
طور که پیتمن و وینسنت (۱۳۹۲) اظهار مینمایند: «آنچه وضعیت را پیچیده تر می کند این است که بین مجموعه مهارت های سنتی کتابدار و مهارت های عمومی تری که برای برآوردن نیازهای جامعه لازم اند، نوعی تقابل وجود دارد». در واقع، در کنار تحولات و پیشرفتهای فناوری که در جامعه رخ میدهد، کتابداران نیز باید با این تحولات همگام بوده و مهارتهای لازم در این زمینه را کسب نموده تا بتوانند خدمات شایستهای به جامعهای که به آن تعلق دارند، ارائه بدهند.
طبق قانون پنجم رانگاناتان، کتابخانه انداموارهای زنده و پویاست. بر اساس این اصل، اگر کتابخانه عمومی در پی آن است که به عنوان قلب تپنده جامعه، پویایی خود را حفظ و برای جامعه مفید واقع بشود، راهی به غیر از داشتن کتابدارانی آگاه، حرفهای و دلسوز ندارد. آیا با پیشرفت فناوری که لحظه به لحظه در دنیای امروزی رخ میدهد کتابداران میتوانند از این پیشرفتها غافل و دانش آگاهیهای خود را بروز نکنند و به ارائه خدمات به کاربران بپردازند؟ مسلماً جواب منفی است. برای مثال، چرا بانکهای امروزی نسبت به بانکهای چند دهه قبل پیشرفت کردهاند و تقریباً میتوان گفت که فردی در جامعه وجود ندارد که در یکی از بانکهای کشور حساب نداشته باشد. آیا برخی از بانکها با ارائه خدماتی نظیر آنچه که در دهههای گذشته انجام میدادند، میتوانستند به این موفقیت دست یایند و با سایر بانکهایی که از فناوریهای امروزی استفاده میکنند، به رقابت بپردازند؟ دراینباره هم جواب یکی است، نه.
بنابراین کتابخانهها که امروزه مرکز اطلاعات نامیده میشوند، در صورتی میتوانند به خدمات اطلاعرسانی و در یک نگاه آرمانی، به مدیریت اطلاعات و دانش بپردازند که از کارمندانی حرفهای و آگاه برخوردار باشند.
۲ – 21 مدل مفهومی پژوهش
در این قسمت مدل مفهومی پژوهش را میآوریم که توسط کارگروهی بنام «دی سی رام55» با عنوان «کتابخانه برای همه56» انجام شده است. این کارگروه به بررسی موانع پیش روی مردم در تلاش برای استفاده از کتابخانه پرداختند که نتایج حاصل از پژوهش آنها به صورت مدلی که با اندکی تغییر توسط محقق اعمال شده است و در نمودار زیر قابل مشاهده است.
(منبع: دی سی رام،1999؛ نقل در پیتمن و وینست،1392)
۲ – 22 پیشینه پژوهش
۲ – 22 – ۱ پیشینه در داخل
صافی (۱۳۷۹) در پژوهشی که به صورت پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه، برای سنجش تأثیری که کتابخانههای عمومی میتوانند در گسترش فرهنگ مطالعه داشته باشند، انجام داد؛ معضلات موجود را به این ترتیب بر میشمرد: ضعف ارتباط کتابخانهها با جامعه – متناسب نبودنِ منابع، با شرایط و نیازهای زمان- در دسترس نبودن کتابخانهها و کمبود کتابخانههای عمومی در برخی مناطق محروم – تجهیزات ناکافیِ کتابخانهها و متخصّص نبودن بسیاری از کارکنان کتابخانهها – نداشتن برنامه منظم معرفی کتابخانه توسط روابط عمومی کتابخانه – عدم تناسب تعداد کتابخانهها با شاخصهای رشد جمعیت و ضعف باور ارزش کتاب و کتابخوانی.
ابراهیمی و رئیسی (۱۳۸۳) در پژوهشی که به صورت پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسشنامه در بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه علوم پزشکی ایران، در رابطه با میزان رضایت کاربران این کتابخانه انجام دادند به این نتیجه دست یافتند که اکثر اساتید و دانشجویان درباره کمیت و کیفیت منابع کتابخانه (مانند بهروز بودن منابع و تعداد منابع مورد نیاز) و در برخی موارد، از خدمات ارائهشده توسط کتابخانه ناراضی میباشند. همچنین طبق نتایج پژوهش آنها، عدم بهرهگیری برخی استادان و دانشجویان از كلیه منابع و امكانات موجود در كتابخانه مركزی، به دلیل نداشتن مهارت و یا دانش لازم، به سهم خود موجبات كاهش بهرهوری كتابخانه مركزی را فراهم ساخته است.
در پژوهشی که توسط خوشرو (۱۳۸۵) در رابطه با رضایت استفادهکنندگان از خدمات کتابخانههای عمومی شهر کرمان انجام شد، نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که عامل برخورد و رفتار مناسب کتابدار، بیشترین رضایت استفادهکنندگان از عملکرد کتابداران را به دنبال داشته است و در مورد چگونگی امکانات رفاهی و فیزیکی کتابخانههای عمومی، نور و زمان کاری، بیشترین میزان مناسب بودن را به خود اختصاص دادهاند و نیز، نبود آرامش، بیشترین میزان نارضایتی را به دنبال داشته است.
پژوهش امیری و مرادمند (۱۳۸۶) که در رابطه با میزان رضایت از خدمات کتابخانه، به صورت پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسشنامه بین مراجعین کتابخانه مرکزی شهرستان تبریز بود، نشان داد که بیشترین میزان رضایت مراجعین این کتابخانه به ترتیب از خدمات اینترنتی کتابخانه و بانک اطلاعاتی نمایه، مدت زمان ارائه خدمات و تعداد کتب امانتی بوده است. همچنین بیشترین میزان نارضایتی نیز به ترتیب از وضعیت سالن مطالعه، رفتار کتابداران و صرف زمان برای دریافت خدمات در کتابخانه بوده است.
در پژوهشی که توسط تقی پناهی و دیانی (۱۳۸۷) به صورت پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسشنامه، با هدف بررسی عوامل مؤثر بر انگیزههای مطالعه، بر روی ۳۰۴ نفر از دانشآموزان مقاطع پنجم ابتدایی و سوم راهنمایی شهر مشهد انجام شد؛ یافتههای آنان به این قرار است که دانشآموزان مورد بررسی، كمابیش همه انگیزههای خواندن را دارند و میزان این انگیزهها از ضعیف تا متوسط، رتبهگذاری شده است. «رقابت»، «اهمیت»، «لذت» و «نمره» از انگیزههایی بودند كه در دانشآموزان مورد بررسی نسبت به بقیه در سطح بالاتری قرار داشتند و انگیزههای اجتناب از مطالعه، مطالعه به دلایل اجتماعی، مطالعه به قصد چالشبرانگیزی و تكلیف، نسبت به بقیه انگیزهها نمرههای كمتری را به خود اختصاص دادند. همچنین بین انگیزههای لذت و به دلایل اجتماعی بر اساس جنسیت، تفاوتی معنادار وجود داشت و نیز بین انگیزههای اثربخشی، چالشبرانگیزی، كنجكاوی، شناخته شدن، اجتماعی و رقابت، با معدل نمره املای دانشآموزان مورد بررسی در دو سال اخیر، رابطه معنادار وجود داشت.
معرف زاده و ایرجی (۱۳۸۸) در پژوهشی با عنوان «بررسی عوامل ترغیب کننده و بازدارنده مطالعه در میان مراجعان کتابخانه های عمومی شهرستان ماهشهر» که به صورت پیمایشی و توصیفی و با استفاده از پرسشنامه انجام دادند، به این نتیجه دست یافتند که از میان عوامل موثّر بر مطالعه در میان مراجعان کتابخانههای عمومی، بین وضعیت کتابخانههای عمومی و تحصیلات افراد و نیز بین تحصیلات والدین و درآمدِ خانواده، رابطه معنیداری وجود دارد و در مقابل، نداشتن انگیزه، کمبود وقت، مناسب نبودن کتابخانهها و مسائل اقتصادی، عوامل بازدارنده مطالعه در بین مراجعان کتابخانههای عمومی شهرستان ماهشهر است.
خدائی (۱۳۸۸) در مقاله خود با عنوان «جنبه های تاریخی کتابخانه های عمومی» بیان میکند که چارچوب قانونی و مالیِ کتابخانههای عمومی کشور ایران، هم اکنون نیز با رهنمودهای ایفلا/یونسکو همخوانی چندانی ندارد و به دلیل عدم توجه به نیازهای محلی، کودکان و گروههای خاص، کتابخانههای عمومی ایران از کارکردها، ماهیت و رسالت اصلی خویش دور شدهاند. بنابراین، قوانین مربوط به کتابخانههای عمومی کشور ایران نیاز به بازنگری دارد، به گونهای که مشارکت مردم از طریق شوراهای محلی و متخصصان علوم کتابداری و اطلاعرسانی پررنگتر شود.
کیانی و دیگران (۱۳۸۹) با استفاده از ابزار پرسشنامه، به مقایسه وضعیت مطالعه منابع اطلاعاتی ۳۶۳ نفر از زنان شاغل و خانهدار در شهر شیراز پرداختهاند که نتایج پژوهش آنان به این قرار است: زنانی كه پدران و مادرانشان به مطالعه عادت دارند، خود نیز به خواندن و مطالعه علاقهمندترند؛ با افزایش سن، تمایل به مطالعه كاهش مییابد؛ افزایش تحصیلات میتواند تأثیر مثبتی بر میزان مطالعه داشته باشد؛ وضعیت تأهل نیز بر میزان مطالعه زنان تأثیرگذار است؛ بدین ترتیب كه میانگین میزان مطالعه افراد مجرد ۵/۸ است؛ درحالیکه این میانگین برای افراد متأهل ۷ است؛ نداشتن دسترسی به منابع، از جمله عوامل بازدارنده مطالعه كردن محسوب میگردد. مسافت نیز عامل دیگری است که از آن به عنوان مانعی در روی آوردن زنان به كتابخانهها عنوان شده است. 51.4% زنان در حد زیاد و خیلی زیاد، به دلیل مسافت، از مراجعه به كتابخانههای سطح شهر برای تأمین منابع اطلاعاتی مورد نیاز خود امتناع میورزند.
در پژوهشی که توسط شریفزاده و محبوبی (۱۳۹۰) با عنوان تحلیل عاملی موانع استفاده مطلوب دانشجویان از خدمات کتابخانه در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان انجام شد، تحلیل عاملی موارد محدودیت دانشجویان در استفاده از کتابخانه مرکزی، با رویکرد پالایش دادهها به استخراج ۷ عامل به صورت زیر شد: ۱) منابع موجود در کتابخانه ۲) شرایط بهرهگیری از کتابخانه مرکزی۳) کیفیت خدمات ارائهشده ۴) تسهیلات و فضای کتابخانه ۵) برنامه زمانی کار کتابخانه ۶) آموزشی ۷) و دانشجویی.
محبوب (۱۳۹۱) در پژوهشی که به صورت پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه انجام داد، به این نتیجه رسید که هر چه کتابخانههای عمومی کشوری از وضعیت بهتری برخوردار باشند؛ مردم آن کشور به مطالعه آزاد توجه بیشتری دارند و زمان بیشتری را به مطالعه آزاد اختصاص میدهند.
تفرشی و مولوی (۱۳۹۱) در پژوهشی که در رابطه با کیفیت خدمات کتابخانههای عمومی با روش پیمایشی انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که در زمینه ابعاد سهگانه پرسشنامه لایبکوالِ مورد استفاده در کتابخانههای مورد مطالعه، از دیدگاه هر دو گروه کاربران و کتابداران، بُعد تأثیرگذاریِ خدمات نسبت به دیگر ابعاد، از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است. همچنین در مورد کتابداران زن مورد مطالعه، کاربران بیش از حد از کیفیت خدمات کتابخانههای عمومی انتظار دارند و نیز در مورد کیفیت خدمات کتابخانههای عمومی، کتابداران به صورت معناداری بیشتر از کاربران، از کیفیت خدمات کتابخانههای عمومی رضایت دارند.
پژوهش سالاری و دیگران (۱۳۹۱) به منظور شناسایی، دستهبندی و تعیین اهمیت نسبی متغیرهای دخیل در لایه ارزش فرهنگ مطالعه در ایران، به روش مطالعه استنادی و روش دلفی در میان صاحبنظران و خبرگان حوزه فرهنگ مطالعه انجام شد. این پژوهش دارای ۷ معیار اصلی و ۲۶ شاخص فرعی بود و مؤلفه اصلی این پژوهش، جامعه، نظام آموزشی، حوزه نشر و خانواده بود که یافتههای آنان حاکی است بیشترین معیارهای فرعی و شاخصها، مربوط به معیار اصلی «جامعه» بوده است. در میان معیارهای فرعی، بالاترین رتبهها به ترتیب به معیار «ترویج و ترغیب دانشآموزان، دانشجویان، معلمان و استادان به مطالعه» و «ارزشآفرینی برای رسیدن به خانواده اهل سواد و مطالعه» تعلق دارد. در خصوص رتبهبندی شاخصهای موجود در معیارهای فرعی، «نگرش جامعه به مقوله جهان هستی»، «ترویج و ترغیب دانشآموزان، دانشجویان و استادان به مطالعه» و «باور به تأثیر كتاب در رشد ابعاد مختلف فردی و اجتماعی» نشان داد که بین آنها تفاوت معنادار نبوده است، اما رتبهبندی در شاخصهای معیار «احساس نیاز به مطالعه» نشان دهنده این بود که تفاوت معنادار بوده است.
نتایج پژوهش عاصمی، زمانی و میرزایی (۱۳۹۱) با عنوان «عوامل موثّر بر نیازهای اطلاعاتی کاربران دبیرستانی کتابخانه های عمومی شهر مشهد» که به صورت پرسشنامهای بین ۳۱۰ نفر از کاربران دبیرستانی انجام شد به این قرار است که عوامل فردی و آموزشی، بیشترین تأثیر را بر نیازهای اطلاعاتی استفادهکنندگان از کتابخانهها دارند. عوامل اجتماعی- اقتصادی در رتبههای بعدی این تأثیر قرار میگیرند و کمترین میزان تأثیر، مربوط به عوامل مذهبی است.
۲ – 22 – ۲ پیشینه در خارج
لوبانز57 (۱۹۷۱) در طی پژوهشی که به صورت پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه انجام داد، ویژگی افراد غیر عضو در کتابخانه را عدم نیاز به استفاده، عدم آگاهی از آثار موجود و عدم انتظار برای ارائه خدمات سودمند میداند که کتابخانهها برای جذب این افراد به کتابخانه و ارائه
