
ا مطرحكردند. اين رويكرد به آزمونو بررسى نقش استعارههاى جغرافيايى مانند هارتلند و كانتينمنت در پىريزىاستراتژىها وكشف تأثير رسانههاى فرهنگى مانند فيلم، ادبيات، گزارشهاى خبرى وكارتون در دانش ژئوپليتيك همت گمارد.امروزه علاوه بر بعد فرهنگى، بعد فمنیسم نيز تحت تأثير تئورى هاى فمنيستى گسترش يافته است. برخى تلاشها براى جغرافياىسياسى فمنيستى صورت گرفته است، اما تعاملات با فمنيستها ماهيت مردانه جغرافياىسياسى سنتى را روشن كرده است و راههايى را براى بهبود اين وضع پيشنهاد مىكند(حافظ نیا ، 1385).
2-2-2-2- سير تكوين جغرافياى سياسى در ایران :
سیر تکوین جغرافياى سياسى در ایران را می توان به دو بخش قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تقسیم بندی نمود :
الف- قبل از انقلاب:
وجود تاريخ يك صد ساله جغرافياى سياسى در جهان، در ايران مدت زيادى ازتاريخ آن نمىگذرد. اولين متخصص در جغرافياى سياسى در ايران دكتر دره میر حیدر فارغالتحصيل از دانشگاه ایندیانا آمريكاست كه در سال 1342 به گروه جغرافياى دانشگاهتهران پيوست و زمينه براى توسعه اين شاخه از جغرافيا بيشتر فراهم گرديد.
*politicalgeography
با تصويبپذيرش دانشجو در دوره كارشناسى ارشد جغرافيا از سال 1343 در دانشگاه تهران، چندواحد درسى در زمينه جغرافياى سياسى نيز در نظر گرفته شد. در مقطع كارشناسى ارشدجغرافياى دانشگاه تهران در سال 1343 دو درس تحت عنوان «ژئوپليتيك» و «مسائلجغرافياىسياسى جهان» ارائه شد كه درس «ژئوپليتيك» آن را دكتر دره ميرحيدر و «مسائلجغرافياى سياسى جهان» را دكتر مستوفى تدريس مىكردند.آموزش جغرافياىسياسى در دورهاى به ايران راه يافت كه بخش ژئوپليتيك آن در اثر جريانهاى جنگجهانى دوم و ظهور ژئوپليتيك خاص آلمان تحريم شده بود. روند رو به گسترش علمى اين رشتهدر دهه 1350 به دلايل شرايط حاكم در ایران تا انقلاب اسلامى با وقفه مواجه گرديد(حافظ نیا ، 1385).
ب- پس از انقلاب :
تأليفات وترجمهها در زمينه جغرافياى سياسى پس از انقلاب اسلامى ادامه يافت و باتوجه به شرايط گسترش جهانى اين علم و نيز جنگ عراق عليه ايران توسعه گستردهاى يافت. دانشگاه تربیت مدرس با پذيرش اولين دانشجويان دوره دكترى باگرايش جغرافياى سياسى در سال 1366 اين رشته را به صورت علمى – آكادميك به جامعهعلمى ايران عرضه كرد.
دهه 1370 و اوايل دهه 80 را بايد انقلاب علمى جغرافياى سياسىو ژئوپليتيك در اير ان دانست. تهيه و تصويب برنامه رشته مستقل جغرافياى سياسى وژئوپليتيك در مقطع كارشناسی ارشد در سال 1371 در دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه امامحسین موجب نگرشهاى جديدى به اين رشته در ايران گشت.
بر اساس اين برنامهدانشگاههاى امام حسین، تهران، تربيت مدرس و آزاد اسلامى اقدام به پذيرش مستمردانشجو نمودند. برنامه مقطع دكتری جغرافياى سياسى به عنوان يك رشته مستقل آكادمیكرا دانشگاه تربیت مدرسدر سال 1377 پيشنهاد كرد و به تصويب شوراى عالى برنامهريزىرسيد و از همان سال دانشگاههاى تربيت مدرس ، تهران و آزاد اسلامی اقدام به پذيرشدانشجو در مقطع دكترى كردند(حافظ نیا ، 1384).
ج- انجمنهاى علمى جغرافياى سياسى درايران:
تاريخ انجمنهاى جغرافيايى در ايران، از سال 1320بر می گردد.در سالهاىپس از آن، پىگيرى جامعه جغرافياى ايران موجب تشكيل انجمن جغرافیا در نيمه دوم دهه1326گرديد كه اين انجمن متشكل از نه شعبه بود و شعبه دوم آن شامل جغرافياى سياسىبود كه به بحث تقسيمات كشورى، مرزها و آمار جغرافيايى مىپرداخت. همچنين شعبه ششمآن نيز، شعبه جغرافیای نظامی نام داشت.
اين روند ادامه يافت تا اين كه بروز انقلاباسلامى انجمن علمى ژئوپليتيك در ايران تأسيس گردد. اين انجمن نهايتاً در سال 1381 با كمكاساتيد برجسته علمى در دانشگاههاى تربيت مدرس، تهران، امام حسين و آزاد اسلامى دركشور بطور رسمی تأسيس گشت تا ابعاد علمى جغرافياى سياسى و ژئوپليتيك را تعميق و گسترش دهد و زمينه را براى نياز كشور در زمينههاى سياست داخلى و خارجى، امنیت ملی و به طور كلىاستراتژىهاى ژئوپليتيك مناسب در روابط بين المللى فراهم نمايد. در حالحاضر اين انجمن با حدود 130 عضو يكى از انجمنهاى علمى معتبر فعال كشور مىباشد(حافظ نیا ، 1384).
2-2- مفاهیم مربوط به جغرافیای سیاسی
مفاهیم مربوط به جغرافیای سیاسی چندان پیچیده نیستند اما به لحاظ کاربردی بودن آنها مفهوم هر یک از آنان در ادامه تشریح شده است(حافظ نیا ، 1384) .
2-2-1- مفهوم ملت :
ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق می گردد که دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای خلق چنین حکومتی دارند.
مِلَّت را میتوان یک واحد بزرگ انسانی تعریف کرد که طی تکامل تاریخی به وجود آمده و بر شالوده اشتراک سرزمین و اقتصاد و تاریخ و فرهنگ ملی استوار است. عامل پیوند آن فرهنگ و آگاهی مشترک است. از این پیوند است که احساس تعلق به یکدیگر و احساس وحدت میان افراد متعلق با آن واحد پدید میآید. از جمله ویژگیهای هر ملت اشغال یک قلمرو جغرافیایی مشترک است و احساس دلبستگی و وابستگی به سرزمین معین.
علاوه بر آن، نیروی حیاتی پیوند دهندة ملّت از احساس تعلق قوی به تاریخ خویش، دین خویش، فرهنگ ویژة خویش ونیززبان خویش بر میخیزد.وجود مشتُرکات تاریخی، فرهنگی- عقیدتی، مذهبی و منافع مشتُرک اقتصادی بین گروههای مختلف ساکن یک سرزمین عوامل اصلی ایجاد یک ملت واحد محسوب میشوند. هر چه این مشترکات بیشتر باشند احساس تعلق داشتن به یک ملت واحد، بین اعضای آن ملیت افزایش مییابد، به طوریکه میتوانند باعث ایجاد احساس تعلق به یک ملیت بین چندین گروه زبانی- قومی متفاوت گردد.
به طور مثال ایرانیان با وجود تفاوتهای زبانی و حتی نژادی در بیشتر دوران ۳۰۰۰ سال گذشته دارای تجربه تاریخی مشترکی بوده اند، مذهب مشترک داشته (زرتشت – اسلام) وازرسوم مشترکی برخوردارند (شب یلدا، چهارشنبه سوری، عید نوروز و سیزده بدر).
پیش از پیدایش ملتها، اشکال تاریخی دیگر اشتراک افراد وجود داشته نظیر طایفه، قبیله و قوم. ملت ممکن است به عنوان یک جماعت تاریخی و دارای بافت فرهنگی خاص امّا بدون خودمختاری سیاسی یا داشتن دولت وجود داشته باشد.
از نظر زمانی پیدایش ملتها مربوط به دوره تلاشی فئودالیسم و ریشه گرفتن و استحکام شیوه تولید سرمایه داری و جامعه صنعتی و پیدایش بازار واحد است. سرمایه داری به تفرقه قومی پایان میدهد و اهالی را ازنظر اقتصادی به هم وابسته ساخته و تمرکز سیاسی ایجاد نموده و شرایط پیدایش و قوام ملتها را فراهم می سازد در روند قوام ملتها، تشکیل دولتهای ملی تأثیر زیادی دارد. نژاد، زبان و مذهب مشترک
شرط ضروری برای موجودیت یک ملت نیست.
2-2-2- مفهوم دولت :
دولت در علم سیاست به معنی اجتماعی از مردم است که در یک سرزمین مشخص زندگی میکنند و از حکومتی برخوردارند که به وضع و اجرای قانون اقدام میکند و تحت سلطه حاکمیتی قرار دارند که استقلال و آزادی آنان را تضمین میکند. مفهوم دولت در معانی دیگری نیز به کار برده میشود. بسیاری از نویسندگان مفاهیم «دولت» و «حکومت» را به یک معنا به کار میبرند و در زبان عامیانه و رسانهها دولت معمولاً به معنی قوه مجریه یا هیئت وزیران است که این کاربرد از واژه دولت تنها به بخشی از حکومت اشاره دارد. گاهی نیز دولت به بخشی از حکومت اشاره دارد که شامل نهادهای مذهبی و نهادهای مدنی نمیشود. مثلاً کاربرد واژه دولت در اصطلاح سازمانهای غیردولتی به این مفهوم از دولت اشاره دارد.
دولتها ممکن است از قدرت سیاسی و حاکمیت کامل برخوردار باشند که در این صورت کشور مستقل نامیده میشوند. ولی گاهی ایالتهایی که در یک جمهوری فدرال گرد هم آمدهاند، مثلاً در ایالات متحده آمریکا، نیز دولت نامیده میشوند.بعضی از دولتها هم تابع و دست نشاندة حکومتی دیگر هستند؛ مثل فرانس ویشیکه تابع آلمان نازی بود اما خود را دولت میخواند(حافظ نیا ، 1384) .
2-2-3- مفهوم سرزمین ( بوم ):
بوم واژهاى است کهن در زبان فارسى که از يکسو با مفهوم ميهن برابر است و از سوى ديگر با مفهوم اروپائى سرزمين نزديکى پيدا مىکند. اگرچه واژه بوم در فرهنگ جغرافيائى سياسى فارسى زبان کنونى مورد بررسى نيست و جائى در مباحث علمى ندارد، مىتواند همراه با مفهوم مرز وارد اين فرهنگ شود و جايگزينى پويا در فارسى براى واژه territory باشد؛ آنگونه که در فرهنگ جغرافياى سياسى باختر زمين آمده است.
آنگونه که مفهوم territory در فرهنگ جغرافياى سياسى اروپائى مورد بحث است. سرزمين را مىتوان چهره افقى يا فيزيکى کشور تعريف کرد؛ مفهومى جغرافيائى که با توجه به مفهوم حکومت، جنبهاى سياسى پيدا مىکند و با توجه به آن مفهوم و مفهوم ملت پديده سياسى – جغرافيائى کشوررا واقعيت مىبخشد. از ميان جغرافيدانان سياسى باختر زمين، پرفسور ژان ايونا گاتمن توانسته است کارآترين و رساترين تعريف را، تا اين تاريخ، از سرزمين يا بوم در رابطه با حاکميت حکومت ارائه دهد. وى در مقالهاى تحت عنوان گذران تکاملى مفهوم سرزمين در حالىکه بر اين نکته تائيد دارد که مفهوم سرزمين در روزگاران ما همچنان دستخوش دگرگونى بنيادين و پر اهميتى است مىگويد:
سرزمين هم مفهومى سياسى است و هم جغرافيائي، چراکه چهره جغرافيائى زمين هم جلوهگاه جدائىهاى سياسى است و هم از راه جريانى سياسى سازمان مىيابد .وى سپس گفتهاى از ارسطو در کتاب طبيعت را نقل مىکند که:چيزى که در جائى – مکانى – قرار ندارد، وجود ندارد.
به اين دليل سرزمين را جا يا مکان ضرورى براى جمعآمدن مفاهيم حکومت و ملت در نظر مىگيرد تا مفهوم کشور واقعيت پيدا کند و پيشنهاد مىکند تعاريفى که خود از مفهوم سرزمين ارائه کرده است، مورد پذيرش قرار گيرد، وى سرزمين يا بوم را چنين تعريف کرده است:
سرزمين بخشى از جلوهگاه جغرافيائى است که با ادامه فيزيکى قلمرو يک حکومت برابرى پيدا مىکند. اين مفهوم گستره فيزيکى و حمايت سياسى است که يک ساختار حکومتى به خودمىگيرد. اين مفهوم، پهنه فيزيکى يک سيستم سياسى را معرفى مىکند که در حکومتى ملتى*و يا در بخشى از آنکه از گونهاى اقتدار برخوردار باشد، قوام مىگيرد.
اين تعريف که به مراتب رساتر از تعاريف ارائه شده از سوى ديگران است، در جدائىناپذيرى جنبههاى سياسى مفهوم سرزمين يا بوم از مفهوم حکومت ترديدى باقى نمىگذارد.
* nation state
با اينحال، شايان توجه است در حالىکه سرزمين يا بوم بييشتر جنبه جغرافيائى دارد و پديدهاى فيزيکى است، حکومت بيشتر جنبهاى سياسى دارد. به گفتة ديگر، در اين تعريف ، مفهوم سرزمين با مفهوم جغرافيائى کشور در فارسى نزديکى مىيابد و چهره افقى يا جغرافيائى کشور را واقعيت مىبخشد؛
در حالىکه مفهوم کشور در فرهنگ جغرافياى سياسى کنونى فارسي، برجاى مفهوم کهن سياسى – جغرافيائى بوم مىنشيند.
همچنين يادآورى مىشود که مفهوم جغرافيائى – سياسى اروپائى سرزمين در ترکيب با مفاهيم سياسى حکومت و ملت مفهوم گستردهتر کشور را بهوجود مىآورد و در آن خصوص، نسبت به آن مفاهيم در شرايطى جدائىناپذير قرار مىگيرد.
گاتمن بر اين باور است که ريشه مفهوم اروپائى سرزمين لاتين است و در يونان باستان به مناطقى در
اطراف يک شهر و در قلمرو آن اطلاق مىشد و اين مفهوم پس از پيدايش امپراتورىهاى جهانگرا از
ميان رفت.
در مقابل، هينزلى پيشينه مفهوم سرزمين را به امپراتورى روم مىرساند و باور دارد که پهنه آن امپراتورى (سرزمين روم) شمرده مىشد.به هر حال، در هر دو باور، مفهوم اروپائى سرزمين يا مفهوم بوم در فارسى کهن برابر است؛ در حالىکه مفهوم فارسى ميهن که جنبهاى احساسى دارد و در برابر مفهوم اروپائى1قرار مىگيرد، از تعاريف ياد شده دور است.
سرزمين سياسى در ايران، از اواسط دوران مشترکالمنافع ساسانى و با پيدايش نام يا اصطلاح ايرانشهرواقعيت علمى پيدا کرد؛ در حالىکه برخى از
