
اينکه راهحل مسئله اعراب و اسرائيل در رعايت قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد نهفته است، و لذا نميتوانستند آن را رد کنند.
2- 1- 3- 2. حضور سوريه در لبنان
طي بيست و هشت سال که از مداخلة نظامي سوريه در لبنان براي جلوگيري از خونريزي در جنگهاي داخلي در آن کشور ميگذرد، سوريه با مهارت ديپلماتيک موفق به حفظ نيروهاي نظامي خود در لبنان گرديد، نيروهايي که شمار آنها اينک بالغ بر 20،000 نفر گرديده است و در اين راستا موافقت ضمني آمريکا را نيز جلب کرده بود. طي سالهاي مزبور، سوريه براي تضمين حضور خويش در لبنان سه بار با اعمال نفوذ به تغيير قانون اساسي لبنان پرداخت. منتقدين سوريه معتقدند که اين کشور از اجراي تعهدات خود براي ترک لبنان به موجب توافقهاي قاهره – رياض در اکتبر 1976، اعلامية فاس در سپتامبر 1982 و بالاخره توافق طائف در اکتبر 1989 براي انتقال سربازان سوريه از بيروت به درة بقاع ظرف دو سال طفره رفته است. علاوه بر اين، گفته ميشود سوريه سلطة خود را بر لبنان از طريق يک سلسله توافقهاي دو جانبه که مهمترين آنها ”معاهدة برادري، همکاري و هماهنگي“ و موافقتنامة ”امنيت و دفاع“ ميباشند که هر دو در سال 1991 به امضا رسيدهاند، تحکيم بخشيده است. در انتقاد به مداخلة سوريه در لبنان همچنين گفته ميشود که در واقع سوريه هيچگاه از زمان استقلال لبنان در سال 1943 از مداخله در امور اين کشور خودداري نکرده است و اين مداخلات به دهههاي قبل از اواسط دهة 1970 و شروع جنگ داخلي به لبنان برميگردد. سوريه از همان بدو استقلال لبنان نارضايتي خود را از طريق عدم برقراري روابط ديپلماتيک با اين کشور نشان داد و در توجيه چنين سياستي، با اشاره به وجود ”روابط برادرانه“ با لبنان بر نقش خود به عنوان ”قلب تپندة عربيسم“ در جهان عرب تأکيد کرده است!
از ديدگاه منتقدين سوريه، اهداف سوريه در لبنان طي 28 سال گذشته ابعاد گستردهاي يافته است و موارد زير را در بر ميگيرد:
– سوريه به اين نتيجه رسيده است که براي حفظ امنيت و بقاي خود بايد لبنان را تحت سلطه و نفوذ مستقيم خويش داشته باشد. در اين زمينه استراتژيستهاي سوريه ظاهراً به لبنان به عنوان کشور حائل در برابر اسرائيل مينگرند و در اين خصوص درة بقاع براي مقاومت در برابر حملات احتمالي نيروي زميني اسرائيل از جناح غربي سوريه از اهميت خاصي برخوردار ميباشد. علاوه بر اين، سوريه ميتواند بنابر مصالح خويش در هر زمان بدون آنکه بهانهاي به اسرائيل براي اقدام بر عليه خود بدهد. بر فشار بر اسرائيل از طريق لبنان بيفزايد.
– در لبنان در زمينة سياست خارجي هيچ تصميمي بدون موافقت سوريه گرفته نميشود. اين امر به ويژه در ارتباط با ممنوعيت مذاکره لبنان با اسرائيل مصداق دارد. علاوه بر اين، سلطة سوريه بر لبنان به اين کشور موقعيت ويژهاي ميدهد تا از اين امتياز در روابط خود با ايالات متحده آمريکا و دريافت کمکهاي مالي از عربستان سعودي و ساير شيخنشينهاي خليج فارس و همچنين تحکيم روابط با جمهوري اسلامي ايران بهره گيرد.
– سوريه از بازار کار لبنان نيز به خوبي بهرهمند است و يک ميليون نفر نيروي کار سوري در لبنان سالانه حدود 3 ميليارد دلار عايد سوريه ميسازند. اين نيروي کار با توجه به جمعيت 8/3 ميليون نفري لبنان عامل قابل ملاحظه و تأثيرگذاري در کنار نيروهاي نظامي سوريه به شمار ميرود.
– سوريه از اختلافاتي که ميان گروههاي موجود در لبنان وجود دارد اعم از شيعه، سني، دروز و فلسطينيهاي پناهنده در جهت اعمال نفوذ بر رهبران آنها براي پيشبرد اهداف خويش سود ميبرد. در حدود 370 هزار فلسطيني پناهنده در لبنان که حدود ده درصد جمعيت اين کشور را تشکيل ميدهند نيز يکي ديگر از اهرمهاي قدرت سوريه محسوب ميگردند. همچنين سوريه از طريق رهبري جبهة امتناع فلسطين که در دمشق مستقر ميباشد بر فلسطينيهاي پناهنده و مبارز در لبنان نفوذ دارد.
3- 1- 3- 2. سياست آمريکا در قبال سوريه
هر چند که حضور سوريه در لبنان در تضاد با اصول اعلام شده در سياست خارجي آمريکا قرار داشته است، اما ظاهراً آمريکا با اين اميد که تفاهم با سوريه بتواند زمينهساز انعقاد معاهدة صلح ميان سوريه و اسرائيل گردد، تاکنون از ابراز مخالفت جدي با حضور سوريه در لبنان خودداري نموده بود و حتي در سال 1989 با تأييد توافق طائف آن را يک ”راهحل عربي“ براي مسئله لبنان تلقي کرد. به نظر ميرسد که تحولات بينالمللي و منطقهاي پس از 11 سپتامبر در تغيير رويکرد آمريکا نسبت به اين مسئله تأثيرگذار بوده است. در اين زمينه نکات زير حائز توجه ميباشند:
– در حالي که آمريکا در صحنة عراق با چالشهاي جدي، به ويژه از سوي نيروهاي مقاومت و معارض، روبرو است عبور تسليحات و نيروها از مرزهاي سوريه به عراق همچنان و عليرغم وعدههاي مقامات سوري ادامه پيدا کرده است. علاوه بر اين، سوريه از بازگرداندن 3 ميليارد دلار پولي که رژيم صدام به آن کشور انتقال داده بود به اين بهانه که بابت پرداخت بدهيهاي عراق صرف شده خودداري مينمايد. همچنين در سفر سال گذشته پاول وزير خارجه آمريکا، سوريه قول داده بود که دفاتر گروههاي فلسطيني تندرو را در دمشق تعطيل کند.
– تنش در روابط اسرائيل و سوريه در پي حملات شهادتطلبانه در فلسطين اشغالي افزايش يافته است. اسرائيل هر چند قبلاً علائمي مبني بر تمايل به بازگرداندن بلنديهاي جولان در مقابل صلح با سوريه از خود بروز داده بود، اما واکنش سردي نسبت به پيام عبدالحليم خدام، معاون رئيس جمهور سوريه از خود نشان داد. در اين پيام که از طريق ترکيه در فوريه 2004 ارسال شد آمده بود که ”سوريه آمادگي از سرگيري مذاکرات صلح را از جايي که متوقف شده دارد.“ همچنين شارون شروع مذاکرات را به قطع کمکهاي سوريه به گروههاي مبارز فلسطيني منوط کرد.
– در روابط سوريه واتحاديه اروپا نير تحول مهمي به چشم ميخورد. اتحادية اروپا براي امضاي موافقتنامة تجاري با سوريه که آخرين کشور در جمع کشورهاي حاشية مديترانه ميباشد که هنوز چنين موافقتنامهاي را به موجب کنفرانس بارسلون با اتحاديه اروپا امضا نکرده است، اين شرط را قائل گرديده که سوريه تسليحات کشتار جمعي خود را کنار بگذارد. به اين ترتيب، همکاري فرانسه با آمريکا در ارائه قطعنامهاي عليه سوريه ميتواند به منزلة همگرايي ميان مواضع اروپاييها به ويژه فرانسه تلقي شود که به مخالفت با آمريکا در جنگ با عراق برآمده بود.
– حرکت سوريه براي حمايت از تمديد مدت رياست جمهوري لحود در لبنان به زعم برخي از ناظران اقدام سنجيدهاي نبوده است زيرا اين امر موقعيتي را براي ابتکار آمريکا و فرانسه عليه سوريه فراهم ساخته است. برخي معتقدند سوريه براي پيگيري اهداف خود در لبنان و منطقه چارهاي جز تمديد دوره رياست جمهوري اميل لحود نداشته است. در اين ارتباط، مجله هفتگي الشراع لبنان با انتشار آماري که از هزار نفر از اقشار مختلف لبنان به دست آمده بود اعلام داشت که 65 درصد مردم با اصلاح قانون اساسي مخالف بوده و 74 درصد نيز خواهان رئيسجمهور جديدي بودهاند.
4- 1- 3- 2. واکنش سوريه
در پي صدور قطعنامه 1559 شوراي امنيت که در بند آخر آن از دبيرکل سازمان ملل متحد خواسته شده تا ظرف 30 روز گزارشي در مورد اجراي اين قطعنامه ارائه دهد، فشارها بر سوريه به شکل تهديد ضمني تحريمهاي اقتصادي فزوني يافته است. آمريکا که چند ماه قبل تحريمهايي را عليه سوريه برقرار نموده بود بلافاصله ويليام برنز معاون وزارت خارجه خود در امور خاور نزديک را به دمشق اعزام نمود. وي پس از ملاقات با بشاراسد رئيسجمهور سوريه اظهار داشت که زمان خروج سوريه از لبنان فرا رسيده است. وي گفت سوريه بايد به مداخله در امور داخلي لبنان خاتمه دهد و نيروهاي خود را از لبنان خارج سازد و به نيروهاي مسلح لبنان اجازه دهد تا اقتدار خود را در سرتاسر لبنان برقرار سازند. نامبرده افزود که واشنگتن به صلح اعراب و اسرائيل متعهد است، سوريه بايد با عمليات ”تروريستي“ عليه اسرائيل مبارزه کند!
ظاهراً در مذاکرات دو ساعتة نمايندة آمريکا با رئيسجمهور سوريه، بشاراسد به نامبرده خاطر نشان ساخته است که صلح با اسرائيل يک هدف راهبردي است و وي آماده است مذاکرات را هر زمان و بدون شرط قبلي آغاز کند. همچنين گزارش شده است که بشاراسد در خواست اصلي سوريه را عقبنشيني اسرائيل به مرزهاي قبل از جنگ شش روزه 1967 ذکر نموده و صحبتي در مورد ضرورت از سرگيري مذاکرات دو جانبه سوريه و اسرائيل از جايي که در سال 2000 قطع شده بود نکرده است. نکته قابل ملاحظة ديگر اين است که وي پيشرفت در مذاکرات صلح با سوريه را با حل مسئله فلسطين مرتبط نساخته است.
در واکنش نسبت به تمايل سوريه براي از سرگيري مذاکرات صلح، محافل اسرائيلي با ابراز بدبيني نسبت به اهداف بشار اسد آن را اقدامي در جهت تحتتأثير قراردادن آمريکاييها تلقي کردهاند. هارون فرکاش زيوي رئيس بخش اطلاعات نظامي اسرائيل در اين مورد گفته است که با توجه به شرايط موجود در عراق و ظهور مراکز قدرت منطقهاي در ايران و ترکيه وي ترديد دارد که سوريه از حمايت از گروههاي مبارز فلسطيني دست بردارد. از سوي ديگر، شارون که در حال حاضر تحت فشار افکار عمومي در اسرائيل براي برنامة خود جهت خروج از غزه و بخشي از کرانة غربي رود اردن قرار دارد، از لحاظ شرايط داخلي خود را در شرايط مناسبي براي خروج از بلنديهاي جولان نميبيند. علاوه بر اين، وي انگيزهاي قوي مانند گذشته براي دادن امتياز به سوريه ندارد، زيرا سوريه از يک طرف در معرض فشارهاي فزايندهاي براي خروج از لبنان قرار دارد و از سوي ديگر مانند چهار سال قبل و زمان حافظ اسد در موقعيتي نيست که بتواند به نمايندگي از اعراب صلح جامع و فراگيري را براي اسرائيل به ارمغان بياورد.63
با روي کار آمدن بشار و ترور رفيق حريري روابط دو کشور وارد فاز جديدي شد که موجبات خروج سوريه از لبنان را فراهم کرد. اينک سوريه ميکوشد تا از طريق حزبهاي وابسته به سوريه مانند امل و گروه 8 مارس نفوذ خود در اين کشور را همچنان نگاه دارد. در مقابل نيروهاي وابسته به غرب و همچنين ايالات متحده و اسرائيل تلاش ميکنند تا نفوذ سوريه درلبنان را به حداقل برسانند.
بشاراسد، اندکي پس از صدور قطعنامه 1701 و پايان جنگ بين حزبا… و اسرائيل، در مصاحبهاي با خيالي و توهّمانگيز خواندن طرح خاورميانه جديد آمريکا، آن طرح را پس از موفقيت حزبا… ناکام و شکست خورده ناميد. وي با اشاره مکرّر به موفقيت حزبا… در جنگ اخير و با انتقاد از رهبران منطقه، به اسرائيل گوشزد کرد که نسل آينده عرب راهي براي شکست اسرائيل خواهد يافت. اين مواضع بشاراسد که تنها چند روز پس از پايان درگيريها در جمع اتحاديه روزنامهنگاران سوريه در دمشق ايراد شد، مبين آن بود که سوريه پس از تحمّل سالها فشار از جانب ايالات متحده و از دست دادن موقعيت و نفوذ خود در ساختار سياسي لبنان و متعاقب آن خروج نيروهايش از خاک لبنان يعني حيات خلوت دمشق، از شرايط جديد احساس شادماني ميکند. تا قبل از تحولات اخير، سوريه در حالتي کاملاً انفعالي قرار داشت و ايالات متحده با استفاده از قطعنامههاي شوراي امنيت دامنه تهديدها و فشارها را بر سوريه افزايش ميداد. پس چنين به نظر ميرسيد که سوريه با درک شرايط جديد به دنبال استفاده از فرصت به وجود آمده براي احياي نقش و نفوذ خود در لبنان باشد.
مصاحبه چندي قبل بشاراسد با بيبيسي شامل نکاتي بود که از آن ميتوان راهکارهاي جديد دمشق را براي نقشآفريني بيشتر در منطقه استنتاج کرد. بشاراسد با تأکيد به عدم صلاحيت آمريکا به عنوان داوري بيطرف در مناقشه خاورميانه، براي نخستين بار پس از جنگ از احياي مذاکرات با اسرائيل سخن گفت و در پاسخ به سؤالي در اين مورد چنين اظهار داشت: ”سوريه و اسرائيل ميتوانند با پذيرش حق حيات يکديگر، در صلح و امنيت در کنار هم زندگي کنند“.64 اسد با سپر بلا خواندن سوريه، از مواضع آمريکا در متهم کردن دمشق به حمايت از تروريسم و مداخله در مسائل
