
گناهان بشری مجرم باشد، در حالیکه ادعای حکومت و اطاعت رعایای خود را محفوظ دارد. اما اگر خطای او به مرحله ای رسید که نسبت به وظایف خود کوتاهی کرد و از اختیارات خود به عنوان حاکم سوء استفاده نماید، وظیفه اطاعت کردن از او سلب می شود ( همان، ص 126).
جاحظ برای اثبات نیاز جامعه به امام، پایه استدلال خود را بر سرشت یغماگر و درنده انسان و فقدان فهم او قرار می دهد و می گوید: « انسان ها همه در پی منافع مادی خود هستند و تشخیص آن ها در زمینه خیر و صلاح معنویشان، اندک است، چون فهم و درک معنوی از فهم دنیوی سرچشمه می گیرد. فهم منافع دنیوی تقریباً آسان است، ولی فهم مسائل معنوی پیچیده و نهان است و تنها با تقوای زیاد، تلاش مداوم و بهره گیری از راهنمایی« امام » میسر است» (همان، ص 121 ).
وی در میان معتزلیان به عنوان نویسنده ای توانا و متکلمی چیره دست شناخته می شد. بعد از مرگ هارون و همزمان با به تخت نشستن مأمون، جاحظ به عنوان نویسنده ای برجسته به مأمون معرفی شد. او با نوشتن رسالاتی در امامت توجه و تحسین مأمون را جلب نمود ( ذکاوتی قراگزلو، 1367، 24 ).
– باقلانی مالکی ( متوفی 403 ه.ق )
باقلانی در بصره متولد شده بود و بیشتر عمرخود را در بغداد گذراند و برای مدتی هم منصب قضاوت را عهده دار بود. وظایف امام از دید باقلانی عبارت بود از:
1 – دفاع از امت در برابر دشمنان.
2 – جلوگیری از ظلم و تجاوز و دادرسی شکایات.
3 – اجرا و مطالبه مجازات های شرعی.
4 – تقسیم درآمدهای ناشی از فتوحات در بین مسلمانان.
5 – برقراری امنیت در حج.
او آن گاه می گوید: « اگر امام مرتکب خطا شد و یا از هر یک از موارد ذکر شده تخلف کرد، امت پشت سر اوست تا او را اصلاح کند و اجرای وظایفش را مطالبه نماید. »
نظریات او در زمینه امامت در اثری با عنوان «التمهید فی الرد علی الملاحده و المعطّله و الرافضه و الخوارج و المعتزله » بیان شده است.
شرایطی که به عقیده باقلانی به اسقاط امامت منتهی می گردند، عبارت اند از:
1 – ازکف دادن عدالت به دلیل : ارتداد، بی عدالتی و گناه
2 – ناتوانی جسمی و فکری، به گونه ای که توان او را از انجام مسئولیت ها و وظایفش سلب نماید.
3 – از دست دادن حریت، به اینکه به دست دشمنان اسیر یا زندانی شود.
باقلانی هم چنین قانونی بودن وجود دو امام یا بیشتر را به طور همزمان نمی پذیرد (همان، 1380، 147).
– ابوالحسن ماوردی
ابوالحسن علی بن محمد بن حبیب ماوردی بصری به سال 364 در شهر بصره پا به عرصه ی هستی نهاد و در همان شهر به تحصیل پرداخت و فقه و حدیث و دیگر علوم را از دانشمندان روزگار خود فراگرفت.
ماوردی پس از اندک زمانی در امور فقهی و قضایی تبحّر یافت و به مقام ریاست قضات دست یافت. در سالهای 381 تا 422 به عنوان سفیر، میان دولت عباسیان و آلبویه، برگزیده شد. زمانی که خلیفه «القادر باللّه» از چهار تن فقهای مذاهب اربعة اسلامی خواست تا هر یک رسالهای فقهی با توجه به مذهب خود بنویسند، ماوردی «الاقناع» را در فقه مذهب شافعی نوشت. خلیفه اثر او را بهترین آن چهار اثر دانست و او را قاضیالقضات کل مملکت اسلامی نمود. او نیز این مقام را تا زمان مرگ (450) حفظ کرد.
آثار ماوردی در سه گروه عمده جای میگیرد: دینی، ادبی و سیاسی
آثار دینی شامل کتابهای النکُت والعیون (تفسیر)، الحاوی الکبیر (فقه)، الاقناع (فقه)
آثار ادبی شامل کتابهای فیالنحو، الامثال و الحکم و ادب الدنیا والدین
آثار سیاسی و اجتماعی شامل نصیحهالملوک، تسهیلالنظر و تعجیلالظفر.
قوانین الوزاره و سیاسه الملک (ادب الوزیر) والاحکام السلطانیه که نظریه او درمورد خلافت را دربردارد که بیش از دیگر آثار او موردتوجه مستشرقان و پژوهشگران قرار گرفته و به چندین زبان ترجمه شده است(نشریه حکومت اسلامی،1376 ،222).
ماوردی از همان آغاز، جایگاه خلافت و امامت را به روشنی بیان میکند. او خلافت را چون درختی برآمده از بطن شریعت میشناسد که خود شریعت نیز در سایهسار آن توان ادامه حیات دارد و سایر امور مربوط به حکومت را همچون شاخههای فرعی آن درخت ترسیم میکند. وی دراینباره مینویسد:
«خداوند برای امت، پیشوایی را که به واسطة او راه و روش پیامبری ادامه یابد، نشان کرده است تا به سبب او دین حفظ شود. سیاست را به او واگذارده است که براساس شریعت، تدبیر و وحدت کلمه را بر رأیی استوار برقرار کند. امامت اصلی است که بنیانهای شریعت بر آن استوار است و مصالح امت به آن نظام مییابد تا آنجا که تمامی امور با آن ثبات پیدا میکند و ولایات خاصه از آن صادر میشود»(همان، ص 224 ).
ماوردی درمورد وظایف مردم هم در برابر امام، نظرهایی دارد که یکی از آنها اطاعت بیچون و چرا در برابر اوامر امام است.
ماوردی درباره وظایف مردم در برابر امام میگوید: مردم باید در تمام امور خود به وی اعتماد، و بیچون و چرا از امر او اطاعت کنند. امام ممکن است در امور مملکت با آنان مشورت نکند ولی باز اطاعت از امر او لازم است. در واقع بحث ماوردی در زمینه وظایف عامه ی مردم اخطار و هشداری بود به تصوری که خلافت را صرفاً منصبی مذهبی و قضایی میدانست و این تصور روز به روز رشد میکرد؛ چرا که آلبویه از لحاظ قدرت در بغداد بر خلیفه پیشی گرفته بودند. همچنین معتقد است که مردم نباید هیچ کاری را بدون فرمان امام و یا در مخالفت با دستورهای او انجام دهند(ظریفیان ،1376، 3-1).
ماوردی، کتاب الاحکام السلطانیه خود را در بیست باب سامان میدهد. ابواب اولیه کتاب به سیستم حکومتی مربوط است و ابواب بعدی به مسائل اداری و مالی از دیدگاه فقه اختصاص دارد.
– ابوعلی سینا
ابوعلی حسین بن عبداللهبن حسینبن علیبن سینا معروف به ابوعلی سینا در سال ۳۷۰ هجری قمری (328-375ق) در روستایی بهنام خورمیثن از توابع بخارا دیده به جهان گشود(توانایان فرد،1361، 173). او به مکانهای زیادی مهاجرت و مسافرت کرد، بیماران بسیاری را مداوا کرد و آثار علمی فراوانی را در مدت عمر خود تألیف نمود و در سن 58 سالگی در همدان و در سال 428 هجری قمری به بیماری قولنج مبتلا شده و بر اثر همین بیماری درگذشت (حاج سید جوادی، 1372، 329-327). دائرةالمعارف تشیع آثار ابنسینا را 108 کتاب و رساله ذکر کرده و بعضی از این آثار را نام برده است(همان،329-328).
آرا و اندیشههای اقتصادی ابنسینا
ابن سینا اندیشههای اقتصادی و فلسفی فراوانی دارد که عمده آنها از تفکرات فلسفی و الهیاتی او نشأت میگیرد. از نظر او در بخش زکات و صدقه، انگیزه معنوی لازم است یعنی اعتقاد به خدا و معاد سبب میگردد که شخص با رضایت خود، سهمی از تولیدات خود را در اختیار افرادی قرار دهد که بهعللی درآمدشان بسیار ناچیز است و یا اصلا درآمدی ندارند. در این بخش، شرایطی باید رعایت شود از جمله اینکه: پرداخت آنها پیوسته، منظم و بدون تأخیر و عاری از ریا باشد، پرداخت زکات را کوچک بشمارند تا موفق به پرداخت بیشتر شوند، به مورد مناسب پرداخت شود و پرداختکننده بر مصرف آن نظارت داشته باشد؛ چون حق الله است و باید در راه صحیح که بهنفع انسانها است، مصرف شود. در بخش مصارف شخصی در حد ضرورت باشد و از مصرف کالاها و خدمات غیر ضرور اجتناب شود و در این بخش، همواره تعادل دخل و خرج مراعات شود؛ اما نسبت به مخارج شخصی، صلاح در این است که نه به حد اسراف و تضییع مال برسد و نه به خست و بخل زیاد، بلکه با تدبیر و به اعتدال خرج شود (نجمی زنجانی، 35 ).
ایشان سومین بخش درآمد را به پسانداز اختصاص داده و معتقد است، پسانداز جنبهی مصرفی دارد؛ یعنی برای تأمین آینده انسان بهکار میرود (توانایان فرد،1361، 195 ). لزوم حسن تدبیر برای همه؛ ابنسینا بر این باور بود که حسن تدبیر تکلیف همهی انسانها است؛ اما در تدبیر امور و حسن سیاست، سزاوارترین مردم به تفکر، سلاطین هستند؛ که خداوند آنان را زمامدار امور بندگان خود نموده و برای تنظیم شهرها و سرزمینها به آنان سلطنت و قدرت بخشیده است. بعد از ایشان، سیاستمداران و فرمانداران هستند که رهبری امتها و تدبیر شهرها برعهده آنان است. کسانیکه به ترتیب اولویت و با توجه به اختلاف درجات و مراتب، به مقام سلطنت نزدیکترند، کارشان مهمتر و خودشان نیز به حسن تدبیر و سیاست، شایستهترند. بعد از سلاطین و فرمانداران، صاحبان نعمت و کسانی که جمعی از خاصان و خدمتکاران زیر نظر و نفوذ آنان اداره میشوند، باید در امور خود دارای حسن تدبیر باشند. مردم در نحوهی خلقت، اخلاق، عادتها، احتیاجهای نفس، انگیزهها، منزل و مسکن به هم نزیکاند؛ اما در مراتب، اقتدار و مقامها متفاوت هستند (همان، 180-179). بهعقیده او، اداره امور اقتصادی خانواده (تدبیر منزل) و اداره امور اقتصادی جامعه نیاز به مدیریت دارد. بنابراین در چارچوب اقتصادی، همانطور که بر حاکمان مطالعهی اقتصاد یک جامعه لازم است تا آنان امور اقتصادی کشور را با تدبیر سامان بخشند، مسائل اقتصادی خانوارها نیز باید مورد مطالعه و بحث قرار گیرد؛ تا افراد هر خانوار که یک واحد اجتماعی است، در ادارهی امور اقتصادی خانوار با تدبیر و آگاهی کامل امور منزل را اداره نمایند (همان، 181-176).
تقسیم کار: بهعقیده ابنسینا، ناتوانی انسانها در تأمین همهی نیازهای انسانی و نیز اختلاف انسانها در استعداد، دو عاملی است که تقسیم کار و همکاری متقابل و جمعی را اجتنابناپذیر ساخته است. حاصل این همکاری جمعی دو چیز است: اول اینکه نیازهای متعدد انسانی برآورده میشود؛ دوم آنکه تقسیم کار و تفاوت استعدادها به اختلاف در درآمد و سرانجام، به پدید آمدن طبقات اجتماعی همچون سیاستمداران و صنعتگران میانجامد. بهنظر وی اگر افراد جامعه دارای یک شغل باشند و همه به یک کار معین مشغول شوند، جامعه از بین خواهد رفت و افراد آن هلاک خواهند شد؛ بنابراین خرد و عقل انسان دستور میدهد که در یک جامعه، هرکسی موظف به انجام یک کار معین باشد و بهدنبال یک تولید مشخص برود؛ تا همه افراد بتوانند تمام نیازهای ضروری خود را تأمین نمایند. از نظر او، این لطف خدا است که هرکس در جامعه بهدنبال کار معیّن و حرفهای خاص میرود و از حرفه خود راضی است. بهعقیدهی بوعلی بر حکام، امرا، وزرا و مسئولین واحدهای تولیدی و پدران، لازم است که فنّ مدیریت واحد تحت ادارهی خود را بدانند تا به شایستگی امور آنان را تدبیر نمایندخودسازی؛ ابنسینا خودسازی را مقدم بر دیگرسازی و ادارهی امور اقتصادی خانواده و ادارهی امور جامعه میداند. او متذکّر میشود که انسان دارای عقل و امیال است، باید عقل را حاکم بر امیال و رفتارهای خویش نماید. بهعبارت دیگر، باید رفتار اقتصادی فرد عاقلانه باشد و خواهشها و نیازهایش تحت کنترل عقل درآمده و محدود شود. بهعلاوه استفاده از عقل در تحدید نیازها باید در چارچوب علم انجام شود. بهعبارت دیگر، از طریق آزمایش و تجربهی عینی باید روابط اقتصادی کشف شود و بهکمک عقل، خوب و بد آنها از یکدیگر بازشناخته شده و آنگاه روابط صحیح اخذ و روابط ناصحیح محو گردد (نجمی زنجانی، 1319، 18-17). به اعتقاد وی، درآمد باید به سه بخش تقسیم شود:
الف) بخش اول به مصرف مشخص؛
ب) بخش دوم به پسانداز؛
ج) بخش سوم به مبصارف عامالمنفعه اختصاص یابد(توانایان فرد، 1361، 193-192).
رابطه تولید و تحصیل: به نظر او بین رشتهی تحصیلی و تولید، رابطهای مستقیم وجود دارد. استعداد دانشجو را باید تشخیص داد و آنرا در مورد یک کار تولیدی مفید شکوفا نمود. از نظر فیزیکی نیز دقت نمود
