
تحلیلهای مختلف برای هر یک از افراد حاضر در نمایشنامه، دیدگاهی قائلند.
پیرنگ، پیرنگ در مناظره را باید در علت به وجود آمدن مناظره جست وجو کرد.وضعیت تقابل، پیرنگ هر مناظرهای است.علاوه بر این انگیزههای شخصی، عقیدتی و شرایط حاکم میتواند در پیرنگ مناظره تأثیر گذار باشد.
پیرنگ در قصه، توالی رویداها را سر و شکل میدهد و قصه را در بستر خود به سرانجام میرساند.
پیرنگ در نمایشنامه مربوط به قصه نمایش است.
فصل سوم: روش تحقیق
3-1 روش تحقیق
این رساله با گردآوری اطلاعات با روش کتابخانه ای، داده های به دست آمده را به صورت توصیفی تحلیلی تبیین می نماید.
3-1-1 روش گردآوری اطلاعات
در این رساله به دلیل موضوعی که دارد، تحقیق از نظر روش گردآوری اطلاعات، از آغاز تا انتها متکی بر یافته های تحقیق کتابخانه ای است. در این روش سعی شده از طریق مطالعه کتاب ها، مقالات و رساله ها و سایت ها و مجلات علمی، فیش برداری شود.
3-1-2 روش تجزیه و تحلیل اطلاعات
در این نوشتار، به منابعی که به صورت اختصاصی به مناظره پرداخته اند، مراجعه شده است، سپس منابعی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم در زمینه ی مناظرات امام جواد(ع) وجود دارد، مورد بررسی قرار گرفته و سعی شده اطلاعات، مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار بگیرد و نهایتا در مورد فرضیات این رساله اظهار نظر کنیم.
فصل چهارم: یافتههای تحقیق
یکم:داستان زندگی امام جواد(ع):
محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، امام نهم از امامان دوازده گانه و یکی از چهارده معصوم است. وی تنها فرزند امام رضا (ع) است.
به تصریح تمام منابع زادگاه آن حضرت مدینه و سال تولد وی 195 هجری بوده است. اما دربارهی روز و ماه ولادت اختلاف نظر وجود دارد. قول مشهور دهم رجب است که شیخ طوسی در “مصباح المتهجد” نقل کرده است . ولی بیشتر منابع زاد روز امام را ماه رمضان دانسته اند. شیخ مفید روز آن را پانزدهم ماه رمضان شماری دیگر از مورخان آن را در نوزدهم ماه مزبور دانسته اند.
کنیه و القاب:
کنیه اش ابوجعفر است و به دلیل اشتراک با کنیه امام محمدباقر(ع) در منابع رجال و حدیث شیعه از وی با کنیه ی ابوجعفر ثانی یاد شده و کنیه ی خاص آن حضرت، ابوعلی است. در منابع علاوه بر لقب مشهور جواد و تقی که به علت جود و بخشش و پارسایی و پرهیزگاری به آن شهرت داشت. القاب فراوان دیگر نیز به ایشان نسبت داده شده است، از جمله: زکی، مرتضی، قانع، رضی، مختار، متوکل، مرضی، متقی، منتجب، عالم ربانی و هادی.
طبق روایتی امام رضا (ع) او را صادق، صابر، فاضل، قرة اعین المومنین و غیط الملحدین خوانده است. همچنین وی در میان مردم به « اعجوبه اهل بیت» ،«نادرة الدهر»، «بدیع الزمان » ،« عیسی ثانی» و« ذوالکرامات » نیز شهرت داشته است و به واسطه کرامات زیادی از ایشان صادر شده است و حوائج را برآورده می ساخته، به « باب المراد» نیز مشهور شده اند.
شمایل:
در باره شمایل امام (ع) در کتاب های شرح حال ایشان سخن های بسیار آمده است . گاهی گفته اند که ایشان چهره ای گندمگون مایل به سیه چردگی و موهای پیچیده و مجعدی داشته است . محدث قمی نیز نوشته که او میانه بالا و گندمگون بود. درباره بقیه ویژگی جسمانی او نوشته اند وی جوانی متین، قامت متوسط، چشمانی سیاه و ابروان پیوسته ، بینی کشیده و باریک، دندان های ریز و سفید، گوش های بزرگ و دستان و انگشتان کشیده، سینه فراخ،کمر باریک و شکم هموار، محاسن سیاه در هم پیچیده، گردن بلند و بندها و مفصل های قوی و در یکی از شانه ها نقش مهرامامت هویدا بود و به طور کلی ملاحت و جذابیت و حسن صورت و لطافت و ظرافتی خاص داشت.
و اما مطلب دیگر در مورد شمایل امام گفته اند؛ چون امام رضا(ع) در سن 47 سالگی صاحب فرزند شد و امام جواد(ع) نیز پوستی تیره داشت، مردمانی برای اعراض از امر امامت شبهاتی وارد کردند و متاسفانه عدم شباهت ظاهری میان پدر و فرزند را مطرح کردند و امام(ع) مجبور شد برای خاموش کردن سخن آنان فرزندش را که در آن موقع 18 ماهه بود به قیافه شناسان نشان دهد. آنان به اتفاق گفتند که امام رضا(ع) پدر اوست. همان موقع امام جواد(ع) به زبان فصیح آن گونه که همه حاضر بشنوند، فرمود: « ستایش مخصوص خدایی است که ما را از نور خویش آفرید و از میان مخلوقاتش برگزید و بر ایشان و بر وحی خود امین قرار داد. ای مردم من محمد پسر علی پسر موسی کاظم پسر جعفرصادق پسر محمدباقر پسر علی سیدالعابدین پسر حسین شهید پسر امیرالمومنین علی بن ابی طالب و پسر فاطمه زهرا و محمدمصطفی (ص) هستم، پس در همچون منی شک می آورید و بر من و پدر من افترا می بندید و چون منی را بر قیافه شناسان عرضه می کنید؟ به خدا سوگند من از ایشان به خودشان داناترم و به آنچه به آن می رسند و در دل دارند. آنچه را می گویم و آشکار می نمایم از روی صدق و حق است. خداوند پیش از آنکه جمیع موجودات را خلق کند، این علم را به ما داده است و آسمان ها و زمین ها را به وجود ما پای برجای نموده است . اگر نه آن بود که باطل بر ما چیره شود، هر آینه سخنی می گفتم و چیزی از زبان می گذراندم که اولین و آخرین از آن در تعجب بمانند».
سپس امام رضا(ع) دست بر دهان مبارک ایشان گذاشت و فرمود:
« ای محمد خاموش شو، چندان که پدرانت ساکت شدند و صبر کن چنان که پیغمبران اولوالعزم صبر کردند. تعجیل مکن که وعده خدایی از بهر این مردم نیست مگر یک ساعت از روز گذشته باشد که منقرض شود و دولت اهل فسق هلاک گردد».
نقش خاتم:
نقش انگشتری وی همچون پدرش « العزة لله» بود. گر چه نقش خاتم او را « حسبی الله حافظی» و«نعم القادر الله» نیز ذکر کرده اند.
مادر امام:
مادر وی از کنیزان امام رضا (ع) بود که در منابع با نام های گوناگون از او یاد شده است. شیخ مفید، کلینی، مسعودی و فضل بن حسن طبرسی از او با نام های سُبیکه، از اهالی نُوبه یاد کرده و نام سکینه در برخی منابع، احتمالا مُصحف سُبیکه است. همچنین گفته اند نام وی دُره بود و امام رضا(ع) او را خیزران خوانده است.
او را از خاندان ماریه قبطیه، همسر رسول خدا نیز دانسته اند. نام ریحانه و کنیه ام الحسن نیز برای ایشان ذکر شده است. این تعداد نام چه بسا از آن روست که کنیزان به دلایلی از جمله تغییر مالکانشان با اسم ها و کنیه های گوناگون خوانده می شوند. وی از زنان منزه و با فضیلت بود که پیامبر درباره اش فرموده بود:
«بابی ابن خیرة الامام الطیبة الفم، المنتجبة الرحم» پدرم فدای پسر بهترین کنیزان که دهانی پاک و رحمی نجیب دارد.
امام رضا (ع) پس از تولد فرزندش محمد در مورد همسرش فرمود: خداوند فرزندی به من ارزانی داشت که شبیه موسی بن عمران است که دریا را می شکافت و مانند عیسی بن مریم است که مادرش مقدسه و منزهه و طاهره و مطهره آفریده شده بود.
همسران امام:
مأمون پس از ولایت عهدی امام رضا(ع) دخترش ام حبیبه را به عقد وی و دختر دیگرش ام فضل را به عقد امام جواد(ع) در آورد. در اینکه ازدواج حضرت با ام فضل پیش یا پس از شهادت امام رضا(ع) بوده اختلاف است.
در منابع شیعی گزارش مفصلی وجود دارد که شیخ مفید آن را در ارشاد آورده که مؤید ازدواج امام (ع) پس از رحلت پدر است. بنابر این گزارش، مأمون به دلیل علاقه بسیارش به حضرت جواد(ع) می خواست دختر خود ام فضل را به ازدواج وی در آورد. اما عباسیان که از این امر ناخشنود بودند، به بهانه سن کم امام(ع) مأمون را از این کار منع کردند.
مأمون برای اقناع آنان پیشنهاد کرد حضرت را امتحان کنند. در روز امتحان، عباسیان قاضی یحیی بن اکثم را حاضر کردند تا با امام بحث فقهی کنند. پس از آنکه امام بر یحیی بن اکثم غلبه یافت، در همان مجلس مأمون دخترش را به همسری او در آورد و مراسم بسیار با شکوهی برگزار نمود.
در این مراسم که ظاهراٌ در سال 204 هجری بود، فقط عقد ازدواج صورت گرفته است و امام تا سال 215 با او همبستر نشد. ظاهرا رابطه امام جواد(ع) با ام فضل چندان گرم نبود تا جایی که ام فضل در نامه ای به پدرش از کنیز گرفتن امام شکایت کرد. ولی مأمون به شکایت او توجه ننمود و او را از شکایت دوباره منع کرده است. حضرت ازام فضل فرزندی نداشت. همسر دیگر او کنیزی به نام سمانه مغربیه بود که هم فرزندانش از او می باشند.
مناظرات امام:
در كتاب «عيون المعجزات» روايت شده: هنگامى كه امام رضا(ع) از دنيا رفت، حضرت جواد(ع) حدود هفت سال داشت، در بغداد و ساير شهرها، بين شيعيان در مورد جانشين حضرت رضا(ع) اختلاف شد. عدّهاى مانند: ريّان بن صلت، صفوان بن يحيى، محمّد بن حكيم، عبد الرّحمن بن حجّاج و يونس بن عبد الرّحمن و جماعتى از بزرگان و معتمدين شيعه، در خانه «عبد الرّحمن بن حجّاج» در حالى كه بسيار پريشان بودند، نشستند و گريه مىكردند و آههاى جانسوز مىكشيدند، يونس4 به آنها گفت: «گريه را كنار بگذاريد، تا ببينيم چه كسى عهدهدار مقام امامت است، و مسائل خود را از چه كسى بپرسيم، تا حضرت جواد(ع) بزرگ شود؟!».
ريّان بن صلت برخاست و از شدّت ناراحتى دستش را بر گلوى يونسگذاشت، و سيلى بر او مىزد و مىگفت: «تو كسى هستى كه در نزد ما اظهار ايمان مىكنى، ولى شكّ و شرك خود را پنهان مىسازى، امامت حضرت جواد(ع) از طرف خدا است، هرگاه او كودك يك روزه باشد همانند پيرمردى عالم. (الأنوار البهية، ص 409)
وقتی شیعیانی با سابقه، چون یونس بن عبدالرحمن به شک می افتند، جماعتی که با حیله وکلک مترسکهای مأمون، چون خاشاک به این سو و آن سو میروند، کجای قصه قرار میگیرند. آنچه تاریخ نویسان شیعه و تحلیگران به آن اذعان دارند این است که ابن الرضا(ع) توانست با وجود خردسالی و شیطنتهای عباسیان، با استفاده از بستر مناظره امامت خود را اثبات کند.اینکه نوجوانی در فقه، قرآن و روایت به راحتی مدعیان و بزرگان زمان خودش را مات میکند، مسئله کمی نیست.
مناظرات امام جواد(ع) در نوع خود یکی از مهترین و حساسترین مناظرات اسلامی به شمار میرود. چند عامل در اهمیت مناظرات ایشان نقش دارد. اول اینکه دوران امام جواد(ع) اوج قدرت عباسیان بوده است که در آن دوران یکی از نوابغ زمان به نام مأمون زندگی میکرده است که بسیاری از نویسندگان و محققان به شیعه بودن ایشان اذعان کردهاند. مأمون که خود را مشوق علم می دانست برای ترویج علم و دانش از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد. نمونهای از توجه او در راه اندازی نهضت ترجمه؛ (مأمون اعلام کرده بود که هر کس یک کتاب خارجی را ترجمه کند هم وزن آن کتاب، طلا میگیرد، یک نفر روی کاغذ ضخیم کتابی را آورد که روی هر صفحهی آن فقط یک حرف نوشته شده بود. وزن کتاب حدود سه و نیم مَن شد، متصدی مربوطه اعتراض کرد که این نویسنده کلاه سر خلیفه گذاشته است و به مأمون اطلاع داد. مأمون گفت: طلایش را بدهند، چون ما با این کار سر همه کلاه گذاشتیم (شریعتی: 69).
دکتر شریعتی در کتاب علی ابرمرد تاریخ در صفحه 146 اشاره به وضع نابسامان اجتماع آن روز دارد. به نقل از ایشان برده داری و برده فروشی بزرگترین مسئله اقتصادی روز بود و اصلا بردهها قشری از اجتماع را تشکیل میدادند، در بسیاری از شهرها محلههایی برای تربیت بردگان وجود داشت.
البته بهره هایی که مأمون از برپایی این گونه جلسات می برد، با گذشت زمان، بر اهل علم و دانش روشن گردید.دومین دلیل، وجود فرقههای منحرف و انشعابات شیعه در زمان امام جواد(ع)است که میتوان به فعالیتهای جِدی اسماعیلیه و انشعابات آن، و واقفیه اشاره کرد.همچنین وجود برخی از فرقههای فعال اهل سنت همچون معتزله، اشاعره، مرجئه و خوارج نیز مزید بر علت شده بود.
سوم اینکه شروع امامت حضرت جواد(ع) در کودکی میباشد. تا آن روز در بین امامیه کسی قبل از رسیدن به سن بلوغ ادعای امامت نکرده بود و این موضوع خود به تنهایی زمینه بحث و جدال را بین شیعیان به وجود آورد تا چه رسد به اهل سنت که از ابتدا با جریان تشیع سر ناسازگاری داشتند.
وجود سه دلیل فوق و خونخواهی علویان از بنیعباس به خاطر شهادت امام رضا(ع)، باعث شد مأمون،
