
ه مهمترين منابع ارزشمند هر سازمان دانش کارکنان آن است. اين تأکيد و تمرکز با توجه به شتاب روز افزون تغييرات در سازمان و در کل جامعه انجام مي گيرد. لذا انجام پژوهش در زمينه مديريت دانش در ساختارها و سازمانهاي دولتي يک ضرورت است.
1-5- فرضيهها (يا سؤالهاي پژوهش)
1-5-1-سؤال اصلي
– وضعيت عوامل زمينهاي براي استقرار مديريت دانش در دستگاه هاي اجرايي ستادي استان سيستان و بلوچستان چگونه است؟
1-5-2- سؤالهاي فرعي
بر اساس سؤال اصلي فوق، سؤالات فرعي تحقيق حاضر عبارتند از:
– وضعيت شاخصهاي الزام فني جهت استقرار مديريت دانش در دستگاه هاي اجرايي ستادي استان سيستان و بلوچستان چگونه است؟
– وضعيت شاخصهاي الزام فرهنگي جهت استقرار مديريت دانش در دستگاه هاي اجرايي ستادي استان سيستان و بلوچستان چگونه است؟
– وضعيت شاخصهاي الزام فرآيندهاي مديريت دانش جهت استقرار مديريت دانش در دستگاههاي اجرايي ستادي استان سيستان و بلوچستان چيست؟
– رتبه دستگاه هاي اجرايي ستادي استان سيستان و بلوچستان در ارتباط با شاخصهاي الزام فرآيندهاي مديريت دانش جهت استقرار مديريت دانش به چه صورت است؟
1-6- قلمرو تحقيق
1-6-1- قلمرو موضوعي
موضوعات مرتبط با تحقيق حاضر در قلمرو مباحث مديريت دانش قرار دارد. اين پژوهش به بررسي مقايسهاي آمادگي دستگاه هاي اجرايي ستادي استان سيستان و بلوچستان در زمينهي زيرساختهاي پيادهسازي مديريت دانش مي پردازد.
1-6-2- قلمرو مکاني
قلمرو مکاني اين تحقيق در سطح استان سيستان و بلوچستان و در بين ادارات ستادي استان مي باشد.
1-6-3- قلمرو زماني
گردآوري دادههاي تحقيق و تحليل آنها در 6 ماهه نخست سال 1393صورت خواهد پذيرفت.
1-7- روش تحقيق
پژوهش حاضر از نوع کاربردي و شيوه اين پژوهش با توجه به ماهيت موضوع و اهداف آن از نوع توصيفي – پيمايشي است. در اين تحقيق از دو روش کتابخانهاي و پيمايشي استفاده مي شود. در مرحله اول با استفاده از اسناد و مدارک موجود به بسط مباحث نظري مرتبط پرداخته مي شود. مرحله مطالعه پيمايشي از دو قسمت مرحله مطالعه مقدماتي و مرحله گردآوري اطلاعات ميداني تشکيل شده است. در مرحله مطالعه مقدماتي، اطلاعات مورد نياز به تدريج با انواع فنون از جمله فيش برداري و مصاحبه، گردآوري و تجزيه و تحليل مي شود. به نحوي که در پايان اين مرحله متغيرهاي مربوط به عوامل زمينهاي پياده سازي مديريت دانش و روابط بين آنها بررسي و تحليل مي شود. در مرحله بعدي با اتکا به شناخت تجربي حاصل از مرحله پايلوت، متغيرهاي دسته بندي شده در قالب پرسشنامه، از طريق روش نمونه گيري به صورت ميداني(سيستم توزيع و استفاده کنندگان) گردآوري مي شود. سپس اطلاعات گردآوري شده در قالب نرم افزارهاي آماري استخراج و نهايتاً به توصيف و تحليل اطلاعات گردآوري شده پرداخته مي شود. براي گردآوري دادههاي مورد نياز جهت انجام اين تحقيق از پرسشنامه محقق ساخته که به تأييد اساتيد راهنما و مشاور رسيده و مبتني بر بررسي منابع علمي معتبر خواهد بود. در ضمن در اين در ضمن در اين پژوهش جهت تعيين روايي ابزارهاي اندازهگيري، ابتدا پرسشنامه محققساخته با استفاده از ساير مطالعات انجام شده و ادبيات مرتبط با موضوع تحقيق، طراحي و سپس توان سنجش خصيصههاي مورد نظر در پرسشنامه توسط جمعي از خبرگان، مشتمل بر اساتيد دانشگاه و كارشناسان حسابرسي مورد تاييد قرار خواهد گرفت. به منظور تعيين پايايي پرسشنامه از روش آلفاي كرونباخ استفاده خواهد شد. در ضمن براي تجزيه و تحليل دادهها از نرمافزار SPSS18 استفاده خواهد گرديد.????????
1-8- شرح واژهها و اصطلاحات بکار رفته در تحقيق
1-8-1- زير ساخت مديريت دانش6
همان گونه که ذکر شد زير ساخت دانش، ساز و کاري است که سازمان از طريق آن دانش را مديريت کرده و افراد در بخشهاي مختلف، دانش خود را از طريق اين زير ساخت تسهيم مي کنند، بطوري که اعضا بتوانند از آن دانش به طور کاملاً اثر بخش استفاده کنند. اين زير ساخت باعث مي شود فرآيندهاي ضروري دانش با حداکثر کارايي صورت گرفته، از فناوريها اعم از سخت افزار و نرم افزارکارآمدتر استفاده شده و خلق، تسهيم و بکارگيري دانش انجام پذيرد.
1-8-2-فرهنگ سازماني:
رابينز7 در کتاب مديريت خود، فرهنگ سازماني را اينگونه تعريف کرده است: فرهنگ سازماني شيوه انجام گرفتن امور را در سازمان براي کارکنان مشخص مي کند، ادراکي يکسان از سازمان است که در همه اعضاي سازمان مشاهده مي شود و بيانگر مشخصات مشترک و ثابتي است که سازمان را از سازمانهاي ديگر متمايز مي کند، به عبارت ديگر فرهنگ سازماني، هويت اجتماعي هر سازمان را مشخص مي کند (رابينز، 1996).
1-8-3- فرآيندهاي دانش
دانش فرآيندي خطي و ايستا نيست، برعکس، فرآيندي پويا و چرخه ايست و به کارکناني نياز دارد که دائما با اطلاعات سر و کار داشته باشند، دانش جديد کسب کرده و آنرا براي اصلاح تصميمات به کار گيرند(گاندهي8، ????). منظور از فرآيندها در مديريت دانش، جمع آوري و سازماندهي دانش سازماني و بهره برداري و حفاظت از اين سرمايه هاي دانشي، مي باشد. فرآيندهاي مديريت دانش در سازمان بايد داراي اين توانايي باشند که به طور اثر بخش و کارآمد دانش مورد نياز جهت تحقق فرآيندهاي کسب و کار سازماني را پردازش کنند. دست اندرکاران دانش انواع مختلفي از فرآيند دانش پايه را مطرح مي کنند که متشکل از مراحل زير است: در اختيار گرفتن، ذخيره سازي، پردازش، انتقال و تسهيم دانش
فصل دوم
مباني نظري پژوهش
2-1-مقدمه
ضرورت مديريت کردن دانش و استفاده درست و بهينه از آن، در تحقيقات ساليان اخير به وضوح قابل درک ميباشد. چرا که در پژوهشهاي پيشين به دفعات بر نقش برجسته مديريت دانش در بهروزرساني و ارتقاء سطح دانش کارکنان که به ارتقاء عملکرد آنها ميانجامد، اشاره شده است. لذا مديران سازمانها و شرکتها ميبايست با هوشمندي بيشتر و آغوش باز به استقبال طرحهايي که در راستاي ايجاد زيرساختهاي مديريت دانش است رفته، و بهطور همزمان بر روي افزايش سطح فرهنگ سازماني خود در زمينه بهاشتراکگذاري دانش توسط کارکنان نيز بپردازند. در اين فصل به مرور مباني تئوريک و پژوهش در باب مفاهيم مربوط به موضوع خواهيم پرداخت. در بخش اول به بررسي مفاهيم و تئوريهاي عمده در مديريت دانش، در بخش دوم به طور اجمالي مباحث زيرساخت هاي مديريت دانش و در بخش سوم با مرور تحقيقات انجام شده به بررسي پژوهشهايي که تاکنون در اين حوزهها انجام شده خواهيم پرداخت.
2-2- مديريت دانش
از دهه 1970 ميلادي با پيشرفت سريع فناوريهاي برتر در جهان، خصوصا در زمينههاي ارتباطات و رايانه، الگوي رشد اقتصادي جهان به طور اساسي تغيير كرد و به دنبال آن، از دهه 1990 ميلادي دانش به عنوان مهمترين سرمايه جايگزين سرمايههاي پولي و فيزيكي شد (چن9، 2004). در اقتصاد صنعتي، سازمانها قادر به حفظ موقعيت رقابتي قوي خود براي سالها بودند. آنها ارزش را از طريق فرايند بهينهسازي (صرفهجويي) خلق يا حداكثر ميكردند. سازمانهايي با عملكرد خوب، فرايند توليدشان را از طريق كاهش زمان توليد، بهبود كيفيت محصول و كاهش تعداد كاركنان بهينهسازي ميكردند. بنابراين، خلق ارزش بيشتر به قابليت صنعتي و بودجهبندي سرمايهاي- داراييهاي ملموس و مالي بستگي داشت. اين در حالي است كه در اقتصاد دانشمحور10 اين رويكرد به چند دليل، ديگر عملي نيست. اول اينكه، با توجه به طول عمر كم دانش و ميزان بالاي نوآوري، حفظ موقعيت رقابتي براي مدت طولاني ديگر امكان ندارد. بهينهسازي به مثابه يك فرايند، در اقتصاد دانشمحور نيز اهميت دارد اما به تنهايي نميتواند ارزش را خلق يا حداكثر كند. تنها روش خلق ارزش در اقتصاد دانشمحور، پذيرش نوآوري به عنوان يك فرايند كسب وكار است. توانايي سازمان براي خلق ارزش به فرايند نوآوري، منابع فكري و خلاقيت منابع انساني (داراييهاي فكري11) آن بستگي دارد.
سازمانهايي كه در عرصه كسب و كار صرفا براساس مزيتهاي مشهود سازماني مثل پول، ماشينآلات و تجهيزات و غيره عمل ميكنند نميتوانند به مزيت رقابتي در اقتصاد مبتني بر دانش دست يابند. حال آنكه محيط كسب و كار مبتني بر دانش، نيازمند روش و نظامي است كه داراييهاي ناملموس سازماني از قبيل دانش و شايستگيهاي افراد، نوآوري، ارتباط با مشتري، فرهنگ سازماني، سيستمها و فرايندها، ساختار سازماني و غيره را دربرگيرد. درك و بهرهبرداري از اين منابع ناملموس حياتي در سازمانها به حفظ و كسب مزيت رقابتي12 آنها كمك ميكند. در اقتصاد مبتني بر دانش موفقترين سازمانها از داراييهاي ناملموس به نحو بهتر و سريعتري استفاده ميكنند. مطالعات نشان داده است كه برخلاف كاهش بازدهي منابع سنتي (مثل پول، زمين، ماشين آلات وغيره)، داراييهاي ناملموس سازماني واقعاً منبعي براي افزايش عملكرد كسب و كار است. نكته درخور توجه اينكه بازار به مدت طولاني ارزش دانش و عوامل نامشهود ديگر را در فرايند ايجاد ارزش تشخيص داده است. اندازه اين “ارزش هاي پنهان” به طور روز افزوني در حال تغيير است.
هدف از بيان اين فاز، بررسي و طبقهبندي يافتههاي تحقيقات ديگر محققان در دنيا و انجام مطالعات تطبيقي در شرکتهاي داخلي و خارجي در زمينه مديريت دانش ميباشد.
2-3- مباني تئوريک مديريت دانش
2-3-1- دانش چيست؟
صاحبنظراني مثل داونپورت و پروساک13(????)، نوناکا و توياما14 (????)، استيو هالس15 (????) و کارل ويگ16 (????) متفقالقول هستند که سطح تکامل دانش از اطلاعات و دادهها بيشتر بوده و دربرگيرنده هردوي آنهاست و همچنين سطح تکامل اطلاعات از داده بيشتر بوده و در برگيرنده آن نيز ميباشد. وجود داده براي شکلگيري اطلاعات و وجود اطلاعات براي ايجاد دانش ضروري است.
شکل 2-1: سلسله مراتب دانش
1. داده
دادهها اولين سطح دانش را تشکيل ميدهند و عبارتند از ارقام، اعداد، نمودارها و نظاير اينها که به خوديخود توليد معني نميکنند(بارني17، ????). سازمانهاي نوين، معمولاً دادهها را در يک سيستم اطلاعاتي ذخيره ميکنند. اين دادهها توسط واحدهايي نظير واحد مالي، حسابداري و بازاريابي به سيستم تزريق ميشوند. پاسخگويي به نياز مديران و ديگر بخشهاي سازمان، تاکنون بر عهده واحدهاي مرکزي اطلاعات سازمان بودهاست، سازمانها و شرکتهاي مختلف، مديريت دادهها را از نظر کمي بر حسب ظرفيت، سرعت و هزينه ارزيابي ميکنند، چه هزينههايي براي بازخواني يک واحد داده به مصرف ميرسد؟ با چه سرعتي ميتوان داده را به سيستم منتقل كرد؟ ظرفيت سيستم چقدر است؟ وقتي به دادهها نياز است آيا به موقع در اختيارمان قرار ميگيرد؟ آيا نيازهاي ما را تامين ميکند؟
همه سازمانها به انواع دادهها احتياج دارند. نگهداري سوابق و بايگاني، نقطه کانوني فرهنگ داده به شمار ميرود و مديريت مؤثر دادهها در موفقيت آنها نقش بسزايي دارد. بعضي از سازمانها به اشتباه فکر ميکنند، دادههاي بيشتر نسبت به دادههاي کمتر از حالت مطلوبتري برخوردارند و با استفاده از آنها ميتوانند تصميمات بهتري را اتخاذ کنند. اين وضعيت به دو دليل نادرست است: اول اينکه دادههاي زياد، کار تشخيـــص دادههاي مربوط و درک آنها را دشوار ميکند. دليل اساسيتر اينکه دادهها فاقد معني قابل استفادهاند، يعني تنها بخشي از واقعيت را نشان داده و از هر نوع قضاوت، تفسير و مبناي قابل اتکا براي اقدام مناسب، تهي هستند. دادهها را ميتوان مواد خام عناصر مورد نياز براي تصميمگيري به شمار آورد، چرا که نميتوانند عمل لازم را تجويز کنند. دادهها نشانگر ربط، بيربطي و اهميت خود نيستند، اما به هر حال براي سازمانها و مخصوصاً سازمانهاي بزرگ اهمّيت زيادي دارند (داونپورت و پروساک، 1381).
2.اطلاعات
دومين سطح دانش را اطلاعات تشکيل ميدهد. اين سطح، دادههاي کمي خلاصهشده را در بر ميگيرد که گروهبندي، ذخيره، پالايش و سازماندهي شدهاند تا بتوانند معنيدار شوند. اين دادهها هم دانش را نشان نميدهند. آنها نشانگر آغاز مديريت اطلاعات هستند، اطلاعاتي
