
افزايش مييابد . فلمينگ و همكاران پي بردند كه شيوع حالت افسردگي شبيه به DSM ( قطعيت تشخيص بالا ) ميان دورههاي سني 6 ـ 11 و 12 ـ 16 سال 3 تا 4 برابر افزايش دارد. كاشاني و همكاران ( 1989 ) اعلام كردند كه اگر چه نشانههاي افسردگي با توجه به سن افزايش مييابد اما در شيوع اختلال افسردگي افزايش قابل ملاحظه اي ديده نمي شود مطالعه مزبور مبتني بر موارد بسيار اندكي بود (هارينگتون،1380 ).
آمار مربوط به سالمندان افسرده بسيار متفاوت است. براي ميزان بالاي افسردگي در سالمندان، علتهاي احتمالي زيادي وجود دارد. مانند افت سلامتي، مرگ همسر يا دوستان و كاهش درآمد بعد از بازنشستكي و…، ( گنجي، 1381 ).
بنابراين، گرايش سني كه در اختلالهاي افسردگي ديده ميشوند اين اختلالها را از برخي مشكلات هيجاني ديگر دوران كودكي متمايز ميسازند.
اختلال افسرگي و جنس :
اغلب، شيوع و درمان افسردگي در زنان بيشتر از مردان است. در ايالات متحده اين ميزان دو به يك است. پژوهشگران به اين نتيجه رسيده اند كه افسردگي در بين كودكان پسر و دختر شيوع يكسان دارد، ولي در دوره بلوغ دختران بيش از پسران در معرض خطر افسردگي قرار ميگيرند اين آسيب پذيري در طول بزرگسالي زنان ادامه مييابد حتي در دوره پيري زنان بيشتر از مردان به بيماري افسردگي دچار ميشوند. در ايالات متحده 20 تا 25 درصد از زنان در طول عمر خود حداقل يكبار به طور جدي افسرده ميشوند اين ميزان در مردان تقريباٌ 12 درصد است و علل اين تفاوت ممكن است در استرسهاي متفاوت، زايمان، درماندگي آموخته شده و آشكار هورموني نهفته باشد ( گنجي، 1381 ).
مطالعات دوندين بيانگر آن است كه اين تغيير در سنين 13 و 15 سالگي اتفاق ميافتد. جي. اندرسن و همكاران ( 1987 ) برتري پنج به يك دختران را در 11 سالگي گزارش دادند، در حالي كه در پانزده سالگي برتري دختران 8/1 به يك بود. معلوم نيست كه آيا ميزان اختلال افسردگي در پسران در طي دوره نوجواني تغيير مييابد يا نه. از دادههاي ارائه شده فلمينگ و همكاران ( 1989 ) چنين برمي آيد كه ممكن است ميزان افسردگي هم در پسران و هم در دختران افزايش يابد، اما اين افزايش در دختران چشمگيرتر است. جنسيت كودك تنها در گرو يا اعتماد و اطمينان تشخيص پايين مهم است (هارينگتون، 1380 ).
بنابراين، بهره جنسيت اختلال افسردگي، در مواقعي بين اين دورههاي سني تغيير مييابد. معلوم نيست كه اين تغيير چه هنگام روي ميدهد، اما مطالعات نشان داده اند كه برتري فراواني زنان در اختلال افسردگي در دوره بزرگسالي رخ ميدهد (هارينگتون، 1380 ).
روشهاي تشخيص و ارزيابي افسردگي در كودكان :
تشخيص افسردگي در كودكان و نوجوانان موضوعي بالنسبه تازه است. در 111 DSM بويژه آمده است كه تشخيص افسردگي ميتواند هم در مورد كودكان و هم در بزرگسالان بكار رود. هر چند قبل از اين تشخيص رسمي در سال 1985، وجود افسردگي در كودكان اغلب مورد بحث بود. اين بحث بدين علت بود كه بنظر نميرسيد رفتاري كه در بين بسياري از كودكان بچشم ميخورد نشان اختصاص افسردگي باشد ( آزاد، 1374 ).
براي آن كه بتوانيم طيف وسيعي از بيماري افسردگي را مورد بررسي قرار دهيم، واحد بررسيها هم به ارزيابي بيماران بستري و هم به ارزيابي بيماران سر پايي ميپردازد. در اين راستا به تمايز ميان ملانكولي و افسردگي غيردر ونزاد خاصي معطوف ميشود. كليه مراجعات پي در پي به واحد با آزمون مورد آزمايش قرار ميگيرد، و تا هنگامي كه ارزيابيهاي تشخيصي كامل نشود، نتايج در اختيار متخصصان باليني قرار نمي گيرد. مصاحبه تشخيصي خانوادگي در مورد كليه افراد انجام ميشود و سوابق پزشكي بيمار بدقت مرور ميشود ( كلايتون، 1369 ).
مدتهاي مديد، اطلاعات حاصل از والدين و معلمان، منبع اصلي دادهها در تشخيص اختلالهاي رواني كودك بود. در نتيجه همان نشانههايي كه در افسردگي بزرگسالان مد نظر است در حال حاضر، معمولاٌ در جريان مصاحبه با كودك افسرده مورد ارزيابي قرار ميگيرد (هارينگتون، 1380 ).
برايارزيابي افسردگي دوران كودكي ونوجواني ابزارهاي گوناگوني بكار رفته است.ازجمله مقياسهايي كه خودكودك گزارشهاي آن را پر ميكند،مصاحبه،تكنيكهاي فرافكني، ارزيابي به وسيله مادران و همسالان وفهرست باز بيني رفتار ميباشد،ساير روشها مثل مشاهده رفتار آشكار (براي مثال،ميزان فعاليت ) كه درمورد بزرگسالان مبتلا به افسردگي به كارگرفته شده است نيز ميتواند مفيد واقع شود درعين حال ميتوان گفت كه تكنولوژي ارزيابي افسردگي در دوران كودكي هنوز به خوبي پيشرفت نكرده است. ابزارهايي ديگري براي ارزيابي افسردگي دركودكان ونوجوانان مانند مقياس افسردگي كودكان بك وكواس در دست ميباشد. اين ابزارها بطور كلي با عملكرد هوش پايين،رفتار اجتماعي ضعيف، اعتمادبه نفس ضعيف، امتيازهاي پايين در اقلام مربوط به شادي و محبوبيت،باحضوركم در مدرسه و اين پندار كه عوامل خارجي بر رويدادها تسلط دارند همبستگي نشان داد ( باوقار، 1382 ).
به طور كلي روشهايي كه براي تشخيص افسردگي استفاده ميشود عبارتند از :
1 ـ روش مشاهده 2 ـ مصاحبه 3 ـ آزمونهاي رواني
مقياسهاي درجه بندي كاربردهاي متعددي دارند. برخي از مقياسها تلاش كرده اند طبقه وسيعي از نشانهها را شامل شوند، بنابراين ميتوانند در مطالعه آسيب شناسي رواني افسردگي طبيعي آينده بكار روند. درعين حال به درمانگران توصيه ميشود براي هر نوع درمانبه خصوص،به تحقيق بيشتر بپردازند. و همچنين هماهنگي و توافق ميان پرسشنامهها و مصاحبهها به هيچ وجه كامل نيست
(هارينگتون، 1380 ).
انواع آزمونهاي ارزيابي افسردگي :
پرسشنامه افسردگي كودكان CDI :
شايد بهترين مقياس خود سنجي شناخته شده براي كودكان، پرسشنامه افسردگي كودكان ماريا كواس، ( 1982 ) باشد، اين پرسشنامه مخصوص افراد 7 تا 17 سال است و از پرسشنامه افسردگي بك اقتباس شده است ( كواس و بك، 1977 ) 27 سؤال راجع به طبقه وسيعي از نشانههاي افسردگي است.
علاوه بر اين، CDI پايايي باز آزمايي مناسب و همساني دروني بالايي دارد. كاستلو و آنلگد، ( 1988 )، تحليل عاملي درجه بندهاي CDI كه معلمان انجام ميدهند چهار حيطه فرعي را آشكار ساخته است:
رفتار عاطفي، عقايد تصوري، ارتباطات ميان فردي و تحريك پذيري گناه هلسل و مانسن، ( 1984 )، برخي مطالعات نشان داده اند كه CDI ميان كودكان با، اختلال افسردگي و بدون آن تمايز ، قايل ميشود، مورتي و همكاران، ( 1985 )، اما برخي ديگر دريافتند كه اين تمايز نسبتاٌ ضعيف است.
دادههايي راجع به هنجارهاي سن و جنس موجود است. براي مثال، فينچ و همكاران اجراي گروهي CDI را براي آزمودن تقريباٌ1500 كودك دبستاني هفت تا شانزده ساله مورد استفاده قرار دادند. تفاوتهاي سني و جنسي اندك، اما مهمي آشكار شد : كودكان بسيار خرد سال نسبت به كودكان بزرگتر افسردگي كمتري نشان دادند، و دختران، به خصوص در گروههاي سني پايين تر، افسردگي كمتري ابراز كردند (هارينگتون، 1380 ).
به طور كلي اين پرسشنامه كه براي جدا كردن نوجوانان افسرده از غير افسرده ساخته شده است. معيار بسيار خوبي براي تشخيص اين گروه از كودكان ميباشد و از اعتبار و روايي بالايي برخوردار ميباشد.
2 ـ پرسشنامه افسردگي بك :
پرسشنامه افسردگي بك در سال 1961 معرفي شد و از آن زمان به بعد در آن تجديد نظر شده است. BDI داراي 21 سؤال است و جنبههاي شناختي، رفتاري، عاطفي و جسماني افسردگي را ارزيابي ميكند هر سؤال داراي پاسخ صفر ( وجود ندارد ) تا سه ( شديد ) بوده و جمع نمرات از صفر تا 63 است.در يكي از مطالعات اجتماعي اخير، مشخص شد كه BDI همساني دروني بالايي دارد ( 89% ) اما استواري باز آزمايي آن متوسط ( 67% ) و حساسيت پاييني دارد. پرسشنامه بك ويژگيهاي روان سنجي خوبي در نمونههاي بزرگسالان دارد و دادههايي در زمينه كاربرد آن در نمونههاي اجتماعي نوجوانان جمع آوري شده است. در مطالعات محققان BDI ميان نوجوانان افسرده و غير افسرده به خوبي تمايز قايل ميشد. كاشاني و همكاران (1990 ) نيز دريافتند كه BDI نوجوانان افسرده سر پايي را از غير افسرده متمايز ميكند. در مجموع BDI بك مقياس عمومي براي ارزيابي افسردگي در نوجواني است. يكي از فوايد آن اين است كه به طور گسترده اي براي بزرگسالان به كار رفته است، كه اين مقايسههاي ميان سني را تشكيل ميكند (هارينگتون، 1380).
مقياس افسردگي اصلي براي مطالعات همه گير شناسي ( CES _ D ) :
مقياس ديگري كه ابتدا براي بزرگسالان ساخته شده مقياس افسردگي اصلي براي مطالعات همه گير شناسي بود. اين مقياس نوعي مقياس درجه بندي خود سنجي0 2 سؤالي است كه براي اندازه گيري نشانههاي افسردگي فعلي ( هفته گذشته ) در مطالعات اجتماعي بزرگسالان ساخته شد (هارينگتون، 1380 ).
CES _ D داراي جملاتي است كه آزمودني روي يك مقياس سه قسمتي به آن پاسخ ميدهد فرم بزرگسالان براي نوجوانان به كار رفته و فرمي مخصوص كودكان و نوجوانان تهيه شده است فرمي نيز وجود دارد كه والدين تكميل ميكنند. گروههاي متعددي CES _ D را به عنوان يك پرسشنامه سرندسازي براي اختلالهاي افسردگي در نمونههاي اجتماعي نوجوانان به كار برده اند. بنابراين آنها به اين نتيجه رسيدند كه در شيوه سرندسازي دو مرحله اي درصد بسيار زيادي از موارد احتمالي ( حدود 80.% ) كه در مصاحبه عنوان « مثبت » جدا شده بودند اختلالي نداشتند. روبرتسن و همكاران ( 1991 ) در يك نمونه از نوجوانان بزرگتر ( 15 تا 18 ساله ) نتايج مشابهي به دست آوردند، كه توانايي پيش بيني آن نسبت به BDI كمتر است (هارينگتون، 1380 ).
به طور كلي اين آزمونهاي خود سنجي به صورت گروهي برگزار ميگردد و نيز براي برآورد ميزان افسردگي در نمونههاي اجتماعي در گروه سني كودكان و نوجوانان مورد استفاده قرار ميگيرد. در اين پرسشنامهها به جنبههاي مختلف شناختي، رفتاري و عاطفي افسردگي پرداخته شده است و مورد ارزيابي قرار ميگيرد همچنين تمام اين پرسشنامهها از پايايي مناسب و نيز از همساني دروني بالايي برخوردار ميباشند. بنابراين مطالعه اي كه مقياسهاي خود سنجي را براي تعيين ميزان افسردگي از زمينه يابيهاي اجتماعي به كار ميبرند، جزئيات كمي به دست خواهند داد. سافيس اظهار ميكند اگر چه اين ميزانها بسيار متفاوت اند، ولي به عنوان يك قاعدة كلي نسبت به آنچه در مطالعات مبتني بر محاسبه ارائه شده بيشتر بوده است (هارينگتون، 1380 ).
آزمون و تعريف آن :
كنش اصلي هر آزمون رواني اساساٌ اين است كه تفاوتهاي فردي بين افراد و يا تفاوتهايي را كه در فرد بخصوصي در مواقع مختلف ديده ميشوند اندازگيري كند. از نخستين مسايلي كه به توسعه آزمونهاي رواني كمك كرد مساله شناسايي عقب ماندههاي ذهني بود كه هنوز هم يكي از حوزههاي مهم كاربرد برخي از آزمونهاي رواني است. ساير كاربردهاي باليني آزمونهاي رواني عبارتند از آزمايش افرادي كه نابهنجاري هيجاني دارند، افراد بزهكار و ساير افراد نابهنجار ( آناستازي، 1379 ).
آزمون « وسيله اي است عيني و هنجار شده براي اندازه گيري نمونه اي از رفتار » ( آناستازي، 1379، ص 23 ).
تعريف ديگري از آزمون عبارتند از : « وسيله اي است عيني و استاندارد شده كه براي اندازه گيري نمونه اي از رفتار يا خصايص آدمي به كار ميرود » ( شريفي، 1373، ص 28 ).
در اين تعريف مراد از عيني آن است كه روش اجرا، نمره دادن و تعبير و تفسير نتايج آزمون بر اساس قواعدي معين و مشخص صورت ميگيرد و قضاوت و نظر شخصي در آنها بي تأثير است. اصطلاح استاندارد شده بدين معناست كه آزمون قبلاٌ در مورد گروه نمونه اي از افراد مورد نظر در بوته آزمايش گذاشته شده و نتايج پژوهشهاي مربوط به آن از راه روشهاي آماري مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته و روايي واعتبار آن تعيين شده است (شريفي،1373 ).
آزمون وسيله اندازه گيري در آموزش وپرورش و روانشناسي است. در اندازه گيري ما ويژگيها يا صفات اشياء وافراد
