
ت جهانی سالانه متجاوز از دویست هزار زن در دنیا به لحاظ اقدام به سقطهاي غیرقانونی جان خود را از دست ميدهند و تقریباً در هر سال 31-26 میلیون سقط قانونی و حدود 22-10 میلیون سقط غیرقانونی در جهان انجام ميشود. (جاناتان برک، 1380،ص146).البته این استدلال مصادره به مطلوب است زیرا نمی توان برای جلوگیری ازآثار سواستفاده این عمل مجرمانه،آن عمل را مباح کرد بلکه راه حل این است که زمینه وقوع جرم را با تدابیری کاهش داد،برای مثال برخورد شدید با متخلفان.
1-2-1-3- جلوگیری افزایش جمعیت
افزایش جمعیت که امروزه به نام انفجار جمعیت از آن نام برده ميشود، از دلایلی است که پیروان نظریه ی آزادی سقط جنین در توجیه عقاید خویش بدان استناد ميکند. به عقیده ی آنان، معظلات و عوارض فراوان اجتماعی و اقتصادی ناشی از توسعه بی رویه ی جمعیت، برای دولتها چارهاي جز کنترل موالید که قاطعترین روش آن سقط جنین است باقی نمی گذارد. (محقق داماد، 1385،ص132) حتی برخی زمزمهی لزوم تجدید نظر و بازبینی در سوگند نامه ی بقراط را سر داده، مدعی شدهاند اگر بقراط نیز در زمان حیات خود انفجار جمعیت و عوارض آن از جمله فساد و اعتیاد و آوارگی و بی سامانی مردمان را مشاهده ميکرد شاید نه تنها تحدید موالید، بلکه سقط جنین را برای نجات بشریت ضروری و لازم ميدانست. (ماه وان، 1372،صص1.2) علاوه بر آن دگرگونیها و تحولات جهان امروزی در مقایسه با زمانهای گذشته، اندیشههاي نو و متناسب با مقتضیات را ميطلبد. (ماه وان، 1372،همان)این استدلال نیز جای اشکال دارد چون راههای بهتری برای کنترل جمعیت وجود دارد که مهمترین آن آموزش و ترویج فرهنگی است نه سقط جنین!.
1-2-1-4- حق انتخاب زن
از جمله دلایلی که پیروان آزادی سقط جنین برای اثبات عقیده خود به آن تمسک کردهاند ، حق انتخاب زن است. به عقیده ی ایشان امروزه به دنبال تحول و دگرگونی جوامع بشری، حقوقی برای زن شناخته شده که از آن جمله ميتوان از حق اختصاصی وی برای نگهداری یا سقط جنین از آن رو که بخشی از بدن او بوده جدا از پیکر او نیست، اشاره کرد. (حسینی نژاد، 1384،ص67)
لذا هیچ کس حتی جامعه حق تحمیل بارداری به زن را ندارد. طرفداران آزادی سقط دراین رابطه تا بدانجا پیش رفتهاند که رد تصمیم گیری زن در این خصوص را رد انسانیت و بشریت او دانسته اند.
جودیت تامسون از پیروان تئوری فوق در توجیه اخلاقی این حق مثالی ميزند. وی ميگوید: فرض کنید برای عمل جراحی در بیمارستان بستری شده اید وقتی بیدار شدید ميبینید شما رابه یک ویولونیست متصل کردهاند و خون از طریق لوله هایی به کبد شما وارد و خارج ميشود و از کلیههاي شما بر خلاف میلتان برای زنده نگه داشتن فرد مزبور استفاده شده است. وی در ادامه ميگوید: درست است که ویولونیست حق حیات را دارد اما حال این حق را ندارد که شما را ملزم نماید تا اجازه ی استفاده از کلیههاي خود را به او بدهید. تامسون آنگاه استدلال ميکند که به همین ترتیب اگر چه جنین حق حیات دارد اما جامعه نمی تواند زن باردار را مجبور کند تا برخلاف میلش به جنین متصل بماند و به مدت نه ماه بدنش را به عنوان محفظهی پرورش جنین به کار برد. از دید تامسون واضح ترین مثال، تجاوز است که در نتیجه، علی رغم تمایل زن به بارداری، ممکن است لقاح صورت پذیرد در این صورت جنین فرد متجاوز حقی نسبت به استفاده از بدن زن ندارد. به عبارت دیگر همانطور که پارهاي دیگر ا ز مدافعین سقط جنین ناشی از تجاوز استدلال کردهاند حق مادر درترجیح عشق ورزیدن به فرزندی ناشی از بارداری مشروع، نسبت به فرزندی که از رابطهی ناخواسته و تجاوز کارانه به وجود ميآید،مجوزی برای انتخاب سقط جنین به شمار ميآید.
1-2-2- تئوری ممنوعیت مطلق
با توجه به این تفسیر از شأن و جایگاه جنین ونیز این اصل اخلاقی که کشتن انسان بی گناه همواره نادرست است، کلیسای کاتولیک رم از همان آغاز هر گونه اقدام مستقیم برای سقط جنین را منع و نکوهش کرده است. حتی گفتهاند یکی از عوامل جدایی و تمایز مسیحیان اولیه از کافرکیشان، مسئله ی سقط جنین و طفل کشی بوده است، چرا که مسیحیان برخلاف کافران، به شدت با سقط جنین و طفل کشی مخالف بودند.
نخستین منع صریح سقط جنین را در دیداخه ميتوان سراغ گرفت. این کتاب راهنمای تعالیم مسیحی در اواخر سده ی نخست میلادی یا اوایل قرن دوم نوشته شده است. در بخش نخست این کتاب «دو طریق زندگی و مرگ» باهم مقایسه ميشوند. یکی از احکامی که نشانه ی «طریق زندگی» برای مسیحیان است، این حکم است: «کودک را باسقط کردن نکش و باعث هلاکت نوزاد نیز نشو» دریکی از اسناد قدیمی مسیحی آمده است: خداوند، که مالک زندگی است، وظیفه ی شکوهمند حفظ زندگی را به آدمیان وانهاده است. آدمیان باید این وظیفه را به شیوهاي شایسته به انجام رسانند. باید از لحظه بارداری با کمال دقت از زندگی صیانت کرد:سقط جنین و طفل کشی گناهانی نفرت انگیزند.(جمعی از نویسندگان،1385،صص 300)
ترتولیان، یکی از الهی دانان قدیم مسیحی، جنین را از لحظه انعقاد نطفه انسان کامل میداند. به اعتقاد وی، سقط جنین فقط آنگاه مجاز است که برای نجات جان مادر ضروری باشد. آگوستین، دیگر عالم بزرگ مسیحی، بین جنینی که روح در آن دمیده شده و جنین بی روح تفکیک قائل است. وی گرچه سقط این هر دو دسته را منع و نکوهش ميکند، این عمل را فقط در صورت دمیده شدن روح در جسم داخل رحم مادر، سقط جنین تلقی ميکند(جمعی از نویسندگان،1385،ص303) در قرن سیزدهم میلادی، توماس اکوئیناس، بزرگ ترین الهی دان مسیحیت در قرون وسطا، به تبع ارسطو قائل به این شد که در پسران در حدود روز چهلم پس از بارداری و در دختران در حدود روز هشتادم، یا به نقلی روز نودم، روح دمیده ميشود. اندیشه اکوئیناس و آگوستین باعث شد که در شدت یا خفیف بودن قبح سقط جنین، بسته به اینکه جنین در چه مرحلهاي باشد، تمایز گذاشته شود.با این همه، این تفکر را کلیسای کاتولیک رم رسماً در قرن نوزدهم کنار نهاد. در سال 1869 پاپ پیوس نهم اعلام کرد که مجازات طرد برای سقط جنین در هر مرحلهاي که باشد اعمال ميشود. در سال 1917 مجموعه قانون شرعی جدید مقرر کرد که همه جنینهاي سقط شده باید غسل تعمید شوند، و این امر آشکارا بیان ميکند که جنین متولد شده از لحظه انعقاد نطفه انسانی کامل است. این دیدگاه را شورای واتیکانی دوم و پاپ پل ششم نیز تأیید و بر آن تأکید کردند. (جمعی از نویسندگان، 1385،ص336)
1-2-2-1-دلایل طرفداران ممنوعیت مطلق
قدمت این تئوری به دوران باستان برمی گردد. در یونان (گودرزی، 1372،ص35) و روم قدیم (حکمت، 1366،ص27)، سقط جنین اصولاً عملی مذموم و گناه محسوب شده و مجازات سنگین برای مرتکب آن در برداشت. منع اخلاقی از بین بردن جنین و لزوم حمایت از آن در سوگند نامههاي پزشکی آن زمان از جمله سوگندنامه «بقراط» (ساکت، 1372،ص67) و «عساف» (اعتمادیان،1367،ص145) به خوبی نمایان است.
در هر حال، طرفداران تئوری فوق، مطلقاً مخالف سقط جنین بوده و تحت هیچ شرایطی آن را مجاز نمیدانند. این گروه که عمدتاً از پیروان مکتب اصالت وظیفه هستند، معتقدند یک تکلیف و وظیفه ی مطلق نسبت به جنین وجود دارد و آن تحریم قطعی و بدون استثنا سقط جنین است. (سوهانیان، 1389،ص25)
پیروان نظریه ی ممنوعیت مطلق سقط جنین در زمینه ی اثبات دیدگاه خویش دلایلی را ارائه کردهاند که اهم آن به این شرح است:
الف: قداست حیات
برخی از مخالفان سقط جنین مفهوم فوق را پایه ی استدلال نظریه ی خود قرار داده اند. این گروه که بیشتر از محافل مذهبی و بعضاً پزشکی (دامادی، بی تا) هستند معتقدند : حیات یک موهبت الهی است و کسی حق ندارد آن را سلب نماید. براین اساس، حیات دارای قداستی است که لزوم حفاظت مطلق از آن را توجیه ميکند. (چودین، 1373،ص196)
در همین رابطه فتوای قاطع کلیسای کاتولیک نسبت به حرمت سقط جنین و حتی هر گونه تلقیح مصنوعی و پروردن تخمک در آزمایشگاه (کاتوزیان، 1369،ص324) مبنی بر ممنوعیت مطلق دخل و تصرف در قدرت تناسلی و روند طبیعی انتقال حیات و نتیجه ی نهایی آن (جنین) قابل ذکر است.
ب: حق حیات داشتن جنین به عنوان یک انسان
یکی از دلایلی که طرفداران ممنوعیت سقط به آن استناد ميکنند، پذیرش انسان به عنوان یک نفس یا فرد است که مانند سایر افراد از حقوقی که اهم آن حیات و زنده به دنیا آمدن است باید برخوردار باشد. به عقیده ی اینان جنین از زمان لقاح شخصیتی انسانی و موجودی زنده و فعال محسوب شده ، از این جهت شایسته ی حفظ و نگهداری است. (استیرو، 1372،ص189)
ج: برابر بودن حق زندگی
بنابر استدلال فوق، هر انسان زندهاي از نظر داشتن حق زندگی با انسان دیگر برابر است و جنین نیز به عنوان یک انسان از این اصل مستثنی نیست، لذا هیچ کس حتی والدین حق از بین بردن و به قتل رساندن این انسان بی گناه و مظلوم را ندارند.
د: حق انتخاب جنین
به موجب این دیدگاه ، اگر نطفه ی منعقده یا جنین را به عنوان یک شخص بپذیریم و قائل به فرد یا نفس بودن آن باشیم، باید قائل به حق انتخاب او در زنده و سالم متولد شدن نیز باشیم. اقدام به ختم حاملگی بدون در نظر گرفتن این حق، در واقع ارزش ندادن به شخصیت انسانی اوست.
به عقیده ی مخالفین سقط جنین، نطفه از لحظه ی انعقاد روندی تکاملی را آغاز ميکند که بخشی از آن در زهدان و بخش دیگر بیرون از آن است. گرچه جنین قسمتی از تکامل خود را درون مادر و وابسته به او ميگذراند، اما موجودی است غیر از مادر و مانند ناخن و مو از آن مادر و در مالکیت او نیست که به دلخواه و یا براساس مصالح قیچی شود.
وابستگی جنین به وجود مادر در دوران جنینی به معنی نفی موجودیت او نیست، همچنانکه بعداز تولد نیز در عین استقلال وجودی وابسته به مادر و پدر و محیط است. پس چگونه ميشود که کسی به دلخواه انسانی وابسته به خود را به هر دلیلی که بتوان اندیشید از میان بر دارد.
با توجه به این استدلال، مخالفین سقط جنین هرگونه تصمیمی را که منافات با حق حیات جنین داشته باشد، نوعی تبعیض بین آحاد بشری و بی اعتنایی به حق انتخاب جنین دانسته اند.
ه: رعایت اصل عدالت و احسان
به موجب این اصل هر تلاشی جهت وارد ساختن صدمه به جنین، هر چند با هدفی نیکوکارانه انجام شود، اصول عدم بزهکاری و عدالت را نقض نموده تعدی محسوب ميشود. برخی از مخالفین سقط جنین ضمن استدلال فوق با تکیه بر اصول اخلاقی، از بین بردن جنین را مطلقاً ممنوع دانسته تحت هیچ شرایطی ختم بارداری را مجاز نمی شمارند. به عقیده ی این گروه، پایان دادن به بارداری به بهای از بین بردن جنین حتی به عنوان روشی برای نجات فردی دیگر، اقدامی مذموم و ناپسند و ظلم به موجود تولد نایافته تلقی ميشود.
براساس این دیدگاه در مواردی چون تجاوز به عنف و روابط نامشروع جنسی، زن حق دارد تا کمکهای فوری پزشکی را دریافت کند اما این اقدام تا آنجا تجویز ميگردد که به منظور جلوگیری از بارداری و صرفاً عاملی بازدارنده از لقاح باشد نه به عنوان عاملی جهت از بین بردن نطفه ی منعقد شده، زیرا به جبران اشتباه و گناه دیگران، از بین بردن موجودی بی گناه خود عین ظلم و بزهکاری و برخلاف عدل و احسان است.
و: سقط جنین، تجاوزی در حق جامعه
مخالفین سقط جنین، علاوه بر دلایل پیشین، ختم بارداری و از بین بردن جنین را علاوه بر معضلی خانوادگی، جنایتی در حق جامعه تلقی کرده اقدام به آن را به هیچ وجه جایز نمی دانند.
براساس این نگرش که قویاً توسط این گروه تأیید و حمایت ميشود، والدین تاقبل از لقاح ميتوانند از داشتن فرزند جلوگیری کنند، ولی پس از آن که نطفه منعقد گردید حق ساقط کردن آن را ندارند. زیرا جنین موجودی زنده و مستقل و مانند سایر افراد جامعه است و از بین بردن آن جنایتی در حق جامعه محسوب ميشود. (اشرفی، 1367،ص143) جنایتی که از آن به آدم کشی و قتل عمد تعبیر شده است. (سوهانیان، 1389،ص27)
1-2-2-2- آثار ممنوعیت مطلق سقط جنین
براساس آمار ارائه شده توسط سازمان جهانی بهداشت در سال 1990 شصت و یک هزار فقره مرگ مادران باردار به واسطه سقط جنین ناسالم بوده است. براساس آمار ارائه
