
درمان
رضاعی (1391) در درمان بیماران مبتلا به اختلال اسکیزوفرنیفرم معمولاً بستری شدن در بیمارستان را ضرورت میداند. بستری شدن امکان ارزیابی، درمان، و سرپرستی مؤثر رفتار بیمار را فراهم میسازد.
– الکتروشوک درمانی ممکن است برای بعضی بیماران، بخصوص آنهایی که ویژگیهای کاتاتونیک و افسردگی دارند، قابل تجویز باشد.
اختلال اسکیزوافکتیو
اختلال اسکیزوافکتیو25 همانطور که از این اصطلاح بر میآید، ویژگیهای اسکیزوفرنی و اختلال عاطفی را (که امروزه اختلالات خلفی نامیده میشود) توأماً دارد (DSM-IV-TR، 2007: 459).
همهگيري شناسي
ميزان شيوع اختلال اسكيزو افكتيو در طول عمر كمتر از 1 درصد و احتمالاً بين 5/0 تا 8/0 درصد است.
-درمان روانی اجتماعی
بیماران از ترکیب خانواده درمانی، آموزش مهارتهای اجتماعی، و توانبخشی شناختی نتایج مفید به دست میآورند (Kaplan & Sadock’s, 2007: 59).
اختلال هذیانی و اختلال پسیکوتیک مشترک
هذیانها عقاید ثابت نادرست هستند که هماهنگ با فرهنگ نمیباشند. به دلیل تنوع فوقالعادهای که باورهای نادرست ممکن است در ذهن این همه مردم وجود داشته باشد و دشواری درمان آنها، هذیانها از جالبترین علائم روانپزشکی هستند (DSM-IV-TR، 2000: 867).
همهگیری شناسی:
نادر بودن نسبی اختلال، همچنین تعریف متغیر آن در دورههای اخیر راه ارزیابی دقیق همهگیریشناسی اختلال هذیانی را سد کرده است. طبقDSM-IV-TR (2000) اختلالات هذیانی 1 تا 2 درصد تمام پذیرشها را به بیمارستانهای روانی تشکیل میدهند. سن متوسط شروع حدود 40 سالگی است، اما محدوده سنی از 18 تا 90 سالگی گسترده است. این اختلال در زنها اندکی شایعتر از مرها است.
درمان
اختلال هذیانی کلاً مقاوم به درمان تلقی میشده و مداخله غالباً بر مداوای بیماری از طریق کاهش اثر هذیان بر زندگی بیمار (و خانواده) متمرکز میشد. معهذا، در سالهای اخیر دیدگاهها از محدودیت و بدبینی در طرحریزی درمان مؤثر خارج شده است. اهداف درمان تشخیصگذاری، تصمیمگیری در مورد مداخلههای مناسب و مدیریت عوارض پیچیدگیها است.
در اختلال روانی مشترک، بیماران لازم است از هم جدا شوند. اگر بستری شدن ضرورت یابد طرفین باید در بخشهای جداگانه بستری شوند. به طور کلی، فرد سالمتر زوج هذیان خود را رها خواهد کرد (گاهی بدون هیچ مداخله درمانی دیگر). فرد بیمارتر باور ثابت اشتباهی خود را حفظ میکند ( رضاعی، 1391: 70).
-رواندرمانی
پورافکاری (1391) جزء اساسی در رواندرمانی مؤثر را رابطهای میداند که ضمن آن پایه اعتقاد بیمار به درمانگر ریخته میشود. رواندرمانی فردی به نظر میرسد مؤثرتر از گروهدرمانی است.
وقتی اعضاء خانواده قابل دسترسی باشند، پزشک ممکن است تصمیم بگیرد که آنان را نیز وارد طرح درمانی سازد.
-بستری شدن
پورافکاری (1391) اعتقاد دارد که به طور کلی، بیماران مبتلا به اختلال هذیانی را میتوان به طور سرپائی درمان کرد. معهذا، پزشک باید در مواردی خاص لزوم بستری شدن در بیمارستان را در نظر بگیرد.
اختلال پسیکوتیک گذرا
اختلال پسیکوتیک گذرا26 در DSM-IV-TR (2000) یک اختلال پسیکوتیک تعریف شده که با شروع ناگهانی و علائم پسیکوتیک مشخص است و 1 روز یا بیشتر اما کمتر از یک ماه طول میکشد. بهبود از آن کامل است و شخص به سطح کارکرد قبلی باز میگردد. اختلال پسیکوتیک گذرا یا سندرم حاد و گذرا است.
همهگیری شناسی:
میزان شیوع و بروز اختلال پسیکوتیک گذرا معلوم نیست، اما کلاً نادر شمرده میشود. اختلال معمولاً در جوانها (دهه سوم یا چهارم عمر) بیشتر از سالمندان دیده میشود (رضاعی، 1391: 71).
درمان:
-بستری شدن در بیمارستان
وقتی بیمار به طور حاد پسیکوتیک است یک دوره کوتاه بستری شدن ممکن است هم برای ارزیابی و هم محافظت بیمار ضرورت یابد. ارزیابی بیمار مستلزم کنترل دقیق علائم و محک زدن میزان خطرناک بودن او نسبت به خود با دیگران است. به علاوه محیط آرام و سازماندار بیمارستان ممکن است در به دست آوردن دوباره احساس واقعیت بیمار کمک کند. ضمن مدتی که پزشک منتظر است تأثير محیط یا دارو ظاهر شود، استفاده از اطاق انفرادی، مهار فیزیکی یا کنترل یک- به- یک بیمار ممکن است ضرورت یابد (Kaplan & Sadock’s, 2007: 74).
-رواندرمانی
پورافکاری (1391) عنوان میکند که، هر چند بستری شدن و دارودرمانی موقعیتهای کوتاه مدت را احتمالاً کنترل میکند، قسمت مشکل درمان ادغام روانشناختی تجربه (و احتمالاً ضربه زمینهساز، در صورتی که وجود داشته باشد) در زندگی بیماران و خانوادههای آنان است. درگیر شدن خانواده در فرآیند درمان ممکن است برای نتایج موفقیتآمیز اهمیت اساسی داشته باشد.
2-2-3- اختلالات خلقی:
افسردگی اساسی و اختلال دو قطبی:
DSM-IV-TR (2000)، خلق27 یک حالت احساسی نافذ و مستمر است که دورناً احساس میشود و بر رفتار و درک شخص از دنیا اثر میگذارد عاطفه28 تظاهر برونی خلق است. خلق ممکن است طبیعی، بالا یا پایین باشد. شخص سالم طیف وسیعی از خلقها را تجربه میکند و به همان نسبت مجموعهای از تجلیات عاطفی نیز دارد. شخص سالم قادر به کنترل خلق و عواطف خود است.
اختلالات خلقی گروهی حالات پایینی هستند که با اختلال خلق فقدان احساس کنترل بر خلق، و تجربه ذهنی ناراحتی شدید همراه هستند. کسانی که خلق بالا دارند (مانی)، حالت انبساط خاطر، پرش افکار، کاهش خواب، افزایش احترام به نفس، و افکار بزرگ منشانه نشان میدهند. افرادی که خلق پایین دارند (افسردگی)، با کاهش انرژی و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بیاشتهایی، و افکار مرگ و خودکشی مشخص هستند سایر علایم و نشانهها عبارتند از: تغییر در سطح فعالیت، تواناییهای شناختی، تکلم و اعمال نباتی (خواب، اشتها، فعالیت جنسی، و سایر ریتمهای بیولوژیک). این اختلالات عملاً همیشه منجر به اختلال در عملکرد شغلی، روابط اجتماعی و بین فردی میگردد (Kaplan & Sadock’s, 2007: 87).
افسردگی:
DSM-IV-TR (2000)، اختلال افسردگی اساسی ( اختلالا افسردگی یک قطبی) را اختلالی با یک یا پند دوره افسردگی اساسی بدون سابقه دورههای مانی، مختلط یا هیپومانی تعریف کرده است. یک دوره افسردگی اساسی حداقل باید دو هفته طول بکشد.
مانی
دوره مانی دوره مشخص (حداقل به مدت یک هفته یا کمتر از آن اگر بیمار بستری شود) با خلق نابهنجار و مستمراً منبسط یا تحریکپذیر است.
همهگیری شناسی:
اختلالات خلفی شایع هستند. در اکثر زمینهیابیهای اخیر، اختلال افسردگی شایعترین اختلال روانپزشکی در طول عمر بوده است(تقریباً 17 درصد). میزان بروز سالانه افسردگی اساسی 59/1 درصد است (زنها 89/1، مردها 1/1).
اختلال دو قطبی I :
اختلال دو قطبی I غالباً با افسردگی شروع میشود (75 درصد موارد در زنها و 67 درصد موارد در مردان) و اختلالی عودکننده است.
اختلال دوقطبی I در کودکان و سالمندان: اختلال دوقطبی I هم افراد کم سن و سال و هم سالمند را تحت تأثير قرار میدهد. میزان بروز اختلال دو قطبی I در کودکان و نوجوانان حدود 1 درصد است و شروع آن حتی ممکن است در 8 سالگی باشد. (DSM-IV-TR، 2000: 526)
اختلال دوقطبی II:
مطالعه روی سیر پیش آگهی اختلال دو قطبی II اخیراً شروع شده است. (DSM-IV-TR، 2000: 527)
درمان
درمان بیماران مبتلا به اختلالات خلقی باید معطوف به چند هدف باشد. اولاً، سلامتی و ایمنی بیمار باید تضمین شود. ثانیاً، ارزیابی تشخیصی کامل باید به عمل آید. ثالثاً، طرح درمانی باید نه تنها به علائم فعلی بلکه به رفاه کلی بیمار معطوف باشد. هر چند تأکید فعلی بر درمان دارویی و رواندرمانی معطوف به خود بیمار است. رویدادهای استرسآمیز زندگی نیز افزایش میزان عود بین بیماران مبتلا به اختلال خلقی همراه است. بنابراین، درمان باید از تعداد و شدت عوامل استرسزا زندگی بیمار بکاهد.
به طور کلی، درمان اختلالات خلقی برای روانپزشک پاداشآور است. امروزه هم برای دورههای مانی و هم افسردگی درمانهای اختصاصی وجود دارد، و دادهها نیز حاکی از تأثير درمان پیشگیری کننده است. چون پیشآگهی برای هر دوره خوب است، ایجاد خوشبینی هم در خود بیمار و هم خانواده اگر نتایج اولیه درمان امیدبخش نباشد، به جا است و مورد استقبال آنان قرار میگیرد. معهذا، اختلالات خلقی مزمن هستند و بیمار و خانواده باید در مورد روشهای درمانی آتی راهنمایی شوند (رضاعی، 1391: 117).
-بستری کردن در بیمارستان اولین و مهمترین تصمیم پزشک این است که آیا لازم است بیمار بستری شود یا درمان سرپایی مناسب است خطر خودکشی و دیگرکشی، کاهش بارز توانایی در مراقبت از خود نظر تغذیه و مسکن، و نیز نیاز به آزمایشات تشخیصی از موارد لزوم آشکار برای بستری شدن است. سابقه پیشرفت سریع علایم و متلاشی شدن نظامهای حمایتی معمول بیمار، مواد مجاز دیگر بستری شدن بیمار هستند. (پورافکاری، 1391: 128)
-رواندرمانی خانواده: پورافکاری (1391)، رواندرمانی خانواده معمولاً درمان اولیه اختلال افسردگی اساسی تلقی نمیشود، اما قرائن فزایند حاکی است که کمک به بیمار مبتلا به اختلال خلقی برای کاهش استرس و مقابله با استرس میتواند احتمال عود را کم کند. رواندرمانی خانواده اگر اختلال زندگی خانوادگی یا زناشویی بیمار را در معرض خطر قرار داده یا اختلال خلقی به وسیله موقعیت خانوادگی تسهیل شده یا دوام یابد، جایز است.
-تحریک عصب واگ
تحریک تجربی عصب واگ در چندین مطالعه طرحریزی شده برای درمان صرع نشان داد که خلق این بیماران بهبود مییابد. این مشاهده منجر به استفاده از تحریک عصب واگ چپ (VNS) با استفاده از یک وسیله الکترونیکی کاشته شده زیر پوست، شبیه پیسمیکرقلبی، گردید. مطالعات مقدماتی نشان دادهاند که تعدادی از بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی مزمن پس از درمان با VNS وارد مرحله بهبود شدند. (رضاعی، 1391: 122)
-نوردرمانی
نوردرمانی29 در سال 1984 به عنوان درمانی برای (اختلال خلقی30، با الگوی فصلی) معرفی شد. در این اختلال بیماران معمولاً با کوتاهتر شدن روزها با فرا رسیدن زمستان دچار افسردگی میگردند. زنها حداقل 75 درصد موارد افسردگی فصلی را تشکیل میدهند و سن متوسط آنها موقع مراجعه 40 سال است. بیماران بالاتر از 55 سال ندرتاً با اختلال عاطفی فصلی رجوع میکنند.
نوردرمانی معمولاً به صورت مواجه ساختن فرد مبتلا به نور درخشان در طیف 000/15 تا 000/100 لوکس یا بالاتر از آن، به طور معمول با یک منبع نور مصنوعی که روی میز قرار داده میشود، انجام میگیرد بیماران به مدت 1 تا 2 ساعت هر روز قبل از سپیده دم مقابل چراغ مینشینند، هر چند بعضی از بیماران با مواجهه با نور پس از غروب هم تأثير مثبت کسب میکنند. برخی از کارخانهها کلاه ایمنی لامپدار ساختهاند که در آنها منبع نور روی لبه کلاه قرار گرفته است. این کلاه ایمنیها امکان تحریک را میدهند، اما مطالعات جدید استفاده از این نوع مواجهه با نور را مورد پرسش قرار دادهاند. این آزمایشها معمولاً یک هفته ادامه مییابد، اما مداوای طولانیتر ممکن است با پاسخ بیشتر همراه باشد (Kaplan & Sadock’s, 2007: 124).
نور درمانی به نظر میرسد خوب تحمل میشود. در منابع نور جدید از شدتهای پایینتر نور استفاده میشود و دارای فیلتر هم هستند؛ به بیماران گفته میشود که مستقیماً به نور نگاه نکنند. مثل همه درمانهای مؤثر ضدافسردگی، نوردرمانی نیز ندرتاً با چرخش بعضی از بیماران افسرده به حالت مانی یا هیپومانی همراه است.
غیر از افسردگی فصلی، سایر موارد استفاده از نوردرمانی ممکن است در اختلالات خواب باشد. نوردرمانی برای کاهش تحریکپذیری و کاهش عملکرد ناشی از تغییر نوبت کار مورد استفاده قرار گرفته است. طبق گزارشات اختلالات خواب در بیماران سالمند با مواجهه با نور درخشان در ضمن روز بهبود نشان میدهند (رضاعی، 1391: 124).
اختلال افسردهخوئی و اختلال خلق
