
حتی وجود خودشان نیازمند پاسخ هستند.
از نظر اسلام وقتی یک نوجوان به سن تکلیف میرسد، بزرگترین وظیفه او پذیرفتن اصول دین است با این شرط که کورکورانه نپذیرد و از کسی تقلید نکند. او برای یافتن پاسخ سوالاتش و رسیدن به یقین، خودش مأمور به تحقیق و جستجو شده است. این وظیفه در واقع سنگینترین وظیفة یک فرد اسلامی است که تا پایان عمر اجازة تقلید و پذیرفتن یا نپذیرفتن کورکورانة این اصول را ندارد و نباید ذرهای در یافتن پاسخ این سوالات اصلی کوتاهی کند. چنانچه نوجوان قابلیت و توانایی یافتن اینچنین پاسخهای عظیمی را نداشت یقینا خداوند به آن امر نمیفرمود و اینچنین تکلیف عظیمی را به عهدة او نمیگذاشت. پس شروع سن تکلیف از نوجوانی خود بیانگر تغییرات عظیم این دوره از منظر دین است و همین دلیل بر اهمیت این دوره کفایت میکند.
2-3-7-3. ارزشها از دیدگاه نوجوانان
مطالعه اسپندلر در مورد ارزشها نشان داد که در جامعه دو دسته ارزش جریان دارد. یکی ارزشهای سنتی و دیگری ارزشهای پیشبینی نشده است. ارزشهای سنتی به وسیله فرهنگ یک جامعه منتقل میشود و ارزشهای پیشبینی نشده قبلاً وجود نداشته و مقتضیات زمان آنها را برای فرد جالب و دارای کشش نموده است. جوانان معمولاً به سمت ارزشهای پیشبینی نشده گرایش دارند و همین امر باعث برخورد آنان با بزرگسالان و والدین که نماینده ارزشهای سنتی هستند میشود و در برخی موارد به مشاجره و حتی به کنارهگیری و فرار از خانه منتهی میشود.38
یکی از موضوعهای مهم در بحث ارزشها، تفاوتها و تضادهای ارزشی بین نسلهاست. تقابل ارزشها بین دو نسل در هر فرهنگ وضعیتی مخصوص به خود دارد و بسیاری از تعابیر درباره ابعاد و عمومیت این تقابل، مبنای علمی و منطقی ندارند. برای تبیین شکاف بین نسلها، فرضیههای زیادی ارائه شده است: مثلاً فرضیه نسل، فرضیه سالهای حساس، فرضیه ایدئولوژی و یا فرضیه طرد آیین.
فرضیة نسل: به عقیدة کارل مانهیم (Karl Mannheim, 1893-1974)، هر نسل به دلیل مواجه شدن با رویدادای اجتماعی و پیامدهای منحصر به فرد (دورههای بحرانی، رونق اقتصادی، ناآرامیهای سیاسی، جنگ و …) سبکی از تفکر و شیوهای از زندگی پیدا میکند که خاص خود اوست.
فرضیة سالهای حساس: طبق این فرضیه، آثار اجتماعی بر شیوة تفکر نوجوانان و در نتیجه بر کل زندگی آنها اثری عمیق دارد و نوجوانان نسلی نو هستند که جای نسل پیر را خواهند گرفت.
فرضیة ایدئولوژی: مانهیم معتقد است که در لحظههای خاص تاریخ، گاهی نسل جوان چنان آگاهی دقیقی برای خود تصور میکند که به نظر میرسد صاحب ایدئولوژی متمایزی است. ایدئولوژی عبارت است از مجموعة منسجم افکار و مفاهیم پیوند خوردهای که رفتار افراد و گروههای اجتماعی را تعیین میکند. بنابراین، نسل جوان، برای فاصله گرفتن از ایدئولوژی مسلط، میتواند افکار و ارزشهای تازهای اتخاذ کند و بدین وسیله بین نسلها شکاف به وجود آورد. البته اغلب این حرکت نسل نو در صورتی است که نسل گذشته دلایل کافی برای دفاع از ایدئولوژی خود نداشته باشد.
فرضیة طرد آیین: برخی پژوهشگران معتقدند که نوجوانان تمایل دارند خردمندی قراردادی بزرگترهای خود را، که یک آیین انعطافناپذیر به حساب میآورند، طرد کنند. این آیین، چه افراطی باشد و چه محافظهکارانه، چه آرمانگرا و چه واقعگرا، چندان اهمیت ندارد، هدف نوجوان طرد آنهاست.39
این سخنان نشاندهندة اهمیت نحوة تفکر نوجوانان و جوانان یک ملت است و کسی که بتواند در دل آنها نفوذ کند در واقع توانسته آینده یک ملت را به کنترل خود درآورد. هر چند مبدء پیدایش این فرضیات از جوامع غربی است و سازگاری چندانی با تجربیات جوامع اسلامی ندارد، اما باید بسیار مراقب باشیم از خود چه پندارهای نزد نسل نو باقی میگذاریم. هر چقدر هم از جهانبینی و ایدئولوژی مبتنی بر حقیقت و متکی بر دلایل محکم برخوردار باشیم اگر نتوانیم آنها را به مرحلة عمل برسانیم، این پنداره را از خود به جای خواهیم گذاشت که سخنانمان فرضیاتی بیش نیستند و نمیتوان آینده کشوری را با اتکا بر آنها بنا کرد. پس هرگز نباید کوتاهی کنیم و خواب غفلت ما را فرا گیرد و گمان کنیم که دوران التهاب به سر آمده است. شاید ما الان نظارهگر نسلی آرام هستیم، اما باید هشیار باشیم روزی نبوده که دشمنان ما با هر وسیلهای که به دستشان رسیده بر دل نوجوانان و جوانان ما چنگ نزده باشند و بدانیم اگر آرمانهای مبتنی بر حقیقتمان را از یاد ببریم و یا در اجرایشان کوتاهی کنیم، نسل نو دیگر آن نسل آرام نخواهد بود.
2-3-8. وظیفة اصلی نوجوان
2-3-8-1. نظریه روانی- اجتماعی اریک اریکسن
اریک اریکسن (1902- ) در بین روانکاوان، یکی از با نفوذترین افراد است. اریکسن با همکاری آنا فروید (1895-1982) دختر برجستة زیگموند فروید به روان درمانی کودک در وین پرداخت. او ابتدا تحت تاثیر روانکاوی فرویدی بود و خود نیز بدان میپرداخت، بعدها متوجه شد که تعارضهای روانشناختی را نمیتوان بر حسب مفهوم انرژی زیست مایهای (libidinal= لی بیدویی) توجیه و تبیین کرد بنابراین، نظریه روانکاوی خود را به این صورت مطرح ساخت که رفتار آدمی نه تنها از نیروهای زیست شناختی (بیولوژیک) درونی بلکه از نیروهای اجتماعی فرهنگی محیط نیز متاثر میشود و هر الگوی رفتاری نتیجه یا معلول تفاعل آن دو گروه نیرو میباشد. به این ترتیب، نظریه «رشد و تکامل روانی جنسی» (psychosexual development) فروید را گسترده ساخت و نظریه خود را با عنوان «رشد و تکامل روانی اجتماعی» (psychosocial development) عرضه کرد. 40
اریکسن در رشد روانی – اجتماعی خود هشت مرحله را تشخیص میدهد که از شیرخوارگی تا دوران پیری ادامه مییابد. وی در هر مرحله به توصیف پدیدهها، کشاکشها و بحرانهای روانی میپردازد و معتقد است که گرچه ناراحتیها و دشواریهای هر مرحله یکبار و برای همیشه حل نمیشوند، اما باید تا حدود امکان به رفع آنها پرداخت تا فرد در مراحل بعد با دشواریهای بیشتر و حل نشدهای روبهرو نشود. زیرا نیروی روانی لازمة رشد و پیشرفت فرد است.41
این روانشناس در نظریه خود در مرحلة پنجم، نوجوانی را دوران بحران هویت معرفی میکند. در این دوره فرد هنوز یک انسان بزرگسال نیست، بلکه نوجوان بالغی است که جامعه به لحاظ سازگاری با محیط و اتخاذ نقشهای جدید برای برآوردن توقعات اجتماعی، از او انتظارات بسیاری دارد. بعد روانی – اجتماعی جدیدی که در دوره نوجوانی پدیدار می شود، از یک سو دارای جنبه مثبت یافتن «هویت خود» یا هویتی مستقل برای فرد است و از سوی دیگر، دارای جنبه منفی احساس بی هویتی و گیجی در اتخاذ نقش روانی- اجتماعی است.
وظیفه فرد در این مرحله به عنوان یک نوجوان، سنگین است. او درگذشته، دانش و برداشتی درباره خود به دست آورده است، حال باید آنها را به نحوی در یک مجموعه و قالب جای دهد که از خود هویتی واحد و منسجم احساس کند که در گذشته و آینده تداوم داشته باشد. البته این جستجو برای کسب و حفظ هویت که از نوجوانی آغاز میشود، مستلزم تلاشی مستمر و دایمی در تمام طول زندگی خواهد بود.
رشد نوجوان از لحاظ اجتماعی و عاطفی، در اصل شامل ارزیابی، بررسی و سنجش دنیا از سوی او و همچنین شیوههای ارتباط او با محیط اطراف است. نوجوان در جستجوی ایدهآلهای خانوادگی، مذهبی، فلسفی و اجتماعی است تا اینکه آنها را با نهادهای ناقص و محدودی که در اجتماع محدود اطراف خود مییابد، مقایسه کند.
اریکسُن میگوید: «روان نوجوانی، روانی عقیدتی (ایدئولوژیک) است که همواره در جستجوی وحدت بخشیدن به ایدهها و عقاید مختلف است». بنابراین، نوجوانی که نتواند به ارزشهای مثبت پایداری در فرهنگ، مذهب یا ایدئولوژی خود دست یابد، ایدهآل هایش در هم میریزد. فردی که از در هم ریختگی هویت رنج میبرد، نه میتواند ارزشهای گذشته خود را ارزیابی کند و نه آنکه صاحب ارزشهایی شود که به کمک آنها بتواند آزادانه برای آینده خود طرح ریزی نماید.
مسئله مهم دیگر، نقش جنسی مناسب در بزرگسالی است که برای پیدایش و تکامل احساس هویت فردی لازم است. هنگامی که در مرد یا زن همانندسازی جنسی به صورتی سالم رخ دهد، شخصیت فرد که مجموعهای از خصوصیات و صفات سالم و همگون جنسی است، به گونهای مشخص تشکیل میشود. ناتوانی در دستیابی به هویت جنسی مناسب غالباً به «در هم ریختگی دو جنسی» منجر میشود و در نتیجه، ساختمان هویت فردی ضعیف میگردد.
هنگامی که تعارض بین هویت و سرگشتگی در نقش اجتماعی برای نوجوان حل شود، به تعهد که صفت بارز مرحله نوجوانی است، دست مییابد. تعهد به عنوان سنگ زیر بنای هویت، نشانگر استعداد نوجوان برای درک و پیروی از قوانین و مقررات سنتی، اخلاقی و ایدئولوژیک یک جامعه است و عبارت است از: «استعداد تداوم وفاداری آزادانه به یک سیستم اجتماعی، با وجود ارزشهای متضاد آن جامعه».42
2-3-8-1-1. هویت زودرس در نوجوانی
شکلگیری هویت بیشتر جنبة ناخودآگاه دارد. در طول فرایند هویتیابی، نوجوانان احساس میکنند که در زمان کوتاهی لازم است تصمیمهای زیادی اتخاذ کنند و هر تصمیمگیری نیز در آینده از قدرت انتخاب آنها خواهد کاست. از این جهت قبول تعهد و مسئولیت کار مشکلی است. گاهی اوقات نوجوانان وارد دورة مهلت روانی – اجتماعی میشوند که نوعی دورة انتظار است و در آن شخص خود را در مییابد. برای مثال، برخی از نوجوانان تحصیل را رها میکنند یا شغلهای مختلف را آزمایش میکنند تا بعد از آن تصمیم نهایی خود را بگیرند. گاهی اوقات نیز نوجوان تحریک میشود یک هویت از پیش تعیین شده را بدون بررسی بپذیرد که دچار هویت زودرسی میشود.43 از نظر اریکسن پذیرش هویت زودرس باعث محدود شدن «من» میگردد و چون مبانی هویتی این شخص صرفاً از راه تقلید و بدون بررسی علل به دست آمدهاند، احتمال آنکه در آینده فرد را دچار مشکل کند، بسیار زیاد است. به نظر او، نوجوانی که خیلی زود خود را پیدا کند، این خطر را خواهد داشت که به شیوة نامناسب نقشهایی دیگر را، که برای او ارائه میشوند، کشف کند و تعداد زیادی از ممکنها را از چشم بیندازد.44
2-3-9. خاتمه
در این فصل ویژگیها و نیازهای اصلی دوران نوجوانی بیان شد تا بتوانیم با بهرهگیری از آنها به الگوی موفقی در تعامل با نوجوانان دست یابیم. با وجود تمام فراز و نشیبهای خاص این دوران، نوجوانی نوعی فرآیند و جریان است، نه محصول نهایی و مخصوصاً توقف در طول بزرگراه زندگی. بچهها از این مسیر با سرعت عبور میکنند. وظیفه ما این است که به آنها کمک کنیم تا در این مسیر با حوادث و اتفاقات کمتری روبه رو شوند و در رویارویی با مشکلات تا حد امکان یاریشان نماییم و مطمئن شویم که به هدف اصلی یعنی رسیدن به بزرگسالی سالم نائل آیند. نباید سعی کنیم نوعی سوپر نوجوان تربیت کنیم، چون سوپر نوجوان لزوماً بزگسالی موفق و از لحاظ هیجانی سازگار نخواهد شد. نوجوانی دورهای است برای آموختن اینکه چگونه میتوان بزرگسال شد، نه اینکه چگونه میتوان نوجوانی موفق بود.
2-4. هویت
2-4-1. هویت در روزگار ما
ریچارد جنکینز (1391) میگوید:
در سالهای دهه 1990، «هویت» یکی از چهارچوبهای وحدتبخش در مباحثات روشنفکری شده است. چنان به نظر میرسد که همگان راجع به آن حرفی برای گفتن دارند: جامعهشناسان، مردمشناسان، دانشمندان علوم سیاسی، روانشناسان، جغرافیدانان، تاریخدانان و فیلسوفان. این گفتوگو ها بسیار متنوعند: از بحثهای آنتونی گیدنز درباره تجدد و خودشناسایی گرفته تا تاکید پست مدرنیستی بر «تفاوت»؛ و از تلاشهای گوناگون فمینیستی برای شالودهشکنی قراردادهای اجتماعی مبتنی بر جنسیت گرفته تا سردرگمی ناشی از احیاء ناسیونالیسم و قومیتگرایی به عنوان نیروهای مهم سیاسی. در هر جا با گفتمانهایی راجع به هویت مواجه میشویم، و بحث تنها درباره هویت نیست. از دگرگونی نیز سخن میرود: پیدایش هویتهای جدید، احیاء هویتهای قدیم و دگرگون شدن هویتهای موجود. از سیاست جدید هویت سخن رانده میشود (ص11).45
2-4-2. مفهوم هویت
هویت در کتابهای لغت به
