
اختلال ممکن است مبتنی بر تغییرات نوروبیولوژیک مغز در نتیجه استرس تروماتیک باشد.
آمنزی پس از تروما
فراموشی پس از تروما ناشی از صدمه مغز، معمولاً در زمینه ضربه فیزیکی آشکار، یک دوره بیهوشی یا فراموشی و یا هر دو، و شواهد بالینی عینی صدمه مغز روی میدهد ( DSM-IV-TR، 2000: 778).
اختلالات تشنجی
در اکثر موارد تشنج، شکل بالینی بطور قابل ملاحظه از فراموشی تجزیهای، با توجه به رخدادهای تشنجی آشکار و پیامدهای آن متفاوت است. بیماران مبتلا به تشنجات شبه صرعی نیز ممکن است علائم تجزیهای، نظیر فراموشی و سابقه قبلی ضربه روانشناختی داشته باشند (DSM-IV-TR، 2000: 772).
فراموشی مربوط به مواد:
انواعی از مواد و مسمومیت ها در ایجاد فراموشی درگیر شناخته شدهاند. (Kaplan & Sadock’s, 2007: 294).
فراموشی کلی گذرا:
ممکن است با فراموشی تجزیهای اشتباه شود (Kaplan & Sadock’s, 2007: 294).
اختلالات تجزیهای
بیماران مبتلا به اختلال هویت تجزیهای ممکن است با اشکال حاد فراموشی و دورههای گریز مورد توجه قرار گیرند. معهذا، این بیماران با طیفی وسیع از علائم مشخص هستند که فقط بعضی از آنها در بیماران مبتلا به فراموشی تجزیهای دیده میشود (پورافکاری، 1391: 295).
همهگيري شناسي:
DSM-iv.TR (2000). فراموشي تجزيهاي تقريباً توسط 69 درصد جمعيت كلي گزارش شده است. تفاوتي از نظر ميزان بروز در زن و مرد مشاهده نميشود. موارد معمولاً در اواخر نوجواني و بزرگسالي گزارش ميشود.
درمان
-شناختدرمانی: شناختدرمانی برای افراد مبتلا به اختلالات تروماتیک ممکن است مزایای خاصی داشته باشد. شناخت دگرگونیهای شناختی خاص که از تروما ریشه میگیرند ممکن است مدخلی برای حافظه اتوبیوگرافیک باشد که بیمار نسبت به آن دچار فراموشی است. وقتی بیمار توانائی اصلاح دگرگونی شناختی را پیدا میکند، مخصوصاً در مورد معنی ترومای قبلی، فراخوانی مفصلتر رخدادهای تروماتیک ممکن است روی دهد (رضاعی، 1392: 259).
-هپنوتیزم :
هیپنوتیزم را میتوان به انواعی در درمان فراموشی تجزیهای مورد استفاده قرار داد (Kaplan & Sadock’s, 2007: 295).
-درمانهای سوماتیک:
هیچ درمان داروئی غیر از مصاحبه تسهیل شده با دارو، برای فراموشی تجزیهای وجود ندارد (پورافکاری، 1391: 295).
-رواندرمانی گروهی:
گروه درمانی در زمان محدود و درمانهای طولانیتر گزارش شده است که در بازنشستگان جنگ مبتلا به PTSD و کسانی که در کودکی مورد سوء رفتار قرار گرفتهاند مفید است. در جلسات گروه، بیماران ممکن است خاطرات فراموش شده را به خاطر آورند. مداخلههای حمایتی توسط اعضاء گروه، درمانگر گروه یا هر دو، ممکن است انسجام و تسلط بر مطالب تجزیه شده را تسهیل کند (Kaplan & Sadock’s, 2007: 295).
اختلال مسخ شخصیت
DSM – IV- TR ( 2000) ویژگی اساسی مسخ شخصیت46 را احساس مستمر یا تکرار شونده گسستگی یا احساس غرابت با خود مشخص کرده است. شخص ممکن است احساس تبدیل شدن به آدم ماشینی یا در حالت رویا به خود نگریستن یا تماشای خود در یک فیلم پیدا کند طبق DSM – IV- TR ( 2000) ممکن است احساس مشاهدهگر برونی بودن فرآیندهای روانی خود، برای خود، یا بخشی از بدن وجود دارد. غالباً بیمار احساس فقدان کنترل بر اعمال خود داشته باشد.
همهگيري شناسي: تجربهگذاري مسخ شخصيت و مسخ واقعيت در افراد نرمال و جمعيتهاي باليني فوقالعاده شايع است. پس از افسردگي و اضطراب اين حالات دومين علائم روانپزشكي شايع گزارش شده است. ميزان شيوع در يك سال 16 درصد جمعيت كلي گزارش شده است (پورافکاری، 1391: 296).
درمان
گریز تجزیه ای معمولاً با یک رواندرمانی التقاطی متمایل به روانکاوی که متمرکز به کمک به بیمار برای بازیابی حافظه برای هویت و تجارب اخیر است درمان میشود. درمان با هیپنوتیزم و مصاحبه به کمک دارو غالباً روشهای کمکی لازم برای بازیابی حافظه هستند بیمار ممکن است برای جراحانی که در دوره گریز دریافت کرده به توجه پزشکی، غذا و خواب نیاز داشته باشد (رضاعی، 1391: 269).
اختلالات هویت تجزیهای
طبق DSM – IV- TR ( 2000) اختلال هویت تجزیهای، که قبلاً اختلال شخصیت چندگانه نامیده میشد با وجود دو یا چند هویت یا حالت شخصیتی مجزا مشخص شده است که متناوباً کنترل رفتار شخص را به عهده میگیرند و همراه با ناتوانی برای یادآوری اطلاعات شخصی مهم است که وسعت آن فراتر از آن است که با فراموشکاری عادی توجیه شود. هویتها یا حالات شخصیتی که گاهی عوض شده47، حالات خود48، هویت دیگر بخشها (parts) و نامهای دیگر نامیده میشوند. از این نظر از یک دیگر تفکیک میشوند. که هر یک از الگوی ثابت درکی، برقراری ارتباط، و تفکر در مورد محیط و خود برخوردار هستند.
همهگیری شناسی
دادههای همهگیری شناختی سیستمیک معدودی برای اختلال هویت تجزیهای وجود دارد. مطالعات بالینی نسبت شیوع را در موارد تشخیص داده شده در زن ها نسبت به مردها 5 به 1 تا 9 به 1 گزارش کردهاند. (Kaplan & Sadock’s, 2007: 301)
درمان
پورافکاری ( 1391) برای درمان اختلالات هویت تجزیهای موارد زیر را بیان میکند:
– رواندرمانی: رواندرمانی موفق برای بیمار مبتلا به اختلال هویت تجزیهای مستلزم این است که پزشک با طیفی از مداخلات رواندرمانبخش احساس راحتی کرده و مایل به کار فعالانه برای ایجاد ساختار برای درمان باشد. این روشها مشتملند بر رواندرمانی تحلیلگرا، شناختدرمانی، رفتاردرمانی، درمان با هیپنوتیزم، و آشنائی با مداوای روانی و داروئی بیمار دچار تروما.
– شناختدرمانی
– مداخلههای دارویی
– هیپنوتیزم
– درمان با الکتروشوک
درمانهای فرعی
-گروهدرمانی: در گروه درمانی شامل بیماران روانپزشکی عمومی، ظاهر شدن شخصیتهای دیگر ممکن است با ایجاد مسحور شدن مفرط یا ترساندن سایر بیماران برای فرایند گروه گسلنده باشد. گروههای درمانی مرکب از بیماران مبتلا به اختلال هویت تجزیهای طبق گزارشها موفقتر است.
– خانوادهدرمانی: خانواده درمانی و زوج درمانی غالباً برای ایجاد ثبات بلند مدت و پرداختن به فرآیندهای روانشناختی خانوادگی و همسری که در بیماران مبتلا به اختلال هویت تجزیهای و اعضاء خانواده آنها شایع است حائز اهمیت است. آموزش اعضاء خانواده و افراد درگیر دیگر در مورد اختلال هویت تجزیهای و درمان آن ممکن است به اعضاء خانواده کمک کند و بطور موثرتری با اختلال هویت تجزیهای و علائم PTSD در افراد مورد علاقه خود مدارا کنند. (Kaplan & Sadock’s, 2007: 268).
– درمانهای بیانگر و کاردرمانی
درمانهای بیانگر و کاردرمانی، مثل هنردرمانی و درمان با حرکات، مخصوصاً در درمان بیماران مبتلا به اختلال هویت تجزیهای کمک کننده هستند. هنردرمانی ممکن است در محدودسازی و ایجاد ساختار اختلال هویت تجزیهای و علائم PTSD، و نیز مجال دادن به این بیماران برای بیان راحتتر افکار، احساسات و تصاویر ذهنی و تعارضهائی که در بیان آن دچار مشکل هستند کمک کننده باشد. درمان با حرکات ممکن است در طبیعی ساختن حس بدن و تصویر تن برای بیماران تروما دیده شدید موثر باشد. کاردرمانی ممکن است با فعالیت های متمرکز و ساخت یافته که امکان تکمیل آن ها وجود دارد وزمینه سازی برای مدیریت علائم کمک نماید (رضاعی، 1391: 269).
2-3-11- اختلالات خوردن
بیاشتهایی روانی
بیاشتهائی روانی49 از واژه یونانی بیاشتهائی و یک واژه لاتین مطرح کننده ریشه عصبی تشکیل یافته است. بیاشتهائی روانی سندرمی است مشتمل با سه ملاک اساسی. اول گرسنگی کشیدن عمدی به حد قابل ملاحظه است؛ دومی انگیزه پایانناپذیر برای لاغری یا ترس بیمارگونه از چاقی است؛ و سومی علائم و نشانه های طبی ناشی از گرسنگی کشیدن است. بیاشتهایی روانی غالباً با آشفتگیهای تصویر تن، درک اینکه شخص علیرغم لاغری آشکارا اندامی حجیم دارد، همراه است ( DSM-IV-TR، 2000: 860).
همهگیری شناسی: انواع اختلالات خوردن در 4 درصد نوجوانان و جوانان محصل گزارش شده است. بیاشتهائی عصبی در چندین دهه گذشته، بیشتر از دورههای قبلی و در دختران پیش از مرحله بلوغ و پسرها گزارش شده است. اواسط نوجوانی بیاشتهائی عصبی بیش از سایر دورهها گزارش میشود اما 5 درصد بیماران بیاشتها در اوائل دهه سوم عمر به آن مبتلا میگردند. طبق DSM – IV-TR سن معمول شروع بین 14 تا 18 سالگی است. حدس زده میشود که بیاشتهایی عصبی در 5/0 تا 1 درصد دختران نوجوان روی میدهد. شیوع آن 10 تا 20 برابر در دخترها بیشتر از پسرها است (Kaplan & Sadock’s, 2007: 421).
درمان: با توجه به نقش عوامل پیچیده طبی و روانشناختی در بیاشتهائی روانی، یک طرح درمانی جامع، شامل بستری کردن در بیمارستان در صورت نیاز و رواندرمانی فردی و خانوادگی توصیه میشود. روشهای رفتاری، بین فردی و شناختی و در بعضی موارد دارو باید در مدّ نظر قرار گیرند (رضاعی، 1391: 340).
– بستری کردن در بیمارستان
کاپلان و سادوک (2007) هدف اولیه درمان در بیاشتهائی روانی را بازگرداندن وضعیت تغذیهای بیمار به حالت طبیعی عنوان میکنند، چون عوارض تحلیلرفتگی، کمآبی بدن و عدم تعادل الکترولیتی ممکن است به اختلال جدی در تندرستی، و در مواردی، مرگ منجر شود.
– رواندرمانی
– درمان شناختی ـ رفتاری
اصول درمان شناختی رفتاری را هم در زمینه های بستری و هم سرپائی میتوان مورد استفاده قرار داد. رفتاردرمانی برای بالا بردن وزن موثر شناخته شده است (پورافکاری، 1391: 396).
– رواندرمانی پویشی
– رواندرمانی بیانی ـ حمایتی پویشی گاهی برای درمان بیماران مبتلا به بیاشتهائی روانی مورد استفاده قرار میگیرد (پورافکاری، 1391: 396).
– خانوادهدرمانی
رضاعی (1391) تحلیل خانوداگی را در مورد تمام بیماران مبتلا به بیاشتهائی روانی که با خانواده زندگی میکنند، به عنوان اساس قضاوت بالینی برای انتخاب نوع خانوادهدرمانی یا مشاوره میداند. در بعضی موارد خانوادهدرمانی امکانپذیر نیست؛ معهذا، در چنین مواردی ضمن رواندرمانی فردی میتوان به مسائل روابط خانوادگی پرداخت. گاهی جلسات مشاوره کوتاه مدت با اعضاء بلافصل خانواده کل خانوادهدرمانی است که مورد نیاز است.
-دارودرمانی
پراشتهائی روانی و اختلال خوردنNOS
پراشتهائی روانی (bulimia nervosa) از بسیاری لحاظ، نشان دهنده اقدام شکست خورده در بیاشتهائی روانی است، و در هدف لاغر شدن با آن مشترک است، اما در فردی روی میدهد که کمتر قادر است گرسنگی کشیدن را درحد بیماران کلاسیک بیاشتهائی روانی تحمل کند. دوره های پرخوری در این بیماران ایجاد هراس میکند چون احساس میکنند که کنترل خود را در خوردن از دست دادهاند. پرخوریهای ناخواسته به اقدامهای بعدی برای اجتناب از افزایش وزن ترساننده به انواعی از رفتارهای جبرانی، مثل پاکسازی روده یا ورزش مفرط منجر میگردد ( DSM-IV-TR، 2000: 870).
همهگیري شناسی
پر اشتهائی روانی شایعتر از بیاشتهائی روانی است. تخمینهای شیوع پر اشتهائی روانی بین 1 تا 3 درصد در زنهای جوان است. مثل بیاشتهائی روانی، پر اشتهائی روانی، در زنهای بسیار شایعتر از مردها است. امّا شروع آن در دوره نوجوانی دیرتر از شروع بیاشتهائی روانی یا در اوان جوانی است.
مطابق DSM – IV- TR (2000) میزان وقوع اختلال در مردها ده بار کمتر از زنهاست. شروع اختلال در جوانی هم روی میدهد. ( پورافکاری، 1391: 398)
درمان
اکثر بیمارانی که به پراشتهایی بدون عارضه مبتلا هستند نیاز به بستری شدن ندارند. بطور کلی مبتلایان به پراشتهائی روانی مثل مبتلایان به بی اشتهائی روانی در مورد عائم خود رازپوش نیستند؛ لذا درمان سرپائی غالباً چندان دشوار نیست (Kaplan & Sadock’s, 2007: 346).
2-3-12- خواب طبیعی و اختلالات خواب
خواب طبیعی
خواب یک رفتار عالمگیر است که در تمام گونههای حیوانی مطالعه شده است. از حشرات تا انسان وجود آن ثابت شده است. یکی از مهمترین رفتارهای انسان است که تقریبا
