
ایجا لیسا آهتیلا دید. این ساختار واقعیت، در دورههایی برخلاف رویکردی عمل کرده است که معرف واقعیت باشد. هنرمندانی که به چنین ساختارهایی پرداختهاند کوتلانگ آتامان498 ، آنیکا اریکسون499،فیونا تان500،گیت ویلسن501 ،مارک ویالینگر502 و جان و لوئیس ویلسون503 بودهاند. از ویژگیهای این سبک میتوان به نزدیکی آن به سبک مستند اشاره کرد که باعث میشود چنین آثاری ارتباط نزدیکی با واقعیت پیدا کنند و برای این که چنین حالتی را نمایش دهند آن را با تصاویر ویدئویی ترکیب میکنند. گیت ویلسون یکی از هنرمندان این عرصه در مصاحبهای وضعیت ویدئوهای مستند را چنین تشریح میکند: “من در راستای هنر و مستند، واقعیت وخیال فعالیت کردم تا به این ترتیب اثر خود را به وجود بیاورم”سبک مستند براساس سنتی کار می کند که در مطالعات مربوط به فیلمهای تجربی، اجتماعی، تاریخی و آثار نویسندگان و کارگردانی چون چانتال آکرمن، کریس مارکر504 و جین راش505 دیده میشود. هنرمندان زمان اتفاق افتاده است. اظهارنظر در مورد بخشهای جداگانه واقعیت با استفاده از فنون شناخته شده مانند دستکاری ساختارهای زمانی، تقسیمبندی و ترکیب نماها و همچنین استفاده از صدا، سخنرانی و متن، انجام میشود. هنرمندان این بخشها را بدون این که جنبههای کلی زیبایی شناسانه مخدوش شود. به جنبههای مستند یک اثر میافزایند.
اگر هنرمندان از عناصر سمعی و بصری از پیش تعیین شده برای آثارشان استفاده نکنند، حرکت در راستای وضع موجود و موقعیتی که در آن قرار دارند برای آنها اجباری میشود. آنها با دوربینهایشان در ناحیهای کار میکنند که بین حضور انفعالی و مداخلات فعالانه قرار میگیرد. وجود دوربینهای فیلمبرداری موقعیتی استثنایی برای شرکتکنندگان ایجاد میکند که بدان وسیله میتوانند خود را در شرایط زندگی روزمره ببینند.
مارک ولینگر برای آستان پادشاهی (۲۰۰۰) دوربینی بر سر در فرودگاهی بینالمللی نصب کرد و از افرادی که وارد و یا خارج میشدند فیلم گرفت. افراد یا گروههایی از مردم در فواصل نامنظم در آستانهی دری ظاهر میشدند که کاملا خالی به نظر میرسید. بااستفاده از نماهای متمرکز و کند کردن واقعیت حالتی ایجاد میشود نشان دهنده چرخههای مختلف زندگی باشد. آنری سالا 506در اثرش به نام یومودومو (۲۰۰۰) با یک دوربین ثابت کار کرد. او پرترهی پیرمردی را گرفت که بر روی نیمکت کلیسا به خواب رفته بود و به جای این که شخصیت او از طریق تبادل دیدگاهها و نماها تعریف شود از طریق حرکتهای خفیف (در وضعیتی که فرد در حالت نشسته بخواب رفته است) مشخص میشد. رویدادها مانند صداها و تصاویر با سرعت معمول در اطراف او جریان داشت در حالی که فرد خوابیده به زمانی کاملا متفاوت تعلق داشت.
جین و لوئیس ویلسون برخلالف اثر سالا در فیلمی با عنوان زمان رویا (۲۰۰۱) با نشان دادن پرتاب یک راکت در مرکز بزرگ و خارج از دسترس بیکونور (در شوروی سابق و قزاقستان کنونی) پرده را از روی واقعیت اسرارآمیز برداشتند. آنها فیلم خود را به صورت مجموعهای تک صفحهای هم به صورت زمان واقعی و هم به صورت حرکت آهسته ارائه کردند و با استفاده از تکنیکهای رسانهای عمدا تصاویر را به صورت تار و مبهم نمایش دادند. در فیلم چهار فصل ورونیکا رید (۲۰۰۲) کوتلوگ آتامان، یک مستند ویدئویی از چهارفصل یکی از گلهای خانوادهی نرگس به نام هیپیاستروم تهیه کرد که در آن رشد این گل را به صورت جزء به جزء به نمایش گذاشته بود. در این اثر ورونیکا رید فردی بود که آپارتمان خود را کاملا در اختیار هیپیاسترومهای در حال رشد قرار داده بود. آتامان در ویدئواش هم خود گیاه و هم رفتار اجتماعی و سرگرمی ورونیکا (به عنوان یک زیستشناس) را مورد بررسی قرار داده بود.
این هنرمندان با ویدئوهای مستند خود طرحهایی ارائه کردند. که هر کدام جهان را از دیدگاه آنها به تصویر میکشید. آنها دور و نزدیک را بررسی کرده و عجیب بودن و شخصی بودن را در مرکز کارهای خود قرار دادند. نسل جوان هنرمندان که ارتباط نزدیکتری با پدیدههایی چون جهانی سازی و شبکههای رسانهای دارند. جامعهای جهانی را تشکیل میدهند. زیرا در خلا بین جهانی شدن و فردگرایی، هنر رسانه و جامعه قدری واقعیتر میشود.))(مارتین،سیلویا،1393 ،27)
4-7 عکاسی دوران معاصر (رسانه عکاسی)
((هم ردیف قرار دادن عکاسی بیحرکت در کنار تصاویر متحرک ویدیویی، به مثابه دو جلوه متفاوت از یک مقوله، در نظر اول ممکن است قدری وسوسهکننده به نظر برسد. اما بررسی دقیقتر مؤید آن است که این دو شیوه بیان هنری بسیار با یکدیگر متفاوت بوده و نه تنها در منظور و مقصد، بلکه در فراورده نهایی نیز با هم متمایز هستند. این تمایز را هرگز نباید از نظر دورداشت، حتی در موردی که این دو نوع هنر توسط یک هنرمند واحد خلق میشوند.)) (لوسی اسمیت، 1390، 63)
((عکاسی معاصر از نقطه نظر سبک شناخت به مراتب متنوع تر از ویدیو بوده و از حیث فنی و هنری نیز پهنه وسیعتری رادربرمیگیرد. همانگونه که قبلاًذکر شد، آنچه که هنرمندان با ویدئو میتوانند خلق کنند،تا حد زیادی به نوع تجهیزاتی که در اختیارشان هست بستگی پیدا میکند، وابسته فراهم بودن تجهیزات به نوبه خود به نیاز و تقاضای بازار مصرفکنندگان اتکا دارد. اما مشکل اساسی اینجاست که این تقاضای عمومی بیشتر از سوی استفادهکنندگان آماتور – و نه حرفهای – تعیین میشود. تنها موردی که بکارگیری هنرمندان از ویدئو ضرورتی فنی – متفاوت با نیاز بازار عمومی – را ایجاب میکند، استفاده متعال و چندوجهی از صفحات نمایش ویدیوئی برای ایجاد فضایی احاطه شده توسط تصاویر است. که برای مثال در کارهای بیل ویولا و کارگاه آبی، مورد توجه قرار گرفت. برخلاف ویدئو، عکاسی، در مقام تصویر گر اصلی سیمای جامعه امروز ما جایگاهی عمده و اساسی را به خود اختصاص داده است. این رسانه برای همگان آشنا بود و در عین حال، از حیث فنی، پهنه وسیعی از امکانات متنوع را بکار میگیرد. یکی از دلایل موفقیت هنر عکاسی در ذیل بدین موقعیت آن است که این هنر اکنون راه و روش خود را به تثبیت رسانده و دیگر یک ابزار کمکی صرف برای روشهای تصویرسازی قدیمیتر، همچون طراحی و نقاشی، محسوب نمیشود. حرکتهای صورت گرفته در ربع چهارم قرن بیستم، حاکی از گسترش سریع آن چیزی است که امروزه باید آن را خود آگاهی و خودباوری عکاسانه نامید. نخستین کتاب جامعی که تاریخ اولیه عکاسی را شرح میدهد، کتاب بزرگ هلموت،و الیسون گرنسیهم507 است که در سال 1969 انتشار یافت. عمده مباحث این کتاب به روی سالهای پیدایش عکاسی در دهه 1840 تا سال 1914 متمرکز شده است. انتشار این کتاب، بعدها در دهه 1970 و 1980، با یک سری فعلایت بسیار رشد یابنده دیگر مانند گردآوری مجموعههای عکس و یا فعالیتهای دیگر سام و گستاف،508 دوست و حامی بزرگ عکاس معروف رابرت ماپلتوروپ 509 بوده و مجموعه وسیع عکسهایش اکنون در موزه گتی آمریکا نگهداری میشود. هنگامی که عکاسی پیشینه خود را بدین ترتیب بازیافت، به قدرت بیهمتایش در تنوعپذیری و گوناگونی پی برد.)) (همان، 64)
((یکی از جنبههای مهم تجربیات اخیر هنر عکاسی، کشف دوباره تفکیک هایی در تولید عکس است که در گذشته به نظر میرسید برای همیشه فراموش شدهاند. برای مثال خاک کلوز510 (متولد 1940) که تأثیرات عکاسی را در نقاشیهایش به طرز هوشمندانه مورد تحلیل قرار داده، اخیراًمجموعه تصاویری با استفاده از قدیمیترین روشهای عکاسی تهیه کرده است. البته این تصاویر با نوعی صراحت و بیپروایی همراه هستند که این کیفیت در گذشته و در دوره ویکتورین بعید بود امکان نمایش پیدا کند، از جمله تصاویر زنان برهنه این تصاویر عریان، بلافاصله خاطره تابلوهای مشهور در تاریخ هنر اروپا و به طور اخص تصویر برهنه حّوا را که دل اوایل قرن شانزدهم در آثار دورر و کراناک511 ظاهر میشد، به ذهن بیننده متبادر میسازد.)) (همان، 64)
((یکی دیگر از جنبههای عکاسی معاصر،میل بسیار رایج آن در آفرینش تابلوهای به دقت صحنهپردازی شده است. دو نمونه خیلی جالب از این تمایل، خاطرات یک شیک پوش آفریقایی512 اثر هنرمند نیجریهای ساکن انگلستان یینکاشونیبار513(متولد 1922) و مجموعه آدم غریب اثر عکاس سوئدی الیزابت اولسون514 (متولد 1961) است. هر دو مورد ذکر شده، نوعی منظور جدلی را دنبال میکنند که با بهرهگیری دقیق از مفهوم ناسازگاری و عدم تجانس در تصویر نمود پیدا کرده است. شونینبار، خودش را خیلی راحت و واقع نمایاند در جامعه ویکتورین قرن نوزدهی، که مطمئناً یک مرد سیاه را درمیان چنین جمعی نمیپذیرفت، نشان میدهد. اولسون،خود را از جمع اعضای جامعه همجنس بازان استکلهم، در آرایشی به شیوه تابلوی معروف شام آخر لئوناردو داوینچی قرار میدهد. در این چیدمان، حواریون مسیح، اما، ملکههای بیروح با لباس فاخر مالامال از نشانههای سلطنتی هستند. این مجموعه اولسون بحث و جنجالهای بسیاری را در سوئد برانگیخت، به ویژه چون یکی از مکانهای نمایش آن کلیسای آپسالا بود که زمانی مقدمترین کلیسای سوئد بشمار میرفت. در دوره ویکتورین، این قبیل تابلوهای صحنهپردازی شده معمولاً با استفاده از چندین نگاتیو مختلف ساخته میشدند، اما در دوره معاصر این کار به مدد امکانات تصویرسازی دیجیتالی در کامپیوتر صورت میپذیرد. در این تکنیک، تصاویر مختلف در یکپارچگی کامل با یکدیگر ترکیب شده و مجموعه مورد نظر با کیفیت متقاعدکنندهتری پدید میآید. این تکنیک، جمعی از هنرمندان جوانتر روسی، از جمله الگاتابولوتس (متولد 1970)، را به شدت مجذوب خود ساخته است. وی از این روش برای به تصویر درآوردن اسطورههای کلاسیک مدد جسته و در یکی از کارهایش سن سباستین، اثر پروجینو، را با تصاویری از ستاره مشهور سینما لئوناردو دی کاپریو، خلق نموده است. هنرمند سوئدی دیگر، پریزون515 ترکیبهای آثار اساتید معروف همانند پیرو دلافرانچسکا و کاراواجیو – را کاملاً به هم ریخته و با بکارگیری عناصر عاریتی، اثری کاملاً جدید را خلق میکند. تاویل او از کاراواجیو، نظراتی را مبنی بر تمایلات همجنسگرایانه این هنرمند مطرح ساخته است.
نامدارترین هنرمندانی که از تمهیدات دیجیتالی در تصویرسازی خود استفاده میکنند، جف وال516 (متولد 1946) عکاس کانادایی و آندراس گورسکی517 (متولد 1955) عکاس آلمانی هستند. وال از یک تکنیک نسبت رایج در دنیای گرافیک تبلیغاتی استفاده کرده و به مدد آن تصاویر بزرگ و شفاف خود را روی جعبههای نور میکشند. برخی از این تصاویر مطلق تصویرسازی طبیعت گرایانه هستند در حالیکه برخی دیگر همانند غولپیکر518 و وزش ناگهانی باد519در دنیای وهم و تخیلات سرگردانند. تصاویر گورسکی، بازسازی فضاهای معمارانه است که به طرز زیرکانهای واقعیت پذیرفته شده را تحریف کرده و از این طریق بیننده خود را به جهان دیگری موازی با دنیای ما سوق میدهد.
بسیاری از تکنیکهای متنوع، توسط هنرمندان جوانتر کشف و بکار گرفته شدهاند. الکساندر دوکانه 520(متولد 1974) هنرمند جوان مقیم انگلستان، که به نظر میرسد تلویحاً اشاراتی را از مرت اپنهایم 521 (1985-1913) بخصوص در مورد پرترههای خود هنرمند – وام گرفته است، تصاویری را از چهرههای مشهور به گونه جالبی خلق کرده است. این تصاویر، درواقع پرترههایی هستند از عکسهای رادیولوژی سرهای اشخاص مورد نظر وی، که در واقع ساختمان استخوانی جمجمعه آنها را نشان میدهند. دو عکسهای رادیولوژی مزبور را بزرگ کرده و آنها را متناسب با ویژگیهای شخصیتی هریک از این افراد با پاستل رنگ میزند. او سپس پرتره نهایی را در زمینه سفید خیرهکنندهای قرار داده تا در نهایت ترکیبی خلاق از عکاسی و نقاشی پدیدار شود. وی بر این باور است که جمجمعه سر در هر صورت پا برجاترین قسمت در ظاهری ماست. گوشت بدن انسان ممکن است پابه سن گذاشته و تغییر کند ولیکن جمجمه با آن تغییر نخواهد کرد.)) (همان، 68)
((در این میان وضعیت هولوگرافی آینده عکاسی را رقم خواهد زد. اما چنین نشد، بلکه برعکس این شیوه تصویرسازی تاحدی بر انزوا کشیده
