
ایران از سازهای گوناگون خانواده اُرف و همچنین برخی از سازهای کلاسیک و اصیل چون پیانو، گیتار، ارگ، سه تار، تار و ضرب و…استفاده میشود. افزون بر اینها تعدادی سنتور ساده نیز برای موسیقی درمانی ساخته شده است. از جمله برنامههایی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی موسیقی درمانی ایران و در کلاسهای موسیقی درمانی اجرا میشود، میتوان فعالیتهای ریتمیک بر اساس ملودیها و ترانههای ایرانی، حرکتهای موزون برای تقویت مهارتها، همخوانی و همنوازی ساده و جلسههای بحث و گفتگو در مورد آهنگها وترانهها وشنیدن قطعههای گوناگون و تن آرامی با موسیقی برای بزرگسالان را نام برد (زاده محمدی، 1380: 30).
دوگروه ساز
همان گونه که اشاره شد سازهایی که در موسیقی درمانی به کار میآیند از نظر شکل، اندازه، صدادهی و جنس متنوع است. این سازها معمولاً از لحاظ شنیدن و حرکت دادن، خوش صدا و خوش دست بوده و افراد به راحتی میتوانند آن را به کار بگیرند و بنوازند.
به طور کلی سازهای موسیقی درمانی در دو گروه سازهای ملودی و سازهای ضربی جای میگیرند (Hanser, 1985: 48).
بیماران پزشکی
زاده محمدی (1380) درباره این موضوع چنین عنوان میکند که:دانش پزشکی دنیایی پیچیده و گسترده دارد. هر بیماری با علایم مشخص و به دلایل گوناگون به وجود میآید و درمانهای مختلفی نیز برای او ممکن است.
امروزه برای درمان بیشتر بيماريها روشهای دارویی و غیر دارویی وجود دارد. پزشکان سعی دارند تا حد امکان میزان داروها و مواد شیمیایی را کمتر و به جای آن روشهای غیر دارویی مانند ورزش، هنر و رژیم غذایی را به کار برند. آن چه مسلم است بيماريهای جدی نیازمند داروست، اما برای درمان همین بيماريها نیز از روشهای غیر دارویی به طور جانبی وحمایتی استفاده میشود تا فرد درمان خود را با روحیهای بهتر و شادابتر دنبال کند.
از میان درمانهای حمایتی، روش هنردرمانی در بسیاری از کلینکهای دنیا رواج پیدا کرده است. این روش با استفاده از ابزارهای پیشرفته، شرایط مناسبی را برای تقویت نیازهای گوناگون پزشکی و حمایت از درمان آن فراهم کرده است.
ریدر109 (1992) درپنجاه سال گذشته تحقیقات بسیار زیادی انجام شده که تأثير مثبت موسیقی را بر ناراحتیهای مختلف ثابت کرده است. مطالعات مختلفی که تاکنون انجام شده، نشان میدهد که موسیقی بر بسیاری از بيماريها از جمله ناراحتیها تنفسی، بيماريهای قلبی و کاردیاک، دردهای کلیوی، بيماريهای کودکان، ناراحتیهای قبل و بعد از عمل جراحی، دردهای زایمان، کُما، سوختگی و عوارض سرطان اثر مثبت داشته است. موسیقی بر بسیاری از علایم بيماريهای یاد شده تأثير معنی دار و در مواردی هم بدون تأثير بوده است.
تحقیقات نشان میدهد که موسیقی از طریق تأثير بر هورمونهای مختلف، ضربان قلب و فشار خون، تغییر پتانسیل الکتریکی عضلهها و همچنین تقویت مهارتها و حرکات بدن و زمینههای روانشناختی وارد عمل شده است. به عبارت دقیقتر موسیقی با تحریک مرکز عواطف در مغز (سیستم لیمبیک) بر اعصاب مرکزی و خودکار واکنشهای بیوشیمی و عضلانی اثر گذاشته و هم چنین با تأثير بر حافظه و یادآوری خاطرات و احساسهای گذشته تغییراتی را در شرایط فیزیولوژیک و پزشکی بر جای میگذارد.
راده محمدی (1380) در باره اثرات موسیقی درمانی موارد زیر را بیان میکند که، تحقیقات موسیقی ـ پزشکی نشان میدهد که موسیقی به چند گونه بر سلامت، آسایش و رفاه بیماران پزشکی اثر میگذارد:
پیشگیری، آموزش و یادگیری
کاهش دردهای گوناگون پزشکی و دندانپزشکی
کاهش تنش ها و نگرانیهای ناشی از جراحی، آسیبها و بيماريها
توانبخشی بعد از جراحی، آسیبها و تصادفها
کاهش خستگی حاصل از تنوسهای عضلانی و کارکرد ماهیچهها
کاهش عوارض جانبی داروها
کاهش مدت استفاده از داروها
کاهش طول مدت درمان و بستری
بیماران روانپزشکی
زندگی انسان فراز و نشیبهای گوناگونی دارد. ناراحتی جزء طبیعی زندگی روزمره است.
هر کسی در زندگی باید تنش و نگرانی را تجربه کند تا نسبت به مسائل و رویدادها درک بیشتری پیدا کند. بسیاری از تنشها، و اکنشهای طبیعی روح ما در مقابل مشکلات زندگی روزمره قابل تحمل و گذراست. اما برخی از آنها از حد توان، فشار بیشتری دارد و در صورت تداوم، عصبیت و بیماری میآورد. در این حال توجه و مراقبت لازم بوده و بایستی پیش بینیهایی برای مواجه شدن با چنین شرایطی انجام شود.
به هر حال همه در زندگی درد و استرس را تجربه میکنند. تنش های روحی مانند اضطراب و اندوه و یا ترس و نگرانی علایمی هستند که ما را نسبت به وضعیت عمومی بدن آگاه میکنند. به طور معمول اضطراب و تنش وقتی شدید و مکرر باشد علامت اصلی و مقدمه ای برای اعلام فشار و نابسامانی درونی است. اضطراب میتواند به طور مستقیم مانند دلشوره و هول و هراس و یا به طور غیر مستقیم در واکنشهای فیزیولوژیک بدن مانند ضربان قلب، نبض، فشار خون، تنفس و در اصل در ترشح هورمونها تغییراتی به وجود آورد. این تغییرات باعث حساسیت زیاد بیمار و کاهش آستانه تحمل او میشود و در نهایت بیماری را آشکار میکند و یا شدت میبخشد (Levine, 1982: 65).
از نظر روانپزشکی به طور کلی دو گروه ناراحتی روانی وجود دارد. گروه اول ناراحتیهایی با عوارض سبُک است و بیشتر از مسائل و مشکلات زندگی و محیط نشأت میگیرد، این بيماريها به خوبی قابل پیشگیری و درمان است. گروه دوم ناراحتیهایی است که عامل سرشتی داشته و تأثير محیط نابسامان آن را آشکار میکند. این بيماريها با عوارض شدید برای مدت طولانی نیاز به درمان دارویی دارند.
به طور کلی بیمار روانی به بیماری اطلاق میشود که رفتار او موافق و سازگار با انتظار اجتماع و فرهنگ جامعه نیست و در زندگی فردی و یا اجتماعی او مشکلاتی به وجود میآورد.
همانگونه که اشاره شد در توضیحی کلی بیماران روانی به دو دستۀ رواننژند و روانپریش طبقهبندی میشوند.
رواننژندها اختلالهای نسبتاً خفیف و سبُکی دارند و اضطراب علامت اولیه آنهاست. در بعضی مواقع این اضطراب به طور مستقیم در قالب ناسازگاری دیده میشود و در برخی موارد نیز توسط مکانیزمهای مختلف دفاعی تغییر شکل پیدا کرده و با علامتهایی از قبیل دردهای بدنی و یا وسواس، بدبینی و بدگمانی و… بروز میکند. این گروه بیماران به علت سبُک بودن بیماری، تماس خود را با واقعیت و جامعه حفظ میکنند. آنها همچنان به کار و فعالیتهای روزمرۀ خود میپردازند، اگر چه رفتارشان در بعضی مواقع مرضی است.
در مقابل روانپریش ها اختلالهای جدی و شدیدی دارند. در بعضی از انواع این بیماری مانند اسکیزوفرنی، ارتباط با واقعیت و زندگی طبیعی قطع شده و بیمار حتی در انجام عادیترین تکالیف و وظایف روزمره ناتوان است. این بیماران پس از بستری شدن و مصرف دارو علایم مرضی خود را بر طرف و دوباره به زندگی طبیعی روی میآورند.
درمانهای دارویی و غیر دارویی بسیاری برای ناراحتیهای روانی و رفتاری توصیه شده است که بیشتر آنها مفید و کارساز است. علت این که تعداد زیادی از مردم در گوشه و کنار شهر از بیماری رنج میبرند، تنها به دلیل عمق و شدت مرض آنها نیست بلکه دلیل عمده آن عدم درمان درست و عدم رسیدگی به موقع آنهاست.
همچنان که درمانهای دارویی پیشرفتهای حیرت انگیزی به دست آورده است، درمانهای غیر دارویی نیز روشها وابزارهای معتبر و متعددی را شامل میشود. هنر درمانی یکی از شیوههای قدیمی و رایج است. امروزه به طور استاندارد و کلاسیک برای درمان انواع بيماريها از این نوع درمان با روشهای مدون و نظاممند استفاده میشود. در این میان موسیقی درمانی جلوهای خاص و ویژه دارد. روشهای موسیقی درمانی به دلیل ایجاد ارتباط، تخلیه احساسها، افزایش بصیرت و خود آگاهی نسبت به خود و محیط تأثير بسیار بارزی دارد (Galagan, 1996: 871).
تمرینهای موسیقی درمانی
اسکور110 (1993) به عنوان الگوهایی مورد استفاده و ابتکار مربیان قرار گیرد اشاره میکند:
تنظیم برنامههای گروهی برای همکاری در نواختن سازها و خواندن ترانهها.
تشکیل گروه کُر و گروه نوازندگی، همچنین برنامههایی که اجرای گروهی، نظم و هماهنگی و نوبت در خواندن و نواختن در آنها رعایت شود.
برقراری ارتباط کلامی و غیر کلامی با تمرینهای بدیهه نوازی و بدیهه خوانی.
افزایش همکاری و هوشیاری با پیروی از دستورها و رعایت شرایط همخوانی و همنوازی.
تقویت مهارتهای حرکتی با انجام حرکتهای موزون و رقصهای ساده.
افزایش اعتماد به نفس و ارزش شخصی با تمرین نواختن و خواندن در گروه و تمرینهای بدیهه نوازی.
انجام حرکتهای بدیههسازی برای بیان احساسها شخصی.
تقلید آینهوار حرکتهای بدیههسازی دو به دو یا گروهی، برای مثال موسیقی درمانگر یا یکی از افراد گروه حرکتی موزون و بدیهه انجام میدهد و دیگری مانند آینه از او تقلید میکند.
تقویت خلاقیت تصوری با شنیدن موسیقی.
تمرین گسترش تقلید و روحیه کشف از طریق بدیهه نوازی.
تقویت و ایجاد مهارتهای حرکتی با ریتمهای گوناگون.
تقویت مفاهیم بدنی، درک جوانب و جهتیابی های فضایی.
افزایش یادگیری با تقلیدهای کلامی موسیقایی.
برانگیختن واکنشهای عاطفی و فکری بیماران برای درک و تشخیص احساسها و رفتار آنها.
ایجاد آرامش عضلانی در تمرین تن آرامی با موسیقی آرام بخش.
تهیه نوارخانهای کوچک از آهنگها و ترانههای مورد علاقه بیمار برای استفاده در منزل، تمرین شنیدن موسیقی آرام بخش و ضد اضطراب در منزل برای بیماران رواننژند بسیار مفید است.
ترسیم نقاشی از موضوع ترانهها و آوازهای مورد علاقه.
پژوهشهایی در زمینه روانپزشکی و ناتوانیهای ذهنی و جسمی
در چند دهه اخیر پژوهشگران تأثير موسیقی را بر بيماريهای مختلف روانی و علایم روانشناختی آنها مطالعه کردهاند که به طور کلی اثر مثبت فعالیتهای موسیقایی را نشان میدهد (Stanley, 1992: 85).
اگرچه برای شناخت دلایل بنیادین تأثير روانشناختی موسیقی راه درازی در پیش است اما فرایند تأثير موسیقی از راههایی چون تخلیه و تغییر احساسها، تقویت و غنی سازی عواطف، ایجاد انرژی و انگیزه، تقویت هماهنگی در کنشهای فیزیولوژیک و تغییر در سطح هورمونهای استرس عملاً مشاهده میشود.
در اینجا نمونههایی از زمینه بیماران روانپزشکی آورده میشود و به آزمایشهایی در مورد تأثير موسیقی بر بیماران اسکیزوفزن اشاره میکنیم تا اهمیت و کارایی موسیقی درمانی روشن شود.
بیماران اسکیزوفرن به دلیل اختلال فکری و عاطفی عمیق و هذیان و توهم، وضعیتی دشوار دارند. افکار بیربط و هذیانی، ارتباط این بیماران را با دیگران در کار و زندگی چنان تحت تأثير قرار داده که سرانجام از جامعه بریده و به انزوا روی میآورند. گویی آنها در آسمانها سیر میکنند و با واقعیتهای زمینی ارتباط ندارند و اگر هم مرتبط شوند نیز مانند کودکان، خیال پردازانه میاندیشند (Stanley, 1992: 92).
این بیماری به دلیل ابهام و پیچیدگیهای عوامل زیستشناختی (سرشتی) و تأثیرهای محیطی، فشارهای روانی، هزینههای سنگینی را بر خانواده و جامعه وارد میآورد. از این رو از نقطه نظر مجامع روانپزشکی و بهداشت جهانی، کوچکترین پیشرفت علمی در درمان این بیماری، اهمیت بسیاری دارد. خوشبختانه درمانهای دارویی بسیار قوی و مؤثر وجود دارد که میتواند علایم بدخیم و اصلی این بیماری را کاهش دهد و زمینههای مناسب را برای ارتباط با زندگی طبیعی و برگشت به اجتماع فرآهم نماید. در واقع این داروها را میتوان اکسیرهای معجزه برای آنها دانست.
با وجود وخامت علایم بیماران اسکیزوفرن برنامههای موسیقی درمانی توانسته است بر برخی از جنبههای رفتاری آنها اثر گذار باشد (Stanley, 1992: 93).
تمهای آرام بخش
تم موسیقی آرام بخش ملایم، یکنواخت و ریتم آن آرام است. این تم حالت عاطفی خاصی ندارد، به عبارت دیگر شور وحالی به وجود نمیآورد و یا کسی را تحریک نمیکند و در خود فرو نمیبرد. مهمترین
