
که با اعزام سربازان و مجاهدان به مرزها، اعلان جنگ و صلح و فرماندهي قابل حصول است.
4- توسعه گسترش اسلام در جهان با ترويج، تبليغ و جهاد در راه خدا.
علاوه بر اين چهار نقش عمده، وظايف ديگري مانند، تأمين ارزاق عمومي، گسترش بهداشت، آموزشهاي همگاني و به طور کلي، ارتباطهاي عمومي جامعه برعهد? خليفه وامام است.
اما امام در بسياري از شئون و مسائل ديگر، فاقد نقش ميگردد. مثلاً از نظر اهل سنت، امت مسلمان، در آموزش و کسب معارف و احکام اسلامي، نيازي به امام ندارد. همچنين نقش تربيتي و الگويي امام است که بر مبناي نظريه اهل سنت به عنوان نقش و منزلت امامت، انکار ميشود. بنابراين رابط? امت با امام، در اين نظريه، به اينگونه نيست که امت براي تهذيب نفس و کسب فضايل اخلاقي، امام را به عنوان اسوه و نمون? عيني تخلق قرار دهند که عاري از هرگونه خطا و گناه است.
اين ديدگاه، در تفسيرِ منزلت و نقش امامت در جامعه ديني را ميتوان ديدگاه دنيا گرايانه ناميد که رسالت امام را به امور صرفاً اين جهاني، محدود و محصور ميکند. در واقع اين نظريه وجهي از شئون امامت را به جاي هم? رسالت و هويت آن مينهد.308
2- 1- 2- 2- شرايط و ويژگيهاي امام در تفکر اهل سنت
منظور از شرايط، دارا بودن ويژگيهايي است که امام را شايسته احراز منصب امامت ميکند. متکلمان اهل سنت، نسبت به شرايط معتبر در امام، ديدگاههاي مختلفي دارند که به برخي همراه با نقد، اشاره ميکنيم.
مسلمبنالحجاج (204 – 261 ق) ازمحدثين بزرگ اهل سنت، درکتاب صحيحش از قول حذيفهبنيمان، آورده است که حضرت رسول( فرمود:
“پس از من، پيشواياني بر سر کار خواهند آمد که نه در راه من قدم بر ميدارند و نه روش ما را پيش خواهند گرفت. در ميان ايشان، کساني برخواهند خاست که پيکرشان، پيکر آدمي، ولي قلبشان، قلب شيطاني است. من پرسيدم: اي رسول خدا! ( اگر من با چنين پيشواياني همزمان بودم، تکليف چيست؟ حضرت فرمود: مطيع و فرمانبردار پيشوا باش؛ اگرچه پشتت را به تازيانه بيازارد و مالت را به يغما برد.”309
اين محدث، روايت ديگري را از ابن عباس نقل کرده است که رسول خدا( فرمود: “اگر کسي از امام و پيشوايش، چيزي ناخوشايند ببيند، بايد بردبار باشد؛ زيرا اگر به اندازه يک وجب از جماعت مردم کناره بگيرد و در آن حال، بميرد، مردهاش، مرده دوران جاهليت است.”310
از اين روايات، چنين استنتاج ميشود که فسق و فجور و ظلم و بيدادگري، مانع امامت نيست؛ يعني عدالت در امام معتبر نيست، بلکه هر فاسق و فاجري، اگر امام شود، اطاعتش بر مردم واجب است.
يکي ديگر از نويسندگان بر جست? اهل سنت، در خصوص شرايط احراز منصب خلافت و چگونگي عزل او، سخن قابل تأملي دارد. وي سه شرط وويژگي را براي بدست آوردن منصب امامت معتبر ميداند:
“1- قريشي بودن. 2- بر خورداري ازعلم وآگاهي در حد يک قاضي. 3- آگاهي برتاکتيکهاي جنگي و ادار? سپاه و توانايي حفظ مرز و صيانت مرکز و انتقام از ظالم.311” وي درباره عزل امام ميگويد: “امام، هرگز با غصب اموال، کشتارمردم و نفوس محترم و عدم اجراي حدود، ازمقام و منصب خود برکنار نميشود، بلکه درچنين شرايطي تنها وظيف? امت اين است که او را نصيحت کنند و وي را بترسانند و خود نيز در گناه و تعدي، از وي فرمان نبرند.”312
از اين مطالب نيز به روشني فهميده ميشود که از نظر اهل سنت، عدالت و دادگري، نه شرط احراز مقام خلافت و امامت و نه ضامن بقاي اين منصب ميباشد. بنابراين، شخص فاسق نيز ميتواند امام باشد. النووي(631 – 676 ق) در شرح صحيح مسلم ميگويد:
“به اجماع همه مسلمانان، قيام عليه پيشوايان و جنگ با آنان، حرام است؛ اگرچه از فاسقان و ستمکاران باشند. احاديثي که در اين موضوع و در تأييد هم آمده، فراوان است. همه اهل سنت بر اين امر متفقند که فرمانروا را بر اثر ارتکاب گناه و تبهکاري، نميتوان عزل نمود.” وي در ادامه مينويسد: “اغلب فقها و محدثان و متکلمان اهل سنت، بر اين مطلب متفقند که امام و پيشوا، با ارتکاب فسق و ستم و عدم اجراي حدود و حقوق الهي، خلع و برکنار نميشود و اين مورد، قيام عليه او را توجيه نميکند، بلکه به موجب احاديث، بايد او را پند و اندرز داد و به راه آورد.” 313
سعدالدين تفتازاني(722 – 792 ق) از متکلمان معروف اهل سنت در خصوص شرايط امام، اينگونه مينويسد:
“فسق و فجور و گناه وآلودگي، موجب عزل و برکناري امام نميگردد؛ زيرا پيشوايان و اميران اسلام که پس از خلفا بودند، گناهان آشکاري مرتکب شدند و فسق و فجور بيشماري انجام دادند و با اين وجود، امت اسلامي، همگي از آنان طاعت کردند و اين فسق و فجور، مانع امامت نبود و هيچ يک را معزول نساختند.”314
از گفتار ايشان نيز پيداست که عدالت و دوري از گناه و خطا در امام معتبر نيست و عصيان و فسق، مانع از منصب امامت نميشود. بنابراين مقام امامت نزد اهل سنت يک منصب عادي و غيرالهي است که هرکس حتي اشخاص فاسق و فاجر، هم ميتواند عهده دار اين مقام باشند.
اما در ميان متکلمان اهل سنت کساني هم هستند که برخلاف نظرات بيان شده، نسبت به شرايط امام، بينش متعادل تري دارند. که در اينجا بر ديدگاه برخي از آنها اشاره ميکنيم.
يکي از مهمترين دانشمندان، قاضي القضات، عبدالجبّار همداني، از دانشمندان بزرگ معتزله است که نسبت به ويژگيهاي امام، ديدگاه متعادلتري دارد. ايشان سه شرط عمد? علم، عدالت و پارسايي و شجاعت را معتبر ميداند:
“1- امام بايد عالم باشد؛ به اندازهاي که بتواند به اقوال علما مراجعه و قول ضعف را از قوي تشخيص بدهد. 2- امام بايد در حد اعلايي از پارسايي و عدالت باشد و الاّ نميتواند عهده دار قضاوت و مجري حدود اسلامي باشد. 3- امام بايد شجاع باشد و اگر چنين نباشد، نميتواند سپاه اسلام را سامان بدهد و مرزهاي اسلامي را حفظ و با کفّار جهاد کند.”315
قاضيعبدالرحمن عضدالدين ايجي (756 – 816 ق) نيز بينش صحيحتري نسبت به شرايط امام دارد وي ويژگيهاي زير را براي امام لازم ميداند:
“1- امام بايد در اصول و فروع مجتهد باشد. 2- امام بايد داراي رأي مستقل باشد و نسبت به تدبير جنگ و صلح وتدبيرسپاه، آگاهي کامل داشته باشد. 3- امام بايد شجاع باشد. 4- امام بايد عادل باشد تا به ديگران، ظلم و حقوق ديگران را تضييع نکند.”316
ابوالحسن ماوردي(متوفي450 ق) ويژگيهاي منصب امامت را هفت مورد بيان نموده است:
“1- عدالت با تمام شروط آن 2- دانشي که بتواند در احکام دين اجتهاد کند 3- سلامت حواس 4- سلامت اعضا 5- داشتن رأي و تدبير در امور سياسي و مصالح مردم 6- شجاعت و قدرت 7- قريشي بود.”317
افزون بر مطالب پيشگفته در مورد شرايط امام از منظر متکلمان اهل سنت، قابل توجه است که: “بسياري از انديشمندان سني، اعلم بودن و افضل بودن را شرط خليفه ندانستهاند، به اين دليل که وظيف? خليفه را بيشتر در مورد اجراي احکام، بر قراري نظام عمومي و تدبير امور مردم ميدانند؛ بنابراين اعلم و افضل نبودن در اين امر چندان ضرورتي ندارد و علماي دين که وظيف? تفسير دين و استنباط احکام را به عهده دارند، هرگاه خليفه در مورد مهمي دچار اشتباه شود او را ياري ميکنند.”318
به طور کلي ميتوان گفت که مروري بر نظرات دانشمندان اهل سنت، نشان ميدهد که آنان بر مبناي تصوير تقليل گرايانه خود از منزلت و نقش امامت، درخصوص شرايط امام و ويژگيهاي شخصيتي او براي منصب امامت، حداقل شرايط را به ميان ميآورند و در پارهاي از شرايط که فقدان آنها ميتواند تباهي و فساد امام و امت را سبب شود، مورد توجه قرار نميگيرد، نه علم عاري از خطا درفهم آموزهها، معارف و احکام الهي، مورد تأکيد است و نه تقوا و عدالت برخاسته از عصمت و گناه، مورد توجه است.319
2- 1-2 – 3- فرآيند تعيين امامتِ امام در تفکر اهل سنت و نقد و بررسي آنها
مسأله ديگري که در شناخت بهتر از منزلت امامت در تفکر اهل سنت قابل طرح است، مسأله چگونگي تعيين فرد به منصب امامت بر افراد است؟ و اينکه امامت يک فرد چگونه ثابت ميشود؟ در اين قسمت به نظريههاي دانشمندان اهل سنت در پاسخ به نحوه انعقاد امامت ميپردازيم:
2- 1- 2 -3 – 1- مبناي اوّل: نظريه اهل حَلّ و عقد و نقد و بررسي آن
ابوالحسنعليبنمحمدبنحبيب معروف به “ماوردي” (متوفي450 ق) درکتاب الاحکام السلطانيه، درباره نحو? انعقاد امامت چنين مينويسد: “امامت براي امت، به دو صورت حاصل ميشود:1- از راه انتخاب اهل حل و عقد (صاحب نظران و معتمدان امت) 2- از راه انتصاب به وسيله امام پيشين.”320
امّا در بين کساني که ميگويند امامت توسط اهل حل و عقد منعقد ميشود، اختلاف است که تعداد اين افرد (حل وعقد) به چند نفر بايد برسد؟ گروهي ميگويند: امامت منعقد نميگردد، مگر اينکه تمام افراد و جمهور اهل حل و عقد از شهرهاي مختلف بر امامت فردي اجتماع کنند…، ولي اين عقيده با کيفيت انعقاد بيعت مردم با ابوبکر نقض ميگردد. زيرا در گزينش او به خلافت، تنها کساني که در سقيفه حضور داشتند، شرکت نمودند و منتظر نشدند تا ديگران هم بيايند و نظر خود را اعلام کنند.
گروه ديگر ميگويند: کمترين تعدادي که ميتوانند در گزينش امام دخالت داشته باشند، پنج نفر از افراد اهل حل و عقد است که با رضايت و موافقت آنها، يک نفر به امامت امت انتخاب ميشود و يا اينکه پنچ نفر از ايشان، به اتفاق آرا، يک نفر از بين خودشان را به عنوان امام، گزينش کنند، و براي صحت اين نظريه به دو مطلب استدلال کردهاند. يکي بيعت ابوبکر، که با پنج نفر (عمربن خطاب، اُسيدبن حُضير، بشيربن سعد، سالم “آزاد شده ابوخديفه” و ابوعبيده جراح) صورت گرفته و سپس بقيه مردم از ايشان پيروي کردند. دوّمي عمل عمر، که گزينش امام بعد از خود را بر عهده شوراي شش نفري گذاشت و مقرر نمود که با رضايت و موافقت پنج نفر، يکي را از بين خود، به امامت برگزينند. و اين نظر اکثر فقها و متکلمين بصره است.
اما بعضي از متکلمين کوفه ميگويند: امام، با حضور سه نفر از اهل حل و عقد صورت ميگيرد، بدين ترتيب که يکي از آنها با موافقت دو نفر ديگر، به امامت ميرسد، که در اين صورت، يکي از آنها حاکم است و دو نفر ديگر شاهد و گواه خواهند بود؛ چنانکه عقد نکاح، با وجود ولي و دو گواه، صحت مييابد. گروه چهارمي، گفتهاند: امامت با بيعت يک نفر نيز منعتقد ميگردد، به دليل اينکه عباس بن عبدالمطلب، به علي( گفت: دستت را دراز کن تا با تو بيعت کنم، تا مردم بگويند که عموي پيامبر( با پسر عموي او بيعت کرد و کسي با تو به مخالفت برنخيزد. اين نوع گزينش امام، بدين جهت درست است که انتخاب امام، مانند حکمي است که حاکم صادر ميکند و حکم حاکم نيز نافذ و لازم الاجرا است.321
امام الحرمين جُويني (متوفي 478 ق) ازدانشمندان بزرگ اشاعره درباره نحوه انتخاب امام چنين نوشته است:
“در عقد امامت، اتفاق آرا شرط نيست، بلکه بدون آن نيز امامت، شکل مي-گيرد؛ زيرا ابوبکر به امامت رسيد، آنهم پيش از اينکه خبر به امامت رسيدنش به گوش ديگر صحابه و اطراف کشور اسلامي برسد. پس او به رتق و فتق امور کشور پرداخت و احکام و فرامين خود را صادر کرد و هيچکس هم به او اعتراض نکرد و کسي هم از او نخواست که تا مدتي درنگ کند. بنابراين، در تشکيل امامت، هماهنگي و اجماع امت، شرط نيست. و چون اجماع امت، شرط صحت امامت نميباشد، در تعداد نفرات ارباب حل و عقد و صاحب نظران در گزينش امام، حدي معين و تعدادي مشخص، به صورت ثابت شده، در دست نيست. بنابراين، امامت با موافقت و صلاح ديد حتي يکي از ارباب حل و عقد نيز صورت ميگيرد.”322
قُرطبي (متوفي 567 ق) نيز دراين باره چنين مينويسد:
“هرگاه امامت، به اتفاق آراي خردمندان امت و معتمدان قوم و يا به وسيله يک نفر از ايشان، تشکيل و تحقق يافت، بر همه مردم واجب است که آن را بپذيرند و با چنين امامي بيعت کنند.”323
نقد و بررسي: آنچه که از نظرات متکلمين و نويسندگان اهل سنت به وضوح معلوم ميگردد، اين است که آنها گرفتار وضع موجود بوده، و لذا تمام تلاششان، اين بود که خلافت خليفه اوّل که به اين صورت شکل گرفته را مشروع و قانوني قلمداد نمايند. به عبارت ديگر
