
که یک الگوی دینی در فیلم دارای چه مولفههایی است منظور این نیست که تنها مولفههای یک فرد دینی را به دست بیاوریم، چون بیمعناست از فیلم صحبت شود و از بیننده آن صحبتی نشود. تا بینندهای نباشد فیلمی هم نخواهد بود. اگر قرار باشد کسی این الگو را در فیلم نبیند، دیگر چه فایدهای دارد بحث کنیم این الگو میبایست دارای چه مولفههای باشد.
خلاصه آنکه رسانه در عین اینکه الگویی ارائه میدهد باید مخاطبش را هم به آن علاقهمند کند تا مخاطبی باشد که آن الگو بر او تاثیر بگذارد. ممکن است خرده بگیرید این معنا قبلا از خود واژۀ الگو معلوم بوده است و الگوی نمایش داده شده در فیلم چیزی اضافه بر آن ندارد، به این بیان که الگو بودن تنها در جایی معنا دارد که تقلید کنندهای وجود داشته باشد و الگو تنها کسی است که دیگران از او تقلید میکنند و او را به عنوان الگوی خود برگزیدهاند؛ پس در خارج از فیلمها نیز اگر الگو مورد علاقه تقلید کنندهاش نباشد دیگر اصلا مورد تقلید قرار نخواهد گرفت و الگویی نیز موجود نخواهد بود.
در جواب باید گفت میتوان معنای دیگری نیز در خارج از فیلمها برای الگو در نظر گرفت و آن اینکه الگو کسی است که شایستگی تقلید را دارد، هر چند هیچ مقلدی نداشته باشد. اما در فیلم دیگر نمیتوان به این بیان تمسک جست، چرا که آنکه در خارج از فیلم اینگونه الگوست و حتی یک مقلد هم ندارد باز هم کار بیهودهای انجام نداده، به تکلیف خویش عمل کرده و ثواب نیکی خویش را از خداوند رحیم خواهد گرفت. اما در فیلم این وضعیت معنا ندارد و در صورت نبودن هیچ مقلدی برای الگوی نمایش داده شده اصل وجود آن الگو زیر سوال می رود. شاید باز خرده بگیرید که صاحبان رسانه دینی تنها میبایست به وظیفه خود عمل کنند و نتیجه دیگر در حیطة وظایف آنها نیست که در جواب باید تأکید کرد وظیفه رسانه دینی به این سادگی قابل حل شدن نیست. وظیفه رسانه دینی بسیار پیچیدهتر از آن است که بخواهد با نمایش اینچنین چیزهای بیثمری ساقط شود.
این در حالی است که متاسفانه در این زمانه اکثر برنامهریزان رسانهای جهان در مسیر حقیقت گام بر نمیدارند و سود خود را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهند، به دروغ کسی را شایسته تقلید میدانند و الگویی را به جهانیان عرضه میکنند که نه تنها باعث سعادت مخاطبانشان نمیشود، بلکه باعث سقوط مخاطبان در چنگ امیال و خواستههای صاحبان آن رسانهها میشود. در این هجوم جهانی رسانهها، رسانه ملی نباید عرصه را بر رغیبان فرهنگی خویش باز کند و اجازه دهد الگوهای غربی، نوجوانان ما را به سمت دیگری بکشانند تا این پشتوانههای عظیم آیندهساز را از ما بگیرند.
تاکنون معلوم گشت، میبایست شخصیتی برای این الگوی دینی تعریف کرد که مطمئن باشیم مخاطب به آن علاقهمند میشود و آن را خواهد دید. اگر قرار باشد مخاطب آن را نبیند، تمام سخنان ما در تعریف مولفههای دینی یک الگوی فیلم بیثمر خواهد بود.
و معلوم است وقتی پای مخاطب به میدان باز می شود ضرورت شناخت کامل او اجتناب ناپذیر است. باید علایق، نیازها، مشکلات، استعدادها و خیلی چیزهای دیگر او را کامل شناخت تا بتوان راهی برای نزدیک شدن به او و نفوذ در دل او به دست آورد و همیشه باید با خود مرور کرد که اگر به نیاز مخاطب اهمیت ندهیم او نیز به مصلحتهای رسانه اهمیتی نخواهد داد هر چند مصلحت رسانه به حق و به نفع خود او باشد.
2-3-2. تعریف نوجوانی
دوره نوجوانی همزمان است با دوره بلوغ؛ یکی از بحرانی ترین دورههای زندگی. در دوره بلوغ تغییرات گوناگونی در ابعاد شخصیتی نوجوان رخ میدهد که هر کدام به نوعی میتواند بر او تاثیر بگذارد و حتی گاهی شخصیت او را دگرگون سازد. این دوره که «نقطه عطف زندگی انسان» است در حقیقت برزخی است حد فاصل میان دوران کودکی و بزرگسالی، نوجوان از یک سو در حال گسیختن پیوندهای خود با دوران کودکی و از سوی دیگر شیفته دستیابی به استقلال دوره جوانی و بزرگسالی است ولی به طور کامل نه این است و نه آن و خود نیز در این کشمکش سرگردان است.
در این مسیر پرتلاطم میبایست ما بین پاکی و صفای دوران کودکی و ریا و خشونت بزرگسالی یکی را برگزیند و موفق تر کسانی هستند که بتوانند روح با لطافت دوران کودکی خویش را همراه با خود به دوران بزرگسالی بیاورند. نوجوان باید انتخاب کند در آینده قرار است به چه مقدار از رویاها و آرزوهای کودکیاش دست یابد و باید معین کند چگونه میخواهد وارد سن بزرگسالی شود. آیا دوست دارد غم خوار و همراه دیگران باشد یا فقط غم خوار و همراه خود. اینها انتخابها و سوالهایی هستند که از سن نوجوانی به سراغ انسان می آیند چرا که در سن نوجوانی عقل و حس نوجوان مانند جسم او به طور چشمگیری رشد میکند و به او توانایی درک مفاهیم پیچیده عطا میشود. با صورتهای جدیدی از عالمی که در آن زندگی میکند روبهرو میشود و میفهمد نمیتوان به همان سادگی دوران کودکی با دوران بزرگسالی روبهرو شد و از پس آن برآمد و چاره ای نیست جز اینکه برنامهای برای آینده پیشبینی کند.
برای نوجوانی نمیتوان سن و زمان دقیقی معین نمود، زیرا این دوره بستگی به شرایط جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی جوامع و خصوصیات مختلف شخصیتی افراد دارد؛ مثلاً، شهری یا روستایی بودن خود یک عامل تعیینکننده آغاز و پایان نوجوانی است. بنابراین سن نوجوانی در همهجا یکسان نیست. بعضی آغاز نوجوانی را از 11 سالگی میدانند و عدهای از 13 سالگی، در مورد پایان نوجوانی نیز عدهای 18 سالگی و تعدادی 20 سالگی را مطرح می کنند. در هر صورت، این دوره با هر طول زمانی که در هر جامعهای دارد، دارای خصوصیات و ویژگیهای منحصر به فردی است که نگاهها و توجهات روانشناسان را به خود معطوف کرده است، زیرا از این سن است که شخص شروع به تفکرات بنیادی درباره هستی و جهان اطراف خود میکند و مسیری را برای آینده خویش پیشبینی میکند که هر انتخابش در این زمان، در آینده او بسیار تأثیرگذار خواهد بود.
2-3-3. رشد بدنی
روانشناسان معاصر اتفاق نظر دارند که چگونگی رشد و تکامل بدن در چگونگی رشد و تکامل ذهنی و شخصیت هر فرد تاثیر مستقیم دارد و درستی این اصل که «عقل سالم در بدن سالم است» بیش از پیش ثابت شده است بدون اینکه تاثیر سلامت عقلی یا به قول مشهور سلامت روانی را هم در سلامت بدنی کم اهمیت بشمارند و از این اصل مهم که «بدن سالم هم تابع عقل سالم است» غافل باشند.19
اکثر نوجوانان دختر و پسر در این مرحله دستخوش دگرگونیهای زیستی و بدنی می شوند و تقریباً طرح دائمی چهره و بدن آنان نمایان می گردد که پس از آن دگرگونیهای بدنی تا پایان زندگی به آرامی صورت میگیرد. به طور کلی در دوره نوجوانی آنچه بیش از همه به چشم میخورد بلند شدن طول قد، ازدیاد وزن و ظهور ویژگیهای جنسی در پسران و دختران است. همه این دگرگونیها، معلول تراوش غدههای جنسی، فوق کلیوی، به ویژه غده هیپوفیز است. به طور کلی رشد بدنی با دگرگونیهای فیزیولوژیکی مانند رشد دستگاه تنفس، گردش خون و هرگونه دگرگونی حاصل از سوخت و ساز ارتباط دارد. استخوانها و ماهیچه ها رشد سریعی دارند و تناسب رشد اندامها و شکل قیافه دگرگون میشوند. بدین معنی که رشد فک پایین نسبت به رشد فک بالا کندتر انجام می شود، ساقهای پا نسبت به تنه سریعتر رشد میکنند و در طول سالهای بعد است که دستها و پاها به اندازه نهایی خود میرسند. اعضاء درونی بدن هم رشد مشابهی دارند و بیشتر آنها هنگام بلوغ حداکثر وزن را پیدا میکنند.20
این رشد سریع مشکلاتی را برای نوجوان به وجود میآورد از جمله آنکه نوجوان در کنترل اعضای بدن خود با مشکل روبرو میشود که همین امر گاهی باعث خرابکاری ای به دست او و در نتیجه متهم شدن بی مورد او میشود و یا در اثر رشد سریع، تناسب اندام نوجوان به هم میخورد که در صورت برخورد نامناسب اطرفیان نوجوان با این وضعیت، او از این وضعیت دل آزرده و باعث کاهش اعتماد به نفس او میشود. این وضعیتها در صورتی هستند که نوجوان از رشد سالم و بدنی سالم برخوردار باشد که در غیر این صورت مشکلات او از این هم بیشتر خواهد شد.
رشد بدنی، در کلیه خصوصیات فکری، عاطفی، روانی، اجتماعی و به عبارتی در کل شخصیت و رفتار نوجوان اثر عمیقی دارد. هرگونه اشکال و نقص بدنی در نوجوانان موجب برداشت و تصویر منفی آنان از خویشتن می گردد و بر کارآیی و عملکرد آنان اثر منفی می گذارد. تحقیقات نشان داده است که نقص بدنی تاثیر فراوانی بر ارزش شخصی، استقلال فردی و روابط اجتماعی نوجوان میگذارد.
نوجوان کم توان معمولا احساس حقارت میکند و نوعی ترس همراه با خصومت دارد. اصولاً هرگونه تغییر در وضعیت بدنی که از حد طبیعی و نرمال خارج شود برای نوجوان ایجاد اشکال میکند و به گفته جرسیلد (Jersild)، اگر نوجوان چاق باشد احساس بدبختی میکند. اگر لاغر و استخوانی باشد غمگین است که چرا نحیف شده است. اگر قد بلند باشد در انجام مسئولیتهای محوله گیج میشود و اگر کوتاه باشد مانند داروی تلخی میماند که باید تحمل کند. به هر شکل که باشد با مشکل روبروست و احساس بی ارزشی و شکست خواهد کرد.21
2-3-3-1. بلوغ جنسی
بین 6 تا 12 سالگی پیشرفت کودکان از نظر جنسی کند است و پسران و دختران تفاوت چشمگیری با یکدیگر ندارند. در این دوران محبتها جنبه شهوانی ندارد و کشش جنسی هنوز بیدار نشده است. با فرا رسیدن بلوغ، کشش جنسی، به معنای اخص کلمه، آغاز می شود و نوجوان نسبت به موضوعهای جنسی حساس میگردد.22 رشد جنسی مشکلات فراوانی برای نوجوان ایجاد میکند، او نه آن کودک دیروز است که از همه چیز بیخبر بود و نه بزرگسال سالم و پختة فردا که بتواند با ایجاد یک رابطة سالم زناشویی بر مشکلات جنسیاش فارق آید. همه از او انتظار دارند این مرحله را با تمام سختیهایش تحمل کند تا زمانی که مطمئن شوند او به توان و ایثار و تجربه کافی برای پاسداری از کانون خانواده دست یافته است.
در نظریة رشد و تکامل روانی اجتماعی، اریکسن مطرح میکند که نقش جنسی مناسب در بزرگسالی برای پیدایش و تکامل احساس هویت فردی لازم است. هنگامی که در مرد یا زن همانندسازی جنسی به صورتی سالم رخ دهد، شخصیت فرد که مجموعهای از خصوصیات و صفات سالم و همگون جنسی است، به گونهای مشخص تشکیل میشود. ناتوانی در دست یابی به هویت جنسی مناسب غالباً به «درهم ریختگی دو جنسی» منجر میشود و در نتیجه، ساختمان هویت فرد ضعیف میگردد.23
2-3-3-2. اهمیت رشد بدنی
هر چند بعضی از صاحب نظران غربی معتقدند تغییرات بدنی، باعث شادی و غرور نوجوان میگردد اما این مسئله در جامعه ما صادق نیست، بلکه غالب اوقات عکس آن مشاهده میشود؛ یعنی، تغییرات ناگهانی بدنی، همچنین ظهور غریزه جنسی باعث غافلگیر شدن نوجوان و در نتیجه اضطراب و خجالت او میگردد، که این حالت در دختران بیشتر دیده میشود. او احساس بلاتکلیفی نموده و تعادل خویش را از دست میدهد اما در عین حال به بدن خویش اهمیت داده و مرتب خویش را با دیگران مقایسه میکند. او به تغییرات بدنی خویش بسیار حساس و دقیق است. دختران دوست دارند خوش اندام باشند، در نتیجه از اضافه وزن وحشت دارند. پسران نیز مایلند بلند قد و قوی باشند، بنابراین به نوع غذای خویش توجه دارند.24
در اینجا نباید از تاثیر رسانههای بیگانه در انتشار الگوهای اندامی غافل بود. امروزه رسانههای ارتباط جمعی با آگاهی از این حساسیت نوجوانان و با تاثیرگذاری اعجاب انگیز خود، ذائقهها را به سوی هر آنچه خود به عنوان اندام زیبا تعریف میکنند، سوق میدهند. الگوهای باربی مانند آنها برای دختران، اشخاصی بسیار لاغر و بلند قد هستند که مظفری (1388) در توصیف آن میگوید:
اندام باربی به قدری معیوب و غیر طبیعی است که پزشکان معتقدند انسان واقعی در صورت دارا بودن بدن باربی، امکان راه رفتن ندارد، مگر اینکه چهار دست و پا حرکت کند. یعنی مدل باربی به گونهای طراحی شده است که عملا امکان دست یابی کامل بدان مؤثر نیست و این بدین معناست که زنان و مردان باید همواره علاوه بر داشتن غم و افسوس باربی شدن و باربی داشتن که از بیهویتی فرهنگ
