
موعظه نمیکنند.
و با چهار حقیقت اصلی و انجام آزمایش به وصول حقایق دست مییابند.
بودا به چهار اصل حقیقت اشاره کرده است.
در حقیقت اول: تولد رنج و تحول حیات و سرانجام مرگ، بودا رنجهای روحی انسان را در تنهایی، ترس، یأس و ناامیدی و خشم میداند.
در حقیقت دوم: رنج ناشی از هوسهای آدمی و ناسازگاری است، ودر وجود انسان به حقیقت ظهور پیدا میکند.
در حقیقت سوم: پیروزی بر تمامی رنج و آلامی که به انسان میرسد امکانپذیر است و رسیدن به آرامش رهایی از آمال و نفسانیت است «همانا نیروانا است و مراقبهها».
در حقیقت چهارم: همان حکمت و دانایی و آگاهی است که بودیسم به انسان نشان میدهد.94
۴-۲-۱۰ قانون جذب از دیدگاه وین دایر – راند برن
کمتر کسی است که نام تئوری راز را که از آن به قانون جذب یاد میشود را نشنیده باشد. فرضیهای که با یک هیاهوی بسیار به عنوان یک منجی، آمده است تا انسان له شده در چرخ مدرنیسم را نجات دهد و به او ارمغان شادی، آرامش، و شادی غایت سعادت انسان اومانیستی یعنی ثروت بدهد.
قانونی که با مسلم گرفتن آن، تأثیر بسزایی در فضای معنوی و علمی، جهان دانسته تا جایی که در سال 2007 مجله نیویورک تایمز نویسنده کتاب راز را در لیست صد نفری که دنیا را تغییر دادهاند، قرار داد.95
نویسنده کتاب راز، این قانون را مربوط به چندین قرن پیش میداند و ادعا دارد که اکثر مردان بزرگ تاریخ مثل، افلاطون، انیشتین، سقراط، فیثاغورث، نیوتن ویکتور هوگو، و بودا از این قانون آگاه بوده و آن را به کار بسته اند و امروز روانشناسان و متفکرین غرب من جمله- وین دایر، در مکتب روانشناسی و درمان بیماریها از آن بهره جسته.
* قانون جذب چگونه تعریف شده است *! قانون جذب بیان میکند که هرچه در ذهن باشد مشابه آن در خارج تحقق خواهد داشت. میتوان گفت همان قانون جاذبه است ولی در حیطه ذهن آدمی. این قانون بیان قانون تشابه میباشد که تشبیه، خود را میآفریند. در قانون تشابه افکار و باورها و قدرت تجسم نقش اصلی را دارند.
در قانون جذب نقش محوری در قدرت فکر و ذهن میباشد که با تصور خواستهها ذه مشابه خود را در خارج خلق خواهد کرد هرچیز را در ذهنیت مجسم کنی، آن را در دستهایت خواهی داشت.
سادهترین ذهنیتی که میتوان از قانون جاذبه داشت این است که خودمان را به شکل یک آهنربا فرض کنیم، یعنی با نیروی خودتان چیزهای زیادی را به خود جذب خواهید کرد، پس اگر به تمام خیرهایی که خواست و اراده انسان باشد و به آن تفکر و اندیشه کند، جذب خواهد کرد. پس اگر یک فکر را به طور پیوسته در ذهنمان پرورش بدهیم و در ذهنمان بارور کنیم برایمان پیش خواهد آمد،
در واقع درقانون جذب، هیچ اهمیتی نمیدهد که شما چه چیزی را بد و چه چیزی را خوب به ذهنتا میآورید. آیا آن را میخواهید یا نمیخواهید جاذبه به افکار شما پاسخ میدهد.
اگر شما یک جا نشستهاید و به کوهی از بدهکاریها نگاه میکنید، و احساس بسیار بدی دارید، این همان سیگنالی است که دارید به کاینات عرضه میدارید و این چیزی است که بیشتر بدست خواهید آورد و در موقعی که در ذهنشان چیزی را نمیخواهید در درونتان فریاد عقب راندن آن چیز را میزنید در واقع آن را به عقب نمیرانید بلکه آن را به سمت خود میکشید و در واقع قانون جاذبه به همة آن خبر را که میخواهید یا نمیخواهید به شما هدیه میکند.
وین دایر با توجه به قانون راز و جذب آن را به علوم جدیدی مثل فیزیک کوانتوم میداند.
در فیزیک کوانتوم، میگوید همه عالم از اندیشه خلق شده، ما واقعیتها را خلق میکنیم، بنابراین قابل توجیه است. 96
در کتاب راز راند برن غایتی که به این قانون داده میشود، استفاده از آن برای تحول در زندگی، کسب ثروت، رسیدن به شادی، و آرامش، ارتباط با کسانی که دوستشان داریم و درمان بیماریها و رسیدن به خواستهها و آرزوها، موفقیتهای تحصیلی و غیره میباشد که وین دایر در تمام آثار خود نیز به آن اشاره کرده و قانون پودیسم و یا قانون جذب و راز را راهی برای رسیدن تعالی و رشد انسان به عالم بالاتر میداند راهی برای کسب تمامی موفقیتها و حفظ الگوی کثرتگرایی.
قانون راز اگر تحولی هم ایجاد کرده باشد گرفتن معنای زندگی و درک واقعی از زندگی فقط تلقین احساسی زندگی میباشد. یعنی یک سبک زندگی مجازی است که حقیقت آن وجد ذهنی و تخیلی انسانی میباشد.
قانون راز از دیدگاه راندا برن دارای 7 اتز پخشی میباشد که وین دایر نیز به آن اشاراتی کرده.
• تحولبخشی به زندگی
در قانون راز میتوانیم به زندگی خود معنا بدهیم هرچند که آن یک زندگی مجازی هست ولی تمام این تخیلات را میتوان در ذهن خود ایجاد کرد و به تحول درونی دست یافت.
• درمان بیماریها
با تفکرات منفی به بیماریها آن را به سوی خوب جذب خواهیم کرد ولی با ذهنیت و تفکرات مثبت به درمان بیماری که جذب کردهایم میتوانیم آن را از خود دور سازیم.
• رسیدن به شادی
قانون راز با وعده ارمغان شادی انسانها را از فکر کردن به ناراحتیها و غم برحذر میدارد.
• جذب ثروت
تأکید بر ثروتمند شدن و خود را در زندگی بالاتری دیدن و اندیشیدن به آن که ذهن انسان را با خود همراه کند …
البته به اندیشه اومانیستی که همان اندیشههای مادیگری و لذت طلبی نیز میباشد سوق میدهد ولی نگاه دایر فراتر از مادیگری و لذتطلبی است، وی معنویت را در جذب ثروت ارزشمندتر میداند، وی معتقد است که با قانون خداوندی و انرژی اوست که پرتوهای نورانی بر زندگی ما ثروتمندی عطا میکند. وجود خدا را خالی از قانون جذب میداند و آن را مثل یک زنجیر به هم پیوسته میداند.
• احساس بینیازی
از نظر قانون راز بینیازی از همة چیزهایی که میخواهی طلب کنی که البته اگر انسان احساس بینیازی کند پس برای طلب کردن آرزوهایش نیاز به هیچ حرکتی ندارد البته وین دایر کاملاً مخالف است.
بهشت موعود در قانون راز بهشت موعود که از شاخصههای اندیشه اومانیستی نفی معاد میباشند و اگر بهشتی باشد در همین دنیا خواهد بود که احساس خوشبختی را از خود ساطع کنید و هرچه اراده کنید در دستانتان خواهد بود که قانون اسلام آن را رد میکند ولی روانشناسان غرب بهشت موعود را دنیایی میدانند که در آن زندگی میکنیم و هر خوبی و بدی به سوی ما باز میگردد و تاوان و عقوبت آن را مشاهده خواهیم کرد.97
• آرامش
یکی از نیازهای فطری بشر نیاز به آرامش میباشد. خداوندی که تأمین این نیاز را در انس با خویش قرار داده است که در قانون جذب معنویت کمرنگ جلوه داده شده و از این رو رواج بیماریهای روانی بیشتر و آرامش کمتر که وین دایر در آثار و تفکرات خود به آن اشاره کرده است و آرامش روح و جسم را در رسیدن به فراسوی کمال و کسب معنویت درونی میداند که آرامش را به همراه دارد.
نتیجهگیری و تطبیق
در نگاه مولانا در مثنوی معنوی راههای حقیقت، در تمامی تمثیلات تعلیم داده شده است و نگاه هستی همانند بودا به مدارا، تساهل و تسامح و دوری از خشم و خشونت و رهایی از تعصب که با انجام تمام مراقبهها و اعتکاف، روح و جسم را به مبارزه با نفس اماره و تمام هوسهایی که باعث ویرانگری انسان میشود و او را از جاده سلامتی و بهشت برین و شادی و شادکامی و طرب معنوی باز خواهد داشت و آن را در حکمت، دانایی، و زیبایی به بشر هدیه میکند و آنگاه که انسان به این 3 مرحله میرسد جز عشق که همان خداوند است چیز دیگر نخواهد و آن رسیدن به درجه نیروانا است که جز حقیقت چیز دیگر نیست.
وین دایر نیز از مکتب بودیسم و مثنوی معنوی بهره میگیرد و در روانشناسی به درمان تمام بیماری ها که ریشه در رنجها و دردهای مادی، یأس و ناامیدی، ترس و خشم و خشونت و شهوتستیزی و جنگ و خصومت دارد اشاره کرده و از هر دو اندیشمند در تمامی آثارش و درمان با عرفان بودا بهره برده و از کتاب حکمت تائو که از مکتب بودا و بودیسم و هندوئیسم و چین میباشد بهره گرفته و درمان با حکمت ئائو را برای زندگی بهتر و معنویتر به سوی تعالی بشری تعلیم میدهد و هدف 3 اندیشمند مرکزیت و محوریت و نقطه انتقال به خداوند است.
دایر نیز همانند مولانا به چهار راه حقیقت برای درمان آلام و دردها و رنجهای بشری اعتقاد کامل دارد و با انجام تمام مراقبهها به تصفیه و تزکیه آن میپردازد و توجه به لذتهای مادی و دنیوی را بازداشتن ایشان از متعالی شدن میداند و ارتقاء سطح یا آگاهی و ادراک و دانش در زندگی میتوانیم بودایی و مولانایی زندگی کنیم و به تمام حقیقتهای زندگی که همان گراییدن به روشنی و روشنفکری معنوی است دست یابیم.
در مکتب بودیسم و تکیه وین دایر که معتقد به ایگو است به مبانی تصفیه درونی انسان اعتقاد دارد ولی به جای اینکه از خدای متعال دریافت کنند از خود بر خود تکیه کرده و انسان را همان معبود معرفی میکند.
در مکتب «بوسیم» که دایر از آن وام گرفته است؛ حقیقت، خودِ انسان است؛ بنابراین، این حقیقت همیشه همراه ماست، به این ترتیب دلیلی برای رنج کشیدن نیست و اگر توجه کنیم، حقیقت انسان همان «آتما»، «ایگو» «نفس» و یا «خود» است و همة ذخایر و صفات خود محسوس میشوند و از دست دادن آنها نباید درد و رنج وابسته باشد.98
۴-۳ عشق، زندگی، مرگ از دیدگاه دو اندیشمند
دیدگاه مولانا وحضرت حسین بن علی (ع)
در تعلیمات مولانا و تمامی آثارش و آشنایی با شمس و شناختن عشق که همانند شعلهای فروزان سراسر وجودش را روشنایی بخشید میتوان 3 اصل را از پرتو این آتش سوزان دریافت کرد، عشق و نی با دگرگونی و مخصوصاً عشق که میتوان گفت مذهب و مکتب او اساسً عشق است که آن را رهایی از عالم تاریک و تعلقات مادی و قُرب و نزدیکی به ریسمان الهی که همان چنگ زدن بر عشق خداوند است.
هر که را جامه ز عشقی چاک شد او ز حرص و عیب کلی پاک شد.
شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نـخـوت و نـامـوس ما ای تو افلاطون و جالینوس ما
(1/23)
مولانا نی را انسانی کامل میداند و به انبیاء و اولیاء و امامان در مثنوی معنوی اشاره فرموده و به خوبی به توصیف ایشان پرداخته و ارادت و عشق و محبت خویش را به خاندان آل رسول (ص) بیان فرموده.
مولانا به راستی ارادتمند خاندان پاک پیامبر است و خیانت یزیدیان را بر خاندان پیامبر به صراحت در مثنوی بازگو میکند.
مولانا عشق را از زبان «وکیل صدر جهان» که پس از دوری از یار و معشوق طاقت فراق ندارد و عزم دیار یار میکند و دوستانش او را از رفتن و کشته شدن به دست پادشاه باز میدارند و میفرماید: مرا از کشته شدن هراسی نیست که من تشنه زارم به خون خویشتن.
مولانا بزرگترین و زیباترین جلوه عاشقی را در مراتب کمال و تکامل شهید شدن در راه معشوق و یار میداند و دست بینیازی بر تعلقات دنیوی و رهسپارشدن به سوی محبوب مولانا (حضرت حسین به علی (ع)) را بزرگترین مکتب دار عشق و شعور انسانی میداند که به معنای واقعی عشق را سیر و سلوک میکند و پای بر رکاب شهادت میگذارد و سردار عشق و معرفت به دیدار دوست میشتابد و جز زیبایی نمیبیند.
در مکتب و محضر مولانا عاشق «فناءالله یعنی شهید سالک الی الله» و فنا شده در ذات احدیت به راستی مولانا بالاترین مصادیق شهادت را در شهداء و بلاجویان دشت کربلا میداند که لحظه به لحظه آن عشقبازی با حضرت دوست و رها شدن از این اسیری و تن خاکی است و جان دادن در برابر معشوق در این صحرای پاک، از خویش بریدن و به حضرت دوست پیوستن و آشنایی با عشق و از کام دل چون بودن، خون شدن، و خون دل خوردن به چشم خویشتن دیدن جان از بدن بریدن، و یاران با وفای ایشان که اسیر در دشت پُرخون جمعند و برخاک تنیدن و مولانا جنگ و نبرد عاشق را به کارزار کربلا تشبیه میکند جایی که جز حضرت حسین (ع) نتواند پای بر این خاک نهد و امت و رهبر و راهبر انسانهایی که میخواهند رها شوند از تمام تعلقات و وابستگیها و دلبستگیها ذره ذره بارها را بگسلند و با قدم اخلاص در
