
حرکات کتف در طي الويشن در آزمودنيهاي سالم
در طي الويشن شانه در سطح ساجيتال، مطالعات مختلفي يک فاز اوليهاي گزارش کردهاند که کتف مشارکت کمي در طي الويشن شانه دارد (Inman et al., 1944; Fung et al., 2001, McClure et al., 2001); اين فاز اوليه، دامنهاي از 0 تا 90 درجه (Fung et al,.2001)، 0 تا 60 درجه (Inman et al., 1944) و 0 تا 30 درجه (McClure et al., 2001) گزارششده است. علاوه بر اين، بعضي مطالعات گزارش کردهاند که بيشترين مقدار چرخش کتف بين 80 تا 140 درجه (Bagg & Forrest, 1988)، يا بين 30 تا 60 درجه (Mandalidis et al, 1999) الويشن بازو اتفاق ميافتد. باوجوداين بعضي مطالعات فاز اوليه که در آن کتف حرکت ناچيزي دارد را حذف کردهاند (Van der Helm & Pronk, 1995; Ludewiget al, 2009). بيشتر محققين اعتقاددارند که در طي الويشن شانه کتف چرخش بالايي، تيلت خلفي و چرخش خارجي پيدا ميکند (Inman et al., 1944; Van der Helm & Pronk, 1995 Fung et al., 2001; McClure et al., 2001; Ludewig et al., 2009). چرخش خارجي و تيلت خلفي تقريباً در 90 درجه الويشن بازو (Ludewig et al, 2009) يا بعد از 90 درجه الويشن بازو (McClure et al, 2001) اتفاق ميافتد.
سطوح آناتوميکي مختلف، الگوي حرکت مختلف کتف را نشان داده است. در طي الويشن شانه، کتف در 60 درجه صفحه فرونتال چرخش بالايي بيشتري نسبت به دو سطح ديگر حرکتي دارد (Fung et al, 2001; Ludewig et al, 2009). در 90 درجه و 120 درجه الويشن شانه، چرخش بالايي بيشتري در سطح فرونتال نسبت به دو سطح ديگر مشاهدهشده است (Ludewig et al, 2009). چرخش داخلي کتف در طي الويشن در هر سه سطح کاهش مييابد. باوجوداين کتف چرخش داخلي بيشتري در سطح ساجيتال و چرخش داخلي کمتري در سطح فرونتال نسبت به سطح اسکاپشن دارد (Fung et al, 2001; Ludewig et al, 2009). بر طبق گزارشهاي لودويگ و همکارانش (2009) تفاوتي ميان سه سطح حرکتي الويشن بازو براي تيلت کتف وجود ندارد. باوجوداين فانگ و همکارانش (2001) اختلاف معنيداري در تيلت خلفي کتف در 30 و 40 درجه الويشن شانه گزارش کردند بهطوريکه کتف تيلت خلفي بيشتري در سطح ساجيتال نسبت به دو سطح ديگر داشت. مک کلور و همکارانش36 (2001) نتيجهگيري کردند که اگرچه بعضي اختلافات ممکن است بين سطوح آناتوميکي وجود داشته باشد اما الگوي حرکت بهطور ذاتي تغيير نميکند (McClure et al, 2001). همچنين ميرز و همکارانش37 (2005) گزارش کردند که ورزشکاران پرتاب از بالاي سر افزايش چرخش بالايي، چرخش داخلي و ريترکشن کتف در طي الويشن شانه نسبت به غير ورزشکاران نشان دادند (Myers et al., 2005).
2-3-2-2 حرکات کتف در بيماران با گيرافتادگي شانه
مطالعات با استفاده از راديوگرافي نشان دادند که کاهش چرخش بالايي کتف در 90 درجه ابداکشن در بيماران با سندروم گيرافتادگي وجود دارد (Endo et al, 2001). مک کلور و همکارانش (McClure et al, 2006) گزارش کردند که بيماران با سندروم گيرافتادگي الگوي کينماتيک کتف متفاوتي در طي الويشن بازو در سطح اسکاپشن دارند. در 90 درجه اسکاپشن، بيماران افزايش چرخش بالايي داشتند. افزايش تيلت خلفي همچنين در 120 درجه اسکاپشن در بيماران مشاهده شد. باوجوداين لودويگ و همکارانش (Ludewig et al, 2000) يافتههاي تقريباً مخالفي را گزارش کردند. در مقايسه با کارگران ساختماني سالم، کساني که به سندروم گيرافتادگي مبتلا بودند کاهش چرخش بالايي در 60 درجه و کاهش تيلت خلفي در 120 درجه اسکاپشن گزارش کردند. علاوه بر اين، درحاليکه کتف تمايل به تيلت خلفي در سرتاسر دامنه حرکتي از 60 درجه تا 120 درجه در کارگران سالم داشت کارگران با سندروم گيرافتادگي تيلت قدامي کتف را نشان دادند. در بيماران با پارگي عضلات روتيتورکاف، افزايش چرخش بالايي کتف نسبت به ابداکشن بازو در دامنه کامل حرکتي با بيش از 90 درجه اسکاپشن با استفاده از تکنيک راديوگرافي (Poppen et al, 1976، Yamaguchi et al, 2000) و در اواسط دامنه حرکتي با استفاده از تکنيک رديابي الکترومغناطيسي مشاهده شد (Mell et al, 2005). مک کولي و همکارانش (McCully et al, 2006) با مسدود کردن عصب فوق کتفي براي نقص عملکردي عضلات روتيتورکاف در آزمودني-ماي سالم افزايش چرخش بالايي زير 90 درجه اسکاپشن و افزايش چرخش داخلي فراتر از 70 درجه اسکاپشن را گزارش کردند.
مطالعات در مورد ورزشکاران پرتاب از بالاي سر با نشانههاي بيماري محدود هستند. مطالعات اينکلينومتري کاهش معنيداري در چرخش بالايي در شناگران با سندروم گيرافتادگي را نشان ندادند (Su et al, 2004). در بازيکنان بيسبال با سندروم گيرافتادگي داخلي، افزايش تيلت خلفي کتف با استفاده از رديابي ديناميکي الکترومغناطيسي در طي اسکاپشن در مقايسه با بازيکنان بيسبال سالم مشاهده شد (Su et al, 2004).
بهطور خلاصه اکثر محققين، کاهش چرخش بالايي، چرخش خارجي و تيلت خلفي کتف را در افراد با گيرافتادگي شانه گزارش کردهاند (Lukasiewicz et al., 1999; Ludewig & Cook, 2000; He´bert et al., 2002, Endo et al., 2004); در مقابل يک مطالعه چرخش بالايي بيشتر و تيلت خلفي بيشتر در افراد با گيرافتادگي شانه را گزارش کرد (McClure et al.,2006).
2-3-2-3 حرکات کتف در طي الويشن شانه در افراد با ناپايداري گلنوهومرال
در طي الويشن شانه در سطح کتف، بيماران با ناپايداري قدامي شانه نسبت اسکاپولوهومرال بيشتري از 0 تا 90 درجه الويشن شانه نسبت به آزمودنيهاي سالم نشان دادند (Paletta et al., 1997; Von Eisenhart Rothe et al., 2005). نسبتهاي اسکاپولوهومرال از 90 درجه تا انتهاي دامنه حرکتي الويشن شانه بهطور معنيداري در افراد با ناپايداري شانه در مقايسه با افراد سالم کمتر بود (Paletta et al, 1997). اين به اين معني است که حرکات اسکاپولوتراسيک از 90 درجه تا انتهاي دامنه حرکتي الويشن شانه افزايش مييابد. علاوه بر اين اييز و کييس (2006) 90 درجه اول الويشن بازو در سطح اسکاپشن را در بيماران با ناپايداري چندجهته موردبررسي قراردادند. آنها مطالعه پالتا و همکارانش (Paletta GA Jret al, 1997) را تائيد و نسبت بيشتر اسکاپولوهومرال در طي 90 درجه اول الويشن بازو در گروه بيمار نسبت به گروه کنترل را گزارش کردند. مطالعه استون و لودويگ (Ogston & Ludewig, 2007) کاهش معنيدار در چرخش بالايي و افزايش چرخش داخلي تا 120 درجه الويشن شانه در سطح اسکاپشن را گزارش کردند.
علاوه بر اين، در طي الويشن شانه در سطح فرونتال، استون و لودويگ (Ogston & Ludewig PM, 2007) گزارش کردند که افراد با ناپايداري چندجهته شانه کاهش معنيدار در چرخش بالايي کتف در سطح فرونتال نشان دادند. وان اسنهارت رابرت و همکارانش (2005) افزايش چرخش داخلي در سطح فرونتال از 30 تا 90 درجه الويشن شانه را گزارش کردند (Von Eisenhart-Rothe R et al, 2005).
2-3-3 کينماتيک کتف و ريتم اسکاپولوهومرال
همانطور که قبلاً ذکر شد چرخش بالايي و پاييني از اولين مؤلفههاي مورداندازهگيري مطالعات کينماتيک کتف به دليل دامنه حرکتي زياد و سهولت مشاهده آن ميباشد. با پيدايش و تکامل روشهاي راديولوژيکي بعد از 1930، کلينسينها و محققين به اين نتيجه رسيدند که کتف چرخش بالايي هماهنگ و همزمان با حرکت بازو در طي الويشن دارد. باوجوداين هنوز عقايد متفاوتي در مورد کينماتيک کتف و بازو وجود دارد (Bagg et al, 1988). اينمن و همکارانش (Inman et al,1944) ارتباطي که براي هر 15 درجه الويشن بازو در سطح فرونتال، 10 درجه در مفصل گلنوهومرال و 5 درجه در کتف اتفاق ميافتد را طرحريزي کردند. آنها بيان کردند که نسبت 2:1 ريتم اسکاپولوهومرال، بعد از يک فاز حدود 30 درجه الويشن بازو، در طي دامنه حرکتي تا 170 درجه باقي ميماند. ميچلز و گرونستين (Michiels and Grevenstein, 1995) نيز نسبت 2:1 را ارائه کردند؛ اما نسبتهاي متفاوت دامنهاي از 52/1 تا 74/1 به 1 (74:1/1 تا 52/1) در مطالعات ديگر گزارششده است (Freedman L et al, 1966، Mandalidis et al, 1999، Doody et al, 1970). بگ و همکارانش (Bagg et al, 1988) نسبت 1:33/1 تا 25/1 در طي آزمونهاي ديناميک گزارش کردهاند. در مطالعه ديگر با استفاده از اينکلينومتر نسبت 1/5 به 1 (1:1/5) گزارش شد (An et al, 1988). مطالعات همچنين گزارش کردند که اختلافات بين آزموني در الگوهاي ريتم اسکاپولوهومرال ممکن است وجود داشته باشد (Doody et al, 1970، Freedman et al, 1966). بگ و همکارانش (Bagg et al, 1988) سه الگوي متفاوت ريتم اسکاپولوهومرال ميان آزمودنيها شناسايي کردند.
با استفاده از رديابي الکترومغناطيسي سهبعدي فانگ و همکارانش (Fung et al, 2001) در يک مطالعه in vivo نسبت 1:1/2 در طي الويشن در صفحه اسکاپشن گزارش کردند. همچنين مک کلور و همکارانش (McClure et al, 2001) در مطالعهاي با استفاده از پينهاي استخواني و رديابي الکترومغناطيسي سهبعدي نسبت 1:7/1 را گزارش کردند. با توجه به دامنه تغييرات گزارششده در مورد نسبت ريتم اسکاپولوهومرال نسبت خاص و مشخصي نميتوان براي آن تعريف کرد بهعلاوه اين نسبت متغير و تحت تأثير صورت و مخرج کسر (روش محاسبه آن) قرار ميگيرد (مقدار حرکت گلنوهومرال تقسيم بر مقدار چرخش بالايي کتف). همچنين انتخاب زواياي شروع و پايان حرکت الويشن بازو اثر قابلتوجهي در محاسبه آن دارد. تعاريف مختلف از زاويه الويشن بازو ممکن است نتايج را تحت تأثير قرار دهد (McClure et al, 2001).
2-3-4 کينماتيک کتف و ريتم اسکاپولوهومرال در شانه برتر و غير برتر
ماتسوکي و همکارانش (Matsuki et al, 2011) در مطالعهاي با عنوان تحليل سهبعدي کينماتيک کتف به مقايسه شانه برتر و غير برتر افراد سالم پرداختند آنها دريافتند که چرخش بالايي کتف بين شانه برتر و غير برتر ازنظر آماري متفاوت بود اما تفاوتي در ديگر حرکات کتف و ريتم اسکاپولوهومرال مشاهده نکردند. در مطالعه آنها کتف برتر در وضعيت استراحت 10 درجه بيشتر چرخش پاييني داشت و با 4 درجه چرخش بالايي بيشتري با افزايش الويشن بازو نسبت به دست غير برتر داشت. آنها نتيجهگيري کردند که حرکت کتف بين دست برتر و غير برتر در آزمودنيهاي سالم مشابه نيست و پيشنهاد کردند که اين اختلافات در ارزيابيهاي کلينيکي اختلالات شانه در نظر گرفته شود.
ياشيزاکي و همکارانش (Yoshizaki et al, 2009) گزارش کردند که اختلاف معنيداري در چرخش بالايي و ريتم اسکاپولوهومرال ميان شانه برتر و غير برتر با استفاده از تحليلهاي سهبعدي وجود ندارد. در مقابل وارنر و همکارانش (Warner et al, 1992) عدم يکساني حرکت کتف در 14 درصد از آزمودنيهاي سالم با استفاده از آزمونهاي ايستا و 18 درصد عدم يکساني حرکت کتف در شانههاي نرمال با استفاده از آزمونهاي ديناميک گزارش کردند.
اهل و همکارانش38 گزارش کردند که 71 درصد از آزمودنيهاي داراي نشانههاي بيماري عدم يکساني حرکت کتف در طي تحليلهاي سهبعدي نشان دادند (Uhl et al, 2009).
2-3-5 تأثير بار خارجي بر کينماتيک کتف و ريتم اسکاپولوهومرال
طبق اصول تمريني، بار بايد بهطور تدريجي در تمرينات مقاومتي افزايش يابد. باوجوداين، اين مورد که چه اتفاقي با اعمال بار در کينماتيک کتف و ريتم اسکاپولوهومرال اتفاق ميافتد نامشخص است. در ادبيات تحقيق موارد متناقض در ارتباط با تأثير بار خارجي بر حرکت کتف وجود دارد. بعضي از محققين گزارش کردهاند که بار تأثير معنيداري بر ريتم اسکاپولوهومرال ندارد (Groot et al., 1999; Ho¨gfors, Peter-son, Sigholm, & Herberts, 1991; Michiels & Grevenstein,1995 de) بعضي ديگر تأثير بار يا مقاومت خارجي بر پوزيشن کتف و ريتم اسکاپولوهومرال را گزارش کردهاند Kon, Nishinaka, Gamada, Tsutsui, & Banks, 2008;McQuade & Smidt, 1998; Pascoal et al., 2000.
فورته و همکارانش39 (Forte et al, 2009) در تحقيقي به بررسي تأثير بار خارجي بر کينماتيک کتف و ريتم اسکاپولوهومرال پرداختند. آنها به اين نتيجه
