
ملت ایران ، قاطعانه از دکتر مصدق حمایت کردند. حزب ملت ایران با انتشار اعلامیهای متذکر شد : جز دکتر مصدق کسی حق ندارد بر کرسی نخستوزیری تکیه زند و هرکس با هر نیرو که بخواهد جز این راهی بپیماید با گلوله روبرو خواهد شد.212
تظاهرات مردمی ادامه یافت و روز دوشنبه ۳۰ تیرماه ، در حالی که ماموران نظامی و انتظامی مسلح در خیابان ها حضور داشتند و تانک ها ، زره پوش ها و کامیون های حامل سربازان و پاسبان ها برای مقابله با مردم معترض در خیابان ها و میدان های اصلی شهر مستقر شده بودند ، تظاهرات مردم آغاز شد. از صبح خیلی زود مردم بدون توجه به اعلامیه ی نمایندگان جبهه ی ملی درشب یکشنبه ۲۹ تیر ۱۳۳۱که از رادیو پخش شد و مردم را به آرامش فراخوانده بودند213 و بدون آنکه حزب، گروه ، یا شخصیتی آنها را فراخوانده باشد ، مانند روزهای قبل به طور خودجوش و بدون رهبری مشخص ، دسته دسته در حالی که به طرفداری از دکتر مصدق و علیه احمد قوام شعار میدادند از مناطق مختلف شهر به سوی میدان بهارستان حرکت کردند. با این حال آبراهامیان معتقد است جبهه ملی ـ با حمایت حزب توده ـ از مردم خواست تا در پشتیبانی از مصدق به اعتصابات عمومی و تظاهرات گسترده دست بزنند214 نورالدین کیانوری هم از رهبران حزب توده ایران ، مدعی است : « تظاهرات ۳۰ تیر به دعوت آیت الله کاشانی شروع شد و مردم به حمایت از مصدق به خیابان ها ریختند.215 حدود ساعت ۷ صبح اولین برخورد شدید میان مردم و مأموران انتظامی در بازار تهران روی داد که در نتیجه ی تیراندازی به سوی جمعیت، یک نفر کشته شد و عدهای زخمی شدند . در حدود ساعت ۸ در خیابانهای خیام و شاهرضا و در ساعت ۹ در خیابان چراغبرق مردم و مأموران نظامی و انتظامی بهشدت با یکدیگر درگیر شدند . مأموران مسلح از تجهیزات کامل مانند تانک و زرهپوش برخوردار بودند و مردم تنها با سنگ و چوب از خود دفاع میکردند . تا ظهر شدیدترین و خونبارترین درگیریها در میدان بهارستان و خیابانهای اکباتان، ناصرخسرو، و شاهآباد روی داد. در هر یک از این مناطق عدهای زخمی و تنی چند کشته شدند. بعدا گفته شد در روز ۳۰ تیر در تهران ۲۹ نفر کشته و ۱۳۳ نفربه شدت زخمی شده اند. با این حال ، مردم عقب ننشستند. در نتیجه ی ایستادگی مردم غیرمسلح ، بهتدریج نشانههایی از تردید و نافرمانی در میان نظامیان آشکار شد و عدهای از افسران و سربازان حاضر به مقابله با مردم نشدند . حدود ساعت ۴ بعدازظهر به دستور شاه نیروهای نظامی و انتظامی خیابانها را ترک کردند و پس از آن ، حسین علاء کنارهگیری احمد قوام از نخست وزیری را، بدون آنکه خودش اطلاع داشته باشد، به نمایندگان جبهه ی ملی در مجلس شورا اطلاع داد و آنها هم خبر کنارهگیری قوام را از رادیو تهران اعلام کردند.
شاه زیر فشار قیام مردم، مجددا فرمان نخست وزیری مصدق را صادر کرد، از 63 نماینده حاضر در مجلس ملی پس از 30 تیر ،61 نفر به نخست وزیری مصدق رای تمایل دادند و در مجلس سنا از 41 سناتور ، 33 نفر رای تمایل دادند و حکم نخست وزیری توسط شاه صادر گردید216 روزنامه تایمز لندن در 2 مرداد 1331 نوشت : اغتشاش و اعتراض و درهم ریختن وضع ، موجب استعفای حکومت قوام شده است و اکنون هر تقاضائی که مصدق بکند مورد قبول شاهنشاه واقع خواهد شد، نیرویی که موجد این وقایع بود عبارتست است از : نفرت از بیگانگان که مصدق به ترویج آن پرداخته و تعصب های مذهبی که کاشانی هادی و راهنمای آن بود.217
30تیر و مواضع علما در قبال حکومت قوام
اوج کار و نقطه عطف مبارزات کاشانی را می توان در 30 تیر 1331 جستجو کرد. مطرح شدن نام قوامالسلطنه، به عنوان كانديداي نخستوزيری سبب گرديد كه جناح كاشاني كه تا آن زمان كنار گود ايستاده بود و گاهي نيز در مقابل مصدق سنگ ميانداخت، به زعم خود، ميان بد و بدتر دست به انتخاب مصدق زند و بار ديگر عملاً محور مصدق- كاشاني را احيا كند.کاشانی در آغاز می خواست با قوام کنار بیاید و حتی باقر کاظمی را هم مامور کرد با قوام ملاقات کند. قوام در جواب درخواست کاشانی گفته بود که احترام او به عنوان رهبر مذهبی برجاست و با او همکاری خواهد کرد اما هرگز به او اجازه نخواهد داد در امور سیاسی دخالت کند و اگر نمی تواند خودش را نگه دارد به بیروت برود.218 به گفته ی پطروس آبکار نماینده ارمنیان جنوب در مجلس 16 ، دو ماه قبل از 30 تیر 1331 ، کاشانی فرزند خود را به دیدار قوام فرستاده بود تا بپرسد اگر نخست وزیر شود چه خواهد کرد ، قوام ظاهرا گفته بود که اگر در سیاست دخالت نکند در امان است.219 اين قوام بود كه كاشاني را بازداشت و سپس تبعيد نموده بود. كاشاني ، آنهايي كه او را تحقير ميكردند ، آسان نميبخشود. این موارد باعث شد کاشانی دل به قوام نبندد و به سوی مصدق سوق یابد.220
قناتآبادي اعلام كرد كه، “ملت ايران زير بار حكومت هيچكس جز حكومت مصدق نميرود…” ميتوان با اطمينان حدس زد كه پيام علاء براي كاشاني هر چه بوده باشد، پاسخ كاشاني شبيه به كلام قناتآبادي بود، كه در حال حاضر ملت زير بار هيچ حكومتي جز مصدق نميرود. مصدق عقيده داشت كه هم صدايي كاشاني با مردم، كه منظور مصدق از مردم، خود او بود، “از نظر همكاري و نيل به هدف نبود، بلكه از جهت مخالفتي بود كه با شخص قوامالسلطنه داشت.” اين رابطه، دو ماه قبل از 30 تير، رو به كدورت و سردي و بدبيني گذاشت. رابطه گرم اين دو از خرداد 1331 رو به افول گذاشت و حد فاصل ميان 26تير تا 5 مرداد را بايد آتشبس موقت جهت مبارزه با دشمني مشترك به حساب آورد. آنها بلافاصله پس از دفع خطر قوام، مجدداً در مسير تصادم و مقابله قرار گرفتند. شايد بتوان گفت كه اگر به جاي قوام، مجلس رأي تمايل به زاهدي داده بود، عكسالعمل منفي جناح كاشاني به همان سرعت و قاطعيت نميبود و هيچ معلوم نبود كه عكسالعمل اين جناح حتي منفي ميبود.
تا ساعت 5 بعد از ظهر پنجشنبه 26 تیر، 28 وكيل مجلس كه شامل افراد جناح كاشاني و بقايي هم ميشد، متني را در دفاع از مصدق امضاء كرده كه در آن آمده بود، “معتقديم در شرايط فعلي ادامه نهضت ملي جز با زمامداري دكتر مصدق ميسر نيست…” در جلسه سري كه 28 نماينده طرفدار نخستوزيري مصدق از شركت در آن امتناع ورزيدند، 42 نماينده شركت كرده و 40 تن از آنان به قوامالسلطنه اظهار تمايل كردند. ساعت نه بامداد جمعه 27 تير، قوام شرفياب شد و شاه او را مامور تشكيل كابينه كرد و در این روز پس از ادعاهای بسیار و وعدههاي زياد به مردم، مخالفان را نیز تهديد كرد. کاشانی يک روز پس از اطلاعيه قوام در 28 تيرماه اعلاميه اي خطاب به افسران، سربازان و مامورين شهرباني صادر کردند، که در قسمتي از آن آمده است: “سربازان عزيز شما گرامي ترين فرزندان وطن و عزيزترين افراد کشوريد و اين عزت شما در گروي خدمات صادقانه شما به مملکت و ملت و دين است و هر قدر استقلال بيشتر و محکمتر باشد قدر و ارزش شما بيشتر خواهد بود، بگذاريد خدا و ملت از شما خشنود باشند زيرا امروز جنگ و جدال بين دو صف حق و باطل است. اعمال احمد قوام که تنها براي جاه طلبي و برگشت انگليسي ها و استعمار است نبايد به دست شما انجام و شما را در مقابل خون ها و حق کشي ها مسئول کند. “221
اگر كوچكترين روزنه اميدي براي هواداران قوام وجود داشت كه كاشاني عليرغم تاريخچه غيردوستانه خود با قوام، به واسطه اختلافات خود با مصدق، با قدرت كامل و عزم راسخ در كنار مصدق نايستد، ادبيات شعارگونه قوام موفق شد، اين اميد را به يأس مبدل كند. او از سوي ديگر، با تيغ كشيدن به روي كاشاني، كه خود به فكر يافتن جانشيني مقبول براي مصدق بود، آيتالله را وادار كرد كه به اردوگاه طرفداران مصدق بپيوندد ، برادران زنجانی ، حاج سیدابوالفضل و حاج آقا رضا و شیخ محلاتی دیگر مجتهدانی بودند که پشت سر کاشانی بودند ، بروجردی در این ماجرا ساکت بود و بهبهانی با مصدق مخالفتش را علنی کرده بود222
28 تير اعلاميه كاشاني، در پاسخ به قوام و اندیشه جدایی دین از سیاست وی بود. كاشاني دولت مصدق را “بزرگترين سد راه جنايت” استعمار دانست و بركناري او و بر سر كار آمدن دولت قوام را نتيجه سياستهاي استعمار خواند. آیتالله کاشانی مبارزه برای سرنگونی قوام را «جهاد اکبر» دانست223و از مردم خواست «کمر همت محکم بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنندکه تلاش آنها در بدست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است.»224
” احمد قوام بايد بداند كه در سرزميني كه مردم رنجديدة آن پس از سالها رنج و تعب، شانه از زير بار ديكتاتوري بيرون كشيدهاند، نبايد رسماً اختناق افكار عقايد را اعلام و مردم را به اعدام جمعي تهديد نمايد. من صريحاً ميگويم كه بر عموم برادران مسلمان لازم است در اين راه جهاد اكبر، كمر همت بر بسته و براي آخرين مرتبه به صاحبان سياست استعمار ثابت كنند كه تلاش آنها در بدست آوردن قدرت و سيطرة گذشته محال است”225
روز ۲۸ تیرماه ، نمايندگان هوادار “جبهه ملي” در اعلاميه آورده بودند كه “ملت قهرمان ايران هرگز مقهور دخالتهاي استقلالشكنانه بيگانگان نخواهد شد.” و تا حصول نتیجه قطعی و احقاق حق و رهایی کشور از چنگال سیاستهای استعماری استقامت خواهد کرد، روز دوشنبه ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ در سراسر کشور تعطیل عمومی اعلام میشود. امیدواریم هموطنان عزیز که همگی طرفدار قیام حقیقی ملت و ادامه مبارزه در راه نجات کشور میباشند با نهایت آرامش و متانت در این جنبش شرکت نمایند.”226
در اين هنگام، آيت الله كاشاني در مصاحبه با خبرنگاران داخلي و خارجي آخرين ضربه را بر پيكر نيمه جان دولت قوام نواخت و اعلام داشت كه: روي كار آمدن قوام، زير نظر انگليسيها بود و ما تا آخرين قطرة خون ايستادگي خواهيم كرد و اگر قوام تا 48 ساعت ديگر، استعفا ندهد، خود كفن ميپوشم و پيشاپيش صفوف مردم مسلمان حركت و او را سرنگون خواهم كرد227 پس از اعلاميه 28 تير كاشاني كه در آن بر عليه احمد قوام، اعلام “جهاد اكبر” ميكند، نخستوزير وقت، “براساس تشخيص خودش” دستور بازداشت كاشاني را صادر ميكند.
در 29 تیر کاشانی نامه ای به علا نوشت که :
“… ارسنجانی از جانب قوام السلطنه آمد و گفت به شرط سکوت ، قوام انتخاب شش وزیرش را در اختیار من می گذارد ، همانطور که حضور وی عرض کردم به عرض اعلیحضرت برسانید اگر بی درنگ دکتر مصدق بر سر کار بر نگردد شخصا به خیابان خواهم رفت و دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم مستقیما متوجه دربار خواهم کرد”228 کاشانی در اعلامیه دیگری در همین روز از سیاست جدایی دین قوام به او تاخته بود و اینرا برنامه انگلیس می دانست
قوام به يكي از كارمندان سفارت انگليس كه در بعد از ظهر 29 تير با او ملاقات ميكند، اظهار ميدارد كه به ماندگاري خود در قدرت اميدوار است به شرط آنكه موفق شود كاشاني را دستگير كند. در همين ملاقات قوام اظهار اميدواري ميكند كه انگلستان و آمريكا بتوانند شاه را متقاعد كنند كه از او حمايت كند.229
اسناد به وضوح نشان ميدهند كه انگلستان و آمريكا مايل بودند كه قوام با قدرت هرچه تمامتر نهضت ملي را سركوب كرده، رهبران ملي و مذهبي را بازداشت، مجلس را منحل و قدرت خود را به كرسي بنشاند. دول انگليس و آمريكا، تنها قوام را قادر به “يافتن راهحلي رضايتبخش براي مسئله نفت” ميدانستند.230
چند مجتهد دیگر از جمله حاج سید ابوالفضل و حاج آقا رضا زنجانی که برادر بودند و شیخ بهاء الدین محلاتی ، به تاسی کاشانی ، علیه قوام موضع گرفتند. بروجردی اظهار نظر رسمی نکرد و مخالفت بهبهانی با مصدق هم مدتی بود که عیان شده بود.231
مردم کرمانشاه و همدان و قزوین کفن پوشیده و به سمت تهران حرکت کردند در 30 تیر اعتراضات مردمی شدت گرفت و با هجوم يكپارچه و جانفشاني بسيار، دولت قوام را ساقط كردند و نخست وزيرياش چهار روز بيشتر طول نكشيد در اين روز حدود 25 نفر كشته شدند. کاشانی هم عصر روز 30 تیر اعلامیه ای منتشر کرد که «عنصر سفاک و جنایتکار مانند احمد
