
است موافقان تنبیه نیز آنرا در موارد بسیاری آزمایش کرده و اثرات مثبت آن را بر روی افراد مختلف مشاهده کرده باشند.
2. خوف و رجاء دو محور کلیدی در تربیت انسان است. همانطور که بدون رجاء تربیت ممکن نیست بدون خوف نیز سخن از تربیت صرف الفاظی بیش نیست. قرآن کریم نیز در آیات بسیاری این دو محور مهم را بیان نموده و ضرورت آنها را متذکّر میشود. (سوره اعراف/آيه 56، سوره رعد/آيه 12 و21، سوره انبياء/آيه 49، سوره روم/آيه 24، سوره سجده/آيه 16، سوره فاطر/آيه 18، سوره زمر/آيه 23، سوره انسان/آيه 7 و سوره ملک/آيه 12). به فرض اگر تنبیه کودک به خودی خود موضوعیت نداشته باشد اما از آن جهت که راه و وسیلهای برای ایجاد خوف نسبت به کودک است میتواند مفید باشد.
3. همانطور که تنبیه کردن در بعضی شرایط ممکن است باعث ایجاد اثرات سوء و نامطلوب نسبت به کودک گردد چه بسا صرفنظر کردن از تنبیه کودک درصورت ارتکاب یک عمل زشت و ناپسند نیز اثرات سوء دیگری برای اوداشته باشدوچه بسا اثرات سوء تنبیه نکردن ازاثرات سوء تنبیه کردن بسیار بیشتر باشد.
4. اگر نگاهی جامع به تنبیه کودک داشته باشیم در مییابیم که از دو جنبه میتوان آنرا مورد توجه قرار داد. جنبه اول نگاهی فردی است و جنبه دوم نگاهی اجتماعی است که آنرا با توجه به افراد و کودکان دیگر مورد توجه قرار میدهیم. اگر به فرض قبول کنیم که اشکالکننده نگاه درستی نسبت به جنبه اول دارد اما از این نمیتوان گذشت که جنبه اجتماعی آنرا نادیده گرفته است. اثراتی مانند تشویق کودکان دیگر به اعمال ناپسند، از بین رفتن قباحت عمل ناشایست، پایمال شدن حقوق دیگران از جمله مواردی است که از عدم تنبیه کودک ممکن است حاصل شود.»333
5-3- موارد حکم ثانویه تنبیه کودک
1) تعزیر
– مفهوم لغوی و اصطلاحی تعزیر: مفرد آن تعزیر و در لغت به معنی« نکوهش کردن ، ملامت کردن ، مالیدن ، مالش دادن ، گوشمال دادن ، ادب فرمودن ومجازات کردن می باشد»334
در اصطلاح «به عقوبتی، تعزیر میگویند که مقدارش مشخص نیست و نسبت به هر معصیتی که حد و کفاره درباره آن وجود ندارد جاری میگردد. قول مشهور اینست که مقدار تعزیر به قاضی یا حاکم و به حسب آنچه که او مصلحت ببیند، موکول شده است اما حداکثرِ آن باید کمتر از مقدار حدود باشد.»335
– اثبات جواز اجرای تعزیر نسبت به کودک :
الف) جواز تعزیر کودک در روایات: در روایات به تعزیر کودک تصریح شده است که به مواردی از آن اشاره میشود.
1. شیخ حرعاملی در ابواب سرقت بابی منعقد ساخته تحت عنوان «بَابُ حُكْمِ الصِّبْيَانِ إِذَا سَرَقُوا »336که در آن شانزده روایت را با مضامین مختلف ذکر کرده است
«محدث نوری نیز تحت همین عنوان ده روایت را جمعآوری نموده است.»337
این روایات دلالت بر تعزیر صبی دارند زیرا در بسیاری از آنها امر به بریدن اطراف انگشتان و خراشیدن انگشتان مینماید و واضح است که این مجازاتها با تأدیب که در کیفیت تنبیهی سبک و خفیف است نمیسازد. در برخی از آنها نیز مجازات کودک با لفظ تعزیر ذکر شده است.
2. شیخ حر عاملی و محدث نوری بابی دارند تحت عنوان «أَنَّ غَيْرَ الْبَالِغِ إِذَا زَنَى بِالْبَالِغَه فَعَلَيْهِ التَّعْزِير»338 که جمعاً در آن نُه روایت ذکر شده است در یکی از این روایات به عنوان تعزیر تصریح شده است. در چهار روایت نیز به ضرب کمتر از حد اشاره دارد و روشن است که برای ضرب کمتر از حد تنها عنوان تعزیر صدق میکند.
ب) جواز تعزیر کودک درکلام فقهاء:« در کلام فقهاء در موارد بسیاری به لفظ تعزیر در مورد کودک تصریح شده تا آنجا که برخی فقها در مورد جواز اجرای تعزیر کودک ادعای اجماع نمودهاند.» 339
پ) تعارض حدیث رفع با جواز تعزیر کودک: امیرالمومنین(ع) میفرمایند: «قلم از سه عده برداشته شده از کودک تا اینکه به سن بلوغ برسد و از مجنون تا اینکه جنون او از بین برود و از انسان خواب تا اینکه بیدار شود».340
چه بسا توهم شود که این روایت دلالت به عدم جواز تعزیر کودک داشته باشد. این توهم بهوسیله دو امر ذیل از بین میرود:
1. برخی از فحول فقها مانند شیخ انصاری(اعلی الله مقامه) گفتهاند« منظور از قلم در این روایت قلم مواخذهای است که نسبت به افراد بالغ قرار داده شده است. یعنی مواخذهای که نسبت به افراد مکلف وجود دارد نسبت به کودک وجود ندارد نه اینکه هیچگونه مجازاتی نسبت به کودک وجود ندارد. در این صورت تعزیر کودک موضوعاً (تخصصاً) از حدیث رفع خارج است.»341
2. ممکن است بگوییم« منظور از قلم در این روایت مطلق مواخذه است یعنی این روایت هر گونه مواخذه و مجازاتی را نسبت به کودک منتفی میداند و این روایت بهوسیله ادله تعزیر تخصیص میخورد. یعنی هیچ مواخذهای نسبت به کودک وجود ندارد مگر موارد خاص تعزیر که برای آنها دلیل متقن داریم.»342
2) تأدیب
معنای لغوی تأدیب:« تأدیب، مصدر فعلِ ادّب از سه حرف اصلیِ “ادب” است که در لغت به معانی اخلاق نیکو، علم و دانش، معاقبه و مجازات نمودن»343
معنای اصطلاحی تأدیب: اما در اصطلاح فقها و روایات تأدیب در دو معنای ذیل به کار برده شده است:
الف)« ضرب مترادف با تعزیر: در بیشتر روایات و فتاوی فقها تأدیب به معنی تعزیر به کار رفته و حتی یکی از معانی لغوی تعزیر نیز تأدیب میباشد.»344
ب) ضرب غیرمترادف با تعزیر: در برخی موارد خاص تأدیب به معنای تعزیر نیست بلکه ضربی است که با تعزیر از جهات مختلف متفاوت است.
البته بسیاری فقها به تفکیک تعزیر و تأدیب ـ در موارد خاص و از جمله در مورد کودک ـ تصریح ندارند و علت این امر اینست که هیچگاه در فقه بهطور مستقل و مجزا به بحث ضرب کودک، شرایط، حدود و قصور آن پرداخته نشده است ولی بهنظر میرسد که فقها به حقیقت این دو عنوان در بسیاری از موارد التفات داشتهاند. از جمله شواهدی که نشان میدهد که فقها به این تفاوت التفات داشتهاند عبارتند از:
1. در فقه الرضا(ع) اینگونه آمده است: «تعزیر ما بین یازده و هشتاد ونه ضرب است و تأدیب ما بین سه تا ده ضرب است.» 345
2. شیخ طوسی اینگونه مینویسد: «وقتی که زن ناشزه میشود مرد میتواند او را به عنوان تأدیب بزند و نه به عنوان تعزیر»346
3. محقّق حلی در موردی که انسان سوگند یاد میکند که عبدش را بزند این مسئله را مطرح میکند که آیا واجب است انسان سوگندش را انجام دهد یا نه؟ سپس در این مسئله حکم به وجوب نموده و مینویسد: «این که ما میگوییم که انسان باید قسمش را انجام دهد در صورتی است که قسم بر اقامه حد یا تعزیر واجب یاد کند. اما در مورد تأدیب ـ که به مصالح دنیوی بر میگردد ـ شایستهتر اینست که عفو کند و در این صورت کفارهای به گردن او نیست»347
از این عبارات محقّق حلی روشن میشود هر چند که نسبت به تأدیب فصل جداگانهای در فقه ما وجود ندارد اما تفاوت تأدیب و تعزیر برای فقها بسیار روشن و بدیهی بوده چه اینکه فقهایی مانند عمیدی صيمرى ، شهید ثانی ، و صاحب جواهر در ذیل کلام مرحوم محقّق به تفکیکی که ایشان بین تأدیب و تعزیر کرده اشاره نموده و آنرا پذیرفتهاند.
4. شهید ثانی درباره حکم ضرب یتیم میگوید: «ضرب یتیم در صورتی که نسبت به آن قصد تعزیر شود واجب است و هنگامیکه به آن قصد تأدیب شود مستحب است»348
علاوه بر شواهد بسیاری که در کلام فقها درباره تفکیک بین تعزیر و تأدیب وجود دارد در روایاتی که مربوط به تنبیه کودک است نیز به این تفکیک اشاره شده است. توضیح اینکه در مورد تعزیر کودک نیز روایاتی وجود دارد که مقدار تعزیر کودک را در مورد جرائم دارای حد به مقدار کمتر از حد میداند. از جمله این روایات عبارتند از:
1. در صحیحه ابی بصیر از امام صادق(ع) نقل شده که حضرت فرمودند: «در مورد کودکی که به سن ده سالگی نرسیده و با زنی زنا کرده فرمودند: «کودک به مقدار کمتر از حد شلاق میخورد».349
2. در روایت ابن بکیر از امام صادق(ع) میپرسد که کودکی که به سن بلوغ نرسیده و با زنی زنا میکند چه حکمی دارد؟ حضرت میفرماید: «کودک به مقدار کمتر از حد زده میشود».350
این دسته از روایات مقدار تعزیر کودک را به اندازه کمتر از حد معرفی میکند.
ولی در روایات دیگری ضرب کودک با تعبیر تأدیب آمده و تنها تا مقدار ده ضرب جایز دانسته شده است از جمله این روایات عبارتند از:
1. اسحاق بن عمار میگوید به امام صادق(ع) عرض کردم: «چه بسا غلام را در مورد برخی از امور حرام میزنم. حضرت فرمود: چند ضربه او را میزنی؟ گفتم: چه بسا صد ضربه. حضرت فرمود: صد، صد!!!. (باتعجب تعبیر صد را دوبار تکرار کرد). سپس فرمود: به مقدار حد زانی؟ تقوای خدا پیشه کن. گفتم: فدای شما! پس شایسته است، چند ضربه او را بزنم؟فرمود: یک ضربه. گفتم: به خدا قسم اگر میدانست که او را تنها یک ضربه میزنم همه چیز را فاسد میکرد. حضرت فرمود: پس دو ضربه بزن. گفتم: این باعث هلاک من است. همینطور با حضرت چانه زدم تا به پنج ضرب رسید سپس غضب کرد پس فرمود: ای اسحاق اگر میدانی که نسبت به جرمی که انجام داده، حد بر او جاری میشود، پس حد را بر او جاری کن و از حد تجاوز نکن.»351
2. کودکان مدرسه به عنوان شکایت از معلم الواح خود را جلوی حضرت انداختند تا وضع مکتب اصلاح شود. حضرت فرمودند: اما این کار نوعی حکومت است و ستم داشتن در آن ستم داشتن در امر حکومت میباشد. به معلم خودتان بگویید اگر شما را در تأدیب بیش از سه ضرب بزند از او قصاص میکنم.»352
3. حماد بن عثمان میگوید که از امام صادق(ع) درباره ادب کردن کودک و مملوک سؤال کردم پس حضرت فرمود: «پنج یا شش ضرب و مراعات نرمی و رفق را بنما.»353
4. از امام باقر(ع/32) نقل شده که پیامبر(ص) فرمود: «برای والیای که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، جایز نیست که بیشتر از ده ضرب کسی را بزند مگر درباره حد و درباره ادب مملوک از سه تا پنج ضرب اذن داده شده است.»354
در این دسته از روایات ـ بر عکس روایات قبلی که تا مقدار کمتر از حد، جواز ضرب داده شده بود ـ تنها تا مقدار محدودی مانند سه پنج شش و ده ضرب اجازه ضرب داده شده است. روشن است این روایات از مورد روایات قبلی ـ که مربوط به تعزیر کودک و در مورد جرائم دارای حد بود ـ انصراف داشته و عنوان آن با عنوان آنها فرق میکند. با توجه به تعابیری که در خود روایات وجود دارد میتوان پی برد که روایتهای دسته اول مربوط به تعزیر است و روایات دسته دوم مربوط به تأدیب است. روایات مربوط به تأدیب را عموم فقها پذیرفته و بر طبق آنها فتوا دادهاند از اینرو حجیت آنها احراز میشود.
3) تفاوتهای تعزیر با تأدیب
– تفاوت از جهت کمیت و کیفیت: تأدیب با رفق و نرمی در کیفیت همراه است و نیز کمیت تأدیب حداکثر ده ضرب است اما تعزیر اینگونه نیست.
– تفاوت از جهت ضارب و مضروب: تفاوت دیگر این دو در فرد ضارب و مضروب میباشد، تأدیب تنها وظیفة ولی و معلم نسبت به کودک، مولا نسبت به عبد و زوج نسبت به زوجه میباشد. اما تعزیر با اذن حاکم انجام میشود و او میتواند نسبت به عموم مردم آنرا انجام دهد. البته بعضی تعزیر را بهوسیله ولی نیز جایز میدانند و آنرا مختص به حاکم نمیدانند که بحثش در ادامه خواهد آمد.
-« تفاوت از جهت ضمانت و عدم ضمانت: در صورت تعدی و بروز تلف در مورد تعزیر که طبق قول مشهور ضمانت وجود ندارد ولی در تأدیب ضمانت وجود دارد.»355
– تفاوت از جهت موارد: موارد تعزیر نسبت به کودکان تنها در مورد جرائم دارای حدود و در مواردی که باعث تضییع حقوق مسلمین است میباشد اما موارد تأدیب کودک شامل بقیه اموری است که نسبت به مکلفین واجب و حرام شمرده میشود.
5-4- موارد تعزیر و تأدیب کودک
1) موارد تعزیر کودک
– روایت یزید کناسی: در روایت یزید کناسی از امام باقر(ع) درباره کودکی که پدرش برای او زوجه تزویج کرده و قبل از اینکه به بلوغ برسد دخول انجام میشود سؤال میکند که آیا بر کودک حد جاری میشود؟ حضرت میفرماید: «اما حدود کاملی که بر انسان بالغ جاری میشود نسبت به او انجام نمیشود ولی در حدود بر طبق سنش و سن پانزده سالگی به او تازیانه میزنند و حدود خداوند در مورد
