
بستري که بر اساس آن رفتارها شکل گرفته، اجرا و تجربه ميشود. در حالي که محقق کمي با توليدهاي بستر سر و کار دارد. وي با گردآوري اطلاعات کمي از محيط سعي بر اصلاح رفتار انسان از طريق بستر و محيط اجتماعي دارد.92
3-1-2-1. بازانديشي و بازنمايي در نگارش کيفي
امروزه پژوهشگران کيفي نسبت به چندين سال پيش خود افشاگري بسيار بيشتري را در گزارشهاي کيفي به کار ميگيرند. اکنون ديگر اينکه نويسنده کيفي فرد دوريگزين از ابژه و همهچيزدان باشد قابل قبول نيست. همانطور که لارل ريچاردسون مينويسد، پژوهشگران “مجبور نيستند نقش خدايان را بازي کرده و همانند راويان همهچيزداني بنويسند که ادعاي دانش جامع لدني و جهانشمول دارند”. در نتيجه، پژوهش کيفي امروزه تأثيرگذاري نگارش بر پژوهشگر، بر مشارکتکنندگان و بر خواننده را پذيرفته و تصديق ميکند.
نحوه نگارش ما بازتابي از تفسير مبتني بر خصايص فرهنگي، اجتماعي، جنسيتي، طبقهاي و شخصيمان است که با خود به عرصه پژوهش ميبريم. تمامي پژوهشگران کيفي گزارش را در حين کار و به تناسب وضعيت تکميل ميکنند و پژوهشگران کيفي بايد اين تفسيرگري را پذيرفته و در طرح آن در گزارشهايشان صادق باشند. به نظر ريچاردسون (1994) بهترين گزارش گزارشي است که بيپرده “عدم قطعيت”93 خود را اذعان کند و بپذيرد که همه نوشتهها واجد “متون فرعي” هستند که مطالب را درون يک موقعيت زماني- مکاني خاص “قرار داده” يا “تعيين موضع” ميکنند.94
3-1-3. دلايل انتخاب روش موردي
در اين تحقيق از سه کتاب که نامشان در زير آمده است براي مستندسازي شيوة تحقيق استفاده شده است و در ادامه با توجه به آنها دلايل انتخاب پژوهش موردي بيان خواهد شد:
پويش کيفي و طرح پژوهش اثر جان کرسول ترجمة دکتر حسن داناييفرد و حسين کاظمي
تحقيق موردي اثر رابرت ک. ين ترجمة دکترعليپارسائيان و دکترسيدمحمد اعرابي
هنر پژوهش موردي اثر رابرت اي. استيک ترجمة محمدعلي حميد رفيعي
جان کرسول (2007) معتقد است مطالعه موردي يک روششناسي، نوعي طرح پژوهش کيفي يا يک ابژه مطالعه و همچنين نوعي خروجي پويش است. او ميگويد: “پژوهش مطالعه موردي رويکردي کيفي است که در آن پژوهشگر طي زمان به بررسي يک سيستم محدود يا چندين سيستم محدود ميپردازد و اين کار را با گردآوري داده تفصيلي و عميق از مآخذ اطلاعاتي چندگانه و ارائه توصيفي از مورد و مضمونهاي مبتني بر مورد انجام ميدهد” و تأکيد دارد پژوهش مطالعه موردي مستلزم مطالعه يک موضوع بحثانگيز ميباشد.95
او پيشنهاد ميکند کساني که قصد مطالعة فرد واحدي را دارند، از رويکرد روايت پژوهي يا مطالعه موردي استفاده کنند و اساساً قومنگاري را ارائه تصوير بسيار گستردهتري از فرهنگ ميداند.96
يِن نيز بعد از تقسيم تحقيق موردي به تکموردي و چندموردي، سه دليل اساسي براي انجام تحقيق تکموردي ارائه ميدهد. اولين منطقي که ارائه ميکند بر اين اساس قرار دارد که تحقيق نمايانگر يک قضية جدي يا مسألة حادي باشد که بايد آن را با يک تئوري که به خوبي تنظيم و تدوين شده آزمود. در اين تئوري مجموعهاي از موضوعها به صورتي روشن مشخص شده و شرايطي که اين موضوعات در صورت وجود آنها صحت دارند (يا باور بر اين است که صحت دارند) نيز تعيين گرديده است. بايد يک تحقيق موردي وجود داشته باشد تا بتوان يک تئوري را تأييد کرد، با آن مقابله نمود، يا آن را بسط و گسترش داد و براي آزمودن آن تئوري نيز بايد همة شرايط فراهم باشد؛ از اين رو براي تعيين اين که موضوعهايي يک تئوري ذيربط هستند يا خير بايد از يک تحقيق موردي استفاده کرد و يک تحقيق تکموردي ميتواند در آگاهي بخشيدن و ساخت و ارائة تئوري نقش بسيار مهمي را ايفا کند.
منطق يا دليل دوم براي تحقيق تکموردي مربوط به جاهايي است که نشاندهندة يک حالت منحصر به فرد يا يک وضع نادر است و سومين دليل اساسي براي تحقيق تکموردي حالتي است که پژوهشگر يک پديدة موجود در طبيعت را کشف ميکند؛ وضعي وجود دارد که يک پژوهشگر فرصت پيدا ميکند تا پديدهاي را مشاهده و تجزيه و تحليل نمايد که پيش از او در ديد پژوهشگران علمي قرار نميگرفت. بنابراين، زماني که ساير پژوهشگران با فرصتهاي مشابهي روبهرو شوند و بتوانند پديدهاي رايج را شناسايي و آن را به عموم معرفي کنند، يعني چيزي که پيش از آنها دانشمندان به آنها توجهي نکرده و به اصطلاح به آنها دسترسي نداشته باشند (يک چنين شرايطي) مؤيد اين است که تحقيق تکموردي مربوط به زمينههايي با ماهيت اکتشافي است.
يِن علاوه بر آنکه تحقيق چندموردي را نسبت به تحقيق تکموردي تحقيقي قويتر ميداند تأکيد ميکند تحقيق چند موردي نوعي نمونهگيري نيست، بلکه تکرار تحقيق است.
کاربرد روش نمونهگيري در تحقيق موردي جايگاهي ندارد. زيرا نمونهگيري يک روش آماري است در حاليکه در تحقيق موردي ما آنقدر با متغيرهاي بزرگ و عميقي سر و کار داريم که نميتوانيم در آن هيچ روشي آماري را اعمال کنيم و بعيد است که نمونهاي از يک يا چند مورد بتواند بازنمايي دقيقي را از همة موردهاي ديگر ممکن سازد. پس هرگز معنا ندارد که در تحقيق موردي بخواهيم يک نمونه را تأييد بر کلّ جامعهاش بدانيم؛ چه بسا در نمونههاي ديگرِ جامعه متغيرهاي ديگري دخيل باشند که چيزي خلاف دانش ما در آنها روي دهد. پس در تحقيق موردي اولين تعهد ما آن است که همان يک مورد را به درستي بفهميم. در ضمن ما منطقي نمييابيم که جمعيت را تقسيمبندي کرده و نمونههايي را از جمعيتهاي تقسيم شده بررسي کنيم که در آن موارد نيز بهتر است از روش مبتني بر تکرار تحقيق استفاده شود.
دو انيميشن انتخاب شده در اين تحقيق نيز هرگز نمونههايي از تمام انيميشنها نيستند و تنها ميتوانند تأييدي بر فرضيههايي که در ذهن داريم باشند. معلوم است که اين فرضيات هر چند هم توسط اين دو انيميشن تأييد شوند باز از اعتبار بسيار بالا و قابليت تعميم علمي برخوردار نيستند، زيرا اعتبار بالا بيشتر مبتني است بر زحمت محققان دلسوز ديگر و اينکه آنها نيز با تحقيقات مورديشان اين نظرات را تأييد يا تصحيح نمايند. البته من نيز سعي ميکنم از راههاي ديگري که براي افزايش اعتبار اين نوع تحقيق ذکر کردهاند حتماً بهره بگيرم.
از آنجا که نبايد از منطق نمونهگيري استفاده کرد، شخص پژوهشگر بايد چنين تصور کند که روي پديدة مورد نظر چندين بار تحقيق ميشود. تکرار يک تحقيق از نظر مقايسه همانند انجام دادن چندين تحقيق آزمايشي است. اگر يک نفر تنها به سه قضيه يا مورد تحقيق بسيار نادر، در علوم پزشکي و يا درمانگاه رواندرماني دسترسي داشته باشد، طرح مناسب براي اين تحقيق آن است که بتوان بر آن اساس براي هر يک از سه مورد يا سه تحقيق نتايج مشابهي را پيشبيني کرده و بدان وسيله مدارکي را به دست داد، که اين سه تحقيق در واقع بر اساس بروز يک نوع علامت بيماري انجام شدهاند. از اين سه تحقيق اگر نتايج مشابهي به دست آيد، به اصطلاح ميگويند که تحقيق تکرار ميشود.
منطق مربوط به تحقيق چند موردي بر همين اساس قرار دارد. قضيه يا مورد تحقيق بايد به صورت دقيق انتخاب شود تا اينکه يا الف؛ نتايج مشابهي را پيشبيني کند (که در آن صورت يک واقعيت تکرار ميشود که آن را “تکرار يا تأييد واقعيت” مينامند) يا ب؛ به دلايل قابل پيشبيني به نتايج متفاوتي بينجامد (که در آن صورت يک نظريه تأييد ميشود که آن را “تأييد تئوري” مينامند). بنابراين، توانايي فرد يا گروهي که بتواند 6 يا 10 تحقيق موردي (در درون يک طرح تحقيق چند موردي) انجام دهد، مشابه توانايي فرد يا گروهي است که ميتواند 6 يا 10 تحقيق تجربي روي موضوعات ذيربط انجام دهد. اگر تعداد اين تحقيقات بين 2 يا 3 باشد، يک واقعيت تأييد ميشود و اگر تعداد آنها بين 4 تا 6 باشد، ميتوان از دو الگوي متفاوت استفاده کرد و يک تئوري را تأييد نمود. اگر اين 6 تا 10 تحقيق طبق آنچه پيشبيني شده به نتيجه رسيدند در آن صورت مجموعه موضوعهاي نخستين تأييد خواهند شد. اگر به نتيجة مخالف رسيدند يا نتيجة معکوس به بار آوردند بايد در موضوعهاي نخستين تجديد نظر و آنها را با مجموعة جديدي از قضايا مجدداً آزمايش نمايند. باز هم اين روش مشابه همان شيوهاي است که دانشمندان در رابطه با دستاوردهاي متضاد تجربي به کار ميبرند.
يک گام مهم در اجراي روش مبتني بر تکرار تحقيق ارائة يک چارچوب نظري (تئوريک) غني است. اين چارچوب بايد بتواند شرايطي را که امکان دارد يک پديدة خاص را شناسايي کرد، مشخص نمايد (تأييد واقعيت) و نيز بايد شرايطي را مشخص کند که نميتوان به آن پديده دست يافت (تکرار يا تأييد يک تئوري). اين چارچوب تئوريک بعداً به صورت محملي در ميآيد که ميتوان آن را به قضاياي جديد تعميم داد و باز هم همان نقشي را ايفا ميکند که در طرحهاي آزمايشهاي متقاطع ايفا مينمايد و باز اينکه، همانگونه که در علوم آزمايشي مرسوم است، اگر تعدادي از تحقيقات تجربي نتوانند به نتايج پيشبيني شده بينجامند بايد تئوري را اصلاح کرد و آن را مورد تجديد نظر قرار داد.
خلاصه استفاده از طرح تحقيق چند موردي مستلزم اجراي تکرار تحقيق است و نه نمونهگيري. پژوهشگر بايد مورد يا موضوع تحقيق (قضيه) را به دقت انتخاب کند. اين قضايا بايد با روشي مشابه چندين تحقيق آزمايشي (يا آزمايش چندگانه) به اجرا در آيند که به نتايجي مشابه ميانجامند (تأييد يک واقعيت) يا به نتايج مخالف ميانجامند که آن را تأييد يک تئوري مينامند و اين نتايج بايد همان چيزها (يا بر عکس چيزهايي) باشند که در آغاز تحقيق پيشبيني شدهاند.97
3-1-3-1. مزاياي بهرهگيري از روش موردي
از مزاياي اين روش ميتوان به امکان تمرکز و تحليل عميق از موارد تعيين شده اشاره کرد و در زماني که با يک سوال پژوهشي، معما يا نياز به درک کلي يک پديده روبهرو هستيم و احساس ميکنيم که با مطالعة يک مورد خاص، ميتوان دربارة آن سوال پژوهشي به آگاهي بيشتري دست يافت، بهرهگيري از اين روش بهترين انتخاب ميباشد.98
همچنين به نظر ميرسد هنگامي که شرايط تحقيق موردي موجود باشد، روش مناسبي براي تحقيقات دانشجويي نيز خواهد بود؛ زيرا به عنوان مثال در تحقيق موردي در تجزيه و تحليلهاي مبتني بر جزءنگري (يعني واحدي کوچکتر از کل تحقيق يا قضيه در نظر گرفته ميشود که بدان منظور در مقطع مشخصي دادهها جمعآوري ميگردند) ميتوان تقريباً از همة روشهاي تحليلي رايج در علوم اجتماعي استفاده کرد و هر روشي که مورد استفاده قرار گيرد ذيربط خواهد بود.99
3-1-3-2. معايب بهرهگيري از روش موردي
عمده عيبهايي که براي تحقيقات موردي شمردهاند اين است که نميتوان نظريه را به صورت علمي تعميم داد و اينکه احتمال يکسونگري و تعصب محقق در آن بسيار زياد است. راهحلهايي جهت رفع اين معايب ذکر شده است و به مخاطبان اطمينان ميدهم نويسنده علاوه بر آنکه مدام با شک به گفتههاي خود مينگرد سعي خواهد کرد با بهرهگيري از آن راهحلها اعتبار مطالب را افزايش دهد.
حال که صحبت از مخاطبان اين متن پيش ميآيد، بهتر است قبل از ارائة آن راهحلها کمي به مخاطبان بينديشيم و معين کنيم دقيقاً مخاطب اين مطالب چه عزيزاني هستند و قصد تأثيرگذاري بر افکار چه عزيزاني را داريم.
3-1-3-2-1. مخاطبان
حقيقت آشکار اين است که همه نويسندگان براي نوعي مخاطب دست به قلم ميشوند و به طور کلي بايد گفت نحوه ارائه يافتهها بستگي به مخاطبي دارد که گزارش در صدد برقراري ارتباط با اوست. تيرني (1995) چهار نوع مخاطب بالقوه را معرفي کرده است: همکاران، کساني که مصاحبه و مشاهده در مورد آنها انجام شده، خط مشيگذاران و عموم جامعه.100
يِن معتقد است در بيشتر گزارشهاي تحقيقي، مثل تحقيق آزمايشي، اصولاً مخاطب درجه دومي وجود ندارد، زيرا به ندرت امکان دارد که نتايج آزمايشي را که در آزمايشگاه به دست ميآورند به افراد غير متخصص بدهند، ولي در تحقيقات موردي معمولاً امکان ارائه گزارش براي مخاطبان درجة دوم نيز وجود دارد.101
مخاطبان مورد نظر اين تحقيق عبارتند از:
1. محققان و دانشجويان: مخاطبان اصلي اين تحقيق
