
روحانیت قرار داشتند به گونه ای که در نهضت ملی شدن ، اصناف و بازرگانان به حمایت از آیت الله کاشانی و جبهه ملی تبلیغات و حمایت می کردند71 بازار خاصه پیشه وران ، مغازه داران و بازرگانان در مجموع یکی از سرچشمه های قدرت مصدق بودند، چاقوکشان و لوطیان حاشیه شهری در دوطرف مبارزه حضور داشتند و درنهایت جانب دربار را گرفتند ، روحانیون ، عناصری از توده و جبهه ملی قادر به بسیج این گروهها بودند.72بازاریان در مجموع به جناح رادیکال و ملی جامعه مذهبی تعلق داشتند ، هرچند اقلیت معدودی از آنها که معمولا ثروتمندترینشان نیز بودند با دستگاه سنتی روحانیت پیوند داشتند ، بخش اعظم بودجه نهضت ملی از بازار تامین می گردید، کاتم بازاریان را به دو دسته تقسیم می کند بازاریان خرده پا به رهبری کاشانی و بازاریان بزرگ غرب زده و فاقد تشکیلات ، که با قطع ارز ناشی از صدور نفت در هنگام مبارزه ایران با شرکت نفت ایران و انگلیس ، این بازرگانان که به واردات متکی بودند با بحران مالی روبرو شده و دست به مخالفت با مصدق زدند.73کاتوزیان می گوید اشتباه اساسی کاشانی ، بقایی و دیگران که ابتدا با مصدق از در مخالفت درآمدند و بعد رودرروی او قرار گرفتند ، آن بود که فکر می کردند اگر از مصدق جدا شوند ، تمامی بازار هم به دنبال آنها از مصدق و دولت او خواهد بُرید ، حوادث نشان داد که بازار تا آستانه 28 مرداد به مصدق و نهضت ملی وفادار ماند و این وفاداری بعد از کودتا نیز ادامه یافت.74 بسیاری از رهبران بازار به زندان افتادند و جریمه مالی شدند.
مجلس شانزدهم و ترور هژیر
پس از تهديد دولت مصدق از سوي استعمار مبني بر دخالت نظامي و گسيل داشتن چهار هزار چتر باز و حركت ناوهاي جنگي به طرف سواحل ايران75، کاشانی، از اعلام جهاد سخن به ميان آورد و گفت: اگر انگليسيها به خاك ايران تجاوز كنند، خوزستان را براي آنها به جهنم تبديل ميكند76و در ادامه از حق حاکمیت ایران بر صنعت نفت خود دفاع نمود.77 با توجه به جایگاه آیت الله کاشانی در میان علما و روحانیت و به دلیل مقبولیتی که ایشان بین عالمان بزرگ داشت، توانست علمای دیگر شهرها را با نهضت پیوند داده و با حمایتی که آنها از آیت الله کاشانی نمودند نهضت بیش از پیش بعد ملی و سراسری یافت
مجلس شانزدهم (20بهمن 1328ـ29 بهمن 1330)78 که در پی دخالت دولت محمد ساعد در انتخابات آن به پایگاه قدرت شاه تبدیل شده بود، مانع جدی برای ملی شدن صنعت نفت به شمار میرفت به گونه ای که فقط هشت نفر از جبهه ملی به مجلس راه یافتند79. فداییان در پی ترور هژیر بودند که این فرصت در هنگام رفتن وی برای عبادت و مراسم روضه خوانی به مسجد سپهسالار فراهم شد و توسط امامي ، كه در گوشهاي از مسجد در انتظار فرصت ايستاده بود به ضرب چند گلوله كشته شد.80 و عامل تقلب در انتخابات اعدام انقلابی شد.81
سيدحسين امامي، پنج روز پس از دومين ترور موفقيتآميز خود، در تاريكي اولين ساعات بعد از نيمه شب 17 آبان 1328، در حالي كه بيست و پنج سال بيش نداشت، دادگاه جنايي فرمانداري نظامي او را محكوم به اعدام نمود و بدون سر و صدا به دار آويخته شد.82 فرداي اعدام امامي، دربار از مواضع خود عقب نشيني كرد. سیدمحمدصادق طباطبایی، رئیس انجمن نظارت، طی اعلامیه ای فساد در انتخابات را تأیید کرد 83، انتخابات تهران باطل اعلام شد و” افراد مورد حمایت جبهه ملی ” و “كاشاني ” شانسي مجدد يافتند تا به مجلس راه يابند. با شركت وكلاي مطمئن دولتي، مجلس شانزدهم ميتوانست تكليف قرار داد ساعد- گس يا گس- گلشايان را به نفع انگلستان به سرعت يكسره كند. بنبست و انسداد سياسي بايد شكسته ميشد. كتمان نيز نميتوان كرد كه بدون فشار انگشت سيدحسين امامي بر ماشه طپانچهاش تاريخ ايران به نحوي ديگر نوشته ميشد و “جبهه ملي” حضوري در مجلس نمييافت و احتمالاً قراداد گس-گلشايان نيز تصويب ميشد.
به دنبال ترور هژير حكومت نظامي اعلام شد و دستگيريها آغاز شدند. در عرض 24 ساعت 30 تا 40 نفر دستگير شدند و 22 تن از آنها پس از بازجويي آزاد شدند. بقايي، مكي، حائريزاده، عبدالقدير آزاد، مصطفي كاشاني فرزند آيتالله كاشاني و خليل طهماسبي كه عضو “فدائيان اسلام” و سازمان نظارت آزادي انتخابات بود به موجب ماده پنج حكومت نظامي بازداشت گرديدند. دكتر مصدق هم به احمدآباد تبعيد شد. بنا به روايت روزنامه “داريا” كه ارسنجاني سردبير آن بود پس از اينكه سفارت آمريكا در تهران، “جريان را” به واشنگتن اطلاع داد، دولت آمريكا از پادشاه ايران، كه در اين زمان به آن سرزمين مسافرت كرده بود، “تقاضاي استخلاص محبوسين مزبور را كرد و با اين كيفيت آنها آزاد شدند.” پس از يك ماه و چند روز، مليون و ديگر دستگيرشدگان از زندان آزاد شدند، به ديدن مصدق در احمدآباد رفتند و مبارزات انتخاباتي براي وكلاي تهران بار ديگر آغاز شد. شرح مبارزات مشترك اين دوران نشان ميدهد كه از يك سو “مجمع مسلمانان مجاهد” به نمايندگي از كاشاني با “جبهه ملي” وارد رابطه سياسي تنگاتنگي ميشود و در قالب اين اشتراك مساعي، قناتآبادي هر چه بيشتر به بقايي نزديك ميشود و بالعكس از اعضاء “حزب ايران”دور و آزرده ميشود. از سوي ديگر، اعضاء “فدائيان اسلام” نيز به فرمان كاشاني با “جبهه ملي” همكاري ميكنند تا كانديداهاي مورد نظر محور را از تهران راهي مجلس كنند.
در 18 بهمن مصدق در میتینگ بزرگی که در میدان بهارستان تشکیل شد انتخابات گذشته را ابطال و اعلام نمودند که انتخابات مجددی در شرف انجام است.
نتايج انتخابات تهران در 21 فروردين اعلام گرديد. بالاخره در اين رقابت سياسي ، مصدق وكيل اول تهران شد، كاشاني در تبعيد وكيل پنجم شد و وكلاي اقليت دوره پانزدهم، عضو “جبهه ملي”، كه كاشاني توصيه آنها را كرده بود به مجلس راه يافتند. اين نتايج بسيار موفقيتآميز، دستاورد زحمات و همكاري محور مصدق- كاشاني- نواب صفوي بود.و پیوندی بین مصدق و عناصر مبارز دینی که به دنبال اهداف دینی خود بودنداز جمله احیاء اجرای احکام الهی و ارزش های دینی در جامعه بوجود آمد. وجود دو نیروی سیاسی که یکی ملی با رنگ مذهبی و دیگری سکولار ، دو کفه ترازوی سیاسی ایران را به نوعی متوازن ساخته بود و شاه هم به دلیل منطق و مصلحت سیاسی نمی توانست مذهبی ملی ها را نابود کند و کفه سیاسی را به نفع توده ای ها سنگین نماید84
مبارزات ملیون علیه رزم آرا
نارضایتی آمریکا از سیاست های یکطرفه حکومت ایران به نفع انگلستان، باعث سقوط دولت ساعد در 28 اسفند شد و منصورالملک که شهرت نزدیکی به انگلستان نداشت، توسط سلطنتطلبان که اکثریت مجلس را در اختیار داشتند در 3 فروردین 1329 به نخستوزیری برگزیده شد مجلس از منصور خواست تا کاشانی را که به علت تبعید در لبنان بود را به وطن بازگرداند ، منصور در نامه ای خواستار بازگشت وی شد در 20 خرداد 1329 با استقبال مردم و مصدق و جبهه ملی در فرودگاه به وطن بازگشت و سپس به مشهد می رود و در آنجا کانون نشر حقایق اسلامی از وی استقبال نمودند ، معدودی از روحانیت مترقی هم از وی استقبال کردند، قشر وسیعی از روحانیت ارتجاعی به رهبری آیت الله میرزا احمد کفائی که از روحانیون درباری بود علیه کاشانی تبلیغ می کردند و اینکه چرا اصلا به این آیت الله می گویند.85 در 28 خرداد 1329 طنين افكار و آرزوهاي سياسي كاشاني خطاب به نمايندگان مجلس شوراي ملي براي نخستين بار، از گلوي مصدق در مجلس درآمد.كاشاني در اين پيام به چهار مطلب اشاره كرد كه موضوع اول و سوم آن دو ركن عمده و مشترك محور مصدق- كاشاني را تشكيل ميداد. كاشاني اعلام كرد كه اولاً، “نفت ايران متعلق به ملت ايران است و به هر ترتيبي كه بخواهد نسبت به آن رفتار ميكند.” ثانياً خواستار مجازات مسببين تبعيد خود شد. ثالثاً، اعلام كرد كه ملت ايران “زير بار استبداد و ديكتاتوري نميرود”. رابعاً، مجلس مؤسسان را به علت شيوه انتخابات آن بياعتبار دانست.86 تقريباً همزمان با آمدن كاشاني به تهران، زمزمه استعفاي كابينه منصور و نخستوزيري سپهبد حاج علي رزمآرا، رئيس مقتدر ستاد ارتش در برخي محافل بالا گرفته بود. همان گونه که انتظار میرفت، منصور کابینه خود را از سلطنتطلبان وفادار پرکرد اما وی توان تصویب لایحه الحاقی نفت «گس ـ گلشائیان» را نداشت و تلاشی به منظور تصویب لایحه نفت صورت نداد.87
دو ماه و نيم پس از آغاز به كار مجلس شانزدهم و درست پانزده روز پس از ورود كاشاني به تهران، صدارت علي منصور كه كمتر از سه ماه دوام يافته بود به پايان رسيد. شاه موكداً به منصور دستور داده بود كه هر چه زودتر لايحه الحاقي را به تصويب مجلس برساند. بنا بر اسناد وزارت خارجه انگلستان، “آنگاه كه معلوم شد، آقاي علي منصور واقعاً قصد ندارد دستورات ارباب خود را انجام دهد، شاه او را عزل كرد و دو سه روز قبل از آغاز جنگ كره، رزمآرا را در 5تیر ماه 1329 به نخستوزيري منصوب كرد.” 88اما منصور قبل از رفتن، تعيين تكليف لايحه را به عهده مجلس گذارد و مجلس نيز در روز دوشنبه پنجم تير، به “كميسيون مخصوص نفت”، مركب از 18 نفر مسئوليت داد تا قرارداد را مطالعه و بررسي كرده و به مجلس گزارش دهد.89 مصدق و “جبهه ملي” به رزمآرا چون ديكتاتوري بالقوه مينگريستند. شايعه حمايت انگليس و امريكا از رزمآرا، او را قويتر و خطرناكتر جلوه داده بود.فرانسیس گریدی90 سفیر آمریکا در ایران از انتخاب وی به نخست وزیری استقبال کرد. سپهبد حاجعلی رزمآرا ناسیونالیست توانای بود، كه در بحران آذربایجان لیاقت و شایستگی زیادی نشان داده بود. از اینرو برای مبارزه با نیروهای ملی- مذهبی مبارز به نخستوزیری انتخاب شد. به همین دلیل گفت: مجلس را بر سر مصدق و مسجد را بر سر آیتالله كاشانی خراب می كنم. رزمآرا مخالف ملی شدن صنعت نفت بود، و قصد داشت از راه تصویب قرارداد الحاقی گس- گلشاییان با كمپانی نفت درآمد بیشتری تحصیل كند. رزمآرا در تاریخ ششم تیر 1329 با یك ژست نظامی دولت خود را به مجلس معرفی كرد. بین كاشاني و مصدق، که بازار و نیروهای مذهبی را در مخالفت با قرارداد الحاقی و حکومت رزم آرا به حرکت درآورده بودند، اتحاد محکمی برقرار گردید. منزل كاشاني مرکز مبارزه علیه رزم آرا شد.91
در روز سهشنبه 6 تير1329، مصدق اعلاميهاي را كه در مورد نخستوزيري رزمآرا صادر شده بود در مجلس خواند. او از طرف “جبهه ملي” به ملت ايران اعلام خطر كرد و خبر از يك حكومت “شبه كودتا” داد. مصدق هشدار داد كه “طعم تلخ ديكتاتوري نظامي” و شبح “رژيمي مطلقالعنان”، ايران را تهديد ميكند و “حيات رژيم پارلماني” در خطر است.92
از ديدگاه “جبهه ملي”، رزمآرا عامل خارجي، يعني انگليس بود كه براي تأمين منافع اين كشور و شركت نفت انگليس و ايران بر سر كار آمده بود. اعتقاد “جبهه ملي” اين بود كه او آمده است تا لايحه ساعد- گس (گس- گلشايان) كه منافع انگلستان را تامين ميكرد به تصويب برساند. مصدق، سپس به قرائت اعلاميه آيتالله كاشاني در مخالفت با نخستوزيري رزمآرا پرداخت. مصدق و كاشاني بر اين باورند كه رزمآرا ديكتاتور و عامل خارجي است. آنها نگران نابودي نظام دموكراسي پارلماني در ايران هستند. با درخواست كاشاني، هزاران نفر از مردم سراسر تهران، در روز ششم تير 1329، در خيابان بهارستان اجتماع كردند تا از ورود رزم آرا به مجلس جلوگيري نمایند. تعداد زیادی از مردم نیز به همراهي نواب صفوی از منزل كاشاني حرکت کردند و با پخش اعلامیه و سردادن شعارهایی علیه رزم آرا راهی میدان بهارستان شدند.93
در طول هشت ماه و يك هفته نخستوزيري رزمآرا، محور مصدق- كاشاني- نواب صفوي با رزمآرا در چند جبهه متفاوت به زورآزمايي، درگيري و مبارزه تا مرگ پرداختند. مجلس شوراي ملي، كميسيون مخصوص نفت، مطبوعات و جرايد و بالاخره خيابانها و ميادين تهران همگي عرصه كشمكش و نبرد بيامان اين دو اردوگاه بود.
در بيست و دومين جلسه کمیسیون نفت ، (4 آذر 1329) كه خصوصي و سري بود، اعلام شد
