
توانشگفتمانی عموماً اشاره به توانائی درک و تولید صورتهای زبانی طولانیتر از جمله دارد. داستانگویی گفتار طولانی کودک است که از طریق آن تمامی توانائیهای زبانی (محتوایزبانی، صورتزبانی، کاربرد زبانی) میتوانند درون یک داستان قابل فهم برای شنونده ادغامشوند. ازاینرو، در مطالعه پیشرو، برپایه نظریه هلیدی و حسن (1976) و به منظور بررسی توانش گفتمانی کودک، کاربرد ابزارهای انسجام از سوی کودکان چهارتا هفتسال فارسیزبان با استفاده از ابزار داستانگویی، بهعنوان ابزاری قوی و پرکاربرد برای بررسی این نوع توانش مورد مطالعه قرارگرفتهاست. میتوان گفت مطالعۀ داستانهای فیالبداهه کودکان یا دیگر داستانهایی که توسط آنان ساختهمیشود، بهویژه کودکان پیشدبستانی، در زبانهایی مانند زبان فارسی بسیار نادر است و اکثر مطالعات به درک کودکان از داستانهائی پرداخته که برای آنها گفته، خوانده یا ساخته میشود.
در بخش نخست این فصل، مشخصات آزمودنیهای مورد مطالعه، آزمونها و محرکهای مورد استفاده و روش انجام پژوهش با ذکر جزئیات مراحل مختلف آن شرحدادهخواهدشد. درادامه فصل دادهها و نتایج حاصل از هر قسمت به تفکیک و در صورت نیاز با استفاده از جدول و نمودار ارائهمیشود.
4-2) متغیرهای پژوهش
متغیرهای مستقل و وابسته پژوهش حاضر در ادامه معرفی خواهندشد.
4-2-1- متغیرهای مستقل
این متغیرها عبارتند از سن کودکان
4-2-1-1) سن: پانزده کودک که میانگین سن آنها 6/4، 5/5 و 5/6 است آزمودنیهای این پژوهش را تشکیلدادند.
4-2-2) متغیرهای وابسته
4-2-2-1) نمره آزمون بازگویی داستان با درنظر گرفتن انسجام واژگانی، دستوری و ربطی با توجه به متغیر سن: اعداد و آمار بهدستآمده از تولید داستان آزمودنیها پس از گفتن داستان توسط آزمونگر برای آنها ، بهلحاظ انسجام واژگانی، دستوری و ربطی بررسی و با یکدیگر مقایسهگردید.
4-2-2-2) نمره آزمون تولید داستان با درنظر گرفتن انسجام واژگانی، دستوری و ربطی: اعداد و آمار بهدستآمده از تولید داستان آزمودنیها پس از مرور تصاویر ازسوی کودک بههمراه آزمونگر، بهلحاظ انسجام واژگانی، دستوری و ربطی بررسی و با یکدیگر مقایسهگردید.
4-3) نوع مطالعه و روش گردآوری دادهها
این پژوهش ماهیت تجربی دارد و شیوه تحلیل دادهها توصیفی است. شیوه انتخاب آزمودنیها نیز به این صورت بود که آزمونگر پس از مراجعه به یک مهدکودک در غرب تهران و بررسی پرونده 25 کودک، 15 آزمودنی را در سه گروه سنی 4-5، 5-6 و 6-7 سال انتخابنموده است. سپس داستانهای این کودکان جهت بررسی متغیرهای موردنظر این پژوهش مورد تجزیه و تحلیلقرار گرفتند .
4-4) آزمودنیها
3 گروه سنی 4-5، 5-6 و 6-7 سال، هر گروه 5 نفر، آزمودنیهای این پژوهش را تشکیلدادند. معیار پذیرش هر کودک سطح هوشی طبیعی و نیز توانائی شنیداری، کلامی و زبانی طبیعی وی بوده است .کودکان با کمک مدیر و مربیان یک کودکستان در غرب تهران انتخاب شدند. طبق گزارش مربی و مدیر مهد کودک، هیچ یک از این کودکان دارای نقص یا ناتوانی خاصی نبودند و از طبقه اجتماعی متوسط بهشمارمیآمدند. از والدین کودکان خواسته شد تا رضایتنامهای را به همراه یک فرم پرکنند که این کار تاریخچه موردی هر کودک را برای نگارنده فراهمآورد. معیار ما برای انتخاب کودکان مبتنی بر نظریه جانسونیِس229 (2007) میباشد. وی معتقد است در یک مطالعه استاندارد، کودکانی که به هر دلیل دارای مشکل هوشی، زبانی یا کلامی باشند، روند پژوهش را با مشکل روبرو میسازند. بنابراین، در این مطالعه نیز انتخاب کودکان بر اساس معیارهای خاصی به شرح بود:
1- والدین کودکان در شهر تهران یا حومه متولد شده باشند، بنابراین کودکان دارای گویش خاصی نبوده و یا دوزبانه نباشند.
2- والدین کودکان دارای نواقص یا مشکلات گفتاری، زبانی یا شنوائی نباشند.
3- والدین کودکان به لحاظ اجتماعی-اقتصادی از میان اقشار متوسط جامعه باشند.
4- کودک هیچ گونه نقص یا مشکل مادرزادی زبانی نداشته باشد.
5- کودک هیچگونه اختلال شنوائی، بینائی، فیزیکی و روانی حادی نداشته باشد.
6- کودک دارای رشد یادگیری طبیعی باشد؛ به این معنا که هیچگونه آموزش خاصی دریافتنکردهباشد.
7- کودک مجبور به تکرار دوره یا کلاس خاصی نباشد.
توصیف و شرح آزمودنیها در جدول شماره 4-1 به طور خلاصه آمده است:
جدول شماره (4-1): آزمودنیهای پژوهش بر اساس سن و جنسیت
گروه سنی
میانگین سن
تعداد
دختر
پسر
5-4 سال
6/4
5
1
4
6-5 سال
5/5
5
4
1
7-6 سال
5/6
5
2
3
4-5) آزمونها
بهمنظور جمعآوری دادههای پژوهش، دو آزمون بازگویی و تولید داستان به صورت متوالی اجرا گردید. هدف از انجام آزمون بازگویی داستان، ارزیابی توانایی کودک در بهخاطرسپردن داستان و بهکارگیری انواع ابزارهای انسجام روایی (واژگانی، دستوری، ربطی) هنگام بازگویی داستانی است که از آزمونگر شنیدهاست؛ به این شکل که ابتدا آزمونگر کتاب داستانی مملی میخواد دکتر بشه را که 12 صفحه مصور دارد، همراه با کودک صفحهبهصفحه پیشرفت و خواند و سپس از کودک خواسته شد تا با دیدن تصاویر و بر اساس داستانی که از آزمونگر شنیدهاست، داستان را پس از 2 دقیقه و دوباره برای آزمونگر بازگوکند. فرصت بازگویی داستان ده دقیقه بود.
هدف از انجام آزمون تولید داستان نیز، ارزیابی توانایی کودک در پردازش تصاویر و اطلاعات مربوط به آنها، تولید یک داستان براساس آن تصاویر و بهکارگیری انواع ابزارهای انسجام روایی (واژگانی، دستوری، ربطی) بود. کودک میبایست بر اساس تصاویر کتاب داستان تی پی تی، گنجشک کوچولو که دارای 12 صفحه مصور بود و قبل از تولید داستان به مدت دهدقیقه تمامی صفحات آن را تماشاکردهبود، داستانی را تعریفمیکرد. درواقع، در این آزمون کودک از قبل هیچ طرحی دراختیار نداشت تا براساس آن داستانی را تعریفنماید و تنها بر اساس دادههای ذهنی خود بود که به تولید داستان میپرداخت.
4-5-1) روال اجرای آزمونها
آزمودنیها به صورت انفرادی به همراه آزمونگر در یک اتاق نشستند. پیش از انجام آزمون، آزمونگر با آزمودنیها به مدت 2 الی 3 دقیقه گفتگوی مختصری انجام داد تا رابطه اولیه با کودک ایجاد شود. دو کتاب از گروه سنی الف وب (رنگی) برای استخراج داستان از کودکان مورد استفاده قرار گرفت. کتاب اول با نام مملی میخواد دکتر بشه از انتشارات ندای شریف برای بازگوئی داستان انتخابشد و کتاب دوم برای تولید داستان با عنوان تی پی گنجشک کوچولو از انتشارات ساویز بود که هردو کتاب برای آزمودنیهای پیشدبستانی مناسب به نظر میرسیدند. تعداد کل ابزارهای انسجامی در هر دو کتاب یکسان بودند. همچنین، هر دو کتاب دارای تعداد یکسان تصاویر رنگی و رخدادهای متوالی و زنجیرهای بودند. این ویژگی توانست مبنایی برای استخراج ابزارهای انسجامی یکسان باشد.
آزمونها در 5 جلسه در یک بازه زمانی دوماهه اجراگردیدند و در هر جلسه، پژوهشگر هر دو آزمون را با وقفهای پانزدهدقیقهای بهصورت انفرادی با هرکودک اجرا کرد. پاسخهای کودکان در هر دو آزمون با استفاده از دستگاهی با کیفیت قابل قبول، ضبطشد. بهمنظور قراردادن کودک در محیطی آشنا ، ضبط صدای کودکان در مهدکودک انجامشد.
در آزمون بازگویی داستان، آزمونگر کتاب مربوط به این آزمون یعنی مملی می خواد دکتر بشه، را همراه با کودک صفحه به صفحه پیشرفت و داستان را تعریفکرد، به این معنا که کتاب برای کودک هم به صورت تصویری و هم به صورت شفاهی ارائهگردید و این اطمینان حاصل شد که کودک به طور کامل با داستان، شخصیتها و اتفاقات آن آشناگردید. سپس، از کودک خواسته شد تا این بار او همان داستان را برای آزمونگر تعریف نماید و بدون آنکه او متوجه شود صدای او ضبطگردید. هنگام بازگوئی داستان، آزمونگر تنها در حدکلمات تشویقی همچون “عالیه، ادامه بده، خوب…..” کودک را ترغیب به ادامه بازگویی داستان میکرد.
در آزمون تولید داستان، آزمونگر کتاب مربوط به این آزمون یعنی تی پی تی، گنجشک کوچولو، را که ازلحاظ تعداد تصاویر با کتاب آزمون بازگویی داستان برابری میکرد، به کودک داد و از او خواست تا ابتدا بهمدت دهدقیقه تصاویر کتاب را تا انتها به دقت و صفحه به صفحه تماشاکند، سپس او را تشویق به گفتن یک داستان درباره آن نمود و بدون آنکه او بداند، صدایش ضبطگردید. این بار نیز آزمونگر کودک را تنها در حد کلمات یا جملات تشویقی به گفتن داستان ترغیب مینمود. بنابراین، دخالت محقق و ارائه محرک به کودک به حداقل رسید.
4-6 ) روش تجزیه و تحلیل دادهها
روشهای آماری مورد استفاده در این پژوهش بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها، سنجش توصیفی و تحلیلی است. نتایج آماری حاصل ارائه و درصورت نیاز، با استفاده از جدول و نمودار نمایشدادهشدهاند.
4-6-1) تحلیل دادههای آزمونها
پس از جمعآوری دادههای دو آزمون بازگویی و تولید داستان، داستانهای کودکان واژه به واژه بازنویسی شدند. البته تمامی جملات نامرتبط همچون اسمش چی بود، حالا من بگم، نوبت منه و نیز آواهای غیرزبانی ، تکرار و شروعهای غلط از این تحلیل جداشده و به بندبند تقسیمبندی شدند. سپس تعداد بندها شمارش شد، زیرا برای بررسی انسجام، واحد تحلیل بند است. لازم به توضیح است که تقطیع گفتمان به معنای شناسایی مرزهای میان رشتههای کوتاه و یا بلند گفتمانی و مربوط به شناسائی واحدهای گفتمانی پایه230 (EDU) میباشد که پایه تحلیل انسجام و پیوستگی است. این واحدهای اولیه در مطالعات مختلف به طرق مختلف تعریف شدهاند، اما هلیدی و حسن (1976) جمله را به عنوان واحد تحلیلها درنظرگرفتهاند و در مطالعات زیادی این واحد بکار رفته است (تنکسکنن231، 2006؛ هوی232 ، 1991). اما هلیدی و متیسن233 (2004) بند را بجای جمله، واحد تحلیل پیشنهاد دادهاند. از اینرو، در این پژوهش نیز بند واحد تحلیل قرار گرفت. البته دشواری اصلی در تحلیل دادهها در این پژوهش چگونگی تقطیع داستانها به پارهگفتارها و چگونگی تشخیص همپایگی جملهها با نقشنماهای گفتمانی بود. تمامی بندهای اصلی که بوسیله نقشنماهائی همچون ’بعد‘ یا ’و‘ به هم مربوط شده بودند، بهعنوان پارهگفتارهای جداگانهای محسوب شدند، مگر آنکه یک فاعل هممرجع حذف شده باشد (مثل: پسرک رفت و آن را آورد). در این موارد، هر دو بند به عنوان یک بند در نظرگرفتهشدند.
قبل از تحلیل انسجام در سطح خرد، هر جمله به طور جداگانه در سطح کلان به عنوان یک واحد کامل خوانده شد. سپس رابطه آن جمله یا پارهگفتار با جملات قبلی بررسیگردید. ابزارهای انسجامی تشخیص داده شد و شمارشگردید. هر ابزار یا گره انسجامی به عنوان یک گره کامل یا ناقص و یا ابزار بجا و یا نابجا تقسیمبندیشد. گره کامل به معنای این است که اطلاعاتی که بوسیله آن ابزار انسجام به آن اشاره شده، به شکلی صحیح درکگردیده و بدون هیچگونه ابهامی تعریفشود و گره ناقص و یا ابزار نابجا به این معنا است که اطلاعات مربوط به آن گره انسجامی درون متن وجود نداشته باشد (هلیدی و حسن،1976). کاربرد بجای این ابزارها نیز به معنای کاربرد درست بهلحاظ معناشناختی بوده است.
نمونه گرههای انسجامی ناقص و کامل:
نمونه گره انسجامی کامل: روزی روزگاری پسری بود به نام پوریا که پدربزرگش او را خیلی دوست میداشت.
مشخص است که ضمیر’ او‘ به پوریا برمیگردد.
نمونه گره انسجامی ناقص: آدم برفی و خرگوش به یکدیگر نگاه میکردند. گنجشک هم به او لبخند میزد.
در این نمونه مشخص نیست ’او‘ به آدم برفی یا خرگوش ارجاع دارد.
رشد کاربرد این گرهها در جدول شماره (2) مشاهدهمیشود:
جدول شماره (4-2) : رشد کاربرد گرههای انسجامی کامل و ناقص
گرههای انسجامی کامل
گرههای انسجامی ناقص
گروه سنی
میانگین
انحرافمعیار
میانگین
انحرافمعیار
4-5 سال
23/1
69/0
71/1
70/0
5-6 سال
