
میباشد.
مناظره دو قطره خون:
شنیدهاید میان دو قطره خون چه گذشت گه مناظره، یک روز بر سر گذری.
یکی بگفت به آن دیگری، تو خون که ای من اوفتادهام ایجا، ز دست تا جوری.
بگفت: من بچکیدم ز پای خارکنی ز رنج خار، که رفتش بپا چو نیش تری.
جواب داد ز یک چشمهایم هر دو، چه غم چکیدهایم اگر هر یک از تن دگری.
هزار قطره خون در پیاله یکرنگند تفاوت رگ و شریان نمیکند اثری.
ز ما دو قطره کوچک چه کار خواهد خاست بیا شویم یکی قطره بزرگتری.
به راه سعی و عمل، با هم اتفاق کنیم که ایمنند چنین رهروان ز هر خطری.
در اوفتیم ز رودی میان دریا ئی گذر کنیم ز سرچشمهای بجوی و جری.
بخنده گفت: میان من و تو فرق بسی است توئی ز دست شهی، من ز پای کارگری.
برای همرهی و اتحاد با چو منی خوش است اشک یتیمی و خون رنجبری.
تو از فراغ دل و عشرت آمدی بوجود من از خمیدن پشتی و زحمت کمری.
ترا به مطبخ شَه، پخته شد همیشه طعام مرا به آتش آهی و آب چشم تری.
تو از فروغ می ناب، سرخ رنگ شدی من از نکوهش خاری و سوزش جگری.
مرا به ملک حقیقت، هزار کس بخرد چرا که در دل کان دلی، شدم گهری.
قضا و حادثه، نقش من از میان نبرد کدام قطره خون را، بود چنین هنری.
درین علامت خونین، نهان دو صد دریاست ز ساحل همه، پیداست کشتی ظفری.
ز قید بندگی، این بستگان شوند آزاد اگر به شوق رهائی، زنند بال و پری.
یتیم و پیرزن، اینقدر خون دل نخورند اگر به خانه غارتگری فتد شرری.
بحکم نا حق هر سفله، خلق را نکشند اگر ز قتل پدر، پرسشی کند پسری.
درخت جور و ستم، هیچ برگ و بار نداشت اگر که دست مجازات، میزدش تبری.
سپهر پیر، نمی دوخت جامه بیداد اگر نبودز صبر و سکوتش آستری.
اگر که بدمنشی را کشند بر سر د ار بجای او ننشیند به زور از وبتری.
4. اعتقادی:
مناظره ی امام رضا (ع) با عمران صا بى را میتوان در قالب یک مناظره ی اعتقادی مورد بررسی قرار داد.
این مناظره از آنجایی شروع می شود که جمعیت برای پرسش و مناظره در محضر حضرت رضا (ع) حاضر میشوند و سوالات اعتقادی خود را میپرسند از این حیث این مناظره را میتوان تحت مباحث کلامی و اعتقادی آورد.
امام رضا(ع) فرمود: اگر در ميان جمعيت عمران صا بى وجود داشته باشد تو هما نى؟
عرض كرد: من عمرانم.
حضرت فرمود: سؤال كن ولى انصاف را از د ست مده و جا نب ياوه سرایى و ستم را فرو گذار.
عمران: به خدا قسم سرورم، منظورم اين است كه برايم مطلبى را اثبات كنى كه به آن چنگ زنم.
حضرت فرمود: بپرس.
در اين موقع جمعيت خود را جمع نموده و متوجه ی جريان مناظره شدند و به يكديگر چسبيده و به هم نزديك مىشدند.
عمران گفت: از موجود اول و آنچه آفريده مرا مطلع فرما ؟
حضرت فرمود: اينك كه پرسيدى، درست دقت كن. خداى يكتا پيوسته يكتا بود، بىآنكه چيزى با او باشد و بدون حد وحدودى يا عرض و كيفيت و كميتى. پيوسته چنين بود، آنگاه مخلوقى مختلف داراى كيفيت و كميت و اندازه و عرض و طول متفاوت، نه در جايى آنها را نهاد و نه در چيزى محدود نمود و نه در مقابل چيزى قرار داد و نه قبلا نقشه آنها را كشيده بود.
بعد آفريدههاى خود را ممتاز و غير ممتاز و جدا و به هم پيوسته و رنگارنگ و داراى طعم و مزه قرار داد. نه اينكه احتياجى به آنها داشته باشد و نه مقامى را جويا باشد كه جز با آفريدن آنها به آن مقام نرسد و با آفريدن آنها در خود زيادى يا نقصا نى نديده، عمران ! توجه كردى؟
عمران : آرى سرورم!
حضرت فرمود: عمران اگر اين آفرينش براى رفع نياز و احتياج او بود چيزهایى را مىآفريد كه از آنها مىتوانست بهرهمند شود و بايد چند برابر اينها خلق مىكرد زيرا هر چه كمك كار و ياور زياد گردد شخص قوىتر مىشود. با اينكه نياز و حاجت را حد و اندازهاى نيست زيرا هر مخلوقى را بيافريند باز در مورد او حاجت و نياز به وجود مىآيد. به همين جهت گفتم آفرينش او از جهت احتياج نبود ولى مخلوق را به يك ديگر نيازمند كرد و برخى را به ديگرى برترى داد نه اينكه احتياجى به برتر داشته باشد و نه به واسطه خشمى كه به وجود، بىمقدارتر و خوار گرفته باشد.
بعد سخنانى بين آنها رد و بدل شد.
آنگاه عمران پرسيد: آقا بفرمائيد خدا كه يكتا بود و چيزى جز او نبود با آفرينش مخلوقات تغييرى در او به وجود نيامد؟
حضرت رضا(ع) در پاسخ او فرمود: خداى عزوجل با آفرينش موجودات تغييرى نكرده ولى موجودات تغيير يافتند با دگرگونى كه در آنها قرار داد.
عمران: با چه چيز او را مىشناسيم؟
حضرت فرمود: به وسيله ی غير خدا (از مخلوقات).
عمران: غير او چيست؟
حضرت فرمود: مشيت و اراده (كه موجب پيدايش موجودات شده). و نام و صفتش و چيزهاى ديگرى كه شبيه اينها است، تمام اينها مخلوق و آفريده شده است و به تدبير اوست.
عمران: آقا، خدا چيست؟
حضرت فرمود: نور است اما به اين معنى كه هادى و راهنماى آفريدههاى آسمان و مخلوقات زمين است. ديگر در اين مورد حق توضيح بيشترى بر من ندارى جز اينكه وحدانيت او را برايت اثبات كنم.
عمران صابى (براى اينكه اثبات يك نوع تغيير در خدا نمايد) گفت: مگر او اول ساكت نبود قبل از آفرينش موجودات، بعد سخن گفت؟
حضرت رضا فرمود: سكوت وقتى صحيح است كه قبلا كسى صحبتى كرده باشد، بعد مىگويند ساكت شد. در اين مورد مثالى مىزنم؛ به چراغ كه در بارهاش سخن گفتن و ساكت بودن صحيح نيست. نبايد گفت چراغ ساكت است و صحبت نمىكند (چون سخن گفتن به چراغ ارتباطى ندارد) در مورد خداوند نيز نمىتوان گفت سخن، گفت به آن معنى كه تو از سخن گفتن درك مىكنى كه با زبان و لب و دهان مىگويد (بلكه ايجاد صوت مىنمايد) مثل چراغ كه نور مىبخشد نه به آن معنى است كه تغييرى مىكند و حركتى مىنمايد و براى بخشيدن نور، اعضا و جوارح خود را به كار مىبرد. همين كه توالى و پشت سر هم آمدن نور باشد مىگویيم، چراغ نور مىبخشد. خداوند نيز در آفريدن موجودات، احتياج به حركت و به كار بردن آلت و ابزار يا فكر و انديشه تا تغييرى در او به وجود آيد.
عمران گفت: آقا من خيال مىكنم خداوند به آفرينش موجودات تغيير حال مىدهد.
حضرت رضا (ع) فرمود: سخن محالى گفتى. به همين كه مدعى شدى ذات او به وجهى از وجوه تغيير يابد آيا آتش در ذات خود تغييرى به وجود مىآورد؟ يا حرارت خويش را هم مىسوزاند؟ يا چشم خود را هم مىبيند؟ (يعنى همان طور كه حرارت خود را مىسوزاند و چشم خود را نمىبيند، خداوند نيز از فعل و كار خود تغيير نمىيابد).
عمران گفت صحيح است.
عمران: آقا بفرمائيد آيا خدا در خلق است يا خلق در خدا قرار دارد؟
حضرت فرمود: عمران خداوند منزه از چنين حرفهاست، اينك به لطف خدا برايت مثالى مىزنم كه درك كنى. بگو ببينم وقتى به آينه نگاه مىكنى و خود را در آن مىبينى تو در آينه هستى يا آينه در تو قرار دارد؟ اگر هيچ كدام از شما دو تا در هم قرار نداريد پس به چه چيز خود را در آن مىبينى؟!
عمران گفت: به وسيله نورى كه بين من و آينه قرار دارد.
حضرت رضا (ع) فرمود: آيا آن نورى كه در آن آينه است بيشتر از نورى است كه در چشم خود مىيابى؟
عمران گفت: آرى.
حضرت فرمود: پس به ما نشان ده.
عمران نتوانست جوابى بگويد.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: پس در واقع نور واسطه شده كه خود و آينه را ببينى بدون اينكه در يكى از شما دو تا داخل شود (پس امكان دارد خداوند نيز تأثير در آفرينش نمايد بدون اينكه او در آنها باشد يا آنها در او باشند) فرمود: براى اين موضوع مثالهاى زيادى هست غير از اين مثال كه جاى اشكال و ايرادى نيست.” وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى ” در اين موقع حضرت رضا عليه السلام رو به جا نب مأمون نموده فرمود: موقع نماز است.
عمران صابى عرض كرد: آقا بحث و سخن مرا قطع نفرمائيد، قلبم رقت يافته و دلم تكان خورده.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: نماز مىخوانم بعد ادامه خواهم داد، از جاى حركت كرد، مأمون نيز برخا ست.
حضرت رضا علیه السلام در داخل مجلس نماز خواند، مردم در خارج پشت سر محمد بن جعفر نماز خواندند، بعد از نماز حضرت در جايگاه خود قرار گرفت و عمران را خواست، به او فرمود: اكنون سؤال كن.
عمران گفت: آقا بفرمائيد آيا يكتائى خدا را با درك كُنه و حقيقت او مىيابيم؟ يا با درك صفاتش؟
حضرت فرمود: خداوند آفريننده ی يكتاى بىهمتا بود، بدون اينكه چيزى با او باشد و دومى داشته باشد. از قبيل چيزهاى معلوم و مجهول، محكم و متشابه، مذكور و غير مذكور و نه هر چه كه بتوان او را چيز ناميد. بودنش را ابتدائى نيست و نه انتهائى و نه به چيزى پايدار است و نه بر روى چيزى ايستاده و نه بر چيزى تكيه كرده و نه در چيزى جاى گرفته. خدا با اين صفات قبل از آفرينش بوده زيرا چيزى جز خدا نبوده.
بدان كه ابداع و مشيت و اراده سه لفظ هستند داراى يك معنى. اولين چيزى كه ابداع نمود و مشيتش به آن تعلق گرفت و اراده كرد همان حروفى بودند كه آنها را ريشه همه چيز قرار داد و راهنما براى هر مدركى و مشخصكننده براى هر شكلى و با همين حروف هر اسم باطل و حقى از هم تميز داده مىشود يا فعل و مفعولى و غير معنى و تمام امور بر آنها جمع گرديده است.
مناظره ادامه پیدا کرد تا آنجا که :
عمران عرض کرد: آقا من گواهى مىدهم خدا همان طورى است كه توصيف نمودى اما سؤال ديگرى دارم. حضرت فرمود: هر چه مايلى بپرس.
عمران گفت: بفرمائيد آيا خدا در چيزى قرار دارد و يا چيزى او را احاطه نموده است؟ و يا از چيزى به چيز ديگرى تغيير مكان مىدهد؟ يا احتياج به چيزى دارد؟
حضرت رضا علیه السلام فرمود: عمران! درست دقت كن سؤالت را جواب مىدهم. اين از مشكلترين سؤالها است كه بين مردم مىشود و كسى كه ثبات عقيده و درك ندارد نمىتواند اين مطلب را بفهمد ولى خردمندان باانصاف از درك آن عاجز نيستند. جهت اول اين است كه اگر براى رفع احتياج خود موجودات را مىآفريد مىتوانست كسى بگويد تكيه بر مخلوقات خود نموده، چون به آنها نياز داشت ولى احتياج، او را بر آفرينش وادار نكرد پيوسته پايدار است نه در چيزى و نه بر چيزى. آن آفريدهها هستند كه بعضى، بعض ديگر را نگه مىدارند و برخى در برخ ديگر جاى مىگيرند و از درون آن بعض خارج مىشوند اما خداوند قادر و توانا تمام آفرينش را به قدرت خويش نگه داشته است.
نگهدارى آنها موجب خستگى خدا نمىشود و او را ناتوان نمىكند. كسى كيفيت و چگونگى اين مطلب را نمىداند جز ذات پاك خدا و پيامبرانى كه آنها را مطلع گردانيده و صاحبان اسرار و نگهبانان فرمان و خزينههاى حافظ شريعتش.
كار خدا همچون چشم بر هم زدن است بلكه از اين هم نزديكتر. هر وقت تصميم آفرينش چيزى را بگيرد مىگويد باشد، به وجود مىآيد، با خواست و اراده او هيچ يك از آفريدهها به او نزديكتر از ديگرى نيست و نه چيزى از او دورتر از ديگرى است. عمران! متوجه شدى؟
عمران عرض كرد: آرى سرورم، فهميدم. گواهى مىدهم خدا آن طور است كه تو توصيف كردى و يكتائىاش را ستودى و محمد مصطفى بنده ی برانگيخته براى هدايت جهان است. در اين موقع خود را به سجده انداخت روى به جانب قبله و اسلام آورد.( طبرسی، جعفری، ج 2: 304 –
