
چارچوب منافع ملی و در محیط بینالمللی است. به طور خلاصه میتوان گفت که سیاست خارجی شامل تعیین و اجرای یک سلسله اهداف و منافع ملی است که در صحنهي بینالمللی از سوی دولتها انجام میپذیرد. سیاست خارجی میتواند ابتکار عمل یک دولت و یا واکنش آن در قبال کنش دیگر دولتها باشد (مقتدر 1358، 132 ) و در تعریفی دیگر میتوان اینطور تعریف کرد که: جهتی را که یک دولت بر میگزیند و در آن از خود تحرک نشان میدهد و نیز شیوهی نگرش دولت را نسبت به جامعهي بینالمللی، سیاست خارجی میگویند ( خوشوقت 1375، 145)
هند
هند یا هندوستان با نام رسميجمهوری هند،کشوری در جنوب آسیا است که پایتخت آن دهلی نو است. هندوستان از شمال باختری با پاکستان؛ از شمال با چین، بوتان، نپال و تبت؛ و از شمال خاوری با برمه و بنگلادش همسایهاست. هم چنین هند از باختر با دریای عرب، از خاور با خلیج بنگال، و از جنوب نیز با اقیانوس هند مرز آبی دارد.پهناوری هندوستان ۳۴۰۲۸۷۳ کیلومتر مربع (هفتم در جهان، ۲ برابر ایران) است. بیشتر سرزمین هندوستان پست و هموار است و رشتهکوه هیمالیا که در شمال کشور قرار دارد باعث شدهاست که رطوبت و ابرهای بارانزا به شمال آسیا نفوذ نکند و در نتیجه هند کشوری پرباران و مرطوب و دارای خاک بسیار حاصلخیز است. این موضوع باعث شدهاست که این کشور بتواند جمعیّت بسیاری را در خود جای دهد.
جمعیت هندوستان ۱۲۱۰۱۹۳۴۲۲ نفر است که دومین کشور پر جمعیت دنیا پس از چین به شمار میآید.
ایران
جمهوری اسلاميایران کشوری در جنوب غربی آسیا و در منطقه خاورمیانه با ۱۶۴۸۱۹۵ کیلومتر مربّع وسعت ( هجدهم درجهان) و بر پایه سرشماری سال ۱۳۹۰ دارای حدود ۷۶۰۹۱۰۰۰نفر جمعیت میباشد. پایتخت، بزرگترین شهر و مرکز سیاسی ایران، تهران است. ایران از شمال با جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ترکمنستان، از شرق با افغانستان و پاکستان و از غرب با ترکیه و عراق همسایهاست و هم چنین از شمال به دریای خزر و از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان محدود میشود، که دو منطقه نخست از مناطق مهم استخراج نفت و گاز در جهان هستند.( جمالی،1385: 208)
سیاست خارجی جمهوری اسلاميایران
جمهورى اسلامى ايران در سياست خارجى خود داراى نظام ارزشى برگرفته از دستورها و مبانى اسلامى است. اهميت ارزشها در اين است كه مىتواند مبناى بسيارى از رفتارها و ايستارها در سياست خارجى گردد و دلايل و توجيه بسيارى از اهداف و كنشها را در اختيار سياستگذاران قرار دهد. سیاست خارجی جمهوری اسلاميایران بر اساس نفی هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همۀ مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیرمحارب استوار است.
1-10- روش تحقیق
پژوهش حاضر با روش توصیفی – تحلیلی به مطالعه و بررسی تأثیر تحریمهاي بین المللی علیه جمهوری اسلاميایران در سیاست خارجی هند در قبال جمهوری اسلاميایران در سالهاي اخیر ميباشد.
1-11- متغیرها
متغییر مستقل : تحریمهاي بین المللی علیه جمهوری اسلاميایران
متغییر وابسته : محدود شدن روابط هندوستان با ایران
1-12- ابزار گردآوری اطلاعات
ابزار گردآوري اطلاعات شامل اسناد و مدارك مرتبط با موضوع شامل: كتاب، مجلات تخصصي، مقالات، تحليلهاي مجلات و روزنامههاي داخلي و سايتهاي اينترنتي ميباشد.
1-13- سازماندهی پژوهش
برای رسیدن به پاسخ مورد نظر، این پژوهش را در قالب فصول زیر پیش ميبریم:
فصل اول کلیات و آن چه که باید مفصلاً در تحقیق، انجام شود، و فصل دوم چارچوب تئوریکی را که منطبق با موضوع پژوهش باشد، شرح ميدهد. فصل سوم به تعاملات ایران و هند ميپردازد که با وجود تحریمهايي که علیه ایران اعمال شده، هم چنان تداوم یافته است. فصل چهارم به تحریمهاي بین المللی علیه ایران و تأثیر آن بر تقابل روابط این کشور با هند ميپردازد و فصل پنجم به نتیجه گیری از بحث اختصاص دارد.
فصل دوم:
چارچوب نظری
2-1- مقدمه
مکتبهاي فکری که در این فصل به عنوان چارچوب تئوریک در نظر گرفته ميشود، نو واقع گرایی و نئولیبرالیسم است. چرا که از یک سو باید مؤلفههاي اصلی اثرگذار بر سیاست خارجی کشورها را بر اساس دیدگاه واقع بینانه آنها نسبت به ساختار نظام بین الملل و نیز منافع ملی اشان توضیح داد و از سوی دیگر این نهادهای بین المللی هستند که بر تحولاتی که در سطح بین الملل رخ ميدهند، اثر ميگذارند. بنابر این برای رسیدن به نقاط تعامل و تقابل کشورها در روابطشان، باید این دو تئوری را مد نظر قرار داد.
2-2- نو واقع گرایی
واقع گرايی در اوايل دهه 1980 به عللی نظير ورود جنگ سرد و رقابت تبليغاتی ميان شرق و غرب و در واكنش به رفتارگرايی و موضوع وابستگی تجديد حيات يافت. در واقع نو واقع گرايی بيش از هر چيز تلاشی برای علميكردن واقع گرايی است.
نو واقع گرایان عمدتاً بر مختصات ساختاری نظام بين الملل تأكيد ميكند. در واقع سطح تحليل را نظام بين الملل قرار ميدهند و ميگویند نظام بین الملل نوع و قواعد بازی را مشخص ميكند. نو واقع گرايان مفهوم ساختار سيستميرا توسعه ميدهند. در واقع اين ساختار است كه روابط سياسی واحدهای متشكله را تشكل بخشيده، تحت فشار قرار ميدهد. در واقع نو واقع گرايان توضيح ميدهند كه چگونه ساختارها بدون توجه به مختصاتی كه به قدرت و موقعيت مربوط میشود، بر رفتار و نتايج تأثير ميگذارد. بر اين اساس سياست خارجی دولتها تحت تأثير عوامل سيستميك قرار دارد و مانند توپهاي بيليارد از همان قواعد هندسه تبعيت ميكند. نو واقع گرايان ميگويند وقتی سياست بين الملل به صورت يك نظام يا ساختار مجزا دقيقا تعريف شود، اين وضعيت سر آغازی برای نظريه پردازی روابط بين الملل و نقطه عزيمت واقع گرايی سنتی ميشود.
نو واقع گرايان بر خلاف واقع گرايان كلاسيك تمايلی به استفاده از زور از خودشان نشان نميدهند. از نظر آنها تماميدولتهاي موجود در درون نظام بين الملل از لحاظ كاركردی به واسطه وجود فشارهای ساختاری، در وضعيت مشابهی به سر ميبرند همين وضعيت باعث تحميل نظم و روشی به دولتها ميشود. (یزدی، بی تا: 3)
در واقع ميتوان گفت اگرچه نوواقع گرایی از عناصر واقع گرایی کلاسیک و نوکلاسیک به عنوان نقطه شروع استفاده ميکند اما این نظریه به طور محوری روی ساختار نظام بین الملل، واحدهای متعامل آن و تغییر و تداومهاي نظام متمرکز ميشود؛ در واقع گرایی کلاسیک، رهبران کشور و ارزیابی ذهنی آنها از روابط بین الملل در محور توجه قرار دارند این در حالی است که درنو واقع گرایی یا ساختاری ساختار نظام و به طور خاص توزیع نسبی قدرت کانون محوری تحلیل هستند. بازیگران از اهمیت کمتری برخوردار هستند زیرا ساختارها آنها را وادار ميکنند به گونه خاصی رفتار کنند. ساختارها به طور کم و بیش افعال یا اقدامات و رفتارها را شکل ميدهند. ساختار یک سیستم با تغییر توزیع تواناییها میان واحدهاي نظام بین الملل تغییر ميکند.
در حقیقت کنت والتز به عنوان واضع این نظریه مدتهاي مدیدی منتقد این ایده بود که ميتوان با رام کردن ماهیت بشر یا ایجاد نظامهاي سیاسی مشروع داخلی جنگ را ریشه کن کرد. والتز اذعان ميکند که اقتصاد، سیاست و فرهنگ درهم بافته هستند، اما ميافزاید که یک نظریه روابط بین الملل را ميتوان با انتزاع سیستم یا نظام بین الملل از دیگر قلمروها بسط داد. به نظر وی واقع گرایان با ناکاميدر مواجهه یا توجه به سیستم بین الملل، به بسط تعمیمهاي خام در مورد سیاست خارجی محدود شدند. نوواقع گرایی با این فرض شروع ميشود که نظریه روابط بین الملل و نظریه سیاست خارجی، یک چیز نیستند بلکه دو چیز هستند.
به نظر وی منتزع کردن سیستم بین الملل از قلمرو وسیع تر سیاسی- اجتماعی ممکن است واقعیت را قلب کند، اما تضمین ميکند که نیروهای محرک در سیاست بین الملل به درستی شناخته شوند و احتمالات آینده پیش بینی شوند.
نئورئالیسم برای دستیابی به هدف تشریح رفتار یونیفورم دولت- ملتهاي مختلف و مداومت حیات سیاسی بین المللی بسیاری از فاکتورهایی که در واقع گرایی مهم هستند را حذف ميکند. نئورئالیسم فرض ميکند که قاعده مندیها و تکرارها در سیاست بین الملل نشانههاي فعالیت موانع ساختاری عمیق هستند. استدلال ميشود که بزرگترین پیشروی آن نسبت به واقع گرایی تصمیم برای مفهوميکردن سیاست بین الملل به عنوان سیستميبا یک ساختار دقیقاً تعریف شده است (هشترودی 1389، 1).
2-3- مفروضههای نظریه نوواقعگرایی:
2-3-1- امنیت طلبی
ساختار آنارشیک نظام بینالملل سه الگوی رفتاری را برای کشورها، در روابط بینالملل و سیاست خارجی ایجاب و اجتنابناپذیر میکند.
نخست، آنارشی باعث بیاعتمادی و سوءظن کشورها نسبت به یکدیگر میشود. آنها همواره از خطر حمله و تجاوز دیگران در ترس و هراسند. این نگرانی و احساس ترس ناشی از این واقعیت است که در جهانی که کشورها قادرند به کشور دیگر حمله و تجاوز کنند، هر کشوری حق دارد برای حفظ موجودیت خود نسبت به دیگران بیاعتماد باشد. در یک نظام بینالملل که هیچ داور نهایی و مرجع قانونی وجود ندارد که یک کشور تهدید شده و مورد هجوم قرار گرفته برای کمک گرفتن به آن مراجعه کند، کشورها دلیل و انگیزه بیشتری برای سوءظن مییابند.
دوم، مهمترین ارجحیت و هدف کشورها در نظام بینالملل آنارشیک تأمین امنیت و تضمین بقاءاست. چون به علت فقدان حکومت مرکزی جهانی که منافع اساسی کشورها را تأمین نماید آنها ناگزیرند تا امنیت و بقاي خود را به صورت خودیار2 تضمین کنند. در این شرایط کشورها تهدیدات بالقوهای محسوب میشوند و هیچ اقتدار برتری وجود ندارد که کشورهای مورد تجاوز را نجات دهد؛ پس کشورها نمیتوانند برای تأمین امنیت خود به دیگران، حتی دوستان خود، متکی باشند. به کلام دیگر، چون نظام بینالملل خودیار است، هر یک از کشورها باید به تنهایی امنیت خود را تأمین کند و اتحادها و پیمانهای نظاميپدیدههایی زودگذر و متغیرند.
سوم، کشورها در نظام بینالملل غیرمتمرکز تلاش میکنند تا برای تأمین امنیت خود به کسب قدرت مبادرت ورزند. کشورها انگیزه و علاقه شدیدی به کسب قدرت دارند که عمدتاً برحسب مقدورات و تواناییهای مادی نظاميو اقتصادی تعریف میشود. قدرت فینفسه هدف و غایت سیاست خارجی کشورها نیست بلکه ابزار مفید و مؤثری برای تأمین امنیت به هر میزان ممکن در وضعیت آنارشی بینالمللی است. از اینرو، دغدغه و علاقه نهایی و هدف غایی کشورها در نظام بینالملل تأمین امنیت است نه کسب قدرت. دلیل امنیت طلبی از طریق کسب قدرت نیز بسیار ساده است، چون هر چه قدرت و مزیت و برتری نظاميیک کشور بر دیگران بیشتر باشد، ضریب امنیتی آن بالاتر خواهد بود (مرشایمر 1390، 437)
نوواقعگرایی اصالتاً یک نظریه سیاست بینالملل است که درصدد تبیین نتایج بینالمللی از طریق ویژگیهای نظام بینالملل به ویژه ساختار آنارشیک آن است . از اینرو، والتز تصریح میکند که نظریه سیاست بینالملل او یک نظریه سیاست خارجی نیست که برای تبیین رفتار کشورها ارائه شده باشد. اما میرشایمر اتفاقاً در نقد نظریه والتز تمایز نظریه سیاست بینالملل و نظریه سیاست خارجی را رد میکند. چون به نظر وی تبیین نتایج بینالمللی در سیاست بینالملل لزوماً مستلزم تبیین رفتار کشورها به معنای سیاست خارجی نیز میباشد. لذا هر نظریه سیاست بینالملل ضرورتاً یک نظریه سیاست خارجی نیز میباشد. تلاش نوواقعگرایان تدافعی دیگر مانند بری پوزن، جک اسنایدر و استفن ون اورا برای ارائه نظریه سیاست خارجی در چارچوب نوواقعگرایی تدافعی نیز حکایت از امکان کاربست این نظریه برای تحلیل سیاست خارجی دارد (دهقانی فیروزآبادی 1388، 42).
در نتیجه میتوان آن را برای تحلیل ابعاد چهارگانه الگو و فرآیند تصمیمگیری، منافع و اهداف ملی، منابع و عوامل تعیینکننده و رفتار سیاست خارجی به کار بست.
2-3-2- الگو و
