
خواهيم گرفت.
1- 2-2 – 1- واژه ولايت
واژه “ولايت” از ريشه “ولي” و معناي اصلي آن قرب ونزديک شدن است، و کلمه “ولايت” به فتح و کسر واو، استعمال ميگردد و در هر صورت مصدر ميباشد.267 در کتب لغت، معاني گوناگوني براي اين کلمه آمده است؛ مانند، نزديک شدن، دوستي، سرپرستي، ياري، سلطان، صاحب اختيار، ارث مخصوص، خطّه، بلاد، سلطان.268 در اينکه کدام يک از اين معاني، معناي حقيقي کلمه ولايت ميباشد، در بين کتب اهل لغت اختلاف وجود دارد.
گروهي گفتند، ولايت به فتح واو، به معناي ربوبيت، نصرت و نسب (قرابت، خويشاوندي است)،و ولايت به کسر واو، به معناي امارت وتولّي امر ميباشد.269 ولي راغب اصفهاني درمفردات ميگويد: “ولايت، با کسر واو، ياري کردن است ولي ولايت با فتح حرف واو، سرپرستي است و نيز گفته شده هر دو واژه حقيقتش همان سرپرستي است که کاري را بر عهده بگيرند.270 و گروهي معناي حقيقي ولايت را قرب و نزديکي ميدانند.271
در اينکه واژه ولايت در معاني مختلف آمده و در بين اهل لغت اتفاق نظري وجود ندارد، مطلبي روشن است. اما آنچه از اين معاني، با بحث ما يعني حکومت ديني کاملاً مرتبط است، معناي سرپرستي است، و به همين دليل تمام کساني که درباره حکومت ديني بحث نمودهاند، ولايت را به “سرپرستي” معنا کردهاند.
علامه طباطبايي( درتفسيرالميزان، ميفرمايند:
“آنچه از معاني “ولايت” در موارد استعمالش به دست ميآيد، اين است که ولايت، يک نحوه قربي است که باعث و مجوز نوع خاصي از تصرف و مالکيتِ تدبير ميشود…رسول الله( وليّ مومنين است، چون داراي منصبي است از سوي پروردگار و آن اين است که در بين مؤمنين حکومت، و له و عليه آنها قضاوت مينمايد و همچنين است حکّامي که آن حضرت و يا جانشين او براي شهرها معلوم ميکنند؛ زيرا آنها نيز داراي اين ولايت هستند که در بين مردم تا حدود اختيارتشان حکومت کنند.”272
نکته قابل توجه در مورد واژه ولايت، که از مطالب علامه نيز فهميده ميشود اين است که واژه ولايت صرف سرپرستي و تدبير امور نيست؛ بلکه به معناي حق سرپرستي است؛ بدين بيان که ممکن است کسي سرپرستي نمايند، امّا حق سرپرستي نداشته باشد، (مانند حاکمان ظالم) و کسي سرپرستي کند و حق سرپرستي هم داشته باشد مانند پيامبر( و ائمة هدي( ويا اينکه ممکن است کسي حق سرپرستي داشته باشد؛ اما امکان اعمال سرپرستي براي او ممکن نباشد، مانند بيشتر ائمة هدي( بنابر اين هر کسي حق سرپرستي داشت، به والي يا وليّ متصف ميشود؛ اما هر والي لزوماً حق ولايت و سرپرستي ندارد.273
مطلب ديگري که بايد در اينجا درباره “ولايت” بيان گردد، اين است که مراد از ولايت همان حاکميت به معني اقتدار برترِ مطرح در مباحث علوم سياسي است که البته در متون ديني نيز برخي واژهها به نوعي بيانگر همان مفهوم حاکميتاند. مانند:1ـ “حکم” که برخي از کاربردهايش در قرآن دقيقاً به معناي “برترين اقتدار سياسي و قانوني است” که با مشتقاتش بيش از200 بار در قرآن آمده است.2ـ “مُلک” که سوره 67 قرآن به همين نام ميباشد و کاربرد اين واژه در اوّلين آيهاش به مفهوم مالکيت و فرمانروايي است. اين واژه با ترکيباتش بيش از 70 بار آمده است.3ـ خود واژه “ولايت” که بيانگر اقتدار برتر و صاحب امتيار بودن ميباشد؛ چه هر حاکم و سرپرستي را که به کسي يا چيزي اقتدار و سلطه دارد؛ وليّ، اولي و مُولي گويند.274
1- 2- 2- 2- توحيد در ولايت حقيقي از منظر قرآن
برخي آيات، که ولايت بر عالم را در انحصار خدا معرفي ميکنند، عبارتند از:
(وَمالَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصير(275 و جز خدابراي شما سر پرست وياوري نيست.
(و ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفيع(276 و جز او براي شما سرپرست و شفيعي نيست.
(أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ اولياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِي(277 آيا غير از او را سرپرستان خود گرفتهايد؟ تنها خدا ولي است. (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ(278 سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آوردهاند همانها كه نماز را برپا مىدارند، و در حال ركوع، زكات مىدهند.
(قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْب السمَوَتِ وَ الأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلىٍّ وَ لا يُشرِك فى حُكْمِهِ أَحَدا(279 بگو: خداوند از مدّت توقفشان آگاهتر است؛ غيب آسمان-ها و زمين از آن اوست! راستى چه بينا و شنواست! آنها هيچ ولىّ و سرپرستى جز او ندارند! و او هيچ كس را در حكم خود شركت نمىدهد!
برخي آيات با تأکيد بر لفظ “حکم”، مفيد اختصاص حاکميت و ولايت در خداوند مي باشند: (إِنِالْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّه(280 حکم تنها از آن خداست،(وَاللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِه(281 خداست که حکم ميکند، براي حکم او هيچ بازدارندهاي نيست.
با توجه به معناي واژه ولايت (= حقِ سرپرستي)، و نيز نص صريح آيات که ولايت و حاکميت حقيقي بر عالم هستي از آن خداست و اين ولايت و حاکميت، به معناي حق سرپرستي انحصاري، بر تمام موجودات و مخلوقات است؛ معلوم شد که اين حقّ از شأن خالقيّت، مالکيت و ربوبيت خداوند نشأت ميگيرد. آيت الله سبحاني، در اين باره مينويسد:
“إنَ التوحيد فيالحاكمية من شؤون التوحيدفيالربوبية فإنَّ الربّ بماأنَّه صاحب المربوب ومالكه، وبعبارة ثانية خالقه وموجده من العدم، له حق التصرف والتسلط على النفوس والأموال وإيجاد الحدود في تصرفاته، توحيد در حاکميت از شئوون توحيد در ربوبيّت نشأت ميگيرد، پس از آنجا که ربّ، صاحب مربوب(انسان) و مالک آن است، و به عبارت ديگر خالق و ايجاد کننده انسان از عدم مي باشد، بدينخاطر براي چنين ربّ و صاحبي، حق تصرف وتسلط بر نفوس و اموال انها مي باشد و علاوه بر اين ميتواند در تصرفات آنها نيز محدوديت ايجاد نمايد.”282
1- 2- 2- 3- اقسام ولايت خداوند
ولايت و حاکميت، به دو شکل تکويني و تشريعي مطرح است و از منظر قرآن، خداوند داراي هر دو شکل آن ميباشد. در اين قسمت به توضيح اين امر ميپردازيم.
1- 2- 2-3- 1- ولايت تکويني
ولايت تکويني حاکي از تصرف و تاثيرگذاري در طبيعت با اسباب گوناگون است. آيه الله جوادي آملي مينويسد:
“ولايت تکويني يعني سرپرستي موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عيني داشتن در آنها؛ مانند ولايت نفس انسان بر قواي دروني خودش. هر انساني نسبت به قواي ادراکي خود مانند نيروي وهمي و خيالي و نيز برقواي تحريکي خويش مانند شهوت و غضب، ولايت دارد؛ بر اعضاء و جوارح سالم خود ولايت دارد؛ اگر دستور ديدن ميدهد چشم او اطاعت ميکند و اگر دستور شنيدن ميدهد، گوش او ميشنود و اگر دستور برداشتن چيزي را صادر ميکند، دستش فرمان ميبرد و اقدام ميکند.”283
علامه طباطبايي( در اين باره مينويسد: “ولايت تکويني خداوند يعني هرگونه تصرف در هر چيز و تدبير امر خلق، به هر طورى كه خود بخواهد، براي او ميسور و رواست.”284
نمونههائي ازآيات که دلالت بر ولايت تکويني خداي متعال دارند، واينکه خداي متعال هرگونه تصرف در هر موجود و هر نوع تدبير و به هر طور که خود بخواهد برايش ميسور و صحيح و روا است؛ عبارتند از:
(أَمِ اتخَذُوا مِن دُونِهِ اوليَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلىُّ وَهُوَ يحْىِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(285 آيا آنها غير از خدا را ولىّ خود برگزيدند؟! در حالى كه “ولىّ” فقط خداوند است و اوست كه مردگان را زنده مىكند، واوست كه بر هر چيزى تواناست!، (ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفيعٍ أَفَلا تَتَذَكَّرُون(286 هيچ سرپرست و شفاعت كنندهاى براى شما جز او نيست آيا متذكّر نمىشويد؟!،(َنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَ(287 تو ولىّ و سرپرست من در دنيا و آخرت هستى.
1- 2- 2- 3- 2- ولايت تشريعي
ولايت تشريعي، حاکي از تصرف، تحديد و تاثير برافعال ورفتار انسان است. آيه الله جوادي آملي مينويسد:
“[ولايت بر تشريع] همان ولايت بر قانونگذاري و تشريع احکام است؛ يعني اينکه کسي، سرپرست جَعلِ قانون و وضع کنندة اصول و مواد قانوني باشد. اين ولايت که در حيط? قوانين است و نه در داير? موجودات واقعي و تکويني، اگرچه نسبت به وضع قانون تخلّف پذير نيست يعني با اراده مبدء جَعل قانون، بدون فاصله، اصل قانون جعل ميشود؛ ليکن در مقام امتثال، قابل تخلّف و عصيان است؛ يعني ممکن است افراد بشر، قانونِ قانونگذاري را اطاعت نمايند و ممکن است دست به عصيان بزنند و آن را نپذيرند.”288
علامه طباطبايي( مينويسد: “ولايت تشريعي؛ يعني قيام به قانونگذاري، دعوت به دين و تربيت امت و حكومت بين آنان و قضاوت در امر ايشان.”289
از جمله آياتي که ميتوان از آنها ولايت تشريعي خداوند را استفاده کرد عبارتند از:
(وَما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبين(290 هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است!
بنابراين خداوند حائز هر دو ولايت (تکويني و تشريعي) است و از منظر قرآن در انحصار خداي متعال ميباشد و هرگونه دخالت غير خدا در اين دايره مردود و به خصوص تصرف غير مأذون از خدا در محدود? تشريع و قانونگذاري عدواني و غير مشروع است. آيت الله منتظري در اين باره مينويسد: “در اسلام بالاصاله حاکميت و ولايت چه در تکوين و چه در تشيع منحصر به ذات پاک خداوند است و هيچکس در اين حاکميت شريک او نيست، هدايت همه موجودات به دست اوست و تنها اوست که ميتواند در تمام شئون مخلوقات خويش تصرف نمايد و يا قانونگذاري کند. و بر انسان است که در مقابل اين خالق بينياز و شريعت آسماني و دستورات عادلانه و حکيمانه وي، در تمام مراحل زندگي سر تسليم فرود آورد و اين چيزي است که بر صحت آن عقل فطري انسان همواره حکم ميکند.”291
1- 2-2 -4- تبيين ولايت انحصاري خداوند
با استفاده از ادله نقلي به اين نتيجه رسيديم که خداي متعال هم ولايت تکويني دارد و هم ولايت تشريعي، اما مطلب مهم اين است که ولايت تکويني و تشريعي خداوند بر عالم هستي بر چه اساسي استوار است و به عبارت ديگر، منشأ اختيارداري انحصاري خداوند در امر ولايت و حاکميت بر مخلوقات عالم چيست؟ و نتيجه چنين ولايت انحصاري چه ميباشد؟آيت الله جوادي درباره ولايت تکويني چنين مينويسد:
“بازگشت ولايت تکويني، به “علت و معلول است” است. اين نوع از ولايت، تنها بين علت و معلول تحقق مييابد و براساس آن، هرعلتي، وليّ و سرپرست، معلول خويش است و هر معلولي، سرپرستي شده و تحت ولايت و تصرف علّت خود ميباشد. وي در ادامه ميگويد: از اينرو، ولايت تکويني (رابطه علّي و معلولي)، هيچگاه تخلّف بردار نيست و نفس انسان اگر اراده کند که صورتي را در ذهن خود ترسيم سازد، اراده کردنش همان و ترسيم کردن و تحقق بخشيدن به موجود ذهنياش همان. نفس انسان، مظهرخدائي است که فرمود: (إِنَّماأَمْرُهُ إِذاأَرادَ شَيْئاًأَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ(292 فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مىگويد: “موجود باش!”، آن نيز بىدرنگ موجود مىشود!، و لذا هرگاه چيزي را اراده کند و بخواهد باشد، آن چيز با همين اراده و خواست، در حيطه نفس، موجود و متحقق ميشود. وليّ واقعي وحقيقي اشياء و اشخاص، که نفس هم? انسانها در ولايت داشتن مظهر اويند، فقط و فقط، ذات اقدس الهي است؛ چنانکه قرآن کريم، ولايت را در وجود خداوند منحصر ميکند و ميفرمايد: (فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِي(293 درباره ولايت تشريعي نيز چنين مينويسد: “ولايت تشريعي مربوط به رابطه تکويني و علّي و معلولي نيست، بلکه از امور اعتباري و قرار دادي است؛ البته ولايت برتشريع، به سنخ ولايت تکويني برميگردد؛
