
و معنوی سازمانها میشود و باعث شکوفا شدن توانها، استعداد و امکانات بالقوه سازمان میگرد (سلطانی، 2007). به علاوه جهان امروز در مواجههی با رشد فناوری ودگرگونیهای متعاقب آن به این واقعیت دست یافته که عامل انسانی میتواند حیاتیترین جزء در بررسی بهرهوری باشد چرا که با مشارکت جدی میتواند بسیاری از نارساییهای اجرایی را که منجر به عدم تطابق خواسته ما با نتایج میشود، شناخت و کنترل کند. لذا انسان هم عامل بهرهوری و هم هدف آن است و این مسئله توجه به نیروی انسانی در بهرهوری را دوچندان میکند. اهمیت نیروی انسانی به عنوان مهمترین عامل در زنجیرهی عملیاتی هر سازمان مدتهاست که به اثبات رسیده است. سازمانهایی که موفقیت چشمگیری داشتهاند، توجه به این موضوع را سرلوحه کارهای خویش قرار دادهاند (مهرابیان و همکاران، 1390).
شناخت عوامل مؤثر بر افزایش بهرهوری نیروی انسانی از آرمانهای اصلی محققان و پژوهشگران در این زمینه میباشد، تمام محققان معتقدند که برای افزایش بهرهوری نیروی انسانی تنها یک علت خاص را نمیتوان ارائه نمود، بلکه ارتقای بهرهوری را باید معلول ترکیبی از عوامل گونانگون دانست. گزارشها نشان میدهند که شاخص بهرهوری نیروی انسانی در ایران در مقایسه با کشورهای منطقه و نیز شرق آسیا بسیار پایین است (طاهری، 1384). لذا برای بهبود بهرهوری نیروی انسانی بایستی نسبت به شناسایی مؤلفههای مؤثر و میزان اهمیت این مؤلفهها اقدام و سپس برای بهبود آن راهکارهای اجرایی ارائه نمود.
2-2 بهرهوری و نیروی انسانی
واژه بهرهوری برای نخستین بار به وسیله فرانسوا کنه1 ریاضیدان و اقتصاددان به کار برده شد. بهرهوری واژهای است که هم در سطح کلان و هم در سطح خرد مطرح است و طیفی از بهرهوری جهانی تا بهرهوری فردی را شامل میشود. علیرغم اهمیت و گستره بهرهوری، مفهوم بهرهوری برای بسیاری از مدیران روشن و مشخص نیست و غالباً آن را به دیدگاههای ذهنی خود محدود میکنند.
مؤسسه بهروری اروپا، بهرهوری را درجه و شدت استفاده مؤثر از هر یک از عوامل تولید تعریف میکند و مدعی است که «بهرهوری نوعی طرز تفکر و دیدگاه است که هر فرد میتواند میتواند کارها و وظایفش را هر روز بهتر از روز قبل انجام دهد» (طاهری، 1384).
مرکز بهرهوری ژاپن نیز، بهرهوری را «به حداکثر رساندن استفاده از منابع فیزیکی، نیروی انسانی و سایر عوامل به شیوه علمی تعریف میکند که منجر به کاهش هزینههای تولید، گسترش بازارها، افزایش اشتغال و بالا رفتن سطح زندگی همه آحاد جامعه میشود» (ابطحی، 1379).
با توجه به تعاریف بالا مشخص میشود که کانون اصلی توجه، نیروی انسانی است و کلیه تلاشها بر بهبود نیروی انسانی تمرکز دارد. به عبارت دیگر، موتور محرک هر نوع بهرهوری، نیروی انسانی است. فعالیتهای سنتی منابع انسانی به طور کلی شامل گزینش، آموزش، پاداش و برنامهریزی مسیر شغلیاند. این فعالیتها که بر جنبههای انسانی و اجتماعی سازمان، مانند کار گروهی، انگیزش و رفتار، ارتباطات و روابط انسانی تأکید دارند، علیرغم کمکهای زیاد به سازمان، از دیدگاه و حوزه محدودی برخوردارند و بدین لحاظ باعث گردیدهاند که بسیاری از سازمانها نتوانند برحسب موقعیتهای متحول امروزی به پیشبینی و تحول منابع انسانی دست یابند. بدین لحاظ، امروزه رشد و توسعه نیروی انسانی و افزایش مهارت، خلاقیت و دانش نیروی کار در تمام سطوح سازمان برای مدیران یک اولویت استراتژیک محسوب میشود، چرا که نیروی کار امروز از نظر ظاهر، طرز تفکر و عملکرد با گذشته فرق دارد و در بسیاری از جنبهها، مانند سن، جنسیت، فرهنگ، آموزش و ارزشها دچار تغییر و تحول شده است (الوانی، احمدی، 1380).به طور کلی عوامل مؤثر در بهره وری را می توان به چند دسته تقسیم نمود:
1. عوامل مربوط به نیروی انسانی (مقدار نیروی انسانی، متخصص آموزش، حقوق و مزایا …)
2. عوامل مربوط به مدیریت (تخصص، روابط مدیریت با کارکنان، …)
3. عوامل وابسته به دولت (قوانین و مقررات، سیاستها، …)
4. امکانات و تسهیلات (تجهیزات، ماشین آلات، زمین و ساختمان، تأسیسات، … )
5. تکنولوژی (نوع فرایندها، کیفیت محصولات، دانش فنی طرح، … )
6. عوامل محیطی (بازار محصولات، جاذبه های محیطی، عوامل زیست محیطی، … )
7. مواد و انرژی (مواد اولیه، مواد مصرفی، انرژی) (طالقانی، 1390).
2-2-1 عوامل اساسي تعيينكننده سطح بهرهوري
عوامل اساسي تعيينكننده سطح بهرهوري ميتوان به 4 گروه اصلي سرمايهگذاري در آموزش نيروي انساني، تكنولوژي و تأمين سرمايه، دستمزد و تجارت خارجي تقسيمبندي نمود.
2-2-1-1 سرمايهگذاري در آموزش نيروي انساني
سرمايه انساني از جمله مقولات مورد بحث اقتصاددانان است. نگاهي به مراحل تمدن بشري نشان ميدهد كه نقش انسان در آن از نيروي كار ساده (كار فيزيكي) به سرمايه انساني(دانش و مهارت) كه از عوامل مهم توليد به حساب ميآيد، تكامل يافته است. به دلیل اینکه توليد بيشتر در گرو نيروي كار ماهر و آموزش ديده است، ملتها همواره به دنبال ارتقاي كيفيت نيروي انساني خود هستند(جوادیپور، 1389).
بسياري از انديشمندان اقتصاد توسعه بر اين باورند كه كشورهاي توسعهيافته در فرآيند توليد صنعتي خويش از طريق افزايش سرمايهگذاري و همچنين توجه به برنامههاي آموزشي كاركنان و مديران به نرخهاي بالاي بهرهوري دست يافتهاند(جوادیپور، 1389).
تجربه كشورهاي پيشرفته نيز نشان ميدهد كه توضيح نرخ رشد اقتصادي تنها از طريق افزايش سرمايه فيزيكي و جمعيت شاغل، ناكافي است و افزون بر سرمايه فيزيكي و نيروي كار عامل ديگري وجود دارد كه رشد اقتصادي اين جوامع را تشديد كرده است.اين عامل كلي كه به«مازاد» يا «باقي مانده» معروف شده، علت اساسي افزايش بهرهوري سرمايه و نيروي انساني به حساب ميآيد (جوادیپور، 1389).
2-2-1-2 تكنولوژي و تأمين سرمايه
بيشتر كارشناسان عامل مؤثر در رشد بهرهوري ژاپن را كه مطابق با آمار از سال 1960 تا سال 1978 بيش از 400 برابر افزايش داشته است، سرمايهگذاري وسيع در آن كشور و افزايش كارآيي دانستهاند، بهگونهاي كه در دهه 60 ژاپن سرمايهاي معادل 18درصد توليد ناخالص داخلي خود را در زمينه صنايع به كار انداخت. اين امر اين امكان را فراهم نمود كه صنايع ژاپن همواره از آخرين تكنولوژيهاي جهان بهرهگيري كنند و عمر ماشينآلات در كارخانجات اين كشور پايين باشد.بنابراين سرمايهگذاري وسيع از طريق افزايش توان در به روز كردن تكنولوژي در ارتقاي سطح بهرهوري در ژاپن تأثيرگذار بوده است (پیمان، 1374).
عوامل موثر بر بهرهوري در گروههاي عوامل داخلي و خارجي تقسيم ميشوند، عوامل داخلي بهرهوري بنگاه شامل عوامل سختافزاري كه در كوتاهمدت قابل تغيير نيستند، مانند توليد بنگاه، تكنولوژي توليد، ماشينآلات و تجهيزات، مواد خام و انرژي و عوامل نرمافزاري مانند افراد، سيستمهاي سازماني، روشهاي كار و روشهاي مديريت است كه به آساني قابل تغيير هستند (پیمان، 1374).
عوامل خارجي موثر بر بهرهوري به سه گروه اصلاحات ساختاري، منابع طبيعي و دولت و عوامل زيربنايي قابل تقسيم هستند كه گروه اول شامل تغييرات اقتصادي (الگوي اشتغال، تركيب سرمايه و تكنولوژي، رقابت و….) و تغييرات اجتماعي جمعيتي است.در اين گروه تغييرات در تركيب افزايش نسبي سرمايه، طول عمر و نوع سرمايه در بهرهوري بسيار مؤثر است. ديگر عامل بسيار اساسي و مهم در سطح كلان اقتصادي و مؤثر بر بهرهوري، تحقيق و توسعه ميباشد(پيمان، 1374). مديريت تحقيق و توسعه، تكنولوژي و به كاربردن روشهاي تازه و فنون جديد، محصولات نو و فرآيندهاي جديد توليد به طور چشمگيري در افزايش بهرهوري و تغييرات ساختاري نقش دارند.
2-2-1-3 دستمزد
ارتباط بين دستمزد نيروي كار با توسعه اقتصادي اولين بار در سطح اقتصاد خرد مطرح شد و همگام با رشد صنايع، انواع نظامهاي مزدي منطبق با بهرهوري كار به وجود آمد. در اين نظامها بخشي از مزد يا همه آن به بازده فردي يا گروهي ارتباط پيدا ميكند، اين نظامها بهعنوان نظام «پرداخت بر اساس نتايج» تقريباً در همه قراردادهاي كار دسته جمعي نقش دارند (سوری و همکاران، 1389).
مزد و بهرهوري دو پديده مهم اقتصادي هستند كه دردو سطح خرد و كلان مورد توجه صاحبنظران اقتصادي و سياستگذاران است، ارتباط مزد و بهرهوري كار در سطح خرد، به لحاظ ايجاد انگيزه در نيروي كار از طريق دستمزدها و ارتقاي بهرهوري نيروي كار از اين طريق مورد توجه است(سوری و همکاران، 1389).
در سطح كلان ارتباط اين دو به خاطر سياستهاي تثبيت، كنترل تورم و اجتناب از چرخههاي مخاطره برانگيز و بهره گرفتن نيروي كار از دستمزد ناشي از افزايش بهرهوري مد نظر است؛ به گونهاي كه اگر مزدها كمتر از بهرهوري كار رشد يابند و سهم نيروي كار به تناسب بالا نرود، رشد اقتصادي كاهش يافته و ركود اقتصادي گريز ناپذير خواهد بود. شواهد تجربي، بهويژه مطالعاتي كه در آخر قرن بيستم در آمريكا صورت گرفته، چنين نظري را قوياً تأييد ميكند(سوری و همکاران، 1389).
روند بهرهوري واقعي كار و دستمزد واقعي براي 16 كشور عضو سازمان كشورهاي اسلامي نشان داده است كه در اكثر آنها مزد و بهرهوري به صورت هم جهت با هم تغيير ميكند؛ به گونهاي كه در 9 كشور هم مزدها و هم بهرهوري نيروي كار هر دو افزايش داشتهاند و در 5 كشور هم مزدها و هم بهرهوري نيروي كار هر دو كاهش يافتهاند (سوری و همکاران، 1389).
2-2-1-4 تجارت خارجي
برخي اقتصاددانان بر اساس فرضيههاي تجارت- رشد درونزا معتقدند كه گسترش تجارت خارجي و آزادسازي تجاري نه تنها سطح بهرهوري، بلكه نرخ رشد بلندمدت بهرهوري را نيز در كشورهاي در حال توسعه افزايش ميدهد (مهرآرا، محسنی، 1383).
در طي دهههاي اخير استراتژي توسعه صادرات طرفداران زيادي پيدا كرده و يكي از علل آن كمبودهاي استراتژي جايگزيني واردات و توسل به سياستهاي صنعتي و نگرشهايي كه دولت را كارگزار توسعه معرفي ميكردند در تحقق انتظارات طرفدارانشان بوده است (مهرآرا، محسنی، 1383).
اقتصاددانان طرفدار استراتژي توسعه صادرات معتقدند كه آزادسازي تجاري نه تنها منجر به افزايش سطح توليد، بلكه باعث رشد اقتصادي بالاتر ميشود. در حقيقت تجارت با افزايش تنوع و كيفيت نهادههاي واسطهاي، انتقال و گسترش دانش، افزايش اندازه بازارها، رشد اقتصادي را تحريك ميكند (مهرآرا، محسنی، 1383).
الگوهاي مختلفي كه در اين زمينه توسط تئوريسينهاي رشد درونزا ارائه شده، پيشبيني ميكند كه آزادسازي تجاري از طريق افزايش رشد بهرهوري، آثار مثبتي بر رشد اقتصادي دارد. در حقيقت افزايش صادرات به ارزآوري بالاتر منجر ميشود و صنايع قادر خواهند بود تا فنآوري و تكنولوژي خود را ارتقا دهند و به تبع اين امر سطح بهرهوري خود را بالا ببرند (مهرآرا، محسنی، 1383).
افزايش واردات نيز از طريق باز شدن اقتصاد به روي تجارت خارجي منجر به رقابت بيشتر ميشود و آثار مثبتي بر سطح بهرهوري كشورها و كيفيت و تنوع محصولات آنها ميگذارد؛ به دليل اينكه با گسترش رقابت، بنگاههاي داخلي ترغيب ميشوند با كارآيي بيشتري از منابع موجود استفاده كنند و بهرهوري خود را بهبود ميبخشند (مهرآرا، محسنی، 1383).
با آزادسازي تجاري هزينههاي متوسط در اكثر صنايع بهويژه در صنايع توليد كالاهاي قابل مبادله كاهش يافته است، در مورد كالاهاي قابل ورود كاهش هزينهها عمدتا ناشي از بهبود بهرهوري نسبي و در مورد كالاهاي قابل صدور بهدليل نهادههاي وارداتي ارزانتر بوده است (مهرآرا، محسنی، 1383).
2-3 اندازهگیری بهرهوری
برای بشر آگاهی از نتایج تلاشهایش یک نیاز ذاتی است و مدیران نیز باید بدانند سیستم سازمانی که آن را مدیریت میکنندچگونه عمل میکند. اندازهگیری بهرهوری ابزاری موثر در تجزیه وتحلیل عملکرد شرکت بوده و ضمن آنکه مشخص میکند تلاشهای بهرهوری تاچه حدی مفید
