
جهان کنونی شرایط و فضای رقابتی در بیشتر سازمانها بسیار پیچیده، متغیر و گستردهتر از گذشته است، بهگونهای که این سرعت در بیشتر سازمانها به مراتب بیش از سرعت پاسخگویی و توان تطبیق با شرایط جدید است. در کل در این فضا کسب و ارتقای مزیت رقابتی، دغدغهی مدیران است. امروزه سازمانها دریافتهاند هیچ چیز به اندازهی دانایی نمیتواند آنها را در دنیای رقابتی مطلوب قرار دهد. مدیریت دانش بهعنوان ابزاری مهم که دانایی موجود را گردآوری میکند و نظم و پویایی میبخشد و در کل سازمان اشاعه میدهد، اهمیت یافته است. مدیریت دانش بر انسان، ساختار و فناوری تأکید دارد و میکوشد با ایجاد ساختاری مناسب و زیرساختهای تکنولوژیکی لازم در سازمان و با محور قرار دادن انسان و آمادهسازی او به اهداف سازمانی دست پیدا کند(کاملی، 1387).
4- ساختار سازمانی: فرآیندهای مدیریت دانش باعث به وجود آمدن تغییرات زیادی در سازمان میشوند. بخشی از این تغییرات در ساختار سازمانی به وقوع میپیوندند. در دسترس بودن اطلاعات، تشکیل تیمهای کاری و علمی و ایجاد جریان ارتباطات دوسویه و آزاد از جمله ویژگیهای ساختار سازمانی حامی مدیریت دانش تلقی میشود(شریفالدین و همکاران75، 2004). مدیریت دانش بیشتر بر فرآیندهای انجام عملیات در سازمانها تأثیر میگذارد. از آنجا که مدیریت دانش بر پایهی جمعآوری، طبقهبندی و تسهیم دانش استوار است، بنابراین، ساختاری که از فرآیندهای مشارکتی بیشتر حمایت کند برای کارایی مدیریت دانش مناسبتر است(مایر76، 2007).
5- فرهنگ سازمانی: یکی از ویژگی هاي سازمانی که احتمالاً موفقیت هر رویکرد مدیریت دانش را تحت تأثیر قرار میدهد، فرهنگ سازمانی آن است که داراي تأثیر مهمی بر روي پیادهسازي تکنولوژي، مدیریت کیفیت جامع و… میباشد(استوک و همکاران77، 2007).
بر طبق نظر محققان مدیریت دانش، یک روابط جداناپذیري بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش وجود دارد. علوي و لیندر(2001) معتقدند که موفقیت مدیریت دانش و اثربخشی سهم دانش در سازمانها عمدتاً با فرهنگ سازمانی ارتباط دارند. هاچکت78(2000) یادآوري میکند که سازمانها با داشتن مدیریت دانش موفقیتآمیز همواره فرهنگ جامعشان را بهعنوان عامل حیاتی موفقیتشان بیان میکنند. در حقیقت داونپورت و پروساك(1998) فرهنگ سازمان را یک عامل تعیینکننده براي ابتکار عمل مدیریت دانش میدانند. آنها پیشنهاد میکنند که مدیران و رهبران ارشد باید قبل از بهکارگیري مدیریت دانش جدید، فرهنگ سازمانشان را ارزیابی کنند(حیدری و همکاران، 1392).
2-3-6- راهحلهای مدیریت دانش
همانطور که در مبحث نیازهای مدیریت دانش ذکر شد سازمانها در محیطهای جهانی، برای اجرای مدیریت دانش با چالشهایی مواجه هستند. ناتوانی در شناسایی و برطرفکردن این شکافها پیش از پیادهسازی برنامههای مدیریت دانش، تأثیرات نامطلوب گستردهای بر مرحلهی پیادهسازی و اجرای آنها خواهد گذاشت. بنابراین، تحلیل نیازهای دانش سازمان، ارزیابی فعالیتهای پیادهسازی سیستمهای مدیریت دانش و شناسایی موانع آن ضروری به نظر میرسند(لن و همکاران، 2005).
سازمانها، برای غلبه بر چالشهای دشوار مدیریت دانش باید رویکردها و اقدامات ضروری را دنبال کنند. پاسخهای مناسب، سریع و دقیق، برای ابتکارات مدیریت دانش اهمیت دارند. برای سازمانهای با فعالیت در عرصهی جهانی، پاسخ سریع، دقیق و بهموقع به این چالشها، اثربخشی فرآیند مدیریت دانش را ارتقا خواهد بخشید و به حفظ مزیت رقابتی در محیط جهانی کمک خواهد کرد. بهعلاوه، مدیریت مؤثر دانش، به دیدگاهی کلنگر نیاز دارد و بنابراین مدیران باید این چالشها را با یک دید کلنگر مورد توجه قرار دهند(هاشمی و همکاران، 1390). مهمترین راهحلهای مدیریت دانش که در این پژوهش با بررسی ادبیات تحقیق شناسایی شده است شامل 4 معیار اصلی فردی، گروهی، فنی و فرآیندها و 48 معیار فرعی میباشد.
2-3-7- تفاوتهای بین مدیریت دانش و مدیریت اطلاعات
دو مفهوم مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش تا حدودی با یکدیگر متفاوت هستند؛ در نتیجه، برای هر کدام به مهارتها و تواناییهای ویژهای نیاز است(حسنزاده، 1384). جدول(2-3) خلاصهای از تفاوت فرآیندی میان مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش را نشان میدهد.
جدول2-3: تفاوت مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش منبع:(حسنزاده، 1384)
مدیریت اطلاعات
مدیریت دانش
1-با اطلاعات سروکار دارد.
1-با دانش سروکار دارد.
2-گردآوری، سازماندهی و اشاعهی اطلاعات مرکزیت دارد.
2-تبدیل و بهاشتراکگذاری دانش مرکزیت دارد.
3- فرآیندگراست.
3- نتیجهگراست.
4- بر منابع اطلاعاتی تأکید دارد.
4- بر متخصصان و صاحبان دانش تأکید میکند.
5- دسترسی به اطلاعات مهم است.
5- زمینهسازی برای بهکارگیری دانش مهم است.
6- حوزهی وسیعی را دربر میگیرد و از تنوع بیشتری برخوردار است.
6- بر یک سازمان متمرکز است.
7- مدیریت اطلاعات از طریق نظامهای رایانهای امکانپذیر است.
7- در مدیریت دانش علاوه بر ابزارها، فرهنگ سازمانی نقش اساسی دارد.
8- مدیریت اطلاعات ابزارگراست.
8- مدیریت دانش انسانگراست.
9- منابع اطلاعاتی از گستردگی و تنوع بیشتری برخوردار است.
9- منابع دانش نسبت به منابع اطلاعات از تنوع کمتری برخوردار است.
2-3-8- تاریخچهی دانش و مدیریت دانش
دورنمای تاریخی از مدیریت دانش امروزی، به این مطلب اشاره دارد که مدیریت دانش یک خواستهی قدیمی بوده است. دانش شامل دانستن و دلایل دانستن است که به کوشش فلاسفهی غربی بهصورت مدون شاید هزار سال قبل ایجاد شده باشد. همچنین فلاسفهی شرقی به همین میزان در تولید دانش مشارکت داشتهاند، اگر چه بیشتر تأکید آنها بر دریافت هدایتهای روحانی و زندگی مذهبی بوده است(ویگ، 1999). حتی برخی از این هم فراتر رفتهاند و معتقدند که تلاشها و نیروهای انسانی اولیه در محیط ناآشنای زندگی خود برای فهم روابط و بقا، نمونههای عملی از جستوجوی دانش و هدایت آن دانش به سوی خود است. مدیریت دانش از اواخر دههی 1970 مطرح گردید(حسنزاده، 1386). میتوان گفت مفهوم مدیریت دانش برای نخستین بار توسط کارل ویگ79 در سخنرانی وی در کنفرانس بینالمللی سازمان کار80 در سال 1986 ارائه گردید. اما قبل از وی پیتر دراکر ، تافلر81 و سایرین نیز بهطور ضمنی ظهور این پدیده را بشارت داده بودند(پیری و آصفزاده، 1385).
در اواسط دههی 1980 و آشکار شدن جایگاه دانش و تأثیر آن بر رقابت در بازارهای اقتصادی، اهمیت آن مضاعف شد. در این دهه نظامهای مبتنی بر هوش مصنوعی82و نظامهای هوشمند برای مدیریت دانش به کار گرفته شد و مفاهیمی چون فراهمآوری دانش، مهندسی دانش83، نظامهای دانشمدار و مانند آن رواج یافت. در اواخر دههی 80 سیر صعودی انتشار مقالات مربوط به مدیریت دانش در مجلات حوزههای مدیریت، تجارت و علوم کتابداری و اطلاعرسانی را میتوان مشاهده کرد. در همین دوران، اولین کتابهای مربوط به این حوزه منتشر شد. در آغاز دهه 1990، فعالیت گستردهی شرکتهای آمریکایی، اروپایی و ژاپنی در حوزهی مدیریت دانش به نحو چشمگیری افزایش یافت. ظهور وب جهانی در اواسط دههی 1990، تحرک تازهای به حوزهی مدیریت دانش بخشید. شبکهی بینالمللی مدیریت دانش در اروپا و مجمع مدیریت دانش ایالت متحده، فعالیتهای خود را در اینترنت گسترش دادند. در سال 1995، اتحادیهی اروپایی طی برنامهای به نام اسپریت، بودجهی قابل ملاحظهای را برای اجرای طرحهای مدیریت دانش اختصاص داد(حسنزاده، 1386).
در سال 2006، چن و چن84، عملکرد مدیریت دانش را از سال 1995 تا 2004 در 108 مقاله که از 80 مجلهی ادبی مدیریت دانش بهدست آمده بود مطالعه نمودند. تجزیه و تحلیل کیفی و تجزیه و تحلیل کمی، تجزیه و تحلیل شاخصهای مالی، تجزیه و تحلیل شاخصهای غیرمالی، تجزیه و تحلیل عملکرد داخلی، تجزیه و تحلیل عملکرد بیرونی، تجزیه و تحلیل جهتگیری پروژه و تجزیه و تحلیل جهتگیری سازمانی همراه با قالبهای پیمایشی برای ارزیابی عملکرد مدیریت دانش نشان داد که توانایی تغییر مداوم و بهدست آوردن بینشهای جدید در مورد قدرت موثر، عملکرد مدیریت دانش بودند(چن و چن، 2006).
در سالهای آغازین قرن 21، مدیریت دانش برای بسیاری از کشورهای پیشرفته بهعنوان نماد رقابت و عامل دستیابی به قدرت و توسعه درآمده است. در واقع، در جهان امروز که تولید کالاها و ارائهی خدمات بهشدت دانشمدار گردیدهاند، دانش، دارایی و کلیدی برای کسب مزیت رقابتی است(جعفری مقدم، 1382). در حال حاضر مدیریت دانش برای بسیاری از کشورهای پیشرفته بهعنوان نماد رقابت و عامل دستیابی به قدرت و توسعه میباشد. از سال 2000 به بعد، شرکتهای بزرگ اروپایی حدود 55 درصد درآمد خود را به مدیریت دانش اختصاص داده اند(حسن زاده، 1385). جدول(2-4) روند پیشرفت مدیریت دانش را بهطور خلاصه نشان میدهد.
جدول2-4: روند پیشرفت مدیریت دانش منبع:(حسنزاده، 1386)
دهه
روند پیشرفت مفهوم مدیریت دانش
1970
فرم85 مدیریت دانش
1980
بر اهمیت مدیریت دانش افزوده شد و انتشارات مربوط به مدیریت دانش بهتر شد.
اوایل 1990
فعالیتهای شرکتهای آمریکایی، اروپایی و ژاپنی در حوزهی مدیریت دانش شهرت یافت.
اواسط 1990
شبکههای بینالمللی مدیریت دانش پدید آمد.
اواخر 1990
مدیریت دانش در زمرهی فعالیتهای تجاری شرکتهای بزرگ در آمد.
اوایل قرن 21
شرکتهای بزرگ اروپایی، حدود 55 درصد درآمد خود را به مدیریت دانش اختصاص دادند.
همانگونه که مشاهده شد بهتدریج بر میزان فعالیتها در زمینهی مدیریت دانش افزوده گردید که حاکی از اهمیت دانش و مدیریت آن در عصر حاضر است(حسن زاده، 1386).
شناخت دانش بهعنوان یک منبع سازمانی، نظریههای جدید رشد و ظهور سازمانهای دانشی، همگی کمک کردند تا حوزهی جدیدی از مدیریت دانش در سیستمهای اطلاعاتی بهوجود آید. این پیشرفتها نشان میدهد که دانش در شکلهای مختلف، یک سرمایه و دارایی انسانی است و سرمایهگذاری در آن، مستقیماً به کالاها و خدمات با فناوری بالا منجر میشود، برخلاف سایر عوامل تولید، دانش و قابلیت آن با درآمدهای در حال افزایش سازمان، مشخص میشوند(اکونی86، 2001).
در دستهبندی که از سوی صاحبنظران کسبوکار ارائه گردیده؛ دهه 1980 را دههی جنبش کیفیت87(تأکید بر اینکه برای دستیابی به کیفیت بهتر، همه کارکنان باید از قدرت فکری خود بهتر استفاده کنند)؛ دهه 1990 را دههی مهندسیمجدد88(استفاده از فناوری برای بهبود فرایندهای کسبوکار و کاهش هزینهها)؛ و دههی 2000 را دههی مدیریت دانش لقب دادهاند(جعفری و کلانتر، 1382).
تلاشهای اولیه برای تسخیر دانش در سازمان از طریق طراحی سیستمهای خودکار و مبتنی بر دانش صورت پذیرفته است. لیکن این تلاشها در ابتدا به علت عدم توجه به نقش انسان در فرآیند تصمیمگیری تا حدی ناموفق بودند. کاوش دادهها و ذخیرهسازی آن همیشه منجر به دانش نمیشود. اینها تنها ابزارهای پردازش سنتی دادهها میباشند و ذخیرهی دادهها و اطلاعات را بهصورتهای مختلف بهمنظور تسهیل تصمیمگیری و تجزیه و تحلیل کسب و کار در بر میگیرند(لومنز89، 2002).
2-4- تکنیکهای مورد استفاده جهت تحلیل دادهها
در این پژوهش، از تکنیکهای TOPSIS فازی، بهمنظور تعیین اوزان نیازها و راهحلهای مدیریت دانش و تکنیک QFD فازی، برای تعیین میزان اثر¬گذاری هر یک از راهحلها بر نیازمندیهای مدیریت دانش و در نهایت تکنیک SAW، بهمنظور اولویتبندی راهحلهای مدیریت دانش، استفاده گردیده است که در ادامه مراحل سیستماتیک این تکنیکها توضیح داده میشود.
2-4-1- منطق فازی
اولین بار پروفسور لطفیزاده که در جهان علم به پروفسورزاده مشهور است، صحبت از منطق فازي را به میان آورد. بنا به اعتقاد وي منطق انسان میتواند از مفاهیم و دانشی بهره جوید که مرزهاي بهخوبی تعریفشدهاي ندارند. منطق فازي طیف وسیعی از
