
جنوبياند. (عزتي 78:1380)
* عوامل متغيير ژئوپوليتيک
الف- منابع طبيعي
ارزش حقيقي و واقعي هر کشوري بستگي به فراواني و کيفيت منابعش دارد. ثروت يک کشور وابسته به نحوه استفاده آن کشور از منابع و توليدات خود است. ممکن است کشوري داراي منابع ثروت زيادي باشد، بدون آنکه بتواند به نحو مطلوب از آن استفاده کند. چنانکه بسياري از سرزمينهاي آفريقا داراي منابع سرشار استخراج نشده اي هستند و با وجود محرز شدن ارزش منابع، ثروت آنها براي کشورشان فقط جنبه اميدواري دارد. برخي از کشورها منابع خويش را توسط خارجيان استخراج ميکنند و به عبارتي ديگر با تکنولوژي وارداتي، منابع را تغيير شکل ميدهند و يا بدون تغيير شکل، صادر ميکنند. اين قبيل کشورها اگر چه ممکن است ثروتمند شوند ولي هيچگاه به عنوان يک کشور قدرتمند، طبقه بندي نميشوند. کليه کشورهاي توليد کننده نفت جهان سوم، داراي چنين ويژگيهايي هستند. به همين علت يک سيستم برنامه ريزي و آينده سازي با رعايت سلسله مراتب ندارند. نداشتن تشکيلات و خطمشي هاي با ثبات، اين کشورها را در هر زمان آسيب پذير ميسازد.
منابع طبيعي به دو گروه تقسيم ميشوند:
* منابع غذايي: بخشي از منابع طبيعي که منشأ آنها خاک است، با تلاش انسان بر سطح کره زمين توليد ميشود و بر اساس آن اقتصاد کشاورزي و دامي است.
* منابع معدني: آن قسمت از منابع طبيعي که در صنعت نقش دارند، منابع معدني خوانده ميشوند. در حال حاضر با توجه به پيشرفتهايي که در زمينههاي مختلف به وجود آمده اگر کشوري بخواهد کمتر تحت سلطه و نفوذ قرار گيرد، بايد قبل از هر فعاليتي متوجه آن بخش از منابع طبيعي گردد که نيازهاي اوليه غذايي مردمش را تأمين ميکند و احتياج به خارج از مرزهاي کشور را مرتفع ميسازد. امر خودکفايي و تأمين مواد غذايي، نقش بسيار حساسي در سرنوشت سياسي کشورها دارد. به ويژه اگر کشورهاي مورد بحث جزء کشورهاي در حال توسعه باشند. متأسفانه امروزه تمامي کشورهاي توليد کننده نفت جنوب غربي آسيا با تکيه بر دلارهاي نفتي، حداکثر مواد غذايي خود را از خارج تهيه ميکنند، به همين دليل به محض اينکه دچار مشکلات سياسي و يا نظامي ميشوند، قبل از هر چيز کمبود يا فقدان مواد غذايي آنها را رنج ميدهد و در نهايت جز تسليم شدن چارهاي ندارند.
ب- جمعيت
سادهترين شکل مطالعه جمعيت کشورها از ديدگاه ژئوپوليتيک مطالعه نحوه توزيع جغرافيايي آنها است. آنچه بديهي است در تجزيه و تحليل جمعيت نبايد تنها به جنبه هاي کمي توجه کرد، زيرا همانطور که قبلاً اشاره شد، مهمترين عامل در ژئوپوليتيک انسان است. زيرا تمام پديدههاي محيط طبيعي چه ثابت و چه متغير، در يک قطب و انسان به تنهايي در قطب ديگر قرار دارد. ولي از ديدگاه ژئوپوليتيک انسان متفکر و خلاق که از مهارت عيني و ذهني بالايي برخوردار است و ميتواند با پيش بيني از بروز حوادث نامطلوب احتمالي در آينده جلوگيري کند مورد توجه است.
با ثباتترين کشورها کشوري است که درصد انسانهاي ماهر آن نسبت به ديگر کشورها، در سطح بالاتري باشد. افزايش انسانهاي ماهر يک کشور، رابطه مستقيمي با بالا بردن حد متوسط عمر جمعيت آن کشور دارد.
در اينجا ذکر يک معيار به منظور تجزيه و تحليل ژئوپوليتيک در اين خصوص ضروري است. هر گاه افراد بين سنين 20 تا 65 ساله، بيش از 35 درصد کل جمعيت يک کشور را تشکيل دهند اين کشور از بهترين و مطلوبترين عوامل ژئوپوليتيکي به منظور حفظ امنيت، ثبات سياسي و توسعه اقتصادي برخوردار است و از چنين عاملي به عنوان پشتوانه استراتژيک سود ميبرد.
مسأله ديگري که لازم است سياست گذاران کشور بدان توجه کنند، توزيع جمعيت متناسب با وسعت کشور است. زيرا عدم توجه به اين مسأله احساس امنيت کشور را در دراز مدت به خطر مياندازد.
ج- نهادهاي سياسي و اجتماعي
عوامل اساسي ژئوپوليتيک که مورد مطالعه قرار گرفت، باعث ايجاد زير بناهاي اجتماعي و نهادهاي سياسي و فراهم آمدن زمينه اتخاذ خطمشي سياسي ميگردند.
سياست هميشه سعي ميکند در عين حفظ استقلال اين عوامل، آنها را توجيه کند و يا تغيير شکل بدهد و يا بر عکس، با انتخاب عاملي در بين آنها و با ايجاد زمينه، شعاع عمل آنها را گسترش دهد.
نهادهاي اجتماعي بر پايه رژيم سياسي، سازمان اقتصادي، عادات، تاريخ و اعتقادات يک ملت پايه گذاري ميشوند و از آنجا که در بسترهاي جغرافيايي متنوعي به وجود ميآيند با يکديگر تفاوت دارند. هر چه عوامل بستگي نهادهاي اجتماعي در جامعهاي بيشتر باشد، آن جامعه کمتر مورد اعمال سوء استفاده مادي و معنوي سياستهاي خارجي قرار خواهد گرفت بر عکس چنانچه زمينه ملي براي شکوفايي اذهان مردم فراهم نشود، آن جامعه هدف دائمي سياستهاي خارجي خواهد بود. (عزتي 93:1380)
2-2 مباني نظري
نظريههاي جهاني ژئوپوليتيک:
محققان و سياستگذاران خصوصاً از دهه 1960 به بعد مجدداً به سمت نظريههاي زيست محيطي ناظر بر رفتارهاي سياسي روي آوردهاند. در حال حاضر در سياست بينالملل، چه در حوزه نظري و چه در عرصه عملي، براي عواملي نظير جغرافيا، جمعيت شناسي، توزيع منابع، و توسعه تکنولوژيک اهميت فزايندهاي قائل ميشوند. با اين همه، اين توجه و چرخش به سمت تأثيرگذاري عوامل جغرافيايي و عوامل گستردهتر زيست محيطي بر مسائل سياسي، چيزي نيست جز ادامه گرايشهاي قديمي که به جهان باستان برميگردد. براي مثال ارسطو معتقد بود که مردم و محيط آنها از يکديگر جدايي ناپذيرند و آنها هم از شرايط جغرافيايي و هم از نهادهاي سياسي تأثير ميپذيرند. مثلاً مجاورت با دريا فعاليتهاي تجاري را تشويق ميکرد، فعاليتهايي که اساس دولت شهرها را تشکيل ميدهد؛ آب و هواي معتدل نيز به رشد روحيه ملي و نيرو و انديشه انساني کمک ميکرد. به نظر ژان بدن هم، شرايط اقليمي بر روحيات ملي و همچنين بر سياست خارجي کشورها تأثير ميگذارد. وي معتقد است که دو آب و هواي شمالي و معتدل، بهترين شرايط را براي ايجاد يک نظام سياسي مبتني بر قانون و عدالت مهيا ميسازد؛ همچنين، مناطق شمالي و کوهستاني براي پيدايش انضباط سياسي از سرزمينهاي جنوبي -که مانع خلاقيت ميشوند- مساعدترند (دوئه تي، فالتزگراف،1384: 103).
نظريه آلفرد ماهان :
آلفرد تاير ماهان فارغالتحصيل آکادمي دريايي آمريکا، چهل سال از عمر خود را در نيروي دريايي اين کشور گذرانيد و از سال 1886 تا 1906 که با درجه دريا سالاري بازنشسته شد مسئوليت دانشگاه جنگ نيروي دريايي ايالات متحده را بر عهده داشت. وي پيش از هر فرد ديگري به تئوري قدرت دريايي و استراتژي آن اهميت داد و در خطمشي نيروي دريايي آمريکا تغييرات مهمي ايجاد کرد و بر تفکر دريايي فرانسه، ايتاليا، روسيه ژاپن و ديگر کشورهاي نسبتاً پرقدرت تأثير نهاد.
وي معتقد بود شرط اصلي براي ايجاد يک قدرت جهاني، کنترل بر درياهاست. به عبارت ديگر نظارت بر درياها، اولين قدم در راه کسب قدرت برتر جهاني است به نظر وي در نزاع بين قدرتها، نيروهايي که در موقعيت دريايي قرار دارند از امکانات بيشتري براي در دست گرفتن ابتکار عمل برخوردار هستند.
ماهان براي نمونه قدرت محصور در خشکي، کشور روسيه را عنوان ميکند وي ميگويد، با وجود وسعت بسيار زياد روسيه، فاصلههاي زياد مکاني و کافي نبودن ارتباطهاي داخلي به شدت از وحدت عمل سياسي در اين کشور جلوگيري ميکند، به طوريکه اگر اين امپراتوري در هم شکسته نشود، حداقل بدون توسعه واقعي باقي خواهد ماند. اما بريتانيا که داراي موقعيت جزيره ايست، علي رغم وسعت محدودش به يک قدرت جهاني تبديل شده است.
ماهان نظريه خود را بر اساس اين تجربه بنا ساخت که ظهور امپراتوري بريتانيا با تبديل آن به قدرتي دريايي همزمان بوده است. راههاي دريايي اصلي جهان به راههاي ارتباطي داخل امپراتوري بريتانيا تبديل شده بود. به جز کانال پاناما، بريتانيا کليه آبراهها، تنگهها و مناطق مسدود کننده عمده جهان را تحت کنترل داشت.
در تحليل ماهان، توان دريايي اهميت تعيين کنندهاي براي قدرت و پيشرفت ملي داشت. دستيابي کشورها به چنين موقعيتي، به عواملي نظير وضعيت جغرافيايي، شکل سرزمين، وسعت سرزمين، جمعيت، خصوصيات ملي، و نظام حکومتي آنها بستگي داشت. به عنوان مثال براي تبديل شدن کشورهايي مانند بريتانيا و ژاپن که در آب محصورند، به يک قدرت بزرگ، داشتن يک نيروي دريايي گسترده ضروري است، چرا که براي کشورهايي که از خطوط ساحلي طولاني برخوردارند، دريا مرزي است که جايگاه آنها نسبت به ساير کشورها، به توان عملکرد آنها در آن سوي اين مرز بستگي دارد (دوئرتي، فالتزگراف،1384: 113).
ماهان موقعيت سرزمين آمريکا را بريتانيا قابل مقايسه ميدانست و استدلال ميکرد که آمريکا در مرزهايش فاقد کشوري تهديد کننده است و علاوه بر اين امتياز، داراي مزاياي دفاعي و امنيتي ناشي از موقعيت دريايي است و به منافع آمريکاي شمالي نيز دسترسي دارد. همچنين واقع شدن بين دو اقيانوس کبير و اطلس ميتواند اين کشور را به يک کشور استعمار گر مانند بريتانيا تبديل کند، نظريههاي خود را ارائه ميداد. وي از حفر کانال پاناما به شدت طرفداري ميکرد. تصرف جزاير آلئوسين و هاوايي در اقيانوس آرام، جزاير هند غربي و کارائيب و جزاير نيوفاولند در اقيانوس اطلس در نتيجه پيشنهادهاي وي صورت گرفت.
ماهان شش عامل را در توسعه نيروي دريايي و ايجاد قدرت دريايي مؤثر ميدانست.
1- موقعيت جغرافيايي
2- ويژگيهاي طبيعي
3- طول ساحل و وسعت قلمرو
4- جمعيت
5- خصوصيات ملي
6- خطمشي حکومت و رهبران سياسي
به نظر ماهان مرکز روسيه قابل تصرف نيست. با توجه به اين مسئله ماهان مفهوم هارتلند مکيندر را پيشگويي کرده بود و اعتقاد داشت که بايد مسيرهاي گسترش طلبي روسيه سد گردد اين استراتژي شباهت بسيار زيادي به استراتژي کانتين منت دارد که از اواخر دهه 1940 توسط ايالات متحده آمريکا به کار گرفته شد.
در تحليل ماهان، طول خطوط ساحلي و کيفيت بنادر عوامل مهمي بودند، گواينکه وسعت سرزمين در صورت عدم وجود جمعيت و منابع طبيعي کافي ميتواند عامل تضعيف کنندهاي باشد. ماهان معتقد بود که کميت و کيفيت جمعيت و استعــداد فعاليتهاي جاري و به ويژه بينالمللي، قابليت تبديل شدن يک کشور به يک قدرت عمده را نشان ميدهد. کشوري که بخش وسيعي از جمعيتش در فعاليتهاي دريايي و به خصوص کشتي سازي و تجارت تبحر دارد، ميتواند به يک کشور دريايي قوي تبديل شود. به طور خلاصه، ماهان قدرت ملي و تحرک دريايي را لازم و ملزوم يکديگر ميدانست، چرا که در زمان وي عليرغم سهولت نسبي حمل و نقل دريايي، حمل و نقل زميني در مرحلهاي ابتدايي به سر ميبرد(دوئرتي، فالتزگراف،1384: 114).
مطلب نهايي در اين باره اين است که استراتژي ماهان مانند ديگر تفکرات استراتژيک، با توجه به ديدگاه موسوم زمان او نوشته شده است، يعني زماني که نيروي دريايي ملکه ويکتوريا (1837-1901) در اوج قدرت بود. اما اکنون صنايع حمل و نقل توسعه زيادي کرده، نيروي هوايي اهميت يافته، در تکنولوژي تسليحاتي تحولي عظيم صورت گرفته و بسياري از مطالب آن کهنه و متروک به نظر ميرسد. امروزه ديگر تصرف پايگاههاي دريايي به تنهايي نميتواند ضامن استقلال و قدرت کشورها باشد، همانطوريکه پايگاههاي زميني نيز چنين حالتي دارند امروزه ديگر استراتژي زميني، دريايي، هوايي به تنهايي نميتواند ضامن استمرار يک قدرت باشد بلکه اين استراتژي عمليات مشترک است که پشتوانه قدرتها است. (عزتي 54:1380)
نظريه هلفورد مکيندر:
بدون شک باهوش ترين و بانفوذترين متفکر ژئوپوليتيک انگلستان، سرهلفورد مکيندر بود. وي در ابتداي سال 1890 اظهار داشت:
“موازنه قدرت جغرافيايي بر ضد بريتانيا متمايل گشته و اين کشور به طور جبري خود را بر پا نگه داشته است”. در ادامه ميگويد “روند کنوني نشان ميدهد، قدرت دريايي جهان که هم اکنون رهبري آن را بريتانيا بر عهده دارد، در آينده به خطر خواهد افتاد”. اين ديدگاه متأثر از تفسير تاريخ مکيندر است که کشور محور، به زودي حاکميت خواهد يافت، مگر اينکه يک سري اقدامات عليه آن صورت
