
توضیح معانی و مفاهیم آیات قرآنی، موجب آن شده است که واژه «تفسیر» در میان دانشمندان علوم دینی، معنای خاص اصطلاحی به خود بگیرد و در خصوص قرآن کریم به کار میرود:
1. بیان نمودن معنای لفظی که جز یک معنا، معنای دیگری نداشته باشد.8
2. بیان نمودن معنای قطعی غیرقابل تردید از لفظ.
3. بیان دلیل، مراد و مقصود متکلّم،9 چه آنکه الفاظ مشکل و چه آنکه لفظ در معنی مراد، ظهور داشته باشد یا نداشته باشد.10
4. توضیح معنا و مدلول لفظ از طریق روایت و سماع.11
5. بیان معنای وضعی لفظ، اعم از آنکه معنای مزبور حقیقی باشد یا مجازی.12
6. دانستن قواعدی که توسط آنها، معانی آیات قرآن کریم، از قبیل اوامر و نواهی و. معلوم میگردد.
7. علمی که در آن از مراد خداوند متعال، در خصوص قرآن مجید بحث میشود.
8. علمی که در آن از احوال الفاظ کلام خدا، از نظر چگونگی دلالت آنها بر مراد خداوند، بحث میگردد.
9. شناخت احوال کلام خداوند از جهت قرآنی بودن آن و نیز از جهت دلالتش بر مطلبی که ظن یا یقین داریم که همانا مراد خداوند متعال است، البته به قدر طاقت و توان بشر.13
1-1-2- مبانی تفسیر قرآن
الف) مبانی در لغت: «مبانی» جمع «مبنی» به معنای ساختهشده، اسم مفعول از ریشه «بنی» نقیض «هدم»14، به معنای بنا، ساختن15 و ضمیمه کردن یک شیء به چیز دیگری است.16 در لغت به معنای اساس، بنیاد و بنیان هر شیء است.17
ب) مبانی در اصطلاح علم تفسیر: مبانی در هر علم، اساس، پایهها و بستر و ساحتها زیرین آن علم است18. مبانی تفسیر قرآن، به آن دسته از پیشفرضها، اصول موضوعه و باورهای اعتقادی یا علمی گفته میشود که مفسّر با پذیرش و مبنا قرار دادن آنها به تفسیر قرآن میپردازد؛ به عبارت دیگر، هر مفسّری ناگزیر است مبنای خود را در مورد عناصر دخیل در فرآیند تفسیر قرآن روشن سازد.19در مبانی تفسیر، از اصول بنیادینی سخن گفته میشود که هر نوع موضعگیری در خصوص آنها، موجودیت تفسیر و یا قواعد روش تفسیر را تحت تأثیر قرارمی دهد20 و شامل مباحثی همچون مفهوم شناسی تفسیر، تأویل، بطن، منابع، شرایط مفسّر، پیشفرضها و ضوابط تفسیرِ معتبر میشود.21
1-1-3- قواعد تفسیری
الف) قواعد در لغت: واژه «قواعد» جمع «قاعده» و به معنای اصل و اساسی است که بر آن تکیه میشود و مسائل دیگر بر آن بنیان گذاشته میشود.22از این واژه معنای پایه بودن را میتوان فهمید به گونهای که در یک بنیان نقش را برای سایر اجزاء ایفا میکند.23 «قاعده» ی خانه، اساس آن است و در قرآن نیز به همین معنا اشاره شده است.24واژه «قاعده» رادار اصطلاح اینگونه تعریف کردهاند: «هی حکم کلی یتعرّف به علی احکام جزئیاته»25پس یادآورشدهاند که حکم کلی بودن قاعده منافاتی با موارد استثناء در مورد هر قاعده ندارد.26
ب) قواعد در اصطلاح تفسیری: قواعد، قضیهای کلی است که بر تمام جزئیات قابل انطباق است.27 به عبارت دیگر قوانین کلی است که واسطه استنباط از آیات قرارمی گیرد و مخصوص آیه یا سوره خاصی نیست و شامل قواعد مشترک تفسیر و علوم دیگر و قواعد اختصاصی تفسیر میگردد.28 یعنی مفسّر در هنگام تفسیر باید با رعایت آنها و بر طبق آنها به تفسیر قرآن بپردازد.29
هرکسی بخواهد به تفسیر آیات کریمه و فهم مراد خدای متعال از آن بپردازد، نیازمند آن است که قواعد متقنی را بر مبنای بدیهیات عقلی و قطعیّات و مسلّمات شرعی و ارتکازات عقلایی، برای تفسیر شناسایی کند و شیوه تفسیر خود را بر آن استوار کند تا هم شیوه تفسیری او بی مبنا و استحسانی نباشد و هم در موارد اختلاف، انتخاب او بی ملاک و گزاف نباشد و از خطاهای تفسیری وی کاسته شود.30
1-1-4- مفهوم شناسی منهج (روش) تفسیری
الف) روش در لغت: «مناهج» جمع «منهج» است. «نهج»، «منهج» و «منهاج» در لغت به معنای «الطریق»، «الطریق الواضح» راه روشن و راه مستقیم آمده است.31در مصباح المنیر آمده است: النهج مثل فلس، الطریق الواضح و المنهج و المنهاج مثله، «نهج»، (بر وزن فلس) راه روشن است و منهج و منهاج نیز به همان معنا هست.32در لسان العرب آورده شده است: منهج و طریق یعنی راه روشن و منهاج نیز به معنای منهج است و این که میگویند: فلانی راه فلان شخص را استنتاج میکند یعنی همان راه روشن را میپیماید و نهج به معنای راه مستقیم است.33سایر کتابهای لغت نیز، «العین34»، «المفردات35»، «قاموس قرآن36» و … منهج را به معنای فوق دانستهاند.
ب) روش در اصطلاح مفسّران: منهج در اصطلاح نیز به معنای روش روشن در تعبیر، عمل یا آموزش دادن چیزی که مطابق پیشفرضهای معین و نظام مشخّصی برای رسیدن به هدف معیّن است هست.37 مقصود از روش، استفاده از ابزار یا منبع خاص، در تفسیر قرآن است که معانی و مقصود آیه را روشن ساخته و نتایج مشخصی را به دست میدهد به عبارت دیگر چگونگی کشف و استخراج معانی و مقاصد آیات را «روش تفسیر قرآن» گویند.38 در روشهای تفسیر قرآن که شیوه استنباط مفسّران و مستندات آنان در تفسیر را بیان میکند شامل روشهای قرآن به قرآن، روایی، عقلی، علمی و اشارهای هست.39در روشهای تفسیری آن چه که برای مفسّران مهم است شیوه و چگونگی کشف و استخراج معانی و مفاهیم آیات هست.40بنا بر تعاریف ذکرشده، منهج تفسیری، شیوهی روشن و منظمی است که مفسّر برای تبیین و کشف معانی کتاب الهی مطابق با افکار صحیح، آن را طی میکند.41
1-1-5- گرایش تفسیری (اتّجاه)
الف) گرایش در لغت: «اتّجاه» از ریشه «وجه» در اصل به معنای «روی»، «صورت»42، «روبه رو و رویکرد»43«معروف»44 است و جمع آن «وجوه» هست.
ب) گرایش در اصطلاح علم تفسیر: منظور از اتجاهات تفسیری، ممیزات و خصایص فکری مفسّر است که با پیشفرضها و تراوشهای فکری، در تفسیر خود اعمال میکند و باعث میشود تا تفاسیر قرآن کریم از یکدیگر متمایز گردند و میتوان از آن به گرایشهای تفسیری تعبیر نمود.45 گرایش تفسیری به شیوه و ابزار تفسیر مربوط نمیشود بلکه مربوط به خود مفسّر و اندیشههای اوست؛ زیرا هر مفسّری از باور و دیدگاه مذهبی، کلامی سیاسی و یا تخصّص خاصّی برخوردار است که در تفسیر او اثرگذاراست. از گرایش تفسیری به «موقف» تفسیر مفسّر نیز تعبیر شده که عقاید او را نشان میدهد.46 بنا بر آنچه گفته شد مقصود از گرایش، تأثیر باورهای مذهبی، کلامی، جهتگیریهای عصری و سبکهای پردازش در تفسیر قرآن است که بر اساس عقاید، نیازها و ذوق و سلیقه و تخصّص علمی مفسّر شکل میگیرد.47
1-2- شناخت تفسیر نیم حیات
1-2-1- جایگاه تفسیر نسیم حیات
مهمّ ترین ویژگیهای تفسیر، سادگی، اختصار، روان بودن نثر و خالی بودن از مباحث فنی و مفصّل تفسیری است.
نویسنده در این کتاب آرای مفسّران بزرگ شیعی را به طور خلاصه و دستهبندی شده گزارش کرده است در ابتدای هر سوره، نخست سوره معرّفی شده و سپس کلمات آیات به اختصار مورد بحث قرار گرفته است. پس از آنکه تفسیر کلی هر آیه در پی میآید نویسنده آیات را از حیث موضوع و فضای کلی آنها تقسیم نموده و در هر قسمت، پارهای از آیات را تفسیر کرده است. بیان مفهوم کلی آیات و گاهی شأن نزول آنها، از نخستین بخشهای تفسیری نویسنده در ذیل هر بخش از آیات هست مطالبی که نویسنده تحت عنوان «نکته» میآورد بیش تر ناظر به مطالب اعتقادی و گاه اجتماعی است.
روش تفسیر نسیم حیات که تفاسیر را مطالعه کرده سپس اقوال و آرائی را که بادید مؤلف موافق بود برگزیده و دید «مؤلّف» اگر عبارت از دید ناظر به زمان و دید روشن و آگاهانه و برخاسته از قرآن و سنّت بوده باشد جای اشکال نیست ولی اگر به معنی یک دید مخصوص و مربوط به شخص شکلگرفته و با معیارهای آن منافات دارد. تحریف قرآن است نه تفسیر قرآن! مانند همانهایی که با عینک کثرتگرایی و پلورالیزم و هرمنوتیک به قرآن نگاه میکنند. مؤلّف در آن تفسیر، دید پارهای موارد به رمزی بودن بسیاری از آیات به ویژه آیات مربوط به دوزخ و بهشت گرویده و مفسّر ین سَلَف را به کج فهمی و تنگنظری و جمود فکری متّهم کرده است که آنها نمیفهمیدهاند.
1-2-2- اهداف و نتایج تفسیر نسیم حیات
1-2-2-1- سادگی و همه فهمی
با توجه به شرایط شغلی و تحصیلی و فرصت اندک اکثر مردم برای مطالعه، تفاسیر روز قرآن باید کوتاه و ساده بوده و برای افرادی که قرآن را مشکل و سخت میپندارند راه گشا باشد. حجم خود قرآن حجم قابل قبولی است ولی مسلمانان غیر عرب برای به دست آوردن مفاهیم و پیامهای قرآن لزوماً به تفسیر احتیاج دارند و تفسیرهایی که غالباً در مجلات پر حجمی در دسترس است بسیاری از مردم را از نزدیک شدن به قرآن بینصیب ساخته است، زیرا آنها فرصت چنین مطالعهای را نمییابند و طبعاً تفسیری لازم است که حجم آن محدود و متناسب با فرصت آنها باشد.
کم حجم بودن این تفسیر به این معنا نیست که از شرح ضروری مطالب قرآن صرفنظر کرده است بلکه آنچه مربوط به هدایت انسان است شرح گردیده است و حتی نکات علمی که در آن مطرحشده همه به خاطر وجود پیامهای هدایتی بوده است مؤلّف بحثهای غیر لازم را حذف نموده است زیرا جایگاه اینگونه بحثها در تفسیر نیست.
به عنوان نمونه مثلاً میبینیم در تفسیر «آیه الکرسی» درباره «…لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَنَوْمٌ لَهُ…» (البقره، 255): نه خوابى سبك او را فرو مىگيرد و نه خوابى گران، در برخی کتابها بحثهای مفصلی درباره خواب، تعبیر خواب، راجع خواب حیوانات، خواب زمستانی، خواب نباتات و هیپنوتیزم عنوان گردیده است آیا به راستی جای این نوع بحثها در تفسیر است؟ نظر به این که در این تفسیر قرار به اختصار و حذف مطالب و احتمالات غیر لازم است تا آن جایی که ممکن بوده از تکرار مطالب پرهیز شده است.
1-2-2-2- اثبات چهره موزون سورههای قرآن و روابط بین آیات
توجّه به ارتباط آیات و مجموعه نگری در تفسیر قرآن فواید و نتایج ارزندهای را در بردارد و میتواند افق جدید در درک و دریافت معانی قرآن و جلوههای تازهای از اعجاز آن را به نمایش گذاشته و بسیاری از شبهات را پاسخ دهد و استاد بهرام پور در زمینه اثبات چهره موزون سورههای قرآن و روابط بین آیات ویژه ای دارد برای همین به ذکر نمونه ای می پردازد:
در آیه «… هُدًى لِلْمُتَّقِينَ » (البقره، 255) (مايه هدايت تقواپيشگان است.) چرا قرآن فقط مایه هدایت متقیان معرّفی شده است؟
* قرآن هدایت است برای مردم «…هُدًى لِلنَّاسِ …» (البقره، 255) ولی آن که از میان مردم از هدایت قرآن اثر میگیرد، تنها فرد باتقواست. «هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»
* «…هُدًى لِلنَّاسِ ..»﴿هدایت عمومی که طبعاً گروهی آن را میپذیرند و گروهی منکر میشوند.
* هدایت بیحاصل و غیرمفید «إِنَّ الَّذِينَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ»﴿البقره، 6﴾ در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند چه بيمشان دهى، چه بيمشان ندهى برايشان يكسان است; [آنها] نخواهند گرويد. این انذار برای اتمام حجت لازم است.
* هدایت کاملاً مفید که شاهد آن آیه مورد بحث هست، یعنی متّقین کسانی هستند که موضعشان در برابر هدایت و دعوت عمومی، تسلیم و قبول بوده است.48
1-2-2-3- مقابله با شبهه افکنی های خاورشناسان
مستشرقان به زعم خودشان میگویند که تدریجی نازل شدن قرآن موجب شده که عدم انسجام موضوعی و مفهومی در قرآن واقعیت ملموسی باشد اما در این تفسیر به این مسائل پاسخ داده است و عدم انسجام موضوعی و مفهومی را در قرآن نفی میکنند.
1-2-3- ویژگیهای تفسیر نسیم حیات
بخشی از خصوصیاتی که این اثر تفسیری داراست و مربوط به باطن و محتوای مطالب شده و قدری نیاز به مطالعه عمیق دارد هرچند طی فصل آتی در خلال بررسی مبانی، قواعد، روشها و گرایشها به شکل مبسوط مورد بررسی قرار خواهد گرفت
1-2-3-1- ویژگیهای محتوایی تفسیر نسیم حیات
برای آشنایی به ذکر نمونههایی به صورت کلی اشاره مینماییم:
* توجّه و تکیه بر تفسیر موضوعی ب
