
اوزون، که در آن اوزون درکیسهای که دور دست یا باز و پیچانده شده دیده میشود؛ تنفس اوزون که از روغن زیتون متصائد میشود و استفاده موضعی از روغن زیتون اوزون دار، تجویز آرام اوزون از طریق کانول در مقعد یا مهبل88 و اتوهموتراپی که در آن خون به اوزون آمیخته خود شخص داخل خون خودش تزریق میشود (Kaplan & Sadock’s, 2007: 32).
3-3-11- نیایش
علاقه عمیق به بهبود اعتقادی، روایات التیام بخش مبلغین مسیحی تلویزیونی، و میلیونها انسان امیدوار که در جستجوی رهائی به زیارتگاههای مذهبی میروند، شاهدی بر دوام علاقه و شیوع نیایش و اعتقادات معنوی در فرآیند التیام و بهبودیابی است. برخی از گروه های مذهبی دستوراتی بر علیه درمان های استاندارد روانپزشک بوده و رویکردهای خاص خود را به عنوان تنها روش معتبر برای بهداشت روحی و روانی معرفی میکنند. برخی نیز نیایش را نوعی التیام دگر شیوه میدانند که الیزابت تارگ آن را هر گونه تلاش روانی خالصانه یک فرد به قصد بهبود وضعیت جسمی وروانی یک فرد دیگر (دعای میانجیگرانه) تعریف کرده است. به طریقی مشابه، کار نیایش ممکن است توسط خود شخص انجام گیرد و فرآیندی درمانی تلقی شود (نیایش فردی یا گروهی) (پورافکاری، 1391: 578).
3-3-12- صوت درمانی
صوت درمانی89 یک روش قدیمی است که در آن اصوات، نظیر دعا و سرود، صدای زنگ، یا کوبش طبل برای ایجاد ارتعاش در بدن مورد استفاده قرار میگیرد و تصور میشود که خاصیت درمانی دارد. مجریان این روش ادعا میکنند که این روش احساس آرامش نیز ایجاد میکند. صوت درمانی در آیورودا برای بالا بردن سطح تندرستی مورد استفاده قرار میگیرد و ادعا میشود که با استفاده از صداهای موسوم90 به رشد تومورها کاهش مییابد. در موسیقیدرمانی اصوات ابزار موسیقی نظیر فلوت برای به دست آوردن نتایج مشابه استفاده میشود. در انجیل، داود با نواختن هارپ به درمان افسردگی91 پرداخت. تأثير موسیقی و صدا بر فرآیندهای روانی فیزیولوژیکی در مراکز علمی مختلف تحت بررسی است (رضاعی، 1391: 34).
3-3-13- یوگا
یوگا92 یک سیستم فسفی جامع است که هدف آن آمادهسازی فرد برای اتحاد با هستی عالم است. فن یوگا در اوائل درمان در پی متعادل ساختن تمام جنبه های آشفته جسم، روان و شخصیت است. قرائن اولیه یوگا به 5000 سال قبل در هندوستان میرسد و از آن زمان به بعد به عنوان یک سیستم مذهبی و تندرستی اجرا شده است.
یوگا در غرب عمدتاً با جزء فیزیکی آن، جمع کردن اندام، که به Hatha Yoga مشهور است شناخته میشود. اما انواع بسیاری وجود دارد که بر مراقبه متمرکز است. یوگا برای کاستن از استرس و درمان اضطراب، فشار خون بالا، و اختلالات عضلانی، استخوانی مورد استفاده قرار می گیرد. مطالعات تأثير مثبت آن را در افسردگی نشان دادهاند (Kaplan & Sadock’s, 2007: 580).
زمانی هیپنوتیزم و بیوفیدبک درمانهای دگرشیوه تلقی میشدند که خارج مسیر کار روانپزشکی سنتی قرار میگرفتند این روشها امروز در روانپزشکی مرسوم ادغام شدهاند. مثلاً هیپنوتیزم توسط روانپزشکان تحلیلگرا از هیپنوتراپی برای توانا ساختن بیمار به یاد آوری احساسات و خاطرات سرکوب شده که به نوعی دیگر برای تحلیل قابل دسترسی نیستند، در کار خود بهره میگیرند. در اواسط قرن بیستم پژوهشگرانی نظیر پائول شيلدر93 در کتاب خود به نام تصویر و ظاهر بدن انسان شرح داد که چگونه فیزیولوژی و فیزیونومی انسان ممکن است تحت تأثير تجارب روانشناختی در مراحل مختلف رشد قرار گیرد. اخیراً روانپزشکان متعلق به روند کلی، نظیر برين ويسز94 توصیف کرده اند که چگونه از واپسگرایی به زندگی گذشته به عنوان یک روش درمانی و وسیله ای برای ارزیابی مطالب ناخودآگاه استفاده کردهاند (رضاعی، 1391: 581).
هر یک از روشهای مکمل که در این بخش شرح داده شدند، قابل ادغام در کار رواندرمانبخشی استاندارد میباشند، هر چند برخی از آن ها برای این کار مناسبترند.
3-3-14- هنر درمانی:
برخی از تعاریف
در هنر درمانی از هنر به عنوان ابزاری برای اظهار وجود به منظور انتقال احساسات استفاده میشود و هدفش از آن قضاوت در مورد زیبایی محصول نهایی هنری، مطابق با استانداردهای بیرونی نیست. این راه اظهار وجود برای همه میسر است و چیزی نیست که فقط در اختیار افرادی باشد که از موهبت هنر برخوردارند. تعاریف زیادی از هنر درمانی وجود دارد که در این جا یکی از آنها را که بر اساس کار در محیط درمانی است، ارائه میکنیم:
«هنر درمانی عبارت است از به کارگیری ابزار هنری مختلف که بیمار بتواند از طریق آن اظهار وجود کند تا با مسائل و نگرانیهایی که او را به محیط درمانی کشانده کنار بیاید. درمانگر و مراجع در تلاش برای درک فرآیند هنری و محصول این فرآیند با هم مشارکت میکنند (Case & Dalley, 1992: 15).
در این جا تعریف جامعتری ارائه میشود که تمامی درمانگران هنری و موقعیتهای دیگر را نیز در بر میگیرد:
«وجه مشترک تمامی درمانگران هنری توجه به برقراری ارتباط به صورت غیر کلامی و فرآیندهای خلاقانه و نیز فراهم آوردن محیطی امن و قابل اعتماد است که افراد در آن احساسات قوی خود را بشناسند و ابراز کنند» (Payne, 1993: 25).
هنردرمانی را برای بسیاری از افراد میتوان به کار برد، چه آنها که با مشکلات بسیار جدی دست و پنجه نرم میکنند و چه آنها که فقط میخواهند با استفاده از هنر، به عنوان یک رسانه، خود و احساسات شان را بشناسند.
به گفتهی یک هنر درمانگر که رهبر یک گروه هنر درمانی برای افرد معمولی بود: «این کار نیاز به توانایی یا ناتوانی خاصی ندارد» (Liebmann, 1942: 31).
تاریخچهی مختصر
تاریخچهی هنر درمانی به چندین دیدگاه مختلف باز میگردد. اولین دیدگاه بر گرفته از هنر کودکان است. فرانتس سیزک95، آموزگار پیشرو اتریشی در حدود سال 1900، اعتقاد داشت که کودکان در هنر «آزادانه احساسات خود را بروز میدهند». وی در سال 1908 نمایشگاهی از هنر کودکان دایر کرد. بعدها در سال های 1934 ـ 1935 با گسترش یافتن نظراتش، این نمایشگاه را به لندن آورد. ماریون ریچاردسون در انگلستان این ایده را وسعت بخشید به طوری که فعالیتهای خود انگیخته در کلاسهای هنری کودکان در دهه 1940 رواج یافت (والر، 1991: 45).
دیدگاه دوم از حیطهی روانپزشکی سرچشمه میگیرد. در سال 1922، هانس پرینزهورن96 بر اساس هنر نقاشی بیماران روانی در تیمارستان، کتاب «هنرمندی بیماران روانی»را به چاپ رساند. این کتاب، دو روانشناس به نامهای اریک گاتمان و فرانسیس ریتمن را که از زمان شکنجهی نازی ها در دههی 1930 به انگلستان مهاجرت کرده بودند، بر آن داشت تا برای ایجاد مجموعهای کاملتر از نقاشیها به والتر مکلی بپیوندد.
ادوارد آدامسون که به عنوان هنرمند در بیمارستان نترن منصوب شد، موظف بود بدون هیچ گونه دخالتی، بیماران روانی را در نقاشی و طراحی یاری کند. او به این طریق پیش گام رویکرد«کارگاه هنری آزاد» شد (Adamson, 1984: 64).
دیدگاه سوم از آدریان هیل، یعنی اولین شخصی که اصطلاح «هنردرمانی» را در کتاب خود با نام «هنر در برابر بیماری» (1945) به کار برد، سرچشمه میگیرد. او در سال 1938 از هنر برای سریعتر گذراندن زمان نقاهت بیماری سل استفاده کرد. از آن پس، پزشکان از او خواستند که برای خدمترسانی به دیگران، خصوصاً به سربازانی که از جنگ جهانی دوم بازگشته بودند، کمک کند. این تجربه به او ثابت کرد که «هنر» چیزی بیش از گذراندن وقت است و در واقع افراد با به کارگیری آن از فشار ذهنی رهایی مییافتند. (Liebmann, 1942: 42)
والر (1991) امروزه هنردرمانگران در محیطهای گوناگونی فعالیت میکنند. آن ها هنوز هم غالباً در بخش بيماريهای روانی فعالیت دارند، ولی با تعطیل شدن تدریجی بیمارستانهای بزرگ، امروزه اکثر آنها در بیمارستانهای کوچک یا تیمهای بهداشت روانی ـ اجتماعی مشغول به کارند. هنر درمانگران در سیستم بهداشت روانی با افرادی سر و کار دارند که در تمام مراحل زندگی از انواع اختلالات رنج میبرند.
امروزه هنردرمانگران در حوزه های قضایی (زندان، واحدهایی امنیت محلی و تیم های جرایم نوجوانان) و آموزشی (مدارس استثنایی و مدارس عادی) کار میکنند. حجم کار در بخشهای تسکین بخشی (مراقبت از بیماران سرطانی، بیماران رو به مرگ و ایدز)، کار با معتادان به مواد مخدر و الکلیها) و نیز کار با افرادی که دچار ناتوانیهای یادگیری هستند و افرادی که از طیف اختلالات اوتیسم رنج میبرند روز به روز بیشتر میشود.
حیطههای جدید نیز پیوسته مورد کاوش قرار میگیرند: هنر درمانی پناهندگان و کودکانی که در نواحی جنگی زندگی میکنند، حیطهای جدید است که در آن هدف از هنر درمانی ایجاد آرامش در چنین موقعیتهایی است.
تاکنون خدمات هنردرمانی به اعضا یا ساکنین چندین مرکز سرپرستی از افراد بیخانوار نیز ارائه شده است.
جنبههای خلاقانه و غیر کلامی هنر درمانی (در کنار درمانهای هنری)، آن را «درمان انتخابی» بسیاری از افرادی ساخته است که از درمانهای کلامی گریزاناند. در محیطهایی که افراد با طیف وسیعی از تواناییها (شامل تواناییهای ذهنی و عاطفی) حضور دارند، تنوع و گستردگی کار بیشتر میشود. یکی از مزایای هنردرمانی این است که میتوان آن را در کنار اغلب الگوهای روان شناختی به کار گرفت (Liebmann, 1942: 79).
برخی از مزیتها
والر (1991)،نکات زیر برخی از مزیتهای هنردرمانی به شمار میروند که میتوان در شرایط مختلف به آنها پی برد:
تقریباً همه در کودکیشان با هنر سروکار داشتهاند و در صورتی که بدانند مجبور نیستند تصاویری بکشند که از نظر هنری درست باشد، هنوز هم قابلیت آن را دارند.
از هنر میتوان به عنوان ابزاری غیرکلامی برای برقراری ارتباط استفاده کرد. این برای افرادی که به هر دلیل در ارتباط کلامی مشکل دارند، میتواند حائز اهمیت باشد. هم چنین برای افرادی که بیش از حد صحبت میکنند، روشی مناسب در جلوگیری از «بیان دشوار و پرحرفی» است.
هنردرمانی را میتوان به عنوان ابزاری برای ابراز خود97 و خوداکتشافی98 مورد استفاده قرارداد. معمولاً تصاویر، بهتر و دقیقتر از کلمات میتوانند احساسات را بروز دهند و گاهی مثلاً در مورد بیماران دچار زوال عقلی99 که یافتن لغات مناسب برایشان دشوار است ـ میتوان برای نمایان ساختن احساساتی که به راحتی به زبان نمیآیند از آن به خوبی استفاده کرد. خصوصیات فضایی تصاویر، میتوانند نشانگر زوایای مختلف تجربههای ذهنی فرد باشند.
براون100 (1992) چنین بیان میکند که:برخی از تسهیلگران و درمانگران حق انتخاب «فردی بودن» یا «گروهی بودن» کار را دارند، بنابراین بد نیست نگاهی به دلایل کلی استفاده از کار گروهی بیندازیم. عدهای دیگر مانند آموزگاران و مددکاران اجتماعی تقریباً همیشه به صورت گروهی کار میکنند و چیزی که اهمیت دارد بهینه ساختن مزیتهای کار گروهی است. دلایل استفاده از کار گروهی را به طور خلاصه میتوان چنین برشمرد:
بیشتر یادگیریهای اجتماعی در گروهها صورت میگیرد؛ بنابر این کارگروهی محیط مناسبی را برای این منظور فراهم میکند.
افراد با نیازمندیهای مشابه میتوانند یکدیگر را حمایت کنند و در حل مسائل به صورت متقابل به هم کمک کنند.
اعضا میتوانند از باز خورد سایر افراد گروه بهرهمند شوند.
اعضای گروه میتوانند با مشاهدهی واکنش یکدیگر (الگوسازی) نقشهای جدیدی را به عهده گیرند و بدین طریق حمایت و تقویت شوند.
در کار گروهی اغلب مسائل مربوط به پویایی101 خانوادگی اولیه مطرح میشود که میتوان بعداً آن را آزمود و به کار بست.
گروهها میتوانند بستری مناسب برای شکوفایی منابع و تواناییهای نهفته باشند.
کار گروهی برای برخی از افراد مثل کسانی که از صمیمیت در کار با فرد دیگر گریزاناند، مناسبتراند.
با تقسیم قدرت و مسئولیتها، کار گروهی عادلانهتر میشود.
برخی از درمانگران یا افرادی که مسئولیت گروه را به عهده دارند تجربهی فعالیت گروهی را
