
مفصلتر از علمای قبلی به روایات مربوط به حضرت جواد علیه السلام میپردازد.
نیمه اول قرن ششم کتاب “اعلام الوری” توسط طبرسی نگاشته میشود که در آن به سیره ی معصومان(علیهم السلام) من جمله امام جواد توجه می شود. نیمه دوم قرن ششم، کتاب” مناقب ” که یکی از بهترین کتابهای سیره در خصوص اهل البیت(علیهم السلام) توسط ابن شهرآشوب تألیف می شود که از کتابهای قبلی در این خصوص دقیقتر می باشد. در همان زمان قطب راوندی، کتاب “الخرائج و الحرائج” را تألیف و در آن به روایت در خصوص امام جواد علیه السلام می پردازد.
کتاب “الاحتجاج” طبرسی نیز در نیمه دو قرن ششم تألیف می شود که در آن به مناظرهها و مجادله ها در خصوص معصومین، اشاره دقیقتری میشود. در قرن هفتم، اربلی کتاب “کشف الغمه” را مینویسد که در آن مباحثی تکراری چون کتابهای قبلی دیده میشود.
از قرن هفتم تا اویل قرن نهم، کتاب مطرحی در این زمینه نوشته نمیشود تا اینکه ابن صباغ کتابی با عنوان “الفصول المهمه” مینویسد، این کتاب یکی از برجستهترین کتابها در مورد سیره نویسی میباشد. قرن دهم کتابی توسط استرابادی با عنوان ” تاویل الایات الظاهره فی فضائل العترة الطاهره ” نوشته می شود که در آن سخن زیادی از حضرت جواد علیه السلام دیده نمیشود.
نیمه ی دوم قرن یازدهم تاریخ نویسی و سیره نویسی در فرهنگ شیعه به تجلی می رسد و با ظهور علمای چون علامه مجلسی، تحولی در این باب اتفاق میافتد. علاوه بر مجلد پنجاهم “بحار الانوار ” که به روایات پیرامون امام جواد علیه السلام پرداخته شده، در کتاب “جلاء العیون” نیز علامه به زندگی حضرت جواد علیه السلام می پردازد.
در همین دوره و معاصر علامه مجلسی، کتاب “مدینة المعاجز ” توسط سید هاشم بحرانی تألیف و در این کتاب حدود دویست صفحه به شرح زندگی حضرت جواد علیه السلام اختصاص می یابد. در قرن سیزدهم اثر قابل توجهی که بتوان به آن اشاره کرد، وجود ندارد، البته کتاب نور “الابصار شبلنجی” هست که در این کتاب مناقبی، در صفحات اندکی به امام جواد علیه السلام اشاره شده است.
در عصر ما نیز یکی از پیشگامان این عرصه دکتر فضل الله صلواتی است که کتابی با عنوان “تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمدتقی علیه السلام ” تألیف کرده است که نسبتا کار قابل قبولی است. سید جعفر مرتضی کتابی دارد با عنوان “سیره سیاسی امام جواد علیه السلام”. همچنین نویسندگانی چون: ابوالقاسم سحاب، صادقی اردستانی، فضل الله کمپانی، عبدالعزیز مقرم، فوزی، محمدتقی مدرسی، رسول جعفریان و دکتر مرضیه محمد زاده در آثارشان به زندگی امام جواد علیه السلام پرداختهاند.
دوم: نظریههای مربوط به موضوع بحث:
الف) دیدگاه سام اسمایلی:
دیدگاه سام اسمایلی به خاطر توجه ویژه ی ایشان به داستان، قابل بحث و بررسی است. آنچه از نظرات ایشان در این پایاننامه استفاده میشود بیشتر مربوط به ابزارهای ساخت یک داستان است. قبلاْ بیان شد که مناظره با نمایشنامه و داستان شباهتهای زیادی دارد. در نظریات سام اسمایلی توجه به داستان و اثر نمایشی مبنای کار قرار گرفته است. برای آشنایی بیشتر با نظریات او، لازم است به تقسیم بندی داستان از دیدگاه ایشان اشاره کنیم.
سام اسمایلی بیان میکند، گرچه داستان همان طرح نیست ولی به طور قطع داستان و طرح، با هم مرتبط هستند. او بر این باور است که در یک اثرنمایشی، طرح عبارت است از: سازمان بخشِ فراگیر یک کنش و داستان عبارت است از: توالی وقایع. درواقع داستان توالی انواع معینی از وقایع است، آن هم وقایعی که رابطهای خاص با یکدیگر دارند. (اسمایلی، براهینی، – : 39)
او معتقد است:
1- تعادل، نخستین عنصر داستانی است. تعادل، مستلزم یک موقعیت خاص است؛ یعنی مستلزم مجموعهای از روابط که در همان شروع نمایشنامه نیز ممکن است وجود داشته باشد. به اعتقاد ایشان، موقعیت آغازین در بهترین نوع داستان باید حاوی امکان بالقوه تمامی خطوط اصلی کنش در بقیه ی نمایشنامه باشد. به علاوه تعادل مستلزم تنش است و موقعیت متعادل باید موازنه تنشزای میان دو نیروی متضاد یا متخاصم را آشکار کند.(همان:41).
این عنصر در مناظرهها نیز جریان دارد و تعادل در مناظرهها بیشتر بر محور شخصیت می گردد؛ یعنی عنصر تعادل در شخصیت تعریف میشود. آنچه در مناظرهها ملاک بوده است تعادل بین دو شخصیت از نظر توان علمی، سن و موقعیت اجتماعی بوده است که با تضاد و تخاصم بین آنها، مناظره تحقق مییافته است.
2- عنصر آشفتگی است: دومین عنصر داستانی از نظر سام اسمایلی، عنصرآشفتگی است. آشفتگی واقعهای آغاز کننده است که موقعیت متعادل را بر هم زده و حرکت کنش را شروع میکند. در اغلب موارد عامل خاص آشفتگی، شخصی است که ظاهر میشود و روابط مستقر را بر هم میزند. (همان: 42).
آشفتگی با تعریفی که در داستان و نمایشنامه دارد در مناظره وجود ندارد، زیرا ممکن است مناظره سه ضلعی هم باشد مثل مناظره دیوگاوپا و مرددینی، که در کتاب مرزباننامه(475هجری) بیان شده است و ضلع سوم این مناظره، مردمی هستند که نظارهگر ستیز لفظی بین دیو و مرد دینی هستند و به نوعی در پیشبرد مناظره دخیلاند. آنچه در روایت این مناظره بیان شده است گویای نکاتی است که قرابت این گونه ی ادبی با نمایشنامه و داستان را بیشر آشکار می کند.
در این مناظره آمده است که مردم مشغول زندگی روزمره خود هستند که دیو گاو پا در بین آنها ظاهر میشود و سؤالاتی را مطرح میکند. دیو شرط میکند اگر مردم از پاسخ عاجز بمانند شهر را ویران خواهد کرد. در این بین مرد دینی به مدد مردم شهر آمده و با دیو وارد بحث میشود. در همین روایت مختصر پیداست که مردمی در حال زندگی هستند و تعادل زندگی آنها با آمدن دیو به هم میخورد و …
3- سومین عنصر داستانی سام اسمایلی، شخصیت است. البته ایشان شخصیت اول یا شخصیت محوری را که با اراده اتفاقاتی را موجب بشود، فعالترین نوع شخصیت میداند (همان: 42). شخصیت یکی از عناصر مشترک در داستان، نمایشنامه و مناظره است. شخصیت در داستان و نمایشنامه یا برگرفته از واقع است و یا ساخته ی ذهن خالق اثر هنری.
شخصیت در مناظره به مراتب جدیتر از دو گونه قبلی است به طوری که شخصیت در مناظره یا انسان است که به خاطر استفاده از قوهی تعقل میتواند، آنی در گفتار خود تغییر ایجاد کند و مخاطب را با خود همراه کند. یا شخصیت ساختگی است مثل شخصیت شیخ و داعی در کتاب شبهای پیشاور از سلطان الواعظین شیرازی، در این مناظره نویسنده با خلق شخصیت داعی به عنوان مدافع و شخصیت شیخ به عنوان خصم، عقاید خود را بیان و از دیدگاه دلخواهش دفاع می کند.
4- عنصر چهارم، نقشه است. وقتی شخصیت اول عمل خود را برای استقرار دوباره تعادل آغاز میکند، معمولا نقشهای دارد. نقشه میتواند آگاهانه یا نیمه آگاهانه طرح شود (همان: 43). این عنصر در نمایشنامه به خوبی مشهود است و اصولاْ در آثار دراماتیک پای ثابت دارد ولی در گونه ی مناظره تقلیل یافتهتر است به شکلی که نقشه ی هریک از مناظره کنندگان با گفت وگو آشکار می شود. در آثار دراماتیک همانطور که بیان شد نقشه گاهی نیمه آگاهانه است ولی در مناظره نقشه آگاهانه است.
5- پنجمین عنصر داستانی، موانع هستند. در داستان، مانع عبارت است از: هر عاملی که با پیشرفت شخصیت اول به هنگامی که میکوشد با اجرای نقشه ی خویش تعادل را اعاده کند، مخالفت ورزد یا عامل باز دارندهی آن باشد. هرگاه شخصیتی با مانع مواجه شود کشش نیز ایجاد میشود.(همان:43).
این عامل در مناظره وجود ندارد. البته گاهی موانعی در برگزاری مناظره دخیل هستند که بیشتر جنبه ی بیرونی دارند.
6- ششمین عنصر داستان، گرهافکنی است.گرهافکنی عبارت است از: هر عاملی که وارد دنیای نمایشنامه شود و موجب تغییر در جریان کنش گردد. سام اسمایلی معتقد است بهترین گرهافکنیها غیر منتظره اما قابل باور هستند.(همان : 44).
این عنصر در مناظره وجود ندارد ولی با یکی از تکنیکهای مناظره به نام مغالطه شباهت دارد. در مغالطه یک طرف یا هر دو طرف مناظره برای غلبه بر طرف مقابل از فَن مغالطه بهره میبرند. این تکنیک با ایجاد شبهه و پیچیدگی در کلام و برداشت غیر واضح از سخن طرف مقابل، حرکت رو به جلو در مناظره را کُند میکند. نکته دیگر اینکه گرهافکنی تکنیک نویسندهی داستان یا نمایشنامه برای جذابیت اثر دراماتیک است ولی مغالطه برای جذابییت و تأثیرگذاری بر مخاطب با تکیه بر کلام است.
7- عنصر هفتم، داستان فرعی است. در متن دراماتیک همیشه جایی برای داستان فرعی هست ولی مناظره به جای داستان فرعی از حواشی برخوردار است.
8- هشتین عنصر، بحران است. بحران همراه اوج، بیش از هر عنصر دیگری ذات اثر نمایشی است.(همان: 45).در گونه ی ادبی مناظره ی بحران، جایی است که طرف ایجاب یا سلب در مناظره، به نقطهای میرسند که دیگری توان ادامه بحث را ندارد، در واقع یکی شکست را میپذیرد.
9- اوج، نهمین عنصر داستانی در نظر سام اسمایلی است. اوج همیشه به دنبال بحران میآید.اوج مرحله ی بالای توجه و علاقه به شخصیتهاست.(همان:46).
10- دهمین عنصر، حل و فصل است.با توجه به اینکه اغلب عناصر موجود در یک داستان را انواعی از شخصیت، کنش، صحنه یا واقعه شکل می دهد، باید گفت حل و فصل همچون تعادل- ذاتاً یک موقعیت است.(همان: 47).
این عنصر داستانی هم با گونه ی ادبی مناظره قرابت دارد زیرا در پایان مناظره با پذیرش یکی از طرفها در واقعه حل و فصل صورت میگیرد.با این بیان که تضاد اصل در شکل گیری یک مناظره است، کوتاه آمدن یکی از طرفها از ادعای خودش به نوعی پایان، تضاد و تخاصم است.
ب) دیدگاه جیمز تامس:
تحلیل فرمالیستی نمایشنامه معمولا تابع اصول و شیوههای ارسطویی است.ارسطو با سنجش نوشتار، ساختار و آرایش بهترین نمایشنامههای زمان خود، اصول و شیوههای لازم برای تحلیل و ارزیابی آنها را استنتاج کرد.کار او مبنای رویکرد فرمالیستی است.(تامس، ظفرقهرمانی نژاد، 1387 : 13)
فرمالیستها به جنبههای هنری ادبیات توجه عمیق دارند و به جنبههای اجتماعی و اخلاقی آن جدی نمیپردازند.فرمالیستهای روس طرفدار بررسی دقیق خود اثر بودند.عموما برای ایشان، ذهن و شخصیت مؤلف، ارجاعات ادبی، نظریههای تاریخی – انتقادی و دلالتهای سیاسی – اجتماعی، که تحت عنوان نقد تاریخی از آن یاد میکردند، محلی از اعراب نداشت.آنان برای اینکه بر باور قاطع خود درباره استقلال اثر صحه بگذارند به اثر ادبی به عنوان متن نگریستند و رویکرد تحلیلی خود را خوانش دقیق مینامیدند (تامس، ظفرقهرمانی نژاد، 1387 : 14).
جیمز تامس بحثی را با عنون جهان مفروض مورد بررسی قرار میدهد.او بر این باور است تأثیر فزآینده ی تمام شرایط مفروض همراه با معیارهای اجتماعی موجود در آن، جهان نمایشنامه را میآفریند، شخصیتها از طریق رفتارشان، سرشت این جهان منحصر به فرد را فاش میکنند.( تامس، ظفرقهرمانی نژاد، 1387 : 55)
شخصیت از نظر جیمز تامس:در حوزه ی نمایش، شخصیت به معنای چیزی راکد که برای همیشه تثبیت شده باشد نیست، بلکه الگویی پویا از ویژگیهایی است که به تدریج بر روند نمایشنامه گسترانده میشود.( تامس، ظفرقهرمانی نژاد، 1387 : 131).
او شخصیت را تحت هشت عنوان مورد بررسی قرار میدهد.1- هدفها که شخصیت را برای نشانهگیری مقصودهایشان آماده میسازند.2- کنشهای نمایشی که راهکارهای رفتاری است که هدف را با آنها می جویند.3- کشمکش که تنشهای موجود میان شخصیتها را وصف میکند و ….( تامس، ظفرقهرمانی نژاد، 1387 : 133)
گفت وگو از نظر جیمز تامس: گفت وگو وسیله ی ارتباط در نمایشنامه است و ابزار انحصاری نمایشنامه نویس نیز به شمار میآید(تامس، ظفرقهرمانی نژاد، 1387 : 190)
جیمزتامس ساختار گفت وگو را واکاوی میکند و با تقسیم بندیهای چون؛ گفتار رسمی و غیر رسمی، گویش حرفهای و عامیانه و گفتار مکالمهای به تأثیرگذاری آن بر نمایشنامه، صحه میگذارد.
تامس می گوید: غالبا تحلیل گفت وگو پیچیدگی نهانی را آشکار میسازد.اگر خوانندهها بر اصول دستور زبان، نحو، نشانهگذاری، جمله وپارگراف مسلط
