
پاتولوژيک ديابت در اثر تغييرات سيستم عروقي به دو صورت ممکن است درگيري عروق کوچک (ميکروواسکولار) تغييرات در شبکيه، ملتحمه، پانکراس، نفرون، درگيري عروق بزرگ (ماکروواسکولار) مانند آترو اسکلروز عروق کرونر و عروق مغز و اندام تحتاني، انفارکتوس حاد يوکارد و نارسائي احتقاني قلب، اختلالات عمل اتونوم (خودکار) قلب (واتکينز، 1377).
پيشگيري از ديابت:
1-رژيم غذايي مناسب 2- فعاليت بدني منظم، انجام ورزش غلظت انسولين خون را کاهش و حساسيت به انسولين را افزايش ميدهد. ورزش سبب افزايش تعداد گيرندههاي انسولين غشاي خارجي سلولها شده، و در نتيجه گلوکز بيشتري به داخل سلول راه مي يابد. فعاليت بدني دوز مصرف داروهاي خوراکي را نيز کاهش ميدهد.
براي اجتناب از عوارض شايع پس از ورزش دو راه وجود دارد: الف) قبل از ورزش و فعاليت غير معمول انسولين کمتري تزريق شود 2) قبل يا همزمان با ورزش مواد کربوهيدرات دار بيشتري شود. ورزشهايي که در آن امکان ضربههاي شديد، جراحت سطحي و عمقي و شکستگي استخوان وجود دارد، در اين افراد توصيه نميشود (گوردن، 1387).
موارد منع ورزش:
ابتلا به رتينوپاتي پيشرونده
قند خون بيش از (300) ميلي گرم در دسي ليتر
وجود کاهش فشار خون وضعيتي
رژيم غذايي بايد طوري باشد که نياز فرد را در شرايط معمول و يا خاص مثل حاملگي و استرس فراهم نمايد. رژيم غذايي روزانه بايد به ميزان 500-250 کيلوکالري کاهش يايد و در آن 60-50% از کربوهيدرات 15-10% پروتئين از دو نوع گياهي و حيواني و 30-20 % چربي (3/1 چربي اشباع شده، 3/1 اسيد چرب با يک باند مضاعف) باشد.
اين اسيد چرب بيشتر روغن کبد ماهي، روغن آفتابگردان و مغزها (گردو، بادام، فندوق، پسته، تخمه) فيبرهاي غذايي از انواع محلول و نامحلول ميباشد (گوردن، 1387).
2-1-1-14- درمان ديابت
انسولين به دو صورت خوراکي و تزريقي موجود ميباشد، داروهاي تزريقي به صورت انسولينو در دو نوع کوتاه اثر (رگولار) وطولاني اثر ميباشند، که معمولا در دو نوبت روز تزريق ميشود. و دوز لازم هر فرد 3/1 قبل از صبحانه و 3/2 قبل از شام در محلهاي به ترتيب ناف، ناحيه بازو و ران به صورت چرخشي تزريق ميشود.
آمپولهاي انسولين که به طور دائم مصرف ميشوند نياز به نگهداري در يخچال ندارد اما بقيه آمپولها بايد در يخچال نگهداري شوند.
هر سر سوزن انسولين اگر آلوده نشود ميتوان 8-7 بار استفاده کرد.
تزريق بايد در بافت زير جلد با زوايه 45 درجه انجام شود.
نبايد از آمپولهايي استفاده کرد که محتويات آن به جدار شيشه چسبيده باشد و يا تا حدي بي رنگ شده باشد.
در صورت وجود کريستال و يا يخ زدگي نيز نبايد استفاده شود.
انسولين کريستال در هنگام مصرف بايد حتماً صاف و بي رنگ باشد (واتکينز، 1377).
افسردگي87:
افسردگي عبارت است از احساس غم، دل سردي و يا نااميدي که فردي حداقل به مدت دو هفته در اغلب روزها و در اغلب ساعات روز به علاوه علائم همراه، داشته باشد. افسردگي يکي از مسائل و مشکلات مهم بهداشت جامعه ميباشد. اختلالات افسردگي با کارکرد اجتماعي و شخصي تداخل ميکند و بيماران افسرده، کساني هستند که ذهن، رفتار، جسم و خلق آنان تحت تاثير قرار گرفته است. افراد افسرده ممکن است که توانايي انجام فعاليتها و مسئوليتهاي معمول و عادي شغلي را از دست بدهند (کريمي، 1381).
براي افسردگي حقيقي، علت واحد و مشخص را نميتوان مطرح کرد. بعضي از عوامل زيست شناختي نظير بيماريهاي جسمي، اختلالات هورموني و نيز مصرف برخي داروها ميتوانند نقش داشته باشند. عوامل افزايش دهنده خطر براي بروز افسردگي عصبانيت يا احساس ديگري که ابراز نشده باشد، داشتن شخصيتي وسواسي، جدي يا شديداً وابسته، سابقهي خانوادگي افسردگي، وابستگي به الکل، شکست در ازدواج، شغل و يا روابط با ديگران، مرگ يکي از نزديکان که براي فرد مهم باشد، انجام برخي از اعمال جراحي نظير برداشت پستان به خاطر سرطان، زناني که دچار يائسگي ميشوند، مصرف برخي داروها، نظير رزيپن و داروهاي مسدود کننده گيرنده بتا آدرنرژيک (مانند: پروپرانولول، آتنولول) و داروهاي آرام بخش و خواب آورهمچنين برخي از بيماريهاي سيستميک مزمن، نظير ديابت، سرطان لوزالعمده و اختلالات هورموني ميباشد (معتمدي، 1376).
مهمترين عارضهاي که فرد را تهديد ميکند، خطر اقدام به خودکشي در فرد افسرده است که علائم هشدار دهنده آن عبارتند از: گوشه گيري از خانواده و دوستان، به زبان آوردن اينکه مي خواهد همه چيز را تمام کند، اقدام به نوشتن وصيت نامه و نيز خوشحالي ناگهاني پس از احساس نااميدي طولاني مدت (معتمدي، 1376).
افسردگي حالت رواني است که مشخصه آن احساس غمگيني، تنهايي، نااميدي، کاهش اعتماد به نفس، سرزنش خود، به همراه علائميشامل کندي روان حرکتي، کناره گيري از ارتباطات بين فردي و نشانههاي نباتي مانند بي خوابي و بي اشتهايي مشخص ميشود.
اين اصطلاح اشاره به نوع خلق فرد يا يک اختلال خلقي دارد (محسني فر و همکاران 1382).
نجفي (1379) ميگويد علائم کليدي افسردگي عبارتند از خلق افسرده و از دست دادن علاقه يا لذت، شايع ترين علامت در افسردگي، کندي روان حرکتي است. احساس غم، ياس، پوچي، و بي ارزشي، کاهش انرژي، اختلال خواب به خصوص از نوع بي خوابي در انتهاي شب ديده ميشود.
همچنين بيداريهاي مکرر شبانه، بي اشتهايي، کاهش وزن، اختلال قاعدگي، کاهش ميل و عملکرد جنسي، اضطراب، سوء مصرف الکل، شکايات جسمي، اشکال در تمرکز و اختلال در تفکر نيز از موارد مهميکه با افسردگي همراه هستند، ذکر شده است.
ساماني و جوکار (1386) ميگويند افسردگي حالتي است که در آن فرد، احساس ميکند کنترل بر محيط پيرامون خود ندارد. به عبارت ديگر افراد افسرده، احساس ميکنند که پيوسته در معرض خطر و تهديد قرار دارند و اميد کنترل وقايع در آنها بسيار کم است.
به نظر ميرسد دو عامل در بروز ميزان افسردگي در بيماران ديابتي مطرح باشد: اول درگيري با محدوديتها و فکر کردن زياد به وضعيت سلامتي؛ در اين رابطه گيلدر88 و همکارانش (1385) مطرح کردند: “براي شخص ديابتي مسائل روانشناختي و اجتماعي ممکن به دليل محدوديت رژيم غذايي و فعاليت و نياز به مراقبت دقيق از خود و احتمال عوارض جسمي جدي پيش آيد. ”
دوم کم بودن سطح آگاهي از اصول خود مراقبتي، شايد ترس ايجاد شده به دنبال ناآگاهي از محدوديتها و نحوه جلوگيري از عوارض در بالا بردن ميزان افسردگي اين بيماران نقش داشته باشد. در همين رابطه پالينکاس89 و همکاران (1991) مطرح کردند: “ترس از آينده، وحشت از وخيم شدن بيماري، مرگ يا ناتواني ممکن است آنقدر شديد باشدکه سبب ساز افسردگي در بيماران ديابتي گردد. ” (به نقل از، ساماني و جوکار 1386).
2-1-1-15- اهميت کنترل ديابت
اولين هدف درمان ديابت، برقراري بهبود مجدد بدن براي استفاده از کربوهيدرات است که در نتيجه آن، چربيها و پروتئينها به نحو طبيعي مصرف شوند. امروز متخصصين معتقدند که با تنظيم دقيق قند خون، احتمال بروز عوارض شديد و ناگهاني ديابت (واکنش انسولين و کتواسيدوز) به پايين ترين حد رسيده و يا حتي به کلي برطرف ميشود. اگر ديابت در طي هفتهها و ماهها درمان نشود، امکان دارد عوارض ميان مدت آن ظاهر شود. جواناني که به خوبي از ديابت شان مراقبت نميکنند، ممکن است خوب رشد نکنند. مراقبت ناکافي از ديابت در زنان باردار ميتواند باعث بروز اختلالات قبل يا هنگام تولد شود.
امروز شمار رو به افزايش تحقيقات و گزارشهاي علمي نشان ميدهد که تنظيم دقيق قند خون احتمال بروز عوارض بلندمدت نظير حملات قلبي، سکته، مشکلات کليوي و بينايي را کاهش دهد.
2-1-1-16- تأثير اندوه و افسردگي بر ديابت
ديابت شيرين، نابساماني متابوليسم و دستگاه عروقي است که به وسيله اختلالاتي در کنترل بدن بر گلوکز (قند)، ليپيد (چربي) و پروتئين تظاهر ميکند. اين بيماري ناشي از ترشح يا فعاليت مختل انسولين است. اين وضعيت در ضمن يک عارضه جانبي دراز مدت داروهاي آنتاگونيست سروتونين دوپامين است که براي درمان روان پريشي به کار ميرود. تاريخجه ارثي و خانوادگي در شروع ديابت مؤثر است. در عين حال آغاز ناگهاني آن اغلب مرتبط با استرس هيجاني است که تعادل هوموستاتيک (مربوط به خون) را در افراد آسيب پذير به اين بيماري مختل ميکند. عوامل روان شناختي که به نظر مهم ميرسد آنهايي است که باعث برانگيختن احساسات سرخوردگي، تنهايي و اندوه ميشود. بيماران مبتلا به ديابت معمولا بايد کنترل غذايي را بر ديابت خود حفظ کنند. آنان هنگاميکه افسرده و اندوهگين هستند اغلب به صورتي خود تخريبي بيش از حد مي خورند يا مي نوشند و سبب ميشوند ديابت آنان از کنترل خارج شود. اين واکنش به ويژه در بيماران با ديابت نوع يک شايع است. اصطلاحاتي همچون دهاني، وابسته، جوياي توجه مادر و بيش از حد انفعالي در مورد افرادي با اين وضعيت به کار برده شده است. روان درماني حمايتي به کسب همکاري در تدبير پزشکي اين بيماري پيچيده کمک ميکند، درمانگران بهتر است بيماران را به حفظ يک زندگي به هنجار تا آنجا که ممکن است تشويق کنند تا دريابند که آنان يک بيماري ديرپا اما قابل کنترل دارند. در بيماراني با ديابت شناخته شده، کتواسيدوزيس (DKA) ميتواند سبب پرخاشگري و سردرگميشود. به ميزاني شايع تر، پايين افتادن قند خون (اغلب در ديابتيهايي روي ميدهد که الکل مصرف ميکنند) ميتواند سبب ايجاد حالات اضطرابي شديد، سردرگمي و رفتار مختل شود و البته رفتار نامتناسب ناشي از پايين افتادن قند خون را بايد از آنچه ناشي از مستي معمولي است، متمايز گردد (فدايي، 1388).
2-1-2-مباني نظري سازه تاب آوري
در اينجا به شناسايي عاملي مي پردازيم که توانايي مارا در برابر استرسها و عوامل فشار زا افزايش ميدهد. ريشه تاب آوري از علم فيزيک گرفته شده است و به معني جهيدن به عقب است. در واقع افراد تاب آور قادرند به عقب بجهند. آنها توانايي زنده ماندن وظرفيت غلبه بر دشواريها، پايداري سرسختانه، بهسازي خويشتن را دارند. از نظر تاريخي، علوم رفتاري و اجتماعي براي مطالعه انسان و رشد اجتماعي، يک رويکرد مشکل نگر را دنبال کردهاند. بالطبع اين الگوي پژوهشي آسيب شناختي به مطالعه مشکلات، بيماري، ناسازگاري، عدم شايستگي، انحراف پرداخته است. همچنين اين رويکرد بر شناسايي عوامل خطر زا تاکيد داشته است. اما مشاهده کودکاني که در شرايط ناگوار رشد کرده و رفتار منحرف و بيمار را نشان ندادهاند، همچنين مطرح شدن مدل تبادلي اکولوژيک تحول انسان بر مبناي درگيري فعال و پيشرو تطابق انسان با محيطش (برونفن برنر90، 1974) موجب تغيير علاقه مندي به انجام پژوهش در زمينه بررسي ويژگيها، شرايط و موقعيتهايي گرديد که به نظر ميرسد پيامدهاي منفي را تغيير داده و افراد را قادر ميسازند تا فشارزاهاي زندگي را در کنترل داشته باشد (گارمزي91، 1991). اهميت اين شاخه از پژوهش در اين است که اگر منابع فردي و محيطي شايستگي اجتماعي و سلامت مشخص شوند، بهتر ميتوان مداخلاتي را ابداع کرد که بر ايجاد و ارتقاء ويژگيهاي فردي و محيطي رشد سالم متمرکز باشند.
2-1-2-1- عناصر تاب آوري و ديدگاهها
ريشه تاب آوري از علم فيزيک گرفته شده است و به معني جهيدن به عقب است. در واقع افراد تاب آور قادرند به عقب بجهند. آنها توانايي زنده ماندن و ظرفيت غلبه بر دشواريها، پايداري سرسختانه، بهسازي خويشتن را دارند. پژوهشگران بر اين باورند که تاب آوري نوعي ترميم خود با پيامدهاي مثبت هيجاني، عاطفي و شناختي است (گارمزي، 1991، ماستن، 2001 و لاستر92، 1999).
تاب آوري بازگشت به تعادل اوليه يا رسيدن به تعادل بالاتر (در شرايط تهديد کننده) است (کامپفر93، 1999).
از اين رو تاب آوري سازگاري موفق در زندگي را فراهم ميکند.
در واقع چرخه تاب آوري شامل 6 عنصر اساسي
