
رضایتبخش تر از فعالیت فردی میدانند.
کار گروهی از نظر به کارگیری تخصص برای کمک به عدهای از افراد به طور هم زمان، از نظر اقتصادی به صرفه است.
با این وجود میتوان نقاط ضعفی را نیز برای کار گروهی بر شمرد:
به دلیل تعداد اعضا محرمانه نگهداشتن اطلاعات هر یک از افراد دشوار میشود.
سازماندهی گروهی دشوار و نیازمند تدبیر است.
در کار گروهی توجه کمتری به تک تک اعضا میشود.
ممکن است به اعضای گروه «برچسب» خاص یا وصلهی ناخوشایندی زده شود.
اعضای گروه میتوانند به راحتی موضوعی را پنهان کنند یا از آن بگریزند.
ممکن است برخی از شرکت کنندگان از مهارتهای برخی دیگر دچار ترس و نگرانی شوند (Lumley-Smith-Browm, 1992: 789).
چرا هنر؟
در کنار نکتههای کلی ای که در مورد ارزش هنردرمانی و هنر شخصی گفته شد، برخی از جوانب آن که در کار گروهی اعمال میشوند از این قرارند:
1 ـ فراهم آوردن شرایطی که همگی میتوانند در آن مشارکت کنند و این برای کار گروهی که در آن برخی از افراد به هر دلیلی از صحبت کردن خودداری میکنند، مناسب است.
2 ـ با ایجاد مشارکتی یکسان همهی افراد میتوانند هم زمان و در سطح خود به فعالیت بپردازند.
3 ـ نسبت به گروههای کلامی تعداد افراد بیشتری قادر به مشارکت هستند.
4 ـ شرکت کنندگان تصاویر دیگر اعضای گروه را مشاهده میکنند (و برخی از گروه ها نیز راجع به آن ها نظر میدهند)، و این بعدی کاملاً متفاوت را نسبت به گروههای کلامی فراهم میکند.
5 ـ میتوان از تمرینهای هنری ـ تعاملی و گروهی استفاده کرد.
6 ـ با استفاده از هنر، اطلاعات زیادی ایجاد و رد و بدل میشود این اغلب فرآیندها و پویاییهای گروهی را تسریع میکند (Liebmann, 1942: 52).
روشهای مختلف هنردرمانی گروهی
هنردرمانی گروهی و گروههای هنری شخصی در کنار هم میتوانند ترکیبی از تجربههای فردی و گروهیای را ارائه دهند که از سنتهای کارگروهی و نیز هنر درمانی سرچشمه میگیرد.
به طور کل در رابطه با کار گروهی، با شیوههای بسیار و راههای مختلف و همچنین روشهای زیادی برای دستهبندی آنها مواجه میشویم، از جمله:
دستهبندی بر اساس گروه مراجعان، اهداف، اصول نظری، شیوههای اجرا یا کارایی عملی (Brown, 1992: 19). نوع دیگر دستهبندی را میتوان بر اساس مدت زمان ارائه داد. حتی در حیطهی روان درمانی گروهی هم، (Whitaken, 2001: 60) دو دستهبندی برای گروههای روان درمانی ارائه میدهد که یکی شامل 10 نوع و دیگری 13 نوع است. بنابراین تعیین یک دستهبندی منسجم کار چندان سادهای نیست.
رویکرد کارگاه هنری آزاد
اعضای گروه در اتاقی جمع میشوند تا نقاشی بکشند و طراحی کنند، به طوری که هر یک از اعضا بنابر سرعت و توانایی خاص خود به کار مشغول میشود. هرگونه تقسیم کاری با کمک درمانگر صورت میگیرد. فضا دوستانه و آرام است و اعضای گروه مجبور نیستند به بحث و بررسی چیزی بپردازند. از نظر زمانی این اولین نوع هنر درمانی گروهی است و هنوز هم در گروه های هنر درمانی که در آنها نقاشی کشیدن جمعی در کنار یکدیگر اهمیت دارد که میخواهند از استرس حضور در گروهی رسمی دوری کنند، کاربرد دارد (Adamson, 1942, Deco, 1998: 42).
گروههای موضوع محور
این گروهها با تمرکز بر مشکلات خاص یا جنبههایی از تجربههای انسانی مثل داغدیدگی، خشم یا تحولات زندگی، با هدفی مشترک دور هم جمع میشوند. این روش خصوصاً برای دورههای کوتاه مدتی مناسب است که افراد گروه به این منظور خاص گرد هم میآیند. همچنین برای گروههایی که در یک جلسه، برنامهای طولانیتر را دنبال میکنند بسیار مناسب است، مثلاً گروه آموزشی مبارزه با الکل، نیازمند کار کلامی است، اما یک جلسه هنردرمانی هم برای آن اختصاص مییابد. همچنین در «مرکز کمک به بیماران سرطانی بریستول»102 یک جلسه هنر درمانی، بخشی از ملاقات دو روزه در مرکز است. از این نوع گروهها می توان برای معرفی هنر درمانی به افرادی که هیچ گونه آشنایی نسبت به آن ندارند هم استفاده کرد، مثلاً در چند جلسهی اول قبل از آن که اعضا موضوع خاص خود را ابراز کنند، چنین جلساتی اجرا میشود.
معمولاً جلسات گروهها ساختار ثابتی دارند که شامل معرفی، انتخاب موضوع (از سوی درمانگر یا اعضای گروه)، اختصاص زمانی برای نقاشی و طراحی و در ادامه زمانی برای تقسیم کار است (Barber, 2002-Camblel, 1993-Liebmann, 2004-Ross, 1997). گاهی هم موضوعها با گفت و گوی اعضا در آغاز جلسه شکل میگیرند (Greenwood & 1987- Liebmann, 2004).
گروههای هنری تحلیل گروهی
بنیانگذار اصلی این روش که بعدها چندین مقاله (1984،1987،1989،2000) به بررسی آن اختصاص یافت، جری مک نیلیست. در این گروهها هیچ جهت خاصی وجود ندارد و هدف این است که گروه به شناخت و درمان خود بپردازد. رویکرد تحلیل گروهی بر اساس یافتههای فولکس است. به عقیدهی وی: «تحلیل گروهی عبارت است از بررسی گروه به وسیلهی اعضاو رهبر گروه» (فولکس 1983).
بنابر این، در این رویکرد درک حضوری و فعلی تمامی اعضا و نیز رهبر گروه حائز اهمیت است (Mc.Neilly, 1989: 157). با این که هیچ موضوعی از قبل تعیین نمیشود، اغلب میتوان به مجموعهای از موضوعهای خاص در کارهای هنری اعضای گروه پی بردکه معمولاً به رویدادهای درونی یا بیرونی، مثلاً بیرون رفتن درمانگر از اتاق، مربوط میشود (Mc.Neilly, 1984-Roberts, 1985).
هنر درمانی تعاملی گروهی
دایان والر با فراهم آوردن نکاتی پیرامون تحلیل گروهی و نمونههایی از کار موضوع محور برای گروههای هنر درمانی ای که به کار هنر فردی و نیز پویاییهای گروهی بین اعضا تأکید دارند، به توصیف چنین گروههایی پرداخته است. بنابر این گروه میتواند بستر مناسبی برای یادگیری روابط شخصی باشد (Waller, 1993: 97).
گروه هنر روان درمانی
کتابی با همین عنوان شیوهای که در آن هنرآفرینی باعث ایجاد فرآیند درمانی روان، تحلیلی گروهی ميشود را به دقت مورد ملاحظه قرار میدهد. به گونهای که خواهیم دید چنین امری در گروه روان درمانی کلامی بسیار مشکل خواهد بود. مؤلفان این کتاب موقعیتهای دشوار برخاسته از تعامل کلامی و هنرآفرینی را نیز بررسی کرده اند. در این کتاب بررسیهای نظری و کاربردهای هنردرمانی به گروههای مختلف مراجعان بسط داده میشود.
گروههای هنر محور، که مسائل اجتماعی و امور مربوط به زندگی ر ا بررسی میکنند
این گروهها را تا حدودی میتوان زیر مجموعهی گروههای موضوع محور به حساب آورد. اما اخیراً رشد و شکوفایی خاصی در فعالیتهای هنر محور بسیاری از گروهها، خصوصاً گروههایی که تکلّم و نوشتار در آن ها نتیجهی خوبی نداشته، صورت گرفته است. از جمله کارهای انجام شده در این زمینه به کاربرد موضوعهایی مثل تعارض (لیبمن103، 1996)، نقاشی دیواریهمراه با جوانان (لینفیلد و وانلوک104، 2002)، مسائل معنوی (کوک و هلیز105، 2001) و مشکلات پناه جویان (دیاز106، 2002) میتوان اشاره کرد. برخی از این موارد با هنرمند یا هنرمندانی تسهیلگر در طرحهای مسکونی انجام میگیرد. در حالی که در سایر موارد، مسئولین از هنردرمانگران به خاطر مهارت شان در کنار آمدن با افراد آسیب پذیر بهره میبرند.
بحثهای بسیاری پیرامون خصوصیات هر یک از این رویکردهای هنردرمانی گروهی انجام شده که برخی از آنها گاهی با بحران مواجه شده است. اما حالا فهمیدهایم که این مسئله را میتوان نسبی فرض کرد، زیرا از دیدگاههای مختلف قابل بررسی است. در حقیقت این نوع «دسته بندی» را نمیتوان بینقص یا انعطاف ناپذیر دانست.
بسیاری از هنردرمانگران به شیوههای مختلفی با گروههای گوناگون کار میکنند و انتخاب این که چه رویکردی مناسب گروه و موقعیتی خاص است و چه آموزشها و تدارکاتی باید قبل از انجام کار صورت گیرد، به عهدهی تسهیلگر یا درمانگر هر گروه است (Liembman, 1942: 75).
3-3-15- موسیقی درمانی:
زاده محمدی (1380) در این باره چنین بیان میکند:موسیقی درمانی به معنی استفاده از موسیقی و برنامههای تنظیم شده موسیقایی برای توانبخشی تمامی بیماران (جسمی و روانی) است. انجمن موسیقی درمانی آمریکا (1997) موسیقی درمانی را استفاده از موسیقی برای اهداف درمانی شامل تجدید، ایجاد و تقویت سلامت بدنی و روانی تعریف میکند.
انجمن موسیقی درمانی استرالیا107 (1989) تعریف موسیقی درمانی را استفاده برنامه ریزی شده از موسیقی برای اهداف درمانی و رفع نیازهای کودکان و بزرگسالان که به دلیل اجتماعی، عاطفی، بدنی و ذهنی آسیب دیدهاند، ارائه میدهد.
همچنین انجمن حرفهای موسیقی درمانگران108 موسیقی درمانی را به عنوان ابزار و شبکههای ارتباطی برای ایجاد رابطه متقابل بین بیمار و درمانگر از راه موسیقی و نشانههای موسیقیایی تعریف میکند که میتواند هم در وضعیت بیمار و هم در شیوه درمان تغییراتی ایجاد کند. درمانگر با استفاده از ارتباط خلاق موسیقایی در موقعیت درمانی، تجربههایی بر اساس موسیقی را به وجود میآورد که به اهداف درمانی منجر میشود (گزارش کمیته هنر درمانی تخصصی، 1989: 6).
در موسیقی درمانی دو روش فعال و غیرفعال رواج بسیاری دارد. روش غیرفعال شنیدن موسیقی و روش فعال نواختن، خواندن و حرکتهای موزون و بحث و گفتگو پیرامون موسیقی است در موسیقی درمانی غیرفعال عمده تأثير در برانگیختن و تأثیرگذاری بر واکنشهای عاطفی و ذهنی و در روش موسیقی درمانی فعال واکنش های مختلف عاطفی، ذهنی، حسی و حرکتی، تحریک و هماهنگ میشود (زاده محمدی، 1380: 24).
روشها و برنامههای موسیقی درمانی برای هر سنی از نوزاد تا سالمند و برای همۀ بيماريها از نقایص حسی و حرکتی و معلولیتهای جسمی تا اختلالهای روانی، رفتاری و بيماريهای مزمن رو به مرگ به کار گرفته میشود. این فن به تقویت تواناییها و کاهش ناراحتیها و ناتوانیهای آنها کمک میکند. برنامه و روشهای موسیقی درمانی متنوع و متناسب با نیاز افراد تنظیم و تجویز میشود. محورهای اصلی برنامههای موسیقی درمانی شامل شنیدن موسیقی مناسب و انتخابی، نواختن موسیقی در شکلهای فردی و گروهی (بدیهه نوازی)، خواندن ترانهها و آواگریهای مناسب فردی و گروهی، بحث و گفتگو در مورد موسیقی و مفاهیم آن، حرکتهای موزون، تمرین پیرامون تصورهای هدایت شده با موسیقی، نمایش و قصه پردازیهای موسیقایی و ساختن آهنگ و ترانه است.
موسیقی ابزار موسیقی درمانگر است. موسیقی درمانگر میکوشد تا از این زبان به طور روان و مؤثر استفاده کند. تمرین و برنامههای موسیقی درمانی در شکل فردی و گروهی قابل تنظیم است. جلسههای گروهی میتواند شامل گروههای همگن و یا گروههای ناهمگن باشد که فعالیتهای آنها در یک گروه قابل جمع و برنامهریزی است (Henry, 1995: 43).
سازههای موسیقی درمانی
در موسیقی درمانی از انواع سازههای کلاسیک، ملی و محلی حتی سازها و ابزارهای صوتی دست ساز، بر حسب نیاز استفاده میشود. هدف اصلی در موسیقی درمانی، توانبخشی بیماران و درمان بیماری است و قصدآموزش موسیقی و یا نوازندگی وجود ندارد. سازها، ابزارهای صوتی، نوارهای موسیقی، رقص و فعالیتهای موزون همه وسیله و واسطهای برای درمان است. از این رو موسیقی درمانگر میتواند بر حسب نیازهای درمانجو و اهداف و برنامههایی که تنظیم کرده، از سازهای مختلف کلاسیک، محلی و فرهنگی خود استفاده نماید و حتی سازهای سادهای بسازد که با کمک آن بتوان بهتر به اهداف درمانی دست یافت.
هر چه صدای ساز ساده، زیبا و جذاب باشد، درمانجو ارتباط بهتری با آن برقرار میکند و درمان مؤثرتر واقع میشود. موسیقی درمانگران میتوانند بر اساس امکانات، سازهای محلی و عادتهای شنوایی منطقه خود با استفاده از سازهای کلاسیک، و ملی، سازهای جدیدی طراحی و از آن بهره گیرند. فقط در هنگام طراحی و ساخت این سازها باید به سادگی، ارتباط و تماس بدنی راحت با آن، صدادهی زیبا و تا حد امکان صدای استاندارد دقت شود (Goldstein, 1985: 48).
در حال حاضر در
