
مجموعه اختلالات مربوط به الكل كه شامل مسموميت الكلي ( مست كردن ) : ديليريوم ناشي از مسموميت ( به سبب مست بودن طي چند روز )، قطع الكل، اختلال روان نژندي ناشي از مصرف الكل ( شامل توهم الكل ـ كه از DTS توسط حواس شفاف اختراق ميشود )، اختلال خلق و اختلال اضطراب ناشي از الكل نيز ممكن است ظاهر شود.
ث ) اسكيز و فرنيا و ساير اختلالات پسيكوتيك : شامل اختلالاتي ميشود كه در آن نابهنجاريهاي فكري و برداشتهاي غير عادي از واقعيت كه غالباً توأم با توهم و هذيان است به چشم ميخورد.
1 ـ ث ) در طبقه بندي DSMIV پنچ نوع اسكيز و فرنياي اصلي آورده شده است كه عبارتند از:
الف ) نوع سازمان نيافته ب ) نوع كاتاتونيك ث ) نوع پارانويد ج ) نوع نامشخص ح ) نوع باقيمانده
2 ـ ث ) اختلال هذياني ( پارانويد ): نوع اختلال پسيكوتيك كه در آن هذيان مداوم است مانند هذيان جنسي، خود بزرگ بيني، حسادت، آزار و گزند، هذيان بدني و نوع نامشخص.
3 ـ ث ) اختلال شبه اسكيزو فرنيا: اين بيماري شبيه اسكيزوفريناست همواره باهذيان، توهم و نامفهومي كلام كه كمتر از شش ماه به طول ميانجام.
4 ـ ث ) اختلال اسكيزافكتيد: صفت بارز اين بيماري آميزش علايم اسكيز و فرنيا و حالت شديد سرخوشي ، انواع دو قطبي، و يا افسردگي ( نوع افسرده ) است.
5 ـ ث ) اختلال پسيكوتيك كوتاه مدت :صفت بارز اين اختلال آشفتگي رواني و شروع ناگهاني پسيكوز با حداقل يكي از علايم مثبت پسيكوتيك است.
6ُ ـ ث ) اختلال پسيكوتيك مشترك : برخي از هذيانها در دو شخص كه نزديك به هم هستند رخ ميدهد كه معمولا يكي از آنها كم هوش تر از ديگر بوده و به فرد بيمار متكي است.
7 ـ ث ) اختلال پسيكوتيك به علت وضع عمومي پزشكي : هذيان و توهم كه به سبب بيماريهاي جسماني ايجاد ميشود مانند صرع ناحيه گيجگاهي، فقدان ويتامين و مننژيت.
8 ـ ث ) اختلال پسيكوتيك به علت استفاده از مواد: علايم پسيكوز كه بر اثر سؤ استفاده از داروهاي روان گردان يا مواد ديگر مانند داروهاي توهم زا و كوكائين ايجاد ميشود.
9 ـ ث ) اختلالات پسيكوتيك غير از آنچه كه گفته شد : اين اختلالات را گاهي پسيكوز غير معمول ميگويند.
ج ) اختلالات خلق : داراي مشخصاتي است مانند اختلال افسردگي كه زندگي رواني بيمار را تحت الشعاع خود قرار ميدهد و سبب كاهش فعاليتهاي او ميشود.
1 ـ ج ) اختلالات دو قطبي : نوعي نابهنجاري خلقي است كه وجه مشخصه آن نوسانات شديد بين افسردگي و شنگولي و به تناوب بهبودي و عود كردن بيماري ميباشد.
2 ـ ج ) اختلالات افسردگي : اختلال افسردگي عمده شامل افسردگي بسيار شديد، عقب ماندگي ذهني و حركتي، نگراني، ناآرامي، گيجي، عصبيت، احساس گناه، فكر خودكشي كه تكرار ميشود.
چ ) اختلالات اضطرابي : حالتي است كه علامت مشخصه آن اضطراب شديد و مستمر است.
ح ) اختلالات شبه جسمي : علايم بارز اين نابهنجاري اشتغال ذهني فرد با بدن خود و ترس، بيماري است.
خ ) اختلالات ساختگي : فرد سعي ميكند عملا علايم رواني جسمي بيماريها را تقليد كند تا ديگران او را بيمار تصور كنند.
د ) اختلالات تجزيه اي : صفت بارز آن تغيير ناگهاني و موقت در هوشياري يا هويت فرد است.
ذ ) اختلالات جنسي و هويت جنسي : از جمله اين اختلالات ميتوان از عورت نمايي، شيئي تحريكي، مالش، بچه بازي، چشم چراني، ديگر آزاري جنسي و خود آزاري جنسي نام برد.
ر ) اختلالات در خوردن : علائم اصلي اين نابهنجاري اختلال در نحوه خوردن است.
ز ) اختلالات خواب : علائم اصلي اين نابهنجاري اختلال در خواب ميباشد . مانند دير به خواب رفتن، زياد خوابيدن، وحشتزدگي، حملههاي به خواب رفتن در طي روز، اختلالات خوابيدن مربوط به تنفس، اختلال در ريتم خواب.
ژ ) اختلالات مربوط به مهار ( كنترل ) : اين گروه شامل تمام اختلالاتي است كه در آن فرد قادر به كنترل تكانهاي احساسي خود نيست مانند اختلال انفجاري متناوب ( پرخاشگري، وسواس دزدي، آتش زدايي ).
س ) اختلال در سازگاي : واكنش غيرانطباقي به فشاري كاملا روشن وقابل تعريف درزندگي.
ش ) اختلالات شخصيت : شامل آن دسته از نابهنجاريهاي رفتاري ميشوند كه عميقاً در طي سالهاي اول تكامل شخصيت در فرد ايجاد شده و معمولا در سنين نوجواني يا پايين تر قابل تشخيص هستند. انواع آن عبارتند از، 1 ـ اختلال شخصيت پارانويد 2 ـ اختلال شخصيت اسكيزويد 3 ـ اختلال شخصيت اسكيزو تايپال 4 ـ اختلال شخصيت وسواسي 5 ـ اختلال شخصيت هيستريانيك 6 ـ شخصيت دوري كزين 7 ـ اختلال شخصيت مرزي 8 ـ اختلال شخصيت خود شيفته 9 ـ اختلال شخصيت وابسته0 1. ـ اختلال شخصيت ضد اجتماعي 11 ـ اختلالات شخصيت كه به گونه اي ديگر مشخص نشده اند.
ص ) حالتهاي ديگري كه ممكن است مورد توجه باليني قرار گيرد : شامل حالتهاي است كه در آنها اختلال رواني موجود نيست، ولي مشكل ميتواند از لحاظ تشخيص و درمان مورد توجه باليني باشد.
1 ـ عوامل روانشناختي كه بر جسم تأثير منفي ميگذارد 2 ـ اختلالات حركتي كه درد ايجاد ميكند
3 ـ حالات ديگري كه ممكن است در حيطه مسائل باليني قرار گيرد. مانند رفتارهاي ضد اجتماعي كودك و نوجوان، كاركرد مرزي فعاليتهاي هوشي، بيمار نمايي، عدم همكاري در درمان، مشكل هويت، مشكلات شغلي و تحصيلي ( شاملو، 1383 ).
علاوه بر طبقه بندي DSM IV ، اختلالات رواني به چهار دسته كلي تقسيم ميشود عبارتند از :
1 ـ پسيكوز يا روان پريشي : بيماري است كه درك واقعيت در آن مختل شده و همراه باتوهم و هذيان است مانند بيماري اسكيزو فرنيا.
2 ـ نوروز ( روان نژندي ) : ادراك واقعيت وجود دارد، ولي تعارضهاي دروني شديد سبب ايجاد.اضطراب ميگردد. صورت ظاهري و علامتي در رفتارهاي وسواس فكري و عملي و فوبيا متجلي ميشود.
3 ـ بيماريهاي كنشي : كه شامل آنگونه از بيماريهاي رواني است كه هيچ نوع آسيب ساختاري و يا سبب شناسي ارگانيك در آنها وجود ندارد.
4 ـ بيماريهاي ارگانيك : بيماريهايي هستند كه عامل محققي سبب تغيير و آسيب به ساختار فيزيكي مغز ميگردد، كه معمولا به صورت نارسايي شناختي، دليريوم و يا عقب ماندگي ذهني ظاهر ميشود ( شاملو،1383 ).
اختلالات خلقي و تعريف آن :
رفتار نابهنجار از جمله مفاهيمي است كه تعريف آن سخت است. تعريف رفتار نابهنجار در رشتههاي مختلف دانشگاهي و در مؤسسات اجتماعي، طبي و حقوقي، متفاوت است ( دبليو، 1383 ).
اختلالات اوليه خلق ( كه حالت هيجاني كلي شخص را نشان ميدهد ) مشخصه اصلي اختلالات خلقي است ( دبليو، 1383 ).
اختلالات خلقي در تمام سنين كودكي روي ميدهند و با الگوهاي پردوام خلق آشفته، كاهش علاقه به فعاليت در بازيها، ورزش، دوستي يا مدرسه و احساس كلي بي ارزش تظاهر ميكنند. اختلالات پايدار خلقي در كودكان در هر سني و در شرايط گوناگون متعدد ظاهر ميشود. دو ملاك اختلالات خلقي در كودكان و نوجوانان عبارتند از آشفتگي خلق، نظير افسردگي يا نشئه و تحريك پذيري ( كاپلان و سادوك، 1382 ).
بارزترين علامت اختلالات خلق، تغييرات و اختلالات خلق است كه به شدت با خلق افراد سالم فرق دارد و به صورتهاي افسردگي و يا خوشحالي زياد از حد تظاهر ميكند. با آنكه اختلالات خلقي كمتر از اسكيزوفرنيا شايع است، اما تعداد بيماران مبتلا به آن كم نيست. از آمارهايي كه از پذيرش اين نوع بيماران را در تمام دنيا بدست آمده است،در مجموع حدود 5 درصد جنون افسردگي، جنون خلقي دو قطبي يا مانيك دپرسيو و جنون پيري داشته اند اما بسياري از آنها تحت هيچ نوع درماني قرار نمي گيرند ( شاملو، 1383 ).
در مجموع ميتوان گفت كه اختلالات خلقي،اختلالاتي كه مهمترين ويژگي انها،ناراحتي خلقي اوليه است،تعريف شده واختلالات افسردگي و اختلالات دوقطبي ( كه در آن نوسان خلق بين افسردگي عميق و هيجان زدگي شديد وشنگولي است ) دو نوع از اختلالات خلقي ميباشند ( دبليو،1383 ).
بر طبق DSM III اختلالات خلقي به معني « هر گروه از حالات باليني كه با اختلال خلق ( حالت هيجاني دروني فرد ) فقدان احساس كنترل، احساس ذهني ناراحتي شديد مشخص است » تعريف شده است ( كاپلان و سادوك، ص 383، 1374 ).
تعريفي ديگر از شاملو اختلالات خلقي به معني « اختلال در خلق و خو و اختلال در تفكر و رفتارهاي حركتي كه با حالت عاطفي فرد در يك زمان معين، هماهنگي و همگوني دارد » ( شاملو، ص 126، 1383 ).
به طور كلي تعاريف متعددي از اختلالات خلقي شده است كه در هر تعريف به تغييراتي كه در خلق فرد بوجود ميآيد،اشاره دارد.
تاريخچه بررسي اختلالات خلقي :
مردم ا ز بدو تاريخ بشريت، بيماري،جنون ورفتار نابهنجار داشته اند و معالجه و درمان خود را به شفا دهند گان واگذار كرده اند.سابقه طبقه بندي اختلالات خلقي به مصريان ويونانيان باستان ودو رشته زيست شناسي وپزشكي برمي گردد (دبليو،1383 ).
همچنين تاريخچه كوشش براي طبقه بندي اختلالات خلقي به يك قرن قبل از ميلاد مسيح بر ميگردد، يعني زماني كه پزشكان خلق افسرده و هيجان زده را در انسان تشخيص دادند. در قرن نوزدهم پزشكان فرانسوي براي روشن ساختن اين حالات، قدمهاي بيشتري برداشتند، آنها مشاهده كردند كه ميتوان اين دو قطب مخالف احساس را در يك فرد دريافتند. در سال 1899 ميلادي كراپلين اصطلاح مانيك ـ دپرشيو را متداول كرد. يعني مانيا و افسردگي هر دو يك واحد بيماري را ميسازند كه در حقيقت، زير بناي ايجاد آنها عوامل و جريانات مشابهي است ( شاملو، 1383 ).
امروزه نيز اختلالات خلقي بر مبناي مدل پزشكي، طبقه بندي ميشوند. به طور كلي طبقه بندي اختلالات خلقي، كار دشواري است و علاوه بر انتقادهاي متخصصان بهداشت رواني انتقادهاي ساير اقشار جامعه را در پي داشته است. با اين حال، فوايد نظام طبقه بندي از ضررهايش بيشتر ميباشد ( دبليو، 1383 ).
طبقه بندي اختلالات خلقي :
اختلالات اوليه خلق ( كه حالت هيجاني كلي شخص را نشان ميدهد ) مشخصه اصلي اختلالات خلقي است. اختلال خلق، نشانههاي شناختي، رفتاري و جسمي ( بدني ) دارد و مشكلات ميان فردي ايجاد ميكند. دو نوع اصلي اختلالات خلقي، اختلالات افسردگي و اختلالات دو قطبي هستند. افسردگي گاهي مثل اختلالات افسردگي، به تنهايي رخ ميدهد و گاهي مثل اختلال دو قطبي، جاي خود را به تناوب با مانيا ( يعني هيجان زدگي و خوش بيني غير واقع بينانه ) عوض ميكند. تقريباٌ 8/18 ميليون آمريكايي 18 تا 54 ساله يعني حدوداٌ 5/9 درصد اين گروه سني به اختلال خلقي دچار ميشوند(دبليو،1383).
اختلالات افسردگي :
گروهي ا زاختلالات خلقي هستند كه اشخاص مبتلا به آنها، افسردگي بدون مانيا دارند. اختلالات افسردگي شدت متفاوتي دارند ( دبليو، 1383 ).
حالت افسردگي بيماران داراي اختلالات افسردگي معمولا به صورت غمگيني، بيحالي، بي ميلي و بي علاقگي به مسائل زندگي ظهور ميكند. البته، حالات افسردگي و عدم علاقه به موضوعهاي زندگي، گاهي مداوم و گاهي هم متناوب است، بدين معني كه شخص، چند روز يا چند هفته سالم و متعادل است و دوباره بيمار ميشود ( شاملو، 1383 ).
« برخي از مبتلايان، اختلال افسردگي ماژور دارند و برخي اختلال ديس تايمي دارند. در اختلال افسردگي ماژور يك دوره افسردگي شديد و وجود برخي خصوصيات افسردگي مثل بي حالي و نااميدي حداقل براي دو هفته ظهور ميكند و در اختلال افسردگي ديس تايمي نشانههايش مزمن تر و كمتر از نشانههاي اختلال افسردگي ماژور است » ( دبليو، 1383، ص 2.2 ).
اختلالات دو قطبي :
اختلال دو قطبي به معني « نوسانات شديد خلقي كه يك يا چند دوره مانيا دارند » ( دبليو، 1383، ص 2.3 ).
يكي ديگر از اختلالات خلقي است كه مشخصه اش نوسانات خلقي شديد ميباشد. در اين اختلال، يك يا چند دوره مانيا ( هيجان زدگي شديد و خوش بيني غير واقع بينانه ) رخ ميدهد ( دبليو، 1383 ).
علايم شايع در اين اختلال در نوع خفيف آن عبارتست از : اجتماعي بودن، فردي پر نيرو، با اعتماد به نفس خوش برخورد و پر كار مينمايد در نوع حاد
