
ايجاد ميکند و اجازه ميدهد دلتوئيد بازو را بدون جابهجايي فوقاني سر بازو بر روي گلنوئيد بالا بکشد (Levangie et al, 2001)؛ اما در بيماران با گيرافتادگي تحت اخرمي، جابهجايي فوقاني در طي الويشن بازو که در فشار ساختارهاي تحت اخرمي نقش دارد، شناساييشده است (Deutsch et al, 1996, Graichen et al, 1999, Poppen et al, 1976). هم انقباضي ضعيف عضلات روتيتورکاف در ترکيب با افزايش فعاليت دلتوئيد ميتواند در جابهجايي بازو و نهايتاً گيرافتادگي نقش داشته باشد.
ما در اين مطالعه هم انقباضي را بر اساس فرمول رادولف و همکارانش (Rudolph et al, 2000) تعريف کرديم:
با استفاده از معادله بالا، هم انقباضي بالا دلالتکننده سطح فعاليت بالاي دو عضله درحاليکه هم انقباضي کم دلالتکننده سطح فعاليت کم دو عضله يا سطح فعاليت بالاي يک عضله در امتداد با سطح کم فعاليت عضله ديگر ميباشد (Rudolph et al, 2000).
ميرز و همکارانش (2009) (Myers et al, 2009) نشان دادند که در نسبت هم انقباضي بين عضلات فوق خاري-تحت خاري، فوق خاري-تحت کتفي و تحت کتفي- تحت خاري درحرکت الويشن بازو اختلاف وجود دارد و افراد با گيرافتادگي نسبت هم انقباضي تحت کتفي-تحت خاري و تحت خاري تحت کتفي کمتري در شروع الويشن 30-0 درجه الويشن از افراد سالم دارند. در 60-30 درجه الويشن نسبت هم انقباضي فوق خاري-تحت خاري کمتر در افراد با گيرافتادگي نشان داده شد. افراد با گيرافتادگي نسبت تحت کتفي- تحت خاري و فوق خاري- تحت خاري بيشتر در 120-90 درجه الويشن بازو داشتند. علاوه بر اين مشخص شد که افراد با گيرافتادگي افزايش فعاليت دلتوئيد در 30-0 درجه الويشن داشتند.
2-3 نتيجهگيري کلي
2-3-1 نتيجهگيري کلي مرور مقالات در مورد پوزيشن استراحت کتف و حرکت آن در طي الويشن
ادبيات تحقيق نشان داد که توافقي بر روي پوزيشن استراحت کتف وجود ندارد. زواياي متفاوت پوزيشن استراحت کتف گزارششده است. در ارتباط با چرخش داخلي، سه مطالعه توافق بر زاويه تقريباً 35 درجهدارند (Fung et al., 2001; Oyama et al., 2008; Ludewiget al., 2009). علاوه بر اين، زواياي تيلت قدامي از 2 (Fung et al., 2001) تا 16 درجه (Oyama et al,.2008) متغير است.
بيشتر محققين موافقاند که در طي الويشن شانه، کتف چرخش بالايي، چرخش خارجي و تيلت خلفي پيدا ميکند و بيشترين مقدار تيلت خلفي و چرخش خارجي بعد از 90 درجه الويشن شانه اتفاق ميافتد (Inman et al., 1944; Van der Helm& Pronk, 1995; Fung et al., 2001; McClure et al,. 2001; Ludewig et al., 2009). همچنين توافقي بر فاز اوليه الويشن شانه وجود ندارد. بعضي وجود فاز اوليه (سيتيگ فاز يا اکشن فاز) را رد کردهاند (Ludewig et al., 2009 Van der Helm & Pronk, 1995). به نظر منطقي به نظر ميرسد که چرخش پاييني کتف ممکن است در طي زواياي اوليه الويشن شانه به دليل وزن اندام (عضو) و برآيند نيروهاي عضلاني عملکننده بر کتف و بازو در طي حرکت بازو اتفاق بيفتد. نيروها ممکن است کتف را به پايين بکشند تا رابطه طول- تنش مناسب براي عضلات عملکننده بر کتف و بازو به وجود بياورند.
در جدول زير خلاصهاي از مطالعات انجامشده در مورد کينماتيک کتف در دست برتر و غير برتر و تأثير برخي از عوامل بر روي آن را مشاهده ميکنيد.
جدول 2-2: خلاصه مطالعات انجامشده در مورد کينماتيک کتف
مطالعه
موضوع
نتايج
کروسبي و همکاران 2008
مقايسه دست برتر و غير برتر
افزايش چرخش بالايي در سمت غير برتر در طي الويش يکطرفه و دوطرفه (7± درجه)
پرايس و همکاران 2000
مقايسه دست برتر و غير برتر
عدم اختلاف معنيدار
يانو و همکاران 2010
مقايسه دست برتر و غير برتر
عدم اختلاف معنيدار
فاباد و همکاران 2006
مقايسه الويشن ايستا و پويا
کاهش در چرخش بالايي در الويشن استاتيک
فاياد و همکاران 2006
مقايسه ميان سرعت آهسته و سريع الويشن
عدم اختلاف معنيدار
ابوگ و همکاران 2005
مقايسه ميان الويشن پاسيو و فعال
افزايش چرخش بالايي و چرخش داخلي در الويشن فعال
پرايس و همکاران 2000
مقايسه بين الويشن فعال و پاسيو
عدم اختلاف معنيدار
فينلي و لي 2008
مقايسه بين وضعيت نشسته شل و راست
کاهش تيلت خلفي، کاهش چرخش داخلي در پوزيشن شل
کروسبي و همکاران 2008
مقايسه ميان الويشن يکطرفه و دوطرفه
افزايش چرخش داخلي در الويشن يکطرفه (4-9 درجه، بسته به سطح الويشن)
بروستاد و لودويگ 2005
مقايسه ميان طول استراحت کوتاه و بلند سينهاي کوچک
کاهش تيلت خلفي (10-6 درجه) و چرخش خارجي بيشتر (9-7 درجه) در افراد با طول کوتاه سينهاي کوچک
دايانيدي و همکاران 2005
مقايسه ميان کودکان و بزرگسالان
چرخش بالايي بيشتر در کودکان (15±)
ميرز و همکاران 2005
مقايسه ميان پرتابکنندگان و گروه کنترل
چرخش بالايي بيشتر (7±) و چرخش داخلي (9±) در پرتابکنندگان
ابوگ و همکاران 2006
اثر پروتکل خستگي
افزايش چرخش بالايي (22±)، افزايش چرخش داخلي (8/19±) بعد از پروتکل خستگي
ابوگ و همکاران 2006
اثر پروتکل خستگي
افزايش چرخش بالايي (6± درجه)، کاهش تيلت خلفي (3±) بعد از خستگي
تساي و همکاران 2003
اثر خستگي چرخش دهندههاي خارجي شانه بر کينماتيک کتف
کاهش چرخش بالايي (5/2± درجه)، کاهش تيلت خلفي (4 درجه) کاهش چرخش داخلي (4/2 درجه) بعد از خستگي
بروستاد و همکاران 2009
اثر خستگي دندانهاي قدامي
کاهش تيلت خلفي (2/15 درجه) افزايش چرخش داخلي (9/10 درجه) بعد از پروتکل خستگي
2-3-2 نتيجهگيري کلي مرور مقالات در مورد الگوي فراخواني و سطح فعاليت عضلات شانه در طي الويشن
از مقالاتي که به بررسي فعاليت عضلات اسکاپولوتراسيک در بيماران با سندروم گيرافتادگي پرداختهاند (Ludewig and Cook, 2000; Cools et al., 2004; Bandholm et al., 2006; Cools et al., 2007; Roy et al., 2008; Diederichsen et al., 2009; Lin et al., 2011) تقريباً تمامي آنها (6 تا از 7 مقاله که محقق توانسته پيدا کند) به بررسي فعاليت ذوزنقه بالايي پرداختهاند (Ludewig and Cook, 2000; Bandholm et al., 2006; Cools et al., 2007; Roy et al., 2008; Diederichsen et al., 2009; Lin et al., 2011)؛ که تعدادي از اين مقالات (نصف آنها) فعاليت بيشتر ذوزنقه بالايي در طي الويشن در سطح اسکاپشن (Ludewig and Cook, 2000; Lin et al. 2011) و سطح فرونتال (Cools et al., 2007) در گروه با گيرافتادگي شانه در مقايسه با گروه کنترل نشان دادند. مطالعات ديگر (نيم ديگر، سه تا از 6 تا) اختلاف معنيداري بين بيماران با گيرافتادگي شانه و گروه کنترل گزارش نکردند (Bandholm et al., 2006; Roy et al., 2008; Diederichsen et al., 2009). مطالعات کمي (تنها دو مقاله) فعاليت ذوزنقه مياني را موردبررسي قراردادند (Cools et al., 2007; Roy et al., 2008). تنها يک مطالعه ادعا کرد که فعاليت ذوزنقه مياني در بيماران با گيرافتادگي شانه کمتر از گروه کنترل است (Cools et al, 2007)؛ اما مطالعه ديگر اختلاف معنيداري در فعاليت عضله ذوزنقه مياني بين دو گروه گزارش نکرد (Roy et al 2008). در مورد فعاليت عضله ذوزنقه پاييني نتايج نسبتاً موافقي گزارششده است. بهطوريکه اکثريت مطالعات کاهش فعاليت اين عضله را در گروه با گيرافتادگي شانه گزارش کردهاند (Cools et al., 2004; Cools et al., 2007; Lin et al, 2011). علاوه بر اين، بيشتر مؤلفين (3 تا از 5 مقاله) کاهش فعاليت در دندانهاي قدامي در افراد با گيرافتادگي شانه در مقايسه با گروه کنترل دريافتند (2000 Diederichsen et al., 2009, Lin et al., 2011, Ludewig and Cook),. بهطور خلاصه به نظر ميرسد که افراد با گيرافتادگي شانه فعاليت بيشتر ذوزنقه بالايي و فعاليت کمتر ذوزنقه پاييني و دندانهاي قدامي در مقايسه با گروه کنترل داشته باشند.
همچنين تنها دو مطالعه فعاليت عضلات در بيماران با ناپايداري گلنوهومرال در مقايسه با سمت سالم را موردبررسي قرار دادهاند (Mcmahon et al., 1996; Hundza and Zehr, 2007). در مورد فعاليت عضله ذوزنقه بالايي در اين دو مطالعه، نتايج متناقض ميباشد. در يک مطالعه (Hundza and Zehr, 2007) افزايش فعاليت در بيماران با ناپايداري و مطالعه ديگر هيچ اختلافي گزارش نکرد (Mcmahon et al., 1996). در مورد فعاليت عضلات ذوزنقه مياني و دندانهاي قدامي در بيماران با ناپايداري شانه نتايج مطالعات باهم مخالف است (Hundza and Zehr, 2007, Mcmahon et al., 1996). بهطور خلاصه، درحاليکه توافق جامع در اين مورد کم است تحقيقات بيشتر درزمينه? فعاليت عضلات اسکاپولوتراسيک در افراد با ناپايداري گلنوهومرال براي نتيجهگيري نياز است.
همچنين در مورد الگوي فراخواني عضلات دو مطالعه (Wadsworth and Bullock-Saxton, 1997; Moraes et al., 2008) الگوي موافقي از ترتيب فراخواني عضلات با شروع فعاليت ذوزنقه بالايي و به دنبال آن دندانهاي قدامي و ذوزنقه مياني و درنهايت پشتي بزرگ مستقل از وجود پاتولوژي شانه گزارش کردهاند. از مجموع 4 مقاله که به مقايسه الگوي فراخواني عضله ذوزنقه بالايي در افراد با گير افتادگي شانه و گروه کنترل پرداختهاند، هيچ اختلافي بين اين مطالعات وجود ندارد. علاوه بر اين، مطالعهاي ديگر (Moraes et al. 2008) اختلافي در ترتيب فراخواني عضلات در گروه با گيرافتادگي شانه و گروه کنترل نشان نداد. يافتهها در مورد الگوي فراخواني عضلات ذوزنقه پاييني و دندانهاي قدامي متناقض بود. مطالعهاي تأخير فراخواني ذوزنقه پاييني در بيماران با گيرافتادگي شانه در مقابل گروه کنترل نشان داد (Moraes et al., 2008) و مطالعه ديگر تأخير دندانهاي قدامي در سمت دچار عارضه نسبت به سمت سالم نشان داد (Wadsworth and Bullock-Saxton, 1997). بهطور خلاصه، توافقي در ارتباط با الگوي فراخواني عضلات اسکاپولوتراسيک وجود ندارد.
در جداول زير خلاصهاي از مطالعات انجامشده در مورد الگوي فراخواني و سطح فعاليت عضلات شانه را در طي الويشن مشاهده ميکنيد.
جدول 2-3: خلاصه مطالعات در مورد الگوي فراخواني عضلات اسکاپولوتراسيک
مؤلف
تکليف
بيماران
کنترل
ذوزنقه بالايي
ذوزنقه مياني
ذوزنقه پاييني
دندانهاي قدامي
وادس ورث و بلوک ساکسون 1997
الويشن در سطح اسکاپشن
9 شناگر رقابتي با SIS ميانگين سني 2/23 سال
9 شناگر رقابتي ميانگين 3/19 سال
SIS=کنترل
SIS=کنترل
SIS=کنترل
مورايز و همکاران 2008
الويشن در سطح اسکاپشن
10 نفر SIS سن 38-20 سال
10 نفر کنترل سن 36-21 سال
SIS=کنترل
SIS=کنترل
SIS=کنترل
SIS=کنترل
روي و همکاران 2008
ابداکشن 90 درجه در سطح فرونتال و اسکاپشن
33 نفر SIS دامنه 59-26 سال
20 نفر با سن 60-27 سال
SIS=کنترل
تأخير در گروه SIS
SIS=کنترل
سانتوس و همکاران 2007
الويشن در سطح اسکاپشن
8 شناگر با ناپايداري گلنوهومرال و سابقه SIS ميانگين سني 6/20
8 شناگر ميانگين سني 9/20 سال
بيمار=کنترل
بيمار=کنترل
بيمار=کنترل
جدول 2- 4: خلاصه مطالعات در مورد سطح فعاليت عضلات شانه در طي الويشن شانه
2- فصل سوّم:
مواد و روشها
3-1 مقدمه
در اين فصل اطلاعاتي پيرامون روششناسي تحقيق شامل جامعه و نمونه آماري، روش نمونه گيري، ابزار و وسايل اندازهگيري، روش و نحوه جمعآوري اطلاعات، تجزيهوتحليل آنها و روشهاي آماري استفادهشده براي تجزيهوتحليل دادهها ارائهشده است.
3-2 روش پژوهش
روش پژوهش حاضر نيمه تجربي ميباشد.
3-2-1 جامعه آماري
جامعه آماري اين تحقيق را ورزشکاران رشتههاي ورزشي هندبال، شنا و تنيس شاغل در ليگهاي برتر کشور (93-92) و دانشجويان غيرورزشکار دانشگاه بوعلي سينا همدان تشکيل دادند.
3-2-2 نمونه آماري
نمونه آماري اين پژوهش را 30 نفر ورزشکار (10 نفر شناگر، 10 نفر هندباليست و 10 نفر
