
ميبايست منظور گردد. از آن طريق است که تصويري جامع از شرايط زندگي افراد جامعه ميتوان به دست آورد و بر آن اساس است که سياستگذاران ميتوانند براي اقشار مختلف جامعه به برنامهريزي بپردازند. کيفيت زندگي مفهومي است چندوجهي و پيچيده. ولي در عين حال قابل تعريف و قابل سنجش. با رهيافتي ميان رشتهاي ميتوان آن را تعريف کرد و براي آن مدل مفهومي ساخت و براساس آن مدل آن را سنجيد. حتي ميتوان خيلي ساده به سراغ مردم رفت و از آنها پرسيد درباره زندگي چه احساسي دارند و آيا از زندگي لذت ميبرند يا نه. کيفيت زندگي بيش از هر چيز امري است نسبي و براي تعريف و سنجش آن معيار مطلق و جامع و جهان شمولي وجود ندارد که در همه جا مصداق داشته باشد؛ مفهومي است که به شدت متأثر از زمان و مکان است. عوامل مؤثر بر آن، بسته به دوره زماني و مکان جغرافيايي و شرايط فرهنگي تغيير ميکنند. مؤلفههاي کيفيت زندگي براساس ارزشهاي فردي و اجتماعي و ملي تعريف ميشوند. شکي نيست که واقعيتها و شرايط عيني جامعه و وضعيت مادي زندگي فرد نيز در آن نقشي تعيين کننده دارند. اما، بايد توجه داشت که انسان موجودي است که براساس تصوير ذهني خود از واقعيت نه خود واقعيت زندگي ميکند و رفتارش متأثر از برداشتهاي ذهني و درکي است که از واقعيت دارد و اين برداشتها و ادراکات، الزاماً با واقعيت انطباق ندارند. افزون بر آن، تصوير ذهني و برداشت هر فرد درباره واقعيتي معين با ديگري تفاوت دارد. بر اين اساس ميتوان گفت که: برداشت ما از شرايط عيني و واقعيتهاي زندگي است که احساس مان را درباره زندگي و کيفيت زندگي شکل ميدهد. پس اين شخص است که بايد احساس کند کيفيت زندگياش مطلوب است يا نه. برداشت افراد در اين باره با يکديگر يکسان نيست. بر اين اساس شايد بتوان نتيجه گرفت که ميان ارزيابي جوانان از واقعيتهاي زندگي و مطلوبيت کيفيت زندگي و از آن مهمتر معيارهايي که براي ارزيابي زندگي خود دارند، با آنچه پدران و مادران و حاکمان و مسئولان جامعه دارند، تفاوت وجود دارد و اين شکاف، مدام رو به گسترش بوده و عميقتر خواهد شد. اما، واقعيت مهمتر آن است که روان شناسان، دانشمندان مغز و اعصاب و پژوهشگران علوم شناختي به ما ميگويند که برداشتها و تصاوير ذهني و به معنايي دقيقتر، مدلهاي ذهني را ميتوان تغيير داد.
مديريت کيفيت زندگي يعني تغيير شرايط عيني زندگي در جهت مطلوب، که وظيفه اصلي حکومت و دولت است. تغيير مدلهاي ذهني، و برداشت فرد درباره واقعيت، که در اختيار فرد است. ولي اگر فرد و کيفيت زندگي او در محاسبات حکومت جايي نداشته باشد چه خواهد شد؟ کوشش مستمر فرد در راه تغيير مدلهاي ذهني در شرايطي مؤثر است و توصيه ميشود که شرايط واقعي زندگي يا نامطلوب نباشد و يا حکومت و دولت، دغدغه آن را داشته باشد که وضع را بهبود بخشد. شايد آشنايي و حساس شدن به مفهوم کيفيت زندگي، به دولتها و حکومتها کمک کند در راه مطلوب کردن شرايط عيني زندگي و واقعيتها گام بردارند و به فرد نيز امکان دهند در قلمرو نفوذ خويش، مديريت کيفيت زندگي خويش را در دست گيرد. به هر حال کيفيت زندگي پارادايمي است که با مفاهيم اقتصاد نوين و توسعه پايدار سازگاري معنايي داشته و هم اکنون مورد توجه بسياري از کشورها قرار دارد. در واقع، به عنوان گفتماني جهاني، واکنشي است طبيعي در برابر آثار و پي آمدهاي ناگوار حکمراني بد و بيخردي رهبران جوامع در مديريت کلان توسعه سياسي- اجتماعي- اقتصادي(خوارزمي، 1387).
متغيرهاي عيني متغيرهايي هستند قابل سنجش و مربوط به محيط و شرايط زندگي که خود به دو بعد فردي و اجتماعي قابل دستهبندي هستند.
مهمترين متغيرهاي عيني عبارتند از:
متغيرهاي عيني
الف- بعد فردي
اين بعد شامل متغيرهايي است که رابطه فرد را با شرايط خاص زندگي فرد، از جمله امکانات لازم براي برخورداري از يک زندگي سالم و راحت تعريف ميکنند. مهمترين اين شرايط به شرح زيراند:
( رفاه مادي: داشتن شغل و درآمد مناسب
( تغذيه مناسب: پژوهشها نشان ميدهد که ميان تغذيه نامناسب سالهاي اول زندگي، به ويژه تا 2 سالگي و تحريکاتي که در اين سن مغز دريافت ميکند، با رشد ذهني و از آن مهمتر کسب مهارتهاي اساسي، به ويژه مهارت دست و پنجه نرم کردن با مشکلات زندگي رابطهاي قوي وجود دارد. ميگويند کمبود چنين مهارتهايي بيش از سيگار و کلسترول باعث مرگ ناشي از سکته قلبي و سکته مغزي شده است. به نظر اين پژوهشگران فراهم آوردن شرايط براي تغذيه مناسب نوزادان و کودکان مهمترين وظيفه دولت است. زيرا اينان سرمايههاي انساني آينده، در جوامعي هستند که در آن مسايل بيش از پيش پيچيده و تکنولوژيک ميشوند و بدون مهارتهاي لازم، فرد نميتواند زندگي خود را اداره کند.
( مسکن مناسب و راحت: در مطالعه کيفيت زندگي، تا جايي که به مسکن مربوط ميگردد، نگرانيهاي مربوط به شرايط زندگي اقشار فقير حاشيه نشين، اماکن مسکوني زاغه گونه، بحرانها و مسائل ناشي از اين قبيل و… وجود دارد. با ارزيابيهاي کيفيت زندگي تا حد زيادي مشکلات و مسائل جاري را ميتوان شناسايي و از بحرانهاي بالقوهي آتي نيز پيشگيري به عمل آورد. در حالي که امروزه ساختمانهاي مرتفع و آسمانخراشهاي بزرگ در کشورها و مناطق صنعتي چون ژاپن، آمريکا، شانگهاي و… به عنوان نگراني بسياري از منتقدين کيفيت زندگي مطرح اند؛ يعني شرايطي که فضاي طبيعي، مناسبات اجتماعي ساکنين و… را تحت تأثير قرار داده اند، زاغه نشيني در بمبئي، داکا و بسياري از نقاط ديگر، نيز خود بحران کيفيت زندگي را در آن نقاط به وجود آورده است، که خود در موارد زيادي به مشکلات ايدز ، اعتياد، فحشاء و… منجر گرديده است.
( زندگي در محيطي سالم: محيطي براي زندگي سالم است که شرايط زير را داشته باشد:
( هواي سالم، آب سالم، زيبايي، دسترسي به طبيعت
( وجود امنيت فيزيکي: نبود جرم و جنايت و خشونت و کنترل آن با قوانين مناسب و تضمين اجراي اين قوانين از طريق نظام قضايي و انتظامي سالم و کارآمد
( دسترسي به خدمات با کيفيت، آموزش و بهداشت و درمان و خدمات عمومي از جمله حمل و نقل عمومي و تلفن و آب و برق و خدمات فرهنگي و امکانات تفريحي و به تازگي دسترسي به اينترنت پر سرعت و وسايل ارتباطي مدرن دسترسي به امکانات ورزشي
ب- بعد اجتماعي: انسان ذاتاً موجودي است اجتماعي. و زندگيش در رابطه با ديگراني معنا مييابد که در سطوح مختلف با او در ارتباطند. بعد اجتماعي شامل شرايطي است که رابطه فرد را با ديگران در خانواده و در سازمانهايي که در آن کار ميکند و يا عضويت دارد و در جامعه در رابطه با حکومت دولت تعريف ميکند. مهمترين اين متغيرها عبارتند از:
( زندگي خانوادگي سالم و راحت: به نظر ميرسد در درياي توفان خيز عصر حاضر، خانواده بهترين لنگرگاهي باشد که تا به امروز بشر اختراع کرده است. کمک به افراد در کسب مهارتهاي لازم براي مديريت پيچيده مسايل به شدت غامض شونده خانوادههاي امروزين، وظيفه راهبردي دولت است.
( زندگي سازماني سالم و پربار: به معناي کار در سازماني که تعادل ميان کار زندگي را بر هم نزند. ما بهترين و پربارترين ساعات روزمان (به طور معمول از 8 يا 9 صبح تا 4 يا 5 بعدازظهر) و بهترين سالهاي عمرمان (به طور معمول از 23-25 سالگي تا 53-55 سالگي) را در اختيار سازمانهايي قرار ميدهيم که در آن کار ميکنيم. يعني با ارزشترين بخش عمرمان. پرسش مهم اين است که سازمانها با آن چه ميکنند؟
( جامعه محلي و کيفيت روابطي که در آن جريان دارد. رابطه با همسايگان، با اهل محل و کسب و کارهايي که از آنها خريد ميکنيم و…
( دوستان و آشنايان و ميزان صميميت و اعتماد متقابل بين فرد و آناني که سرمايه اجتماعي فرد را تشکيل ميدهند.
( امنيت سياسي: تأمين آزاديها و حقوق اساسي فرد، از جمله آزادي بيان و برخورداري از حقوقي چون حق توسعه و پيشرفت، حق ارتباط، حق اطلاع، حق انتخاب غذا و لباس و حق شاد زيستن و…
( امنيت اقتصادي و اجتماعي
( فضاي عمومي کشوري که هويت ملي فرد به آن تعلق دارد و جايگاه و اعتبار آن کشور در جامعه بينالملل و جامعه جهاني: زندگي در جامعه اي امن، باثبات، داراي آينده اي مطمئن و نويدبخش و داراي نظام حکومتي که دغدغه اش بهبود مستمر کيفيت زندگي مردم باشد. اما همان گونه که گفته شد، انسان با تصوراتش درباره واقعيت و برداشتها و ذهنيتهايي که درباره واقعيت دارد، زندگي ميکند(خوارزمي، 1387).
( مطالعات مربوط به محيط زيست مسائل محيطي به طور عام در طرحهاي اندازهگيري کيفيت زندگي مورد مطالعه قرار ميگيرند. اين قبيل مطالعات به ويژه در نقاطي که امکانات زيربنايي و اساسي عموماً ناکافي يا کمياب است، بيشتر صورت ميگيرد. مثلاً، مطالعات مربوط به در دسترس بودن يا فراهم بودن آب شهري، برق، سطح فقر، ميزان شهرنشيني، ميزان حاشيهنشيني و کيفيت عمومي محيط زيست از جمله موضوعاتي است که در دستور کار مطالعه اندازهگيري سطح زندگي قرار ميگيرد؛ يعني پديدهاي که براي بسياري از ملل جهان سوم نيز بسيار نگران کننده است اين گونه پژوهش ها همچنين به بررسي و اثرات صنعتي شدن به ويژه تأثير مخرب توليدات صنعتي بر کيفيت زندگي و سلامت انساني ميپردازد. همين طور، اين قبيل مطالعات آثار چگونگي ضايعات توليد شده توسط خانوار بر شرايط محيط زيست و سلامت جامعه را مورد بررسي قرار ميدهند چگونگي بهره برداري از فضاهاي مختلف، خدمات و امکانات زيربنايي نيز، زمينههاي با اهميتي هستند که پژوهشگران کيفيت زندگي روي آنها مطالعه ميکنند. از سوي ديگر، جهت ايجاد محيط طبيعي، ارتقاء هر چه بيشتر بهداشت و سلامت رواني، مطالعهي مربوط به گذران اوقات فراغت، تسهيلات تفريحي در اختيار، و اثرات آنها بر کيفيت زندگي از جمله موضوعاتي است که در دستور کار پژوهشگران اجتماعي و جامعهشناسان قرار دارد با انجام اين گونه مطالعات و اندازهگيري، کيفيت زندگي، سلامت و ارتقاء فرهنگي را هر چه بيشتر در جامعه ميتوان تأمين نمود.
( مطالعات مربوط به حمل و نقل: مطالعه و ارزيابي کم وکيف حمل و نقل شهري خود به عنوان بخش عمدهاي از اندازهگيري کيفيت زندگي مطرح است. بررسي و برنامهريزي خدمات حمل و نقل خود پتانسيل و ظرفيت بهبود محيط زيست شهري را از طريق کاهش فشار بر اين نقاط، کاهش آلودگيهاي صوتي، بهبود کيفيت هوا، ايجاد فضاي سبز بهتر و در صورت ايجاد شبکههاي حمل و نقل زيرزميني، تراکم حمل و نقل شهري را در حد وسيعي کاهش ميدهد. به طور کلي، بهرهبرداري بيشتر از شبکه هاي حمل و نقل زيرزميني، کيفيت زندگي را هر چه بيشتر بهبود ميبخشد در حالي که مسائل ناشي از سياستگذاريهاي حمل و نقل چون تراکم کيفيت، ميزان بالاي آلودگي و هزينههاي بالاي حمل و نقل بر کيفيت زندگي در نقاط شهري تأثير ميگذارد، سياستهاي حمل و نقل شهري خود در حقيقت ميتواند از طريق مسائل مربوط به کيفيت زندگي شکل گيرد در هر حال، کيفيت زندگي و نظام حمل و نقل به ويژه در نقاط شهري اثراتي متقابل بر يکديگر دارند.
( مسائل مربوط به سالمندان، زنان و کودکان: از آنجا که نحوهي عملکرد و توان جمعيت سالمند دائم روبه تغيير است و آنها در سنين سالمندي يا روبه سالمندي کمتر ميتوانند بدون کمک ديگران زندگي کنند، تأثير محيط بر زندگي اين قبيل افراد ميبايست مورد مطالعه قرار گيرد. بررسي موانع فيزيکي که از تحرک آنها جلوگيري مينمايد، نيازهاي آنها، نحوه رسيدگي به آنها و… ، جايگاه مهمي در مطالعات کيفيت زندگي دارد. اين گروه سني از جمعيت در جوامع کمتر توسعه يافته در شرايط حداقل، تا جايي که به کيفيت زندگي مربوط ميگردد، مورد مطالعه قرار ميگيرد. در حالي که اين جمعيت در جوامع توسعه يافته سهم قابل توجهي از مطالعات مربوط به کيفيت زندگي را به خود اختصاص ميدهد. موقعيت زنان در جامعه و نقش آنها در تصميمگيريها، در بسياري از جوامع نشان دهندهي کيفيت زندگي آنها در آن جوامع است، و آن خود توجه بسياري از پژوهشگران مربوط به کيفيت زندگي را به خود جلب کرده است به عبارت ديگر، افزايش بيشتر در ميزان مشارکت اقتصادي- اجتماعي زنان خود بيانگر بهبود در موقعيت آنها، و در نتيجه بهبود
