
حمايت بهره ميبرند، کمتر است (استرلينگ، کِيکالت ـ گلاسر و گلاسر، 1996؛ کِنِدي275، کِيکالت ـ گلاسر و همکاران، 1991؛ لوي و همکاران، 1990). تحقيقات همچنين نشان داده است که ورزشهاي آيروبيک و استراتژيهاي کاهش استرس، ميتوانند کارکرد دستگاه ايمني افراد مبتلا به ايدز را تقويت کنند (آنتوني و همکاران، 1388).
يکي از راههاي رواني اجتماعي تعديل استرس، تشريح احساسات در مورد رخداد استرس زاست که امکان دارد باعث تغيير ارزيابي از استرس شود. در يک تحقيق، با استفاده از اين روش، تأثير بيان احساسات بر ميزان آنتي باديهاي خون بر ضد ويروس اپستاين ـ بار276 که باعث بيماري منونوکلئوزيس277 ميشود، مورد بررسي قرار گرفت (استرلينگ و همکاران، 1994). در پژوهشي، دانشجويان به سه گروه تقسيم شدندد که هفتهاي سه بار و هر بار به مدت 20 دقيقه تشکيل جلسه ميدادند. گروه اول به صورت شفاهي دربار? رخدادهاي استرس زاي زندگيشان توضيح ميدادند، گروه دوم همان کار را به صورت کتبي به انجام ميرساندند، و گروه سوم در مورد موضوعي (بي ارتباط با استرس) به صورت کتبي توضيح ميدادند. دانشجويان هر سه گروه، پيش از آغاز پژوهش، سطح کنترل ايمني مشابهي در برابر اين ويروس داشتند. اما بررسي نمونههاي خوني که يک هفته پس از آخرين جلسه گرفته شد، نشان داد که بهبود کنترل ايمني در گروه اول بسيار چشم گير، ودر گروه دوم متوسط بود و در گروه سوم، کميکاهش يافته بود. پژوهشهاي ديگر نشان داده است که تشريح احساسات در مورد رخدادهاي استرس زا، در تقويت دستگاه ايمني افرادي که بسيار متخاصمند، مؤثرتر از افراد غير متخاصم بوده است (کريستنسِن278 و همکاران، 1996).
اندازه گيري استرس: پژوهشگران، استرس را با استفاده از سه روش انداره گيري ميکنند. يکي از اين روشها، سنجش بر انگيختگي جسمي است. فشار خون، ضربان قلب، ميزان تنفس و واکنش پوست را ميتوان به وسيل? دستگاهي به نام چندنگار اندازه گرفت و از آزمايش خون يا ادرار براي تعيين ميزان کورتيکواستروئيدها و کاتکولامينها استفاده کرد. روش ديگري که براي اندازه گيري استرس به کار ميرود، استفاده از مقياس وقايع زندگي است. سومين روش، شامل ارزيابي مشکلات روزمر? افراد است. اگرچه استرس يکي از عوامل مؤثر در ايجاد بيماريهاست، بسياري از روان شناسان معتقدند که هم? انواع استرسها هم بد نيستند (سارافينو، 1387).
2-1-6-2-5-تکنيک مديريت استرس
امروزه، اغلب مردم با واژهي “استرس” آشنا هستند و کم و بيش، از تأثيرات مخرب و منفي استرس برسيستم رواني و جسمي آگاهند. با توجه به اينکه استرس، جزء جدانشدني زندگي بشراست، برنامههايي براي مقابلهي موثر با استرس و يا مهار استرس وجود دارد که به آن “مديريت استرس” گفته ميشود.
در چند دههي اخير، پژوهشهاي مختلفي بر روي مديريت استرس و تأثيرات آن بر ارتقاء بهداشت رواني و جسمي، صورت پذيرفته است. نتايج اين پژوهشها نشانگر تأثير مستقيم و غير مستقيم مديريت استرس بر بهبود اختلالات رواني و مشکلات جسميبوده است. آنچه که در حال حاضر حائز اهميت است، روشهايي است که بتواند اثربخشي مداخلاتي چون مديريت استرس را به حداکثر ممکن برساند و جنبههاي مختلف انسان را تحت پوشش خود قرار دهد. اين روش مداخله به صورت واضح و روشن، رويکرد چندوجهي خود را در مديريت استرس در بيماران جسميبه معرض نمايش گذاشته است؛ به طوري که در آن به جنبههاي شناختي، رفتاري، هيجاني، و اجتماعي توجه شده است.
نتايج پژوهشهاي متعدد، اثربخش مداخلهي مديريت استرس به شيوهي شناختي – رفتاري در بيماران جسمي اثبات نمودهاند واين شيوهي درماني، روز به روز مورد توجه بيشتري قرار گرفته است.
به طور کلي، برنامهي آموزش گروهي مديريت استرس به شيوهي شناختي- رفتاري، مديريت استرس را با آموزش آرميدگي همراه ميکند. درهر جلسهي گروهي يک روش جديد آرميدگي، مانند آرميدگي عضلاني تدريجي، تصويرسازي، مراقبه و ديگر تکنيکهاي آرميدگي معرفي ميشود. مهارتهاي مديريت استرس نيز با يک توالي منظم و پيوسته ارئه ميشوند و شامل بازسازي شناختي، راهبردهاي مقابلهاي و ايجاد شبکهي اجتماعي مستحکم ميباشند. تا پايان برنامه، شرکت کنندگان به تکنيکهاي متنوع و يکپارچهاي مجهز ميشوند که ميتوانند از آنها به منظور کاهش استرس و ارتقاء کيفيت زندگي استفاده کنند.
در اينجا مطالبي در مورد کاربرد برنامهي مطرح شده ارائه ميگردد. تکنيکهاي مديريت استرس در اين برنامه، با موفقيت در مورد بسياري از مشکلات هيجاني و جسمي، مانند اضطراب و افسردگي، بي خوابي، ترس از درمانهاي دندان پزشکي، ديابت، فشار خون بالا، سردرد، بيماري قلبي، تب خال تناسلي، ارتريت، ايدز و سرطان به کار رفته است. آموزش خودزاد که يکي از روشهاي آرميدگي مطرح شده در اين برنامه است، به طور موفقيت آميزي در درمان بيماريهاي مختلفي همچون، فشار خون، سردرد، ديابت، کمردرد خفيف، آسم، اختلالات خواب، آرتريت و مشکلات تيروئيد مورد استفاده قرار گرفته است. همچنين، براي مشکلات هيجاني و روان شناختي مانند اضطراب، تحريک پذيري و خستگي، کمک کننده بوده است. در جريان مراقبه که يکي ديگر از روشهاي آرميدگي مطرح شده در اين برنامه است، ضربان قلب و تنفس، آرام ميشود؛ فشار خون در بيماران مبتلا به فشار خون بالا، کاهش مي يابد؛ مصرف اکسيژن تا 20 درصد کاهش مي يابد؛ سطوح لاکتات خون (که در جريان استرس و خستگي بالا ميرود) افت ميکند؛ رسانايي پوست کاهش مي يابد (استرس مو جب تعريق ميشود وتعريق، يک رساناي خوب براي بار الکتريکي ميباشد) ؛ و امواج مغزي آلفا که نشانهي ديگر آرميدگي است، افزايش مي يايد. مراقبه براي بسياري از مشکلات پزشکي نيز مورد استفاده قرار گرفته است که عبارتند از: پرفشاري خون، تنش ماهيچه اي، سندرمهاي درد، سردرد، بي خوابي، ناباوري، بيماري قلبي، مشکلات خود ايمني (مانند، آرتريت و ديابت)، مشکلات پوستي، آسم و علائم مرتبط با سرطان و ايدز. همچنين مراقبه در درمان مشکلات هيجاني، مانند افسردگي، اضطراب و ديگر اختلالات رواني مفيد است. البته به جز تکنيکهاي فوق، تکنيکهاي مفيد ديگري نيز در اين برنامه مطرح شده است (آنتوني، 1388).
2-1-6-3-تعريف شناخت
شناخت يک مفهوم منفرد يا واحد نيست بلکه اصطلاحي کلي است (ايوي، ام، سون، 1372).
-شناختها به عنوان مجموعهاي از مهارتهاي پيچيده درنظر گرفته ميشوند (ويمر279، 1977) که راهبردهاي حل مسأله يا مقابله، دانش و مهارتهاي بين فردي را شامل ميشوند.
– اعتقاد بر اين است که فرآيندهاي شناختي، به نوبه خود، تحت تأثير باورهاي بنيادي که افراد درباره خود و جهان و آينده دارند قرار ميگيرد. اين باورها يا طرحوارههاي ضمني، فعالانه در طول رشد ايجاد ميشوند و به عنوان الگوهايي در نظر گرفته ميشوند که ادراک، پردازش، يادآوري، تفسير و تحليل وارده را هدايت ميکنند (ماريسون، 1374).
2-1-6-3-1- شناخت درماني
شامل مجموعه متنوعي از روشها و راهبردهاي روانشناختي است که از آن براي درمان اختلالات رواني استفاده ميکنند. اين رويکرد درماني بر سه فرض نظري استوار است:
1. رفتار فرد تحت تأثير افکار، تصورات، ادراکات و ساير وقايع ميانجي شناختي است.
2. افراد نقش فعالي در يادگيري خود دارند. آنها نه تنها گيرندگان غيرفعال تحرکات محيطي نيستند بلکه تا حدودي زيادي نقش اساسي در کنترل فعاليتهاي خويش دارند.
3. تغيير رفتار مستلزم وارسي و تغيير شناخت فرد از عملکرد خود ميباشد. (هيرز280، به نقل از رفيع نيا، 1379).
شناخت درماني شيوهاي روان درماني مبتني بر نظريه اختلالات هيجاني و مطالعات باليني و تجربي است. (بک 281، 1978). اين شيوه درماني شکلي سازمان يافته از روان درماني است که براي کاهش علايم و کمک به بيمار براي يادگيري روشهاي مؤثر به منظور مواجهه با مشکلاتي که سبب ناراحتي او ميشود، طراحي شده است ويژگي درمان با اين شيوه اين است. که همه کوششها معطوف به حل مشکل است.
اصطلاح شناخت درماني به اين دليل به کار گرفته است که تکنيکهاي درماني به منظور رفع اشتباهات و سوگيري شناختي بيمار به کار ميروند تا اعتقادات و نگرشهايي که ظاهراً سبب افزايش آسيب پذيري وي در برابر اختلالات هيجاني ميشود، تغيير بيابند. (ماري سون، 1374).
افکار منطقي282 و غير منطقي283
اليس284 عنصر کليدي و افکاري که فرد درباره حوادث دارد را به دو نوع افکار طبقه بندي کرده است: منطقي و غير منطقي (جلال تهراني، 1365، به نقل از مهدي نژاد، 1370).
خصوصيات تفکر و عقايد منطقي عبارتند از:
1. تفکر منطقي حقيقت دارد، يعني با واقعيت خارجي منطبق است بعلاوه بوسيله حجت و دليل حمايت ميشود.
2. تفکر منطقي به جاي دارا بودن حکم و خواست قطعي معمولاً شرطي و نسبي است. تفکر منطقي به جاي اينکه بصورت بايد و حکم شود به صورت ميل و رجحان بيان ميشود.
3. تفکر منطقي ميتواند به احساس معتدل و محدودي از ناخوشايندي منجر شود.
يعني اين طور نيست که اصلاً ناراحتي به بار نمي آورد بلکه ناراحتي معتدل بوجود ميآورد و فرد را آشفته نميکند.
4. تفکر منطقي انسان را به سوي تعادل و سلامت ميکشاند و تعارض را در خود شخص و محيط به حداقل ميرساند منجر به رضايت بيشتر از زندگي ميشود.
5. فکر منطقي به فرد کمک ميکند تا بتواند با حوادث روبرو شود و از عهده آنها برآيد و نگاه تازه و روشني به حوادث بيندازد و بتواند تصميم بگيرد که حوادث را تغيير دهد يا حل کند و يا با آن سازگار شود. (جلالي تهراني، 1365، به نقل از مهدي نژاد، 1370)
عقايد و افکار غير منطقي داراي خصوصيات زير است:
1. فکر غير منطقي همگوني و موافقت با واقعيت ندارد بلکه براساس ظن و گمان است. نفکر غيرمنطقي بوسيله حجت و دليل اثبات و تأييد نميشود. اغلب يک تفکر غير منطقي يک فکر مبالغه آميز را نشان ميدهد.
2. تفکر غير منطقي باعث حالتهاي آشفته در فرد ميشود و در او افسردگي، اضطراب و بي تفاوتي شديد ايجاد ميکند (جلالي تهراني، 1365، به نقل از مهدي نژاد، 1370)
2-1-6-4- رفتار درماني
هنگاميکه دانشمندان تصميم به بررسي يک پديده ميگيرند آن پديده بايد قابل مشاهده باشد. حدس و گمان فقط تا مدتي به محقق کمک مي نمايد و هر حدس و گماني بايد از طريق مشاهده مورد تائيد قرار بگيرد. به همين منوال مشاهده غير مستقيم پديده ممکن است براي مدتي تنها چيزي باشد که محقق به آن دسترسي دارد ولي در نهايت امر مشاهده مستقيم لازم است تا استنتاجهاي خود را يادداشت نموده وتعيين و مورد مطالعه علمي قرار بدهد. مطالعه علميرفتار همان روانشناسي رفتاري ميباشد (الن، 1370).
پرسش درباره شرايطي که يک پديده تحت آن اتفاق مي افتد روانشناس رفتاري را به مطالعه محيط خارجي ميکشاند. مفهوم اين گفته انکار وجود شرايط مربوط به محيط داخلي و لزوم بررسي آن نيست اين شرايط نيز اهميت دارند و روانشناسان زيست گرا فيزيولژيستها و بيوشيميستها ميتوانند به مطالعه آنها بپردازند. لذا اشتباه است اگر تصور کنيد که توجيه نهايي رفتار را ميتوان در سطح مولکولي يا فيزيولوژيکي به دست آورد. و هر گونه رفتار که در مقطع زماني خاص بروز ميکند نماينده و محصول برخورد ارثي – مزاجي، حالت فيزيولوژيکي فرد، شرايط محيطي حاکم بر او و يادگيريهاي گذشته او ميباشد. تصور اين که هر کدام از اين عوامل به تنهايي توضيح لازم و کافي درباره رفتار فرد به دست خواهد داد ناديده گرفتن پيچيدگي و غموض پديدهها رفتاري انساني ميباشد (الن، 1370).
2-1-6-5- درمان شناختي – رفتاري (C. B. T)
-نظريههاي شناختي – رفتاري اغلب بر اين فرض استوار هستند که مراجعان توانايي آن را دارند که به شيوههاي متناسب با موقعيت بينديشند و عمل کنند اما به دليل درک يا انتظاراتشان ازموقعيت، به گونه ديگري رفتار ميکنند. تأکيد اين نظريهها برتعليم و
