
به دليل نحوه تفكر آنها درباره آن حادثه باشد و اينكه تا چه اندازه شناخت درباره آن دارند. خصيصه اين افراد تفكر تعميم بيش از حد ذكر شده است. آرون بك معتقد است كه افراد افسرده به اين دليل افسرده اند كه راههاي اشتباه آلود و مبالغه آميز در فكر كردن دارند. شخص افسرده يك نظر منفي درباره خود، دنيا و آينده دارد. طبق نظر بك اين شناختهاي منفي علت افسردگي است، نه ساير چيزهاي پيرامون شخص همچنين به عقيده او احساس از دست دادن كه اغلب نتيجه هدفها و توقعات بالاي غير منطقي است، عامل اصلي افسردگي محسوب ميشود. شخص مستعد افسردگي نه تنها بيش از حد تعميم ميدهد، بلكه تمايل به بزرگ جلوه دادن گناهان شخصي و كوچك شمردن كيفيتهاي شخصي دارد. مسئله ديگر بر چسب زدن ( نامگذاري كردن ) نادرست است. شخص افسرده يك موقعيت را بد ناميده آنگاه فقط به اين نامگذاري بد جلوه داده شده پاسخ ميدهد نه به موقعيت واقعي آن. بك باور داشت كه شخص افسرده علت هر گونه بدبختي را عيوب شخصي ميداند ( آزاد، 1378 ).
به نظر بك، علت اصلي ايجاد افسردگي طرز تفكر است. به نظر او طرز استدلال و تفكر افراد، تعيين كننده حالات عاطفي آنهاست و نه بر عكس آن به شيوه اي كه فرويد معتقد بوده فرد افسرده، محكوم طرز فكر غير منطقي و قضاوت ناصحيح درباره ناصحيح درباره خود است ( شاملو، 1383 ).
در رويكرد شناختي ديگري به افسردگي ـ اساس كار مفهوم درماندگي آموخته شده است بر طبق اين نظريه افراد وقتي افسرده ميشوند كه معتقد باشند اعمال آنها هيچ گونه تأثيري بر ايجاد لذت و درد ندارد در اينجا مقصود از افسردگي اعتقاد فرد به درماندگي خود است ( هيلگارد و همكاران، 1368 ).
بطور كلي اين ديدگاه بر نگرش فرد بر خود و جهان اطراف خود تأكيد ميكند نه بر اعمال فرد. بر طبق يكي از نظريههاي شناختي، در افراد مستعد افسردگي اين نگرش كلي پرورش يافته كه خودشان را از يك ديدگاه منفي و انتقاد آميز بنگرند. اين افراد هر گاه در كارشان به مشكلي بر ميخورد ميكنند بيشتر خود را مقصر ميدانند تا محيط و شرايط را. رويكرد درماني در اين ديدگاه عبارت است از :سؤالات طرح شده دقيق ولي دوستانه براي آگاه ساختن شخص افسرده از فقدان تطابق بين افكار وي و واقعيتهاي زندگي ( هيلگارد و همكاران، جلد اول، 1368 ).
علايم و نشانههاي اختلال افسردگي :
عده اي از محققان به طور منظم نشانههاي كودكان افسرده را با نشانههاي نوجوانان يا بزرگسالان افسرده مقايسه كرده اند. رييان و همكاران ( 1987 ) در گسترده ترين تحقيق، تفاوتي ميان كودكان و نوجوانان مبتلا به اختلالهاي افسردگي شديد، با يكديگر مقايسه شد، تفاوتي ميان كودكان و نوجوانان مبتلا به اختلالهاي افسردگي شديد، با يكديگر در شدت كلي نشانههاي افسردگي، يا در شدت اكثر نشانههاي افسردگي به تنهايي ـ مانند خلق افسرده، بي خوابي، تحريك پذيري و فكر خود كشي ـ وجود نداشت. با وجود اين كودكان نابالغ شكايتهاي جسماني، بي قراري رواني ـ حركتي، اضطراب جدايي، هراس و توهمات بيشتري داشتند. در نوجوانان بيشتر نااميدي، درماندگي، فقدان احساس لذت و استفاده از الكل و دارو ديده ميشد ( شاملو، 1383 ).
به طور كلي نشانههاي افسردگي در كودكان و نوجوانان به شرح زير است :
1 ـ فقدان احساس لذت، نوسان روزانه، نااميدي، كندي رواني ـ و هذيانها با توجه به سن افزايش يافته، و ظاهر افسرده، عزت نفس پايين و شكايتهاي جسماني با توجه به سن كاهش پيدا كرده بودند. از ديدگاه رييان و همكاران ( 1987 ) شباهت زيادي بين افسردگي كودكان و بزرگسالان است ولي برخي نشانههاي جزئي مانند، شكايت جسماني و گوشه گيري اجتماعي در ميان كودكان و نوجوانان شايع است ( شاملو، 1383 ).
تعدادي از روان شناسان يادگيري معتقدند كه افسردگي به دليل احساس محروميت مداوم و احساس بيچارگي و يا ناتواني اكتسابي ايجاد ميشود و همچنين طبق اين نظريه افسردگي را به فقدان تقويت در محيط مربوط ميدانند، فرد در نتيجه عدم دريافت تقويت، يا تنبيه شدگي در برابر پاسخهايش دلسرد و افسرده ميگردد ( آزاد، 1378 ).
افسردگي با علايمي از قبيل : 1 ـ ضعف در مهارتهاي اجتماعي 2 ـ اضطراب اجتماعي و سطوح بالاي اضطراب ناشي از ساير منابع استرس زا 3 ـ استفاده از سيگار و مواد مخدر 4 ـ عدم تمايل حتي براي شركت در فعاليتهاي خوشايند 5 ـ فكر كردن در مورد خود كشي 6 ـ بروز مشكلات و نارساييهاي تحصيلي 7 ـ مواجهه مكرر با اتفاقات تنش زا 8 ـ اختلالات تغذيه اي در دختران نوجوان و همچنين كلارك و همكارانش (1990) به اين نتيجه رسيدند كه شباهت زيادي بين علائم افسردگي دوره نوجواني و افسردگي بزرگسالي وجود دارد ( افروز،1380 ).
در اختلال افسردگي علائمي از قبيل، حزن و اندوه، احساس نااميدي، كاهش حس احترام به خود و سرزنش و تحقير خود در نظر و ارزيابي شخص مشخص ميگردد، ميباشد ( بهرامي و معنوي، 1370 ).
اگر چه غمگيني يكي از ويژگيهاي افراد افسرده است ولي بيماري افسردگي عمدتاٌ با خصوصياتي نظير احساس پوچي، يا كسالت و بي تفاوتي مشخص ميشود. به طور كلي در سالهاي اخير بسياري از پژوهشگران بر اهميت شناخت علائم افسردگي تأكيد كرده اند، و برخي اعتقاد دارند كه اين نشانهها براي درك مفهوم افسردگي ضروري هستند (هارينگتون، 1380 ).
سبب شناسي اختلال افسردگي :
علل افسردگي از ديدگاههاي نظري عمده اي مورد بررسي واقع شده است. مشهورترين ديدگاه در حال حاضر اين است كه گروههاي متفاوتي از افسردگي هستند كه نشانههاي مرضي آنها علل مختلفي دارد. در نوع دو قطبي كه شامل رفتارهاي ماني و افسردگي است، چنين تصور شده است كه اساس آن عوامل ژنيتكي باشد. بسياري از محققان تصور ميكنند كه طبقه يك قطبي، كه در آن افسردگي به تنهايي و بدون حملههاي مانيك رخ ميدهد، دست كم شامل دو گروه فرعي است. گروه اول كساني هستند كه علت افسردگي آنان ناتواني در سازش با اوضاع مشكل زندگي است. در گروه دوم ممكن است افسردگي علل بدني داشته باشد، يعني اشكال در انتقال عصبي به دليل نارسايي و كمبود ميزان انتقال دهندگان شيميايي كه كتكول ـ آمينزه ناميده شده است. اين كمبود مواد شيميايي ممكن است منشاء ژنتيكي داشته باشد. بسياري از پژوهندگان عوامل ارثي را همراه با آن چه كه در زندگي شخص به وقوع ميپيوندد يعني تركيب آمادگيهاي ارثي و فشارهاي رواني محيطي را علت احتمالي رفتار افسرده ميدانند ( آزاد، 1378 ).
سبب شناسي اختلال افسردگي معمولاٌ چند عامل بوده و مبتني بر پيشايندهاي وراثتي، جامعه شناختي و روان شناختي است (هارينگتون، 1380. ).
گروهي عوامل مستعد كننده احتمالي در بروز اختلال افسردگي وجود دارد از جمله :
الف ) استعداد ارثي : در بين تمام بيماريهاي رواني بخصوص افسردگي، شواهد و دلايل زيادي وجود دارد كه نشان ميدهد اين بيماريها اساس ارثي و جنبههاي فيزيولوژيك و بيوشيميايي بيشتري دارد. در پژوهشهاي مربوط به دو قلوها، همبستگي آماري در دو قلوهاي يكسان حدود0 4. درصد و در دو قلوهاي غير يكسان تقريباٌ 11 درصد به دست آمده است. در مجموع، دادههاي پژوهش در سالهاي اخير نشان دهنده اين امر است كه اختلال افسردگي، علل فيزيولوژيك و بيوشيميايي دارند ( شاملو، 1383 ).
ب ) بيماريهاي جسمي كه به نابهنجاريهاي عصبي شيميايي مقاوم منجر ميشوند. ج ) آزردگيهاي روحي فزاينده اي كه به آسيب پذيريهاي خاص منجر ميشوند. د ) تجارب يا همانند سازيهاي شخصي ناكافي براي تأمين مكانيسمهاي سازش مناسب ميباشد ( كلايتون، 1368 ).
از ديدگاه تحليل رواني علت افسردگي جدايي فقدان است ولي اين از دست دادن در واقع نمادي است از عامل ديگري كه تثبيت مرحله دهاني خوانده ميشود. و همچنين از ديدگاه رفتاريون، تقويت مثبت ناكافي علت ايجاد افسردگي است در واقع فقدان يا جدايي از شخصي مورد علاقه بوده و به نحوي باعث تقويت ميگرديده، ميتواند ايجاد افسردگي نمايد زيرا پاداشهاي مطلوب قطع شده و فرد ديگر، انگيزه اي جهت اعمال خود ندارد. خودكشي ميتواند نشانههاي از افسردگي و يا « فريادكمك خواهي» باشد. هدف آنها ميتواند رها سازي خود از فشارهاي محيطي و اجتماعي كه به نحوي آنها را عذاب ميدهد باشد و يا، جلب توجه و محبت به دست آوردن خواستههاي نامعقول از طرف ديگران باشد
( رئيسي،1380 ).
به بيان كلي، اختلال افسردگي نتيجه تعامل ميان حوادث استرس زاي زندگي ( بويژه فقدان )، عوامل سرشتي ناشي از استعداد ژنتيكي و تجارب دوران كودكي است ( ضيائي، 1383 ).
انواع افسردگي :
متخصصان باليني، افسردگيها را در دو گروه عمده در نظر گرفته اند.
1 ـ درونزاد ـ پسيكوتيك 2 ـ واكنشي ـ نوروتيك
گروه پسيكوتيك : داراي نشانههايي است مانند، افسردگي شديد، ناتواني اجتماعي، احساس بي ارزشي، كندي ذهني و حركتي، بي خوابي سحرگاهي، بي اشتهايي و قصد مشخص خودكشي.
گروه نوروتيك : از لحاظ نوع با افسردگي خفيفتر پيشينه نوروتيك، پر مخاطره قبل از بروز افسردگي و مرتبط بودن با عوامل تسريع كننده مشخص شده است. افسردگي شديد در برابر ناكاميها، معمولاٌ در افرادي كه گرايشهاي نوروتيك دارند، مشاهده ميشود.
طبقه بندي ديگري افسردگي را به دو دسته اوليه و ثانويه تقسيم كرده است.
افسردگي اوليه : اين نوع افسردگي شديد ميباشد و علايمي مانند، اختلال در خواب، هيجان زدگي، غمگيني، نااميدي مشخص ميشود.
افسردگي ثانويه : يك افسردگي ساده است كه در ضمن يك بيماري رواني ديگر بروز ميكند از جمله در الكليسم و يا بروز شخصيت ضد اجتماعي، هيستري، يا نوروز اضطراب ميباشد ( كلايتون، 1368 ).
طبقه بندي ديگر در مورد انواع افسردگي عبارتند از :
1 ـ اختلال افسردگي خفيف، اختلالات افسردگي عود كننده گذرا و اختلالات ملال پيش از قاعدگي. اختلال افسردگي خفيف : با علايمي خفيف مانند نگراني و دلواپس در مورد علائم اتونوميك جزئي ( لرزش و طپش قلب ) همراه است 2 ـ اختلال افسردگي عود كننده گذرا با دورههاي عود كننده افسردگي كه هر يك كمتر از دو هفته طول ميكشد ( معمولاٌ 2 يا 3 روز ) به بهبود كامل ميانجامد مشخص ميباشد. 3 ـ اختلال ملال پيش از قاعدگي يك هفته قبل از عادت ماهانه با خلق افسرده، اضطراب، تحريك پذيري، بي حالي، اختلال خواب تظاهر ميكند ( كاپلان و سادوك،1380. ).
4 ـ اختلال افسردگي عمده :
شامل افسردگي بسيار شديد، عقب ماندگي ذهني و حركتي، نگراني، ناآرامي، گيجي، عصبيت، احساس گناه، فكر خودكشي كه تكرار ميشود.
5 ـ اختلال افسرده خلقي :
كه در آن افسردگي ملايم در طي روز وجود دارد و توسط عامل نامستحق و يا از دست دادن چيز يا شخصي ايجاد ميشود ( به اين حالت نوروز افسردگي گفته ميشود ).
6 ـ افسردگي پس از زايمان : اين افسردگي در خلال يك ماه بعد از تولد كودك ظاهر ميشود.
7 ـ افسردگي فصلي منظم همچنين نام اختلال عاطفي نيز به آن داده اند كه غالباٌ در فصل زمستان شيوع بيشتري دارد ( شاملو، 1383 ).
اختلال افسردگي و سن :
افسردگي در هر سني روي ميدهد ولي به نظر ميرسد كه نخستين نشانهها در مراحل معيني از زندگي ظاهر ميشود افسردگي عمدتاٌ نخستين با در بزرگسالان رخ ميدهد. تقريباٌ نيمي از افراد افسرده، اين بيماري را بين0 2 تا0 5 سالگي تجربه ميكنند، با اينكه معمولاٌ براي نخستين بار در دوره نوجواني رخ ميدهد. افراد سالمند در برابر آن آسيب پذير هستند ( گنجي، 1381 ).
شايد نامتناقض ترين يافته حاصل از مطالعات همه گير شناسي پديده افسردگي در جوانان مربوط به افزايش سن است. براي مثال، در مطالعه I. O. f. w حدود 13 درصد افراد 10. ـ 11 ساله در جريان مصاحبه خلق افسرده را نشان دادند. هنگامي كه اين كودكان در سن 14 ـ 15 سالگي ارزيابي شدند، احساسات افسردگي به طور قابل ملاحظه اي افزايش يافته بود. اين مطالعات نشان داد كه اختلالهاي افسردگي با توجه به سن افزايش مييابند. مطالعات متعدد ديگر در مورد اختلالهاي افسردگي كه هم كودكان و هم نوجوانان را شامل ميشد نشان ميدهند كه ميزان اختلال با توجه به سن
