میگردد.
گفتمان قرآنی از روشهای زبانی جذابی برای بسط متن و ارتباط دادن مفهومی آیات بهره میگیرد؛ مشتمل بر استفاده از سازوکارهای دستوری و واژههایی که دلالت پردازی معنایی و ویژگیهای مؤلفهای آنها، ارتباط مفهومی میان آیات متوالی را به هم چسبانده و میان تعدادی معین از سورهها، رابطه بینامتنی برقرار میکنند.
دانش نشانهشناسی گفتمانی، به ما اجازه میدهد قرآن کریم این کلام مقدس هدایتگر را در مقام گفتمانی قدسی از جانب خداوند خطاب به خواننده تعریف کنیم. سخنان قرآن همچون سخنان دیگر کتب نیست که هیچ گونه رابطه ای میان او و انسان نباشد، زیرا تمام کلمات قرآن حقایق مکنون در وجود آدمی است که در قرآن به صورت الفاظ بیان شدهاند و گونه ويژهاي ازگفتمان و گفت وگو بياني را ترسيم مينمايند. پس بر این اساس در قرآن، گفتهای ایجاد و گفتمانی رخ داده است و رابطهای گفتمانی میان انسان و قرآن برقرار است.
3-3-2- گفتهپرداز
“گفتهپرداز” فردی است که زبان را به کار میگیرد و آن را از سطح ایستایی به سطح تحرک میکشاند. این عمل زبانی در گفتمان آشکار میگردد و «فقط در این حالت است که زبان تبدیل به گفتمان میشود. گفتمان جایگاهی است که از آن عوامل گفتمانی (گفتهپرداز و گفتهیاب) بر حسب عملیات زبانی فردی شده موضعگیری میکند» (شعیری، 1389: 17). این عنصر بسیار مهم از نظر زبانشناسان در رأس تولید گفتمانی قرار میگیرد که همان “فاعل گفتمانی” است:
محرز است که مولف و آفریننده متن قرآن خداوند است و اگر سورهی الرحمن را گفتمانی قدسی در نظر بگیریم بلاشک خداوند مسئول گفتمانی این سوره است. خدواندی که خالق کلام قرآن است در راس این عملیات زبانی قرار میگیرد. از آنجا که قرآن تجلی خداست محل شناخت او نیز می باشد. وقتی پذیرفتیم قرآن سخن خداست، بالطبع این سخن انعکاسی از ویژگیهای گوینده است.
3-3-3- گفتهیاب (گفته خوان)
گفتهیاب (گفتهخوان) فردی است که حداکثر یا حداقل ارتباط را با گفتهپرداز بر قرار میکند. او از طریق گفتهی گفتهپرداز بسته به توانش خود _که همان توانش چهارگانهی گفتهپرداز است_ این ارتباط را ایجاد میکند و از شناختی که گفتهپرداز در سخن (موضوع شناختی) تولید میکند، بهرهمند میگردد که میتواند خود گفتهپرداز هم باشد.
«حضور فردی است که امکان ترمیم خلأهای زبانی (ناگفتهها) را فراهم میسازد؛ به همین دلیل است که عنوان گفتهپرداز در فعالیت گفتمانی به کسی اطلاق میشود که هم گفتهپرداز است و هم گفته یاب. هر دوی اینها از نوعی حضور فعال برخوردارند» (شعیری،1389: 13).
گفتهیاب و گفتهپرداز، دو قطب نظام فردی زبان هستند که نبود یکی از آنها، تولید معنا و گفتمان را دچار مشکل میکند. در عمل تولید زبانی که اساس و مبنای آن را گفتهپرداز تشکیل میدهد، واضح است که فاعل گفتمانی از زاویهی توانش خود دریافتها را مینگارد و زبان تولید شده در این مورد تنها بخشی از آن را در قالب گفتمان آشکار میکند و دیگر زوایای خالی مانده و دیده نشده، توسط فاعل و عامل دیگری به نام “شریک گفتمانی” (گفته یاب) کامل میشود و این جریان پویایی گفتمان را ثابت میکند. “دنی برتراند94 ” میگوید:
«کلمات فقط بخشهایی از دنیا را بر ما نمایان میسازند که بر اساس هر زبان به گونهای متفاوت قیچی خوردهاند. اما در پس کلمات، از کلمات تا جملهها و از جملهها تا متن، این ما هستیم که خلأ را پر میکنیم، معنا را میسازیم و همواره به دنبال کامل نمودن آن هستیم» ( شعیری،1389: 20).
پیام برتری قرآن برای همه انسانها، دعوت جمیع ایشان برای اعتصام به حبل الهی و نیل به مجموع فضایل و
