
به گونهاي كه نه بيش از حد نياز باشد و شركت از راكد ماندن سرمايه متضرر شود و نه كمتر از حداقل مورد نياز باشد كه شركت با كمبود نقدينگي مواجه شود(طالبی،1377).
2-2-2-6 مروری بر عوامل مؤثر بر نگهداري موجوديهاي نقدي توسط شركتها
در تحقيقات تجربي پيشين، عوامل مختلفي را در نگهداري موجوديهاي نقدي توسط شركتها مؤثر دانستهاند. در ادامه، به صورت خلاصه به بيان اين تحقيقات و نتايج به دست آمده در آنها پرداخته میشود: راميز و تادس روابط بين اجتناب از عدم اطمينان، چند مليتي بودن و نگهداري وجه نقد شركت ها را بررسي ميكنند. شواهد اين تحقيق نشان دهنده تاييد فرضيات ارايه شده است؛ به گونهاي كه شركتها در كشورهاي با سطح اجتناب از عدم اطمينان بالا، به نگهداري وجه نقد بيشتر تمايل نشان ميدهند.
همچنين طبق نتايج اين تحقيق، ميزان چند مليتي بودن شركت ها نيز با ميزان نگهداري موجودي هاي نقدي به طور مستقيم در ارتباط است(رامیرز،2009). هارفورد و همكاران47 به تجزيه و تحليل روابط بين عوامل راهبري شركتي و نگهداري موجودي هاي نقدي در ايالت متحده امريكا مي پردازند. نتايج اين تحقيق نشان مي دهد شركتهاي با ساختارهاي راهبري شركتي ضعيف، داراي ذخاير نقدي كمتر و شركتهاي با حقوق سهامداري پايين و مازاد وجه نقد، داراي سودآوري پايينتري هستند(هارفورد،2008).
لوتي و ماركوسي48 دريافتند كه بين شركتهاي ايالات متحده در استفاده از موجودي نقدي، صرفه جويي به مقياس وجود دارد(لوتی،2007). ميرز و ماجلوف بر اين باورند كه شرايط عدم تقارن، شركتها را به سوي تامين مالي داخلي هدايت ميكند. مديران ممكن است براي دنبال نمودن اهداف شخصي، موجودي هاي نقدي را افزايش دهند؛ حتي اگر اين عمل در راستاي منافع سهامداران نيز نباشد و در نتيجه، موجب تلف شدن منابع گردند و يا تصميمات سرمايهگذاري بدون كارايي لازم اتخاذ نمايند(مایرز،1984). آلمديا و همكاران، افزايش ظرفيت شركتها براي استفاده از فرصتهاي سرمايهگذاري را دليل نگهداري موجودي هاي نقدي زياد توسط شركتها ميداند(آلمیدا،2004).
گاني و همكاران49 رفتار نگهداري وجه نقد را در شركتهاي فرانسوي، آلماني، ژاپني، انگليسي و آمريكايي با استفاده از دادههاي 4069 شركت در طي سالهای 1996- 2000 بررسي ميكنند. اين تحقيق بررابطه بين اهرم و نگهداري وجه نقد متمركز شده است. شواهد اين تحقيق حاكي از وجود رابطه غيرخطي معنيدار بين نگهداري وجه نقد و اهرم است. نتايج اين تحقيق همچنين نشان ميدهد كه اثر اهرم بر نگهداري وجه نقد تا اندازهاي به خصوصيات كشورها مثل تمركز مالكيت بستگي دارد(گیونی،2007). ازكان نتيجه گرفت كه نگهداري موجوديهاي نقدي توسط شركتها رابطه منفي با داراييهاي شبه نقد و داراييهاي جاري شركتها دارد. نتايج بيانگر اين است كه شركتها ميتوانند از داراييهاي جاري به عنوان جانشيني براي موجوديهاي نقدي استفاده نمايند. همچنين، به دليل اجتناب از كمبود نقدينگي جهت پرداخت سودهاي تقسيمي، شركتها موجوديهاي نقدي بيشتري را نگهداري مينمايند.
هان و كيو50 نشان دادند كه شركتهاي داراي محدوديتهاي مالي، نگهداري موجوديهاي نقدي خود را در پاسخ به افزايش نوسانات جريانهاي وجوه نقد افزايش ميدهند، زيرا محدوديتهاي مالي يك نوع رقابت و تضاد بين سرمايهگذاري هاي جاري و آتي به وجود آورده، با وجود ريسك جريانهاي وجوه نقد آتي، باعث ايجاد انگيزه جهت اقدام براي پس اندازهاي احتياطي ميشود(هان،2006).
ارسلان و همكاران نيز نگهداري موجوديهاي نقدي را به عنوان وسيلهاي حفاظتي در برابر نوسانات جريانهاي وجوه نقد ميدانند(ارسلان،2006).
همچنين طالبي نتيجه گرفت كه وضعيت نقدينگي شركتها به مقدار زيادي تحت تأثير ماهيت فعاليت شركت ها قرار ميگيرد. وي همچنين بيان ميكند كه روشهاي تامين مالي و مديريت مطالبات، بر وضعيت نقدينگي شركت مؤثرند(طالبی،1377). يوسفي نيز نتيجه گرفت كه حسابهاي پرداختني، يكي از عواملي است كه مي توان بر مبناي آن، پيش بيني معنيداري از جريان وجوه نقد به عمل آورد(یوسفی،1380).
خالص سرمایه در گردش: مديريت سرمايه در گردش عبارتست از: تعيين مقدار و تركيب منابع و مصارف سرمايه در گردش به گونه اي كه به افزايش ثروت سهام داران منجر شود(تهراني، 1387،175).
در گردش، كسب اطمينان از استفاده بهينه از منابع براي سودآوري و حداكثر كردن ثروت سهام داران است. بنابراين سرمايه در گردش، همان طور كه راپاپورت بيان كرده است، ميتواند يكي از عوامل ايجاد كنندة ارزش براي سهامداران در نظر گرفته شود. بر اساس ديدگاه راپاپورت، كاهش سرمايهگذاري مازاد در سرمايه در گردش، به افزايش ارزش براي سهام داران ميانجامد .
كاهش نياز اضافي به سرمايه در گردش، بدين معناست كه يك كسب وكار، داراي جريانهاي نقد خروجي كمتري براي موجودي ها و بدهكاران باشد و افزايش در جريانهاي نقد ورودي، به باور وي، ايجاد ارزش از طريق بهبود كسب وكار را افزايش ميدهد(بندر و كيت51، 2002 ). در سطوح سرمايه در گردش، نسبت به ساير عوامل ايجادكنندة ارزش مانند ايجاد و برقراري پيشرفت پايدار در سود، آسانتر است.
در فضاي اقتصاد چالشي كه سازمانهاي بين المللي راه هاي جديدي را براي رشد و بهبود عملكرد مالي و كاهش ريسك جست وجو ميكنند، سرمايه در گردش منبعي مهم براي بهبود عملكرد مالي به شمار ميآيد. با اين اوصاف مديريت سرمايه در گردش فعال، نياز اساسي توانايي سازمان براي سازگاري در اقتصاد پرچالش است. مديريت سرمايه در گردش، به دنبال برقراري تعادل حساس بين حفظ نقدينگي براي پشتيباني از عمليات روزانه و حداكثرسازي فرصتهاي سرمايهگذاري كوتاه مدت است(بهارمقدم و همكاران،1391).
سرمايه در گردش يك شركت براي اخذ وام، همواره در صدر توجهات اعطاكنندة اعتبار قرار دارد. لئوپولد بيان ميكند كه معروفيت سرمايه در گردش در نزد عموم، به مثابه معيار نقدينگي و سلامت مالي كوتاه مدت، آن قدر گسترده است كه به ندرت نياز به تهيه سند و مدرك دارد(ميرالماسي، 1374).
اهميت روزافزون مديريت سرمايه در گردش، سبب شده كه اين موضوع به صورت يك رشته تخصصي مالي درآيد. مطالعات نشان ميدهد كه بيشتر وقت مديران مالي صرف عمليات داخلي روزانه شركت مي شود كه به سادگي با عنوان مديريت سرمايه در گردش بيان ميشوند. هرگونه تصميمي كه در اين بخش از جانب مديران واحد تجاري اتخاذ ميشود، آثار چشمگيري بر بازدهي عملياتي واحد تجاري ميگذارد كه موجب تغيير ارزش شركت و در نهايت ثروت سهامداران خواهد شد. با اين حال، ادبيات سازماني به طور سنتي بر مطالعة تصميمات تأمين مالي بلندمدت متمركز است وپژوهشگران نيز بيشتر به مطالعه در اين حوزه پرداختهاند. به ويژه محققان در ميان موضوعات مختلف بيشتر به تجزيه و تحليل ساختار مالي، سرمايه گذاري در داراييهاي ثابت، سود سهام نقدي و ارزشيابي سهام شركتها پرداخته اند. در حالي كه سرمايه گذاري در داراييهاي جاري واستفاده از منابع تأمين مالي كوتاه مدت، از اقلام مهم ترازنامه شركتها است كه به نظر اسميت(1980) از طريق اثرگذاري بر سودآوري و ريسك بر ارزش شركتها تأثير وافري دارد؛ اما تأثير اقلام و به بيان ديگر، تأثير مديريت سرمايه در گردش بر ارزش شركتها چندان مورد توجه و بررسي قرار نگرفته است.
فیلبک و همکاران52(2007 ) با اشاره به كاهشِ قيمت سهام شركت آمازون دات كام در سال2000 ، مديريت سرمايه در گردش كارا را كليدي براي رسيدن به جريان نقدي سالم ميدانند، همچنين آنها بر اين عقيدهاند شركتهايي كه راهبردهاي مديريت سرمايه در گردش ضعيفي دارند، به مرور زمان مزاياي رقابتي و انعطاف پذيري خود را از دست ميدهند. پژوهش نوروش و همكاران( 1385) با هدف بررسي ابعاد جديدي از كيفيت اقلام تعهدي مربوط اند. در همين رابطه نتايج به سرمايه در گردش و سود، نشان ميدهد كه ميان تغييرات سرمايه در گردش غير نقدي و زيانهاي نقدي، رابطة معناداري وجود دارد. همچنين از ميان ويژگيهاي منتخب هر شركت(مانند اندازه شركت، ميزان فروش، چرخه عملياتي و نوسان در اجزاي اقلام تعهدي )، تغييرات سرمايه در گردش غيرنقدي را ميتوان همچون ابزاري براي ارزيابي كيفيت سود به كار برد و عيار مورد استفاده در ارزيابي كيفيت اقلام تعهدي كه باقي ماندههاي حاصل از رگرسيون ميان تغييرات سرمايه در گردش و جريانهاي نقدي هستند، رابطة مثبت و معناداري با پايداري سود دارند.
2-2-3 رابطه بین داراییهای نقدی و انعطاف پذیری مالی
با وجود اهميت و نقش اين عامل مهم و تاثيرگذار در تامين مالي، پژوهشهاي گذشتهي داخلي، تاكنون نتوانستهاند انعطافپذيري مالي را به شكل مناسب تعريف عملياتي نمايند و در بيشتر موارد، تنها از آن تعريفي ذهني همانند توانايي شركت براي پاسخگويي در برابر رويدادهاي غيرمنتظرهي آتي ارائه دادهاند. در نتيجه، نبود مطالعهي سيستماتيك در مورد انعطافپذيري مالي در تحقيقهاي پيشين عجيب به نظر نمي رسد. در زمینه موضوع پژوهش در ایران تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است، اما میتوان براساس مبانی نظری موضوع به وجود رابطه میان این دو متغیر پی برد. با توجه به مباني نظري و پيشينهي تحقيق، انعطاف پذيري مالي به دو صورت كلي مطرح ميشود؛ برخي شركت ها سعي ميكنند تا با سياستهاي مربوط به نگهداري وجه نقد، انعطاف پذيري مالي خود را حفظ كنند و برخي ديگر با يك خط مشي محافظه كارانهي بدهي مبتني بر داشتن ظرفيت مازاد بدهي، اين سياست را در پيش ميگيرند.
موجوديهاي نقدي همواره درصد قابل توجهي از داراييهاي شركتها را به خود اختصاص دادهاند. اين رقم در شركتهاي آمريكايي برابر با 8 درصد مجموع داراييها(کیم،1998) و در شركتهاي انگليسي برابر 9 درصد از داراييها بوده است(اوزکان،2004). به طور معمول، مديران به دنبال سطحي از موجوديهاي نقدي هستند كه با توجه به مزايا و معايب نگهداري موجوديهاي نقدي حالت بهينه داشته باشد. به عبارت ديگر، شركتها در جستجوي آن سطح بهينه از نقدينگي هستند كه به دليل كمبود نقدينگي، ضررهاي عمده به شركت وارد نيايد و از طرفي، با نگهداري وجه نقد اضافي، فرصتها از دست نرود و اين مورد، همان سطح نقدينگي هدف در شركتهاست كه البته با توجه به ويژگيهاي گوناگون شركتها و دوره هاي زماني مختلف، متفاوت است. تحقيقات تجربي نشان دادهاند كه سطح نقدينگي شركتها هدفمند است. مديران براي ميزان نقدينگي انتهاي يك دوره زماني برنامهريزي و در جهت رسيدن به آن تلاش ميكنند. ويژگيهاي گوناگوني ميتوانند چگونگي تعيين سطح نقدينگي را توصيف نمايند. آشنايي با اين ويژگيها و درك روابط ميان آنها پيش نياز اصلاح نقدينگي هدف خواهد بود. شواهد نشان میدهد که شرکتها سطح مطلوب نگهداری وجه نقد را براساس ایجاد توازن میان منافع و هزینه های نگهداری وجه نقد تعیین میکنند.
نتایج پژوهش جیم لی(2010) نشان داد که شرکتهایی که محافظه کاری بالایی دارند انعطافپذیری کمتری دارند و در نتیجه وجه نقد احتیاطی کمتری نگهداری میکنند.
ارسلان و فلوراکیس(2009) در پژوهش نشان داد که شرکتها جهت انعطافپذیری مالی در درجه اول سیاستهای محافظهکارانه بدهی را پیش میگیرند و بندرت به نگهداری وجه نقد زیاد به داشتن انعطاف پذیری مبادرت میکنند(مطابق یافته های آنها بدهی مهمترین جز انعطاف پذیری مالی است).
نتایج مارچیکا و لورا(2010) بیانگر این بود که تحت یک سلطه محافظهکارانه بدهی شرکتها این قابلیت را خواهند داشت که یک ساخت مالی انعطافپذیری داشته باشند. دارا بودن انعطافپذیری مالی شرکتها را قادر خواهد کرد تا در زمان شوکهای مثبت بازار برای فرصتهای سرمایهگذاری دسترسی بهتری به منابع مالی داشته باشند و وجوه مورد نیاز خود را برای تامین مالی فرصتهای سرمایهگذاری فراهم نمایند.
نتایج پژوهش همچنین نشان دهنده این است که شرکتهایی که در طول دوره بحران مالی انعطافپذیری مالی بهتری داشتهاند از توانایی بیشتری در جذب فرصتهای سرمایهگذاری وابستگی اندکی در دسترس بودن منابع سرمایهگذاری داشتهاند. این نتایج پژوهش با نظریه سلسله مراتبی تامین مالی و
