
امكانات و ابزار كار، نامناسب بودن ابزار، فضاي نامناسب كاري، حجم كاری مازاد بر توان كارمند يا كارگر، محيط شلوغ مؤسسه یا سازمان بر معضلات اخلاقي دامن ميزنند. بيثباتي اقتصادي، سياسي، معضلات فرهنگي تاريخي كه به شدت با فرهنگ مشاركتي و كار تیمی ناسازگار است آموزشهاي نادرست اجتماعي مانند مسئولت گريزي و تنبلي در كار را نوعي زرنگي تلقي كردن، وضعيت نابرابر رقابت جهانی كه تهديد كننده اخلاق كسب و كار است و ساير عوامل شبيه به اين، بدون شك در وضعيت اخلاقي سازمان تأثيرگذار است.
2-2-2-13 موانع رشد اخلاق حرفهاي در سازمانها ، موسسات و محيطهاي كسب وكار
1- فقدان نگرش راهبردي به اخلاق حرفهاي:
اخلاق حرفهاي در نگرش راهبردي، عبارت است از: مسئوليت پذيري سازمان در قبال حقوق همه عناصر محيطي اعم از داخلي و خارجي كه نقشي راهبردي در موفقيت آتي سازمان دارد. نگرش غير راهبردي، تصوري ناقص، نارسا و حداقل گرايانه از اخلاق حرفهاي است كه جامعيت را از آن ميستاند و آنرا به سطح مسئوليت اخلاقي فرد در شغل خويش پايين ميآورد. در اين صورت رويكرد مدیریت منابع انساني به اخلاق حرفهاي، جايگزين رويكرد راهبردي ميشود.
2- فرافكني
فرافكني ناديده انگاشتن نقش خود و تأكيد شديد بر نقش عوامل محيطي است. دانشجويي كه وقتي نمره خوب ميگيرد، ميگويد خودم نمره خوب گرفتم و زمانيكه نمره نامطلوب ميگيرد، ميگويد به من نمره بد داده، دچار فرافكني شده است. اين حالت پارادكس (تضاد و تناقض) و به عبارتي ديگر مفهوم “من به شرط او” را پديد ميآورد در اين حالت شخص يا سازمان اخلاقي بودن خود را منوط و مشروط بر اخلاقي بودن ديگران يا ديگر سازمانها ميكند. ميتوان حدس زد كه با چنين نگرشي، هيچ اقدام مطلوب و مؤثري صورت نخواهد گرفت. نبايد مسئوليتهاي اخلاقي را متوقف بر اخلاقي بودن ديگران كرد. مشتريان حتي اگر خود، اخلاقي نباشند انتظار دارند كه موسسه يا سازمان با آنها برخورد اخلاقي داشته باشد. بنابراين هر فرد و يا هر موسسه و سازماني بايد تغيير و تحول در جهت اخلاقي بودن را خود آغاز كند.
3- مشتري مداري بصورت ابزارنگري و نه اصيل نگري
مشتري مداري بصورت ابزارنگري يعني نگاه كردن به مشتري بعنوان ابزار سود. چنين نگاهي نوعي تحويلينگريست كه مشتري را تا سطح يك ابزار پايين ميآورد. با اين نگرش، اگر سودي در كار نباشد يا احتمال زياني متصور باشد، موسسه نيز خود را ملزم به پايبندي به حقوق مشتري نميداند، در حاليكه در مشتري مداري اصيل، مشتري از حقوق اصيل خود برخوردار است كه رعايت آن در گرو سود يا زيان موسسه نيست (یگانه،1390). در اين حالت مشتري مداري انگيزه دروني دارد و منوط به هيچ چشمداشتي نيست. در تلقي ابزارگرايانه نسبت به مشتري نگرش سيستمي وجود ندارد زيرا گاهي توجه به مشتري به قيمت عدم توجه به كاركنان صورت ميگيرد، در حاليكه رضايت مشتري بدون رضايت كاركنان حاصل نميشود. در حوزه اخلاق قاعده ظروف بهم پيوسته جاريست، ناديده گرفتن حقوق كاركنان اثر منفي خود را بر عدم رعايت حقوق مشتري از سوي كاركنان خواهد گذاشت. همچنين بايد دانست اصيل نبودن تلقي مشتري مداري باعث ميشود كه گاهي در شرايط بحراني و تعارض كه رعايت حقوق مشتري مستلزم پرداخت خسارت و هزينه است، موسسه از آن ميگذرد و حقوق مشتري را زيرپا ميگذارد. حتي اگر در مواردي موسسه يقين داشته باشد كه اجحاف به مشتري اساساً به چشم وي نخواهد آمد و مشتري از ضايع شدن حقوق خود مطلع نخواهد شد خود را ملزم به رعايت حقوق مشتري نخواهد ديد.
4- فقدان انگيزش
انگيزش و اخلاق با يكديگر هم بستگي دارند. فقدان انگيزش مانع از ترويج اخلاق در موسسه يا سازمان ميشود، نتايج غيراخلاقي داشته و انگيزه اخلاقي بودن را از بين ميبرد، زيرا توجيه بسياري از مديران و افراد جامعه براي اعمال غير اخلاقيشان اين است كه جامعه و انسانها اخلاقي نيستند.
“رابينز” انگيزه را نتيجه عمل متقابل بين شخص و وضعيت موجود ميداند. بدين جهت است كه انگيزه در افراد متفاوت است. انگيزه، آمادگي انجام نهايت تلاش براي دستيابي به اهداف سازماني است، البته مشروط به توان ارضای برخي نيازهاي شخصي (بهاری فر و جواهری ، 1389 ).
5- نارضايتي شغلي
رضايت شغلي، احساسات و نگرشهايي است كه هر كس به شغل خود دارد. اما تعهد سازماني، نگرش و احساسات كاركنان درباره كل سازمان است. بايد دانست تلقي و نگرش جديد از امنيت شغلي، ريشه آن را از درون ميداند نه از مقررات و خطمشيها و رويههاي قانوني. اگر روزآمد باشيم و اگر ياد بگيريم و خوب عمل كنيم، اگر در تخصص و كار خود اعتبار و ارزش بيابيم و به امور موسسه يا سازمان خود آگاه باشيم و نيز اگر براي ارائه كاري با ارزش، كوششي مستمر داشته باشيم، آنگاه براي خود امنيت شغلي ايجادكردهايم.
( جبارزاده و همکاران ، 1390 ).
6- فقدان مهارت تصميمگيري
مديريت، هنر تصميمگيري است. ضعف در تصميمگيري باعث بروز رفتار غيراخلاقي در موسسه يا سازمان ميشود. تصميمگيري بصورت فرآيندي است و محصول الگوهاي مواجهه با مشكل است، تبديل مشكل به مسئله و حل اثر بخش مسئله است.
تصميمگيري اخلاقي به چند اصل وفادار است: اعتماد، كرامت انساني، مسئوليتپذيري، انصاف، پايبندي به منش شهروندي و مراقبت و توجه نسبت به ديگران.
تصميم اخلاقي تصميمي عقلايي است. چون تصميم اخلاقي “مطلقاً صحيح” وجود ندارد، زيرا در عمل ممكن نيست. عقلايي بودن يعني نسبي بودن و نه مطلق نگری.
فرهنگ سازماني ضعيف، الگوي مديريت غير مشاركتي، فقدان نگرش سيستمي و هوش هيجاني و مهارتهاي تشخيص و حل مسئله، فقر اطلاعاتي و تحليل با شتاب زدگي همگي از موانع تصميمگيريهاي اخلاقي در موسسه و سازمان است.
7- بلاتكليفي يا تعارضات اخلاقي
از عمدهترين موانع رشد اخلاق حرفهاي در سازمان بلاتكليفي سازماني است. پيچيدهترين وضعيت بلاتكليفي اخلاقي تعارضات اخلاقي است، يعني وضعيتي كه فرد يا سازمان با دو راهه اي مواجه ميشود و راه سومي نمييابد و هر دو راه نيز غير اخلاقي هستند. بنابراين تعارض اخلاقي عبارت است از رفتاري كه انجام آن از جهتي اخلاقاً زشت و ترك آن از جهت ديگر نارواست. افشاي راز زشت است اما اگر رازداري متضمن خيانت به وظيفه سازماني باشد نيز ناروا است. بدين ترتيب اگر فرد راست بگويد بايد رازي را افشا كند و اگر رازداري كند بايد حقيقت را كتمان كند كه كتمان حقيقت نيز عملي غيراخلاقي است.
8- فقدان نظامهاي جامع و اخلاقي
فقدان نظامهاي جامع و اخلاقي در زمينههاي مختلف نظير جذب استخدام، پرداخت حقوق و مزايا، پاداش و تشويق، انتصاب و ارتقاء، اطلاعرساني، نظارت و ارزيابي از جمله موانع رشد اخلاقي در سازمانها است.
نظامند كردن همه امور، مانع از رفتارهاي سليقهاي و موردي و وجود آييننامه هاي پراكنده ميگردد. صرف وجود قانون و آييننامه در افزايش پيشبيني پذيري، كه عامل مهمي در اعتمادسازي و موفقيت سازمان بشمار ميرود، كافي نيست بلكه نظاممند كردن موارد فوق سبب ميشود قانون چنان تقويت گشته كه امكان دور زدن يا تفسير آن كاهش يابد.
مديري كه ميگويد: هر امري را از من بپرسيد تا بصورت موردي بگويم كه چه بايد بكنيد اخلاقاً حق پرسش عبارت “چرا چنين كردي” را از زيردستان خود ندارد. اما مديري كه ميگويد: بر اساس نظام جامع مربوط به حوزه عملياتي خود اقدام كنيد ميتواند از آنها بپرسد چرا چنين كردي. نظاممند سازي سازمان وتعبيه نظامهاي جامع در همه شئون، علاوه بر آنكه نرخ پيشبيني پذيري سازمان را افزايش ميدهد، اعتماد راسخ، پايدار و فراگير محيط را نسبت به موسسه و سازمان ايجاد ميكند. از تصميمهاي سليقهاي و تعبيضآميز ميكاهد، شايستهسالاري را تحقق ميبخشد، استقلال و مسئوليتپذيري بخشها و مجموعهها را در پي دارد، رابطه صف و ستاد را تشكل ميبخشد و زمينه ی ايجاد تحول در عين ثبات را فراهم ميكند (جبارزاده و همکاران، 1390 ).
9- موانع فيزيكي و رواني محيط كار
در بسياري موارد بستر سازمان به گونهاي است كه نميتوان انتظار بروز فكر و عمل اخلاقي را در آن داشت. هنگامي كه نور، گرما و سرما، وضعيت صندلي و يا رايانه ی مثلاً يك تحويلدار بانك مناسب نيست چگونه ميتوان انتظار داشت كه تقاضاي بيشمار مشتريان به بهترين نحو پاسخگو باشد. احداث مدرسه در كنار بزرگراه، استفاده از دستگاه نوار قلب فرسوده در يك بيمارستان و نظاير آن از مصاديق بستر نامناسب و ناهموار است كه به آن اشاره شده. اعمال فشارهاي رواني نسبت به فشارهاي فيزيكي تأثير منفي بيشتري دارد. تعارض صف و ستاد و يا مديران سطوح پايين و مديران ارشد نمونه ديگري است ( یگانه، 1390 )
2-3 اخلاق حرفه ای در حسابداری
حسابداري در دنیاي پیشرفته اقتصادي امروز حرفه اي است حیاتی، زیرا سامانه اقتصادي جاري بدون آن نمی تواند، وجود داشته باشد. برجستگی متمایز کننده حرفه حسابداري پذیرش مسئولیت نسبت به عموم است. جامعه انتظارات فراوانی از اهل این حرفه دارد و مردم باید به کیفیت خدمات پیچیده ارائه شده توسط حرفه حسابداري اعتماد داشته باشند (رویایی و بیات، 1390). از این رو اطلاعات ارائه شده توسط حسابداران باید به طور قابل توجهی کارآمد، قابل اتکا، واقعی و بی غرضانه باشد، پس حسابداران نه تنها باید واجد شرایط و صلاحیت حرفه اي باشند، بلکه باید از درجه بالایی از صداقت و درستکاري حرفه اي نیز برخوردار و آبرو و حیثیت حرفه اي از مهم ترین دارایی هاي آنها باشد. در نتیجه اخلاق حسابداري براي حسابداران حرفه اي و افرادي که به خدمات حسابداري تکیه دارند اهمیت زیادي دارد. از طرف دیگر چالش هاي اخلاقی دهه ي گذشته و انحرافات اخلاقی موجود در حسابداري حرفه اي، اعتماد جامعه نسبت به این حرفه کمرنگ کرده است، به همین دلیل لزوم ارائه علوم اخلاقی احساس می شود. اخلاق حرفه اي حسابداري، مسئله مهمی است که به طور مستقیم بر روي صداقت حرفه اي و توانایی حسابداران براي جلب اعتماد عمومی تأثیر دارد (سرلک، 1390). در حقیقت فعالیتهاي متقلبانه در دهه گذشته در زمینه حسابداري، نشان دهنده عدم آموزش صحیح و اخلاقی در حسابداري است. تحقیقات بسیاري در رابطه با آموزش علوم اخلاقی و ارزشی در حسابداري انجام شده است. افزایش میزان رسوایی هاي حسابداري در طی دهه گذشته و قوانین تصویب شده در رابطه با حاکمیت شرکتی از جمله قانون ساربن- اکسلی، باعث افزایش اهمیت اخلاق در آموزش حسابداري شده است ( درآمدی و مدد، 1383) . با توجه به تأکید و تمرکز مذهب و از جمله اسلام بر روي ارزش ها و علوم اخلاقی، این نیاز احساس میشود که علوم اخلاقی به عنوان جزئی از برنامه آموزش حسابداري باشد. در حال حاضر به دلیل عدم آموزش اخلاق حرفه اي در چارچوب حسابداري حرفه اي، تجارت جهانی با مشکلات بسیاري مواجه شده است. تقلب، جعل و اغراق عمدي در حسابداري شرکتها و دیگر رفتارهاي سوء حرفهاي منجر به افزایش مؤسسات مالی در حال ورشکستگی شده است. فروپاشی شرکتهاي بزرگی مانند انرون، وردکام ،گلوبال کراسینگ در ایالات متحده آمریکا و … همگی اعتبار گزارشهاي مالی و پاسخگویی آنها را به شدت پایین آورده است. چنین مواردي تا حدي ممکن است منجر به اثرات نامطلوب بر روي وضعیت اقتصادي کشورها شود ( رویایی و همکاران ، 1389 ). علاوه بر این فعالیت هاي متقلبانه تا به حال اثرات مخربی بر سرمایه گذاري و بازارهاي مالی گذاشته است، زیرا مردم چنین استدلال می کنند که این اعمال به دلیل رفتارهاي غیر اخلاقی حسابداران و عدم درك صحیح آنها از اصول اخلاقی صورت گرفته است و باعث بحران اخلاقی در حرفه حسابداري شده است.
در نتیجه به منظور جلب اعتماد جامعه نسبت به حرفه حسابداري و افزایش اعتبار و محبوبیت آن احساس میشود که به اصول اخلاقی حسابداري اهمیت ویژه اي داده شود ( یگانه، 1390) . آموزش اخلاقی و حرفهاي یعنی یک برنامه یادگیري براي آماده کردن حسابداران حرفه اي بالقوه که با چارچوب ارزشهاي اخلاق حرفه اي، نگرش و قضاوت حرفه اي و اعمال شیوه هاي اخلاقی به طوري که بیشترین منفعت عمومی و حرفه اي را به دنبال داشته
