
نيز در اعلام الورى گويد: آن حضرت در روزگار خويش با وجود سن و سال اندك خويش، به مرحلهاى از فضل و دانش و حكمت و آداب دست يافت كه هيچ يك از بزرگان و معمران را با وى توان برابرى نبود. از اين رو مأمون، چون علو رتبت و بزرگى منزلت آن حضرت را در تمام فضايل ديد، سخت شيفته و فريفته وى شد و دخترش را به همسرى او در آورد و بر تعظيم و توقير و بزرگداشت آن حضرت سعى وافر نشان مىداد.
مجلسی در جلاالعیون صفحه961 در مورد امام جواد(ع) آورده است: سنّ شريف آن حضرت در وقت وفات والد بزرگوارش نه سال بود، و بعضى ها هفت، نيز گفتهاند و در هنگام شهادت حضرت امام رضا(ع) آن جناب در مدينه بود. بعضى از شيعيان از جهت صغر سن در امامت آن جناب تأمّلى داشتند، تا آنكه علما و افاضل و اشراف و اماثل شيعه از عالم متوجّه حج گرديدند، و بعد از فراغ از مناسك حج به خدمت آن جناب رسيدند، و از وفور مشاهده معجزات و كرامات و علوم و كمالات اقرار به امامت آن منبع سعادت نمودند، و زنگ شك و شبهه از آينه ی خاطره هاى خود زدودند، حتّى آنكه كلينى و ديگران روايت كردهاند كه در يك مجلس يا در چند روز متوالى سى هزار مسئله از غوامض مسائل، آن معدن علوم و فضايل سؤال كردند، و همه جواب شافى شنيدند.
مأمون: مأمون در کیاست و تدبیر سرآمد خلفای عباسی میباشد. او با حمایت از اندیشمندان موجبات تضارب آراء دراندیشههای فلسفی را به وجود آورد و با توجه به نهضت ترجمه، توانست بخشی از علمای جامعه را با مسائل خارج از دنیای اسلام آشنا کند. او در کشورداری از مشاوره با وزرای نامداری چون فضل بن سهل بهره میبرد. یکی از موانع جدی در مسیر پیشرفت مأمون، جماعت علویان بودند که رهبری آنها عموما با امامان شیعه بود. مأمون باحمایت علنی از ابنالرضا سعی داشت اوضاع مخدوش بعد از شهادت امام رضا(ع) را به نفع خود عوض کند. نمونه بارز این رویکرد دعوت مأمون از امام جواد(ع) به بغداد و پیشنهاد ازدواج دخترش با آن حضرت بود. واضح است در هنگام مناظره برای جلب توجه حضار، جانب ابن الرضا را بگیرد که این کار را انجام داد و با نشستن کنار امام جواد(ع) کل مجلس را تحت نظر داشت.
یحیی ابن اکثم: در صحنه قبل به آن اشاره شد.
حاضرین: جماعتی خاص که اغلب سران و بزرگان دربار بودند و اکثر آنها مخالف حضور ابن الرضا در دربار بودند. البته بین آنها افرادی اندکی هم که تمایل به فرزندان پیامبر داشتند و پیروزی ابن الرضا برایشان مهم بود، این افراد اندک، اغلب در حال تقیه بودند و جرئت اظهار عقیده خود را نداشتند و به جبر و فقان ناشی از جور حکومت تن داده بودند.
2- دیالوگ:
دیالوگ در این صحنه از جنس پرسشهای فقهی است. ابن اکثم شروع کننده ی بحث با پرسشی فقهی در صدد محک زدن علم ابنالرضا(ع) است.
يحيى گفت: فدايت شوم نظر شما در باره ی فردى كه در حال احرام شكارى را بكشد چيست؟
پاسخ امام جواد به پرسش یحیی ابن اکثم:
امام فرمود: آيا در خارج از حرم كشته است يا در داخل حرم؟دانا به مسئله و حكم بوده يا جاهل؟ عمداً كشته يا به خطا؟ آن فرد آزاد بوده يا برده؟ اوّلين بار بوده كه چنين كارى كرده يا پيش از آن نيز انجام داده؟ شكار از پرندگان بوده يا غير آن؟ شكار كوچك بوده يا بزرگ؟ اصرار بر چنين كارى دارد يا نادم و پشيمان است؟شكار در شب اتّفاق افتاده يا در روز؟ در احرام عمره بوده يا احرام حجّ؟!
آنچه در مناظره اهمیت دارد، گفت وگو میباشد. اولین جملهی یحیی بن اکثم سؤالی است از امام جواد(ع). سؤال فقهی و درباره ی مناسک حج است. پرسش اصلی این است که چرا یحیی با این سؤال شروع کرد. برای عالم بزرگی چون یحیی چه ضرورتی داشت که سؤال از شکار در حج بپرسد. شروع یحیی با سؤالی معما گونه بود که این شیوه در بیشتر مناظرات مرسوم بوده است به طوری که شروع کننده ی مناظره سعی میکرده با اولین پرسش طرف مقابل خود را دچار ترس و اضطراب کند. یحیی القضات حکومت است و به تعبیری هر روزی در محکمه شهر به بحث و محاجه میپردازد. آیا او ابنالرضا را در حد یک فرد عادی میپندارد که آن سؤال را مطرح می کند یا اینکه میخواهد با اولین سؤال علم او را محک بزند.
پاسخ امام جواد به یحیی: امام سؤال ایشان را به چندین شِق تقسیم کرد و همان سؤال را از خود یحیی پرسید. نکته قابل تأمل در نحوه ی برخورد امام با سؤال یحیی این است که یحیی به مقام علمی امام باور نداشت و گویا برای دست گرمی از امام پرسش نمود. با توجه به اختلاف سنی زیاد بین امام و یحیی، برخورد یحیی به عنوان عالم بزرگ آن زمان دور از انتظار نبود اما پاسخ معما گونهی امام به سؤال یحیی، رشتهی افکار یحیی را در هم نوردید به طوری که در اولین سؤال مغلوب درایت و هوش ابنالرضا(ع) شد.
نکته عمیقتر این است که پاسخ امام از نظر روانشناسی قابل بحث است. امام (ع) توانست در فضایی که همه چیز را به نفع یحیی رقم زده بودند با اولین پرسش کل فضا را در اختیار بگیرد. به باور روانشناسان برای یک سخنران یا گوینده، اولین برخورد و پاسخ در نگاه مخاطبان از اهمیت بالایی برخوردار است که امام(ع) به خوبی از پس آن بر آمد. به بیان دیگر پاسخ امام جواد(ع) به یحیی، جواب سؤال نبود بلکه امام سؤال را از نظر فقهی مورد مداقله قرار داد. در باور حضار چنین استدلال محمکی از طرف یک کودک دور از انتظار بود.
اما همچنان این سؤال باقی است که چرا امام(ع) سؤال یحیی را پاسخ معماگونه داد؟
3- کشمکش:
کشمکش یحیی با ابنالرضا(ع)برای اثبات جایگاه علمیشان. در این صحنه ما شاهد نوعی کشمکش(کشمکش فرد با فر) هستیم.
صحنه 4:
مأمون گفت: الحمد للَّه مطلب همان شد كه من پيشى بينى كرده بودم، سپس به فاميل و خاندان خود نظرى انداخته و گفت: حال آنچه را قبول نمىكرديد، دريافتيد؟ سپس رو به حضرت جواد (ع) كرده و گفت: خواستگارى كن و خطبه را براى خودت بخوان فدايت شوم، زيرا من تو را به دامادى خود پسنديدم و دخترم أمّ الفضل را به همسرى تو درآوردم هر چند گروهى از اين كار راضى نيستند.
پس آن حضرت خطبه عقد را به اين عبارت جارى ساخت. آنگاه چنين فرمود: همانا محمّد بن علىّ بن موسى؛ امّ الفضل دختر عبد اللَّه مأمون را خواستگارى مىكند، و صداق و مهريهاش را مهريه جدّهاش فاطمه دخت رسول خدا(ص) قرار مىدهد كه پانصد درهم خالص تمام عيار باشد، پس اى أمير المؤمنين، آيا به اين مهريه او را به همسرى من درخواهى آورد؟
مأمون گفت: آرى اى أبو جعفر؛ امّ الفضل دخترم را به اين مهرى كه گفتى به همسرى تو درآوردم، آيا شما نيز اين ازدواج را پذيرفتى اى أبو جعفر؟
امام فرمود: آرى پذيرفتم و بدان خشنود گشتم، پس مأمون فرمان داد هر يك از مردمان از نزديك و غير آنان بنا به رتبه و مقامش در جاى خود بنشيند.
1- شخصیتها:
امام جواد: قبلا به آن اشاره شد.
مأمون: قبلا به آن اشاره شد.
امالفضل: زینب دختر عبدالله مأمون، هفتمین خلیفه ی عباسی است. زینب در کمال و علم و ادب نادره ی زمان خود بود و با کمال میل و رغبت و اصرار مأمون در حدود هشت سالگی حضرت جواد(ع) بدان حضرت تزویج شد. (مدرسی تبریزی:1374: 318)
حضار: قبلا به آن اشاره شد.
2- مکان و زمان: دربار مأمون سال 204 هجری قمری.
3- دیالوگ:گفت وگوی بین امام جواد(ع) و مأمون برای اجرای صیغه عقد.
صحنه 5:
ريّان راوى خبر گويد: زمانى نگذشت كه آوازهايى مانند آوازهاى كشتيبانها شنيدم كه با هم سخن گويند، سپس خادمانى را ديديم كه از نقره كشتى ساخته و آن را با ريسمانهاى ابريشمى روى چهارچرخى از چوب بسته و آوردند و آن كشتى پر از عطر بود، مأمون فرمان داد در ابتدا آن گروه حاضر آنجا را معطّر سازند، و بعداً آن كشتى مصنوعى را به خانههاى اطراف بكشند، و همه را از آن عطر خوشبو سازند. سپس ظروف خوراكى آوردند و همگان خوردند، سپس جايزهها را آوردند و به هر كه در حدّ قدر و مرتبهاش جايزه دادند.
1- شخصیتها:
مأمون: در این صحنه با جلال و جبروت مشغول بذل و بخشش است. لازم است اشارهای شود به شخصیت مرموز این مرد که با چه اهدافی به این راحتی بذل و بخشش می کند.
خادمها:گروههی که مشغول تدارک مجلس جشن هستند، هدایا و صلهها را با خود آوردهاند.
2- میزانسن: ما در این صحنه با گروههی آوازه خوان رو برو هستیم.گروهی با خود کشتی ای از نقره را حمل میکنند.کشتی که کاملاْ طراحی شده است، با ریسمان های ابریشمی روی چهارچرخی بسته شده است و در داخل آن عطر و جایزه قرار دارد. عدهای در انتظار دستور مأمون برای توزیع هدایا هستند. جایگاه ایستادن افراد در این صحنه و نحوه ی برگزاری مراسم، بیانگر وجود میزانسی خاص در این صحنه میباشد. این صحنه دقیقاْ شبیه یک نمایش است. این صحنه با حرکت خادمها و حرکت کشتی نقره و آوازه خواندن گروه آوازهخوان، سرشار از فضای نمایشی است. دیدن چنین صحنهای در مجلس مناظره جای تحلیل دارد.
3- موسیقی: آوازه خوانهای که آوازههایی چون آوازهای کشتیبانها سر میدادند.
4- مکان و زمان: مکان دربار مأمون(بغداد). زمان سال 204 هجری
صحنه 6 :
مأمون گفت: آفرين اى أبو جعفر، حال خوب است شما نيز از يحيى سؤالى كنيد همان طور كه او از شما پرسيد؟
حضرت به يحيى بن أكثم فرمود: پرسش كنم؟
گفت: هر طور كه مىخواهيد فدايت شوم، اگر قادر بودم پاسخ شما را خواهم گفت و گر نه از شما بهره خواهم برد.
حضرت فرمود: مرا آگاه كن از مردى كه در بامداد به زنى نگاه مىكند و آن بر او حرام است؟ و چون روز بالا مىآيد بر او حلال مىگردد؟ و هنگام ظهر دوباره حرام مىشود؟ و هنگام عصر بر او حلال مىشود؟ و غروب بر او حرام شود؟ و عشاء بر او حلال شود؟ و نيمه شب بر او حرام شود؟ و هنگام سپيده دم بر او حلال گردد؟ اين چگونه زنى است؟ و براى چه حلال و از چه جهت حرام مىشود؟
يحيى بن أكثم گفت: قسم بخدا كه من به جواب آن رهنمون نمىشوم، و وجه حرمت حلال بودن آن را نمىدانم، اگر صلاح مىدانيد بفرماييد تا بهرهمند شويم؟.
امام(ع) فرمود: اين زن كنيز مردى است كه بيگانهاى بر او نظر انداخته و آن نگاه حرام بوده، و چون روز بالا آمد وى را از صاحبش خريد پس بر او حلال شد، و ظهر آزادش كرد، حرام شد، عصر با او ازدواج كرد، حلال شد، و غروب ظهارشكرد، حرام شد. هنگام عشاء كفّاره ظهار پرداخت كرد، حلال شد. نيمه شب يك طلاق داد، حرام شد، سپيده دم رجوع كرد، حلال شد.
شخصیتها: امام جواد(ع)، مأمون، یحیی بن اکثم که در صحنه های قبل به آنها پرداخته شد.
1- دیالوگ: منظور ما در این صحنه از دیالوگ، گفت وگوی بین امام جواد(ع) و ابن اکثم است که با سؤال امام از ایشان آغاز میشود. امام سؤال خود را معماگونه میپرسد به نحوی که ابن اکثم با شنیدن سؤال متحیر میشود. حال سؤال اینجاست که چرا امام در جواب سؤال ابن اکثم که از ایشان درباره ی شکار در حرم پرسید با شقوق مختلف سؤال او را به خودش برگرداند و در این صحنه نیز با پرسش سؤالی که دارای شقوق مختلف است دوباره یحیی را مات عظمت علمی خود نمود؟ چرا امام این نوع از پرسش را انتخاب کرد؟
2- مکان و زمان: دربار مأمون سال 204 هجری
3- کشمکش: در این صحنه ابن اکثم با پذیرش شکست در صحنه قبل وارد بازی تازه ای میشود. مأمون که طراح اصلی این نمایش است با خواهش از ابن الرضا میخواهد تا سؤالی از یحیی بپرسد و ابن الرضا نیز سؤالی از یحیی میپرسد.کشمکش در این صحنه، درونی است و در این صحنه یحیی به عنوان شخصیت مخالف و مقابل امام جواد علیه السلام از چالش پیش رویش دچار تشویش میشود. یحیی که قاضی القضات شهر است به راحتی در مقابل علم و درایت ابن الرضا سر تعظیم فرود می آورد و این نکته برای یحیی غیر قابل تحمل است.
صحنه 7 :
فرداى آن روز همه به اتّفاق حضرت جواد(ع) در آن مجلس حاضر شدند، و افسران و سرلشكران و پردهداران و نزديكان خليفه و ديگران جهت تبريك به مأمون و حضرت جواد(ع) حضور يافتند، در آنجا سه طبق نقره آورده شد كه پر از گلولههايى بود كه از مشك و زعفران ساخته بودند، و در بين آن گلولهها برگههاى كوچكى لوله شده بود كه در آنها حواله ی اموال نفيس و بسيار و عطاياى سلطنتى و آب و مِلك نوشته بودند، پس مأمون
