
زدودن گناهان و افکار منفی است که او را از وصل یار (خداوند) باز میدارد.
و میتواند با شادی و پایکوبی خود به درمان بسیاری از بیماریهای روحی و جسمی خویش پایان دهد و احساس نو شدن و تازهگی و طربناکی داشته باشد.
برخی سلامتی را عامل مهم شادی میدانند و از اینرو فکر میکنند اگر به هر دلیلی بیمار یا معلول و یا نقض عضو شد دیگر نباید شاد باشد و البته سلامتی جسم در شادی بیتأثیر نیست ولی لازمة شاد زیستن سلامتی نیست، شادی، بیش از آنکه به عوامل خارجی بستگی داشته باشد، به عوامل درونی مرتبط است.
در جامعه افراد فلجی هستند که در نشاط عجیبی به سر میبرند. ناتوانی یا بیماری، دل مردگی نمیآورد، بلکه احساس ناتوانی است که شادی را از انسان سلب میکند، شاد زیستن یک تصمیم همراه با عقیده و نوع نگرش است.
کسی که به این تصمیم رسیده باشد به شادی دست یافته است چه سالم، چه بیمار، در این صورت در ناگوارترین شرایط نیز شادمانی خویش را حفظ میکند خود را با هر وضعیت دشواری تطبیق میدهد و احساس رضایت دارد.
یک ضربالمثل عربی میگوید:
اگر انسان را در دریا بیندازی ماهی خواهد شد، اگر آدمی تصویری منفی برای خود ساخته باشد سموم حاصل از آن، انرژی منیت وی را خواهد گرفت و در نتیجه، در شادترین موقعیتها، غمگین خواهد بود.
در یک بررسی معلوم شد با وجود موانع فراوانی که نابینایی به همراه دارد، معمولاً افراد به اندازه نابینایان شادند.
کن کایز ، نویسندهای است که در سال 1946 در شهر میامی سکونت داشته، ناگهان سوزش شدیدی در پشت خود احساس میکند و گویی روی ستون فقراتش بنزین ریخته شد و او را به آتش کشیده از آن زمان به بعد فلج شده و روی صندلی چرخدار زندگی میکند با وجود این سختیها یک لحظه لبخند از لب بر نمیدارد لبخندی که از یک شادمانی خالص، واقعی، معنوی، زیبا و متبرک درونی حکایت میکند، او در حالیکه فاقد نیمی از بدن است، در کتابهایش از سلامت بهداشت سخن میگوید:183
آدمی اگر در باطن شاد و سرخوش باشد و هر لحظه به یاد خداوند باشد در ناگوارترین شرایط هم شادمانی خود را حفظ میکند.
داشتن ایمان به انرژی کیهانی، انرژی خداوندی باعث سلامتی- شادی- تندرستی، صفا و آرامش و تعادل را بر وجودمان می باشد طلب کنیم . در نگاه دایر رقص و شادی را توأم با هم از نظر روانشناسی بررسی میکند و عامل هر نوع رقص و پایکوبی و سرخوشی را شادی روح و جسم و تفکرات و اندیشههای سالم و درمانگر میداند.184
۴-۶-۹ از نظر روانشناسان
شاد زیستن، یک هنر، و شاد ساختن هنری بزرگتر است، به نظر روانشناسان، شادمانی، هنری خدادادی نیست، بلکه مهارت است، بنابراین باید همة مهارت آن را آموخت و پس از شناسایی، آنها را به کار بست.
از دیدگاه دایر، مهمترین راهکارهایی که شادی آفرین هستند و انسان را به شور و شوق و اشتیاق و پایکوبی در میآورد و به انگیزههای درونی و بیرونی، مادی، و معنوی پاسخ میدهد …
*بیاموزید که با انجام تمام مراقبهها میتوانید بذر، آرامش، عشق، معنوی و سماع و شادی معنوی عفو و بخشش، ایمان و اعتقاد، امید، رضایت و صبر و تحمل و توکل و هدفمندی و زیبااندیشی و مثبتنگری همنوا و همراه یا طبیعت، با شور و اشتیاق شادمان و خوشحال با تیسم و روی گشاده و شوخطبعی، خوشسخنی و حضور در جمع افراد شاد به تمام مشکلات فائق آییم و عناصر غم و اندوه و تاریکی یأس، ناامیدی، خشم و خشونت و شهوت و ستیزهجویی و خیال و توهم، تنفر و آشفتگی، رنجدیدگی و شک و تردید را از زندگی خود بیرون ببریم. و عاشقانه زندگی کنیم و خداوند را در همه جای زندگی مشاهده خواهیم کرد و از برکات الهی شاد خواهیم شد.185
*با ایمان قلبی به خداوند احساس شادی، رقص و سماع بیشتری خواهید کرد.
پژوهشهای روانشناسان غرب نشان میدهد : که افراد معتقد به خداوند و به جهان و آخرت و تعالیم دینی و کتاب مقدس، شادتر و برای زندگی پرانگیزهترند و همچنین افرادی که به طور مرتب به کلیسا میروند و به راز و نیاز مشغولند. شادتر از کسانی هستند که به کلیسا نمیروند و اعتقادی به دعا و نیایش ندارند و دیگر اینکه عبادت و راز و نیاز با خداوند د رهر دین و کیش و آئینی و مسلکی میتواند دریچههای شادی و پایکوبی انسان را فراهم کند چرا که ادیان و مکاتب متعدد یاد خداوند را آرامشدهندة قلبها و دلها میدانند که سبب پاکی و روحانیت روح و جسم میشود، زمانیکه انسان احساس گناه میکند وجدان او ناراحت و غمگین است و به وسیله توبه و دعا و راز و نیاز و اعتراف به خطاهای خود وجود خود را تصفیه میگرداند و ضمیر پاک خود را آگاهانه احساس میکند، همین دریچههای شادی و سرخوشی برای انسان است و قلب معنوی که همان دل است نه قلب جسمانی که هوس است و آگاهی و خردی ژرف را دربرمیگیرد و بارقه الهی با روح را پاکیزه نگاه میدارد و به عالم معنا رهنمون میشود.186
۴-۶-۱۰ سمفونی مولانا
مولانا یک سلام برای همه عاشقانش فرستاده تمام آثار مولانا استمرار کلمه قدسی بسمالله است. مولانا با مثنوی زیبای بشنو از نی قصه را تمام کرد: اگر انسان خالی شد از نام خودش از کام خودش از اندیشههای خودش و گفت بسمالله الرحمن الرحیم باید سخن خود را از او بشنوید.
گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هر که گوید حق نگفته کافر است
سمفونی مولانا در ستایش خداوند و در ستایش «پیامبر اکرم ص» در ستایش خداوند، در ستایش خوبی، در ستایش صلح و دوستی برای همه جهانیان است، تمام آثار مولانا مملو از آهنگ و سمفونی زیبا میباشد و هیچ نوازندهای را نمیتوان به اندازه مولانا یافت که عنوان سمفونی برایش مناسب باشد چرا که مولانا هزاران عنصر صوتی را جمع کرده و در 50 هزار میزان مساوی به وجود آورده است.
حرف و گفت و صوت را بر هم زنم
تا که این هر سه باتو درزنم
بشنو از نی چون حکایت میکند
فاعلاتن – فاعلاتن فاعلان
و این میزان در فاعلن است
مولانا سمفونی را تقسیمبندی نکرده اگرچه در 6 دفتر میباشد و همه به هم مرتبط هستند که ما میتـوانیم از این همه نعمت و خوان گسترده برخودار شویم.
ما اگر بخواهیم از مولانا بهرهمند شویم از خود مولانا از نور و شوق مولانا و تمام هستی مولانا که مملو از عشق و فصاحت و بلاغت است آن چرخش مولانا آن سماع مولانا و آن گردش عاشقانه مولانا، ما باید سعی کنیم به آن نقطة اتصال برسیم.
گر نهی تو لب خود بر لب من مست شوی
آزمون کن که نه کمتر ز میانگور است
وقتی به مولانا خوب نگاه کنیم میبینیم که دائما در حال نیایش با کسی جز حضرت خداوندی سخن نمیگوید و همه هستی را میبیند که با خدا سخن میگویند و میفرماید همه عالم پریشان خدا هستند…
ملک نازد، که من حرفی از آن روی نگارینم
فلک رقصد که من برگی از آن گلزار بیخارم
تمام اینها به شوق روی دلدار است آن نگارش دارند میرقصند و خوشحال هستند و در اینجا تمام توجه مولانا بخاطر شوق و اگر خبر دیگری میدادند بر او نمیخواهد اگر خودت را گوشواره کنی دُردانه به آن آویزان میکنند و جای خر مهره نیست.
ای لطیفی که گل سرخ چو دید ، از لطافت جامهها را بردرید
ای لطیف روح اندر هر بدن ای لطیف عشق اندر مرد و زن
مولانا شمع است و پروانه و گل مولانا همة قرآن را نقد میکند و ….. که تو چو یوسفی که به خود نظر نداری حضرت یوسف را در درون خودت پیدا کن و آنگاه روح و جسم خویش را به رقص و سماع به پرواز تماشا کن و همانند قرآن که همه چیز را شرح میکند و از آن شاخه به شاخهای دیگر پرواز میکند و هر لحظه درسی را تعلیم میدهد.
۴-۶-۱۱ سمفونی و موسیقی وین دایر
موسیقی نوعی انرژی است که از طریق هرنُت در شما جاری و ساری میشود. شما نمیتوانید منتظر باشید که همة نتها نواخته شود و آنگاه از آنها لذت ببرید. انرژی موسیقی از طریق شما به خارج از وجودتان جریان مییابد و هر آینه به آن دلبسته شوید، یا زنده خواهید بود. در سمفونی طبیعت تنها هر بار از یک نت میتوان لذت برد. دلبستگی به هریک از این نتها وجود ندارد، این نت به طور مستمر و مداوم نواخته میشوند. هر نوع وابستگی مانع از آن میشود که از جریان عالم هستی- که زندگی نام دارد- لذت ببرید. این موضوع را میتوان به گرفتن مشتی آب تشبیه کرد. هرچهدست خود را محکمتر بفشارید. آب کمتری در دستتان باقی میماند، اما هر وقتی در آرامش و آسایش کامل بسر میبرید و دستتان را به طور آزاد در آب قرار میدهید، آب در اختیار شماست تا هر اندازه که مایلید، از آن لذت ببرید، رها کردن دلبستگیها، یعنی این که موانع را از سر راه جریان طبیعی و مهرانگیز کاینات برداریم، درست مانند نتهای موسیقی که بتدریج نواخته میشوند و مثل آب جاری که همواره در دسترس است تا وقتی که چون طبیعت، دلبستگیها را وانهیم میتوانیم در شبکه نوعدوستی نظام هستی سهیم شویم و طریق کمال و روشنبینی را طی کنیم.187
نتیجهگیری و تطبیق
رقص و سماع که یکیدیگر از سمفونیهای زیبای مولاناست و به راستی و عشق و شعور و هستی وجودی خود را در آن حالت چرخش و گردش معنوی میبیند و در آن حالت از خود بیخود شدن به یوسف درون خودآگاهی مییابد که بر وجود سراسر عشق و شور و شعفش بوسه میزند که پاک و متقی گشته و با روحانیت بر حلقه ارباب معرفت چنگ میزند، رقص و سماع از دیدگاه وی یعنی آزاد شدن و رها شدن از همة تعلقات مادی و آن عطیهای الهی است که بر جان مولانا هدیه میشود.
از نگاه دایر رقص و شادی مورد بحث انسان و جامعهای که در آن زندگی میکند میباشد، رقص را همانند مولانا رسیدن به نقطه اتصال و شادی و پایکوبی برای انسانی میداند که از تعلقات مادی رها شده و دل در گرو معنویات و رسیدن به جایگاه ابدی (خدا) را در آن لحظه در وجود خود احساس میکند، از نظر «روانشناسی» انجام یک کار خوب و نیکو و یک تفکر صحیح برای امور زندگی خود و دیگران که ایجاد شادی و شعف و شور و اشتیاق بر تفکراتمان داشته باشد و انسان را به شادی، رقص، و پایکوبی دعوت کند.
رها شدن از تعلقات مادی از ایجاد شادی درونی میباشد و رسیدن به نقطة اتصال که همان خداوند و محوریت است، و الهام گرفتن از ادیان و حکمت به هر دین و آیین که هستیم و انجام تمام فرایض معنوی رقص و شادی را به همراه میآورد و آن خوشحالی دائمی و همیشگی است و رقص و شادی مادی که از ایگو و نقس سرکش طراوش شود دیگر شادی معنوی نیست و سقوط انسان از ماورای هستی و با پرورش ایگو هرگز نمیتوان به قله صعود کرد و نزولات الهی از زندگی معنوی وجودمان بیرون میرود، و به خدای درون هرگز نتوانیم شناخت و آگاهی پیدا کنیم.
مولانا : ایگو و ایدو را که همان فرشته خوب وبد میباشد یا همان نفس خوب یا نفس بد است: که در مثنوی به آن اشاره کرده.
((مولانا، نفس خوب را همان «فرشته» و نفس بد همان «شیطان و دیو درون» میداند و به نفس اماره که همان نفس سرکش و ویرانگر میباشد اشاره فرموده که کشتن نفس یا “ایگو” یا “دیو” و شیطان را نه میتوان به طور کلی از بین ببریم و ریشه کن کرد، بلکه باید با تربیت و تعلیم دادن نفس و تصعید امیال و تبدیل هواهای نفسانی به خواستههای معنوی و روحانی دست یافت و به روح و جسم شادی اعطا کرد در نگاه «دایر» نیز کاملاً با نظرات مولانا انطباق دارد. تعلیم دادن و تربیت کردن ایگو و ایدو با انجام رفتارها و آدابهای تربیتی و جاودانه معنوی” ایگو “را به” ایدو” تبدیل کردن و “فرشته خوبی” را جایگزین وجود شیطانی و دیو کردن تعریف میکند و آن را نقطه دستیابی به قدرت برتر که خداوند است میداند و شادی و پایکوبی و رقص همان خوشحالی ذات در خدای درون و یوسف درون که مولانا به آن اشاره فرموده. ))
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه «خود» داشت ز بیگانه تمنا میکرد
هر دو اندیشمند، دیدگاهشان کاملاً عرفانی و مقدس میباشد و رقص و سماع و شادی همان مراقبه درونی و بیداری ضمیر است که نهاد ناخودآگاه و پیوندی عمیق با تمام انسانها و
