
معروف احسان»65
﴿فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخيهِ شَيْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَليمٌ﴾66
2ـ 3ـ 4ـ 2ـ 2ـ 3 هممعنايي تقوا باماده حسن
احسان يكي از مراتب تقوا شمرده ميشود.
﴿لَيْسَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فيما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ﴾67
2ـ3ـ4ـ3 چند معنایی68
مطالعه هم معنایی چندان آسان نیست ولی در مورد تفاوت معنایی هیچ مشکل ماهوی وجود ندارد. در زبان تنها با واژه های مختلف با معانی گوناگون سر وکار نداریم بلکه شرایطی ایجاد میشود که یک واحد زبانی از چند معنا برخوردار شود. این مسأله را «چندمعنایی» مینامند. چند معنایی را میتوان در سطوح مختلفی چون تکواژه، گروه و جمله بررسی کرد.69 واژه ها برحسب هم نشینی با یگدیگر، تحت تأثیر مفهوم هم قرار میگیرند، بنابراین میتوان مدعی شد که چند معنایی در زبان، ویژگی برخی واژه ها نیست، بلکه شرایطی است که برحسب انتخاب و ترکیب، تمامی واحدهای نظام واژگانی زبان را شامل میشود.70 به عنوان مثال واژه افتادن در ترکیب های مختلف، معانی متفاوتی میگیرد: افتادن از درس: رد شدن: افتادن عید به ماه رمضان: افتادن از نردبان: سقوط کردن.
برای چند معنایی در سطح تکواژ میتوان پسوند «ار» را مثال زد که در هم نشینی با واژگان مختلف، معانی متفاوت مییابد، مانند: دیدار، گرفتار، رفتار.
چند معنایی در سطح واژه به دو گروه تقسیم میشود:
الف: چند معنایی همزمانی:
آن است که یک صورت زبانی در یک مقطع زمانی، از چند معنا برخوردار باشد، مانند هوای روشن، لباس آبی روشن، روشن شدن مسأله.
ب: چند معنایی در زمانی:
آن است که یک صورت زبانی در طول زمان از چند معنا برخوردار باشد، این نوع از چند معنایی مربوط به معناشناسی تاریخی و تحول معناست. به عنوان مثال واژه خسته در قدیم به معنای زخمی و اکنون به معنای ناتوان است.71
واژه «حسنه» در قرآن معانی متفاوتی به خود گرفته است. مانند: توحيد،72پيروزي،73حاصلخيزي و خرمي،74رحمت،75گذشت و سخن شايسته.76
چند معنایی گروهی نیز در ترکیب های وصفی یا اضافی ایجاد میشود، به عنوان نمونه معنای ترکیب «بند کیف چرمی» بسته به این که کیف یا بند آن از چرم باشد تغییر مییابد.
چند معنایی در جملات به دلیل حذف عناصری از روی محور هم نشینی صورت میپذیرد که مفهوم آن به عناصر غیر محذوف انتقال نیافته باشد. مثلا جمله «سیگار ناراحتش میکند» چند معنایی ندارد، چون کشیدن مفهوم خود را به سیگار منتقل کرده است، اما «میهمانی ناراحتش میکند» چند معنایی دارد، زیرا مفهوم دادن یا گرفتن به میهمانی منتقل نشده است.77
2ـ3ـ4ـ4 تقابل معنایی
این رابطه به هنگام بحث از واژگانی که رابطه ای معکوس با یکدیگر دارند (مفاهیم متقابل یا متضاد)، مطرح میشود.78 در اين جا سه گونه از تقابل مطرح است:
2ـ 3ـ 4ـ 4ـ1 تقابل مدرج79
تقابل ميان صفات، نظيرتقابل بين خير و شر، معروف و منكر و… در قالب تقابل مدرج طبقه بندي ميشود. چرا كه به لحاظ كيفيت قابل درجهبندياند.
2ـ 3ـ 4ـ 4ـ 2 تقابل مكمل80
گونهاي از تقابل است كه نفي يكي از دو واژه متقابل، اثبات واژه ديگر باشد. مانند تقابل كفر و ايمان.
2ـ 3ـ 4ـ 4ـ 3 تقابل دوسويه 81
تقابل در واژههايي نظير عمل و جزاء، بيع و شراء، دنيا و آخرت وجود دارد. اين دسته از متقابلها در رابطه دو سويه با يكديگرند، به اين معني كه اگر عملي باشد جزائي هم است. اگر فروشي باشد، حتما خريدي است.82
از نمونه واژگان متقابل که در حوزه «حسنه» قرار دارند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
﴿ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ … ﴾83
﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكَ مُصيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ يَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ﴾84
﴿وَ اكْتُبْ لَنا في هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ قالَ عَذابي أُصيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الَّذينَ هُمْ بِآياتِنا يُؤْمِنُونَ﴾85
﴿وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ﴾86
﴿وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبينٌ﴾87
﴿إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحيمٌ﴾88
﴿أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاء﴾89
2ـ3ـ5 روابط بینامتنی
مقصود روابطی است که از ارتباط یک واژه با سایر واژه ها پدید میآید و در سطح جمله و متن قابل بررسی است؛ این روابط شامل روابط هم نشینی، جانشینی و سیاق است.90
2ـ3ـ 5ـ1 روابط همنشینی91
روابطی که در تار و پود واژه های زبان تنیده است و سبب میگردد تا الگوهای معنایی خاصی بر حضور واژه های زبان حاکم باشد92. از جمله این روابط، روابط هم نشینی است. روابط هم نشینی، یکی از نشانه های زباني است که مربوط به ترکیب کلمات در جمله یا کلام بوده و به کلماتی که در جوار یک کلمه قرار گرفته اند کلمات هم نشین آن گفته میشود. در معناشناسی زبانی به فرآیند هم نشین شدن واحدهای واژگانی بر روی محور هم نشینی، هم نشینی معنایی گویند. این فرآیند سبب میگردد تا در زبان خودکار، واحدهای هم نشین شده، تابع افزایش معنایی و کاهش معنایی قرار گیرند و یا با هم نشینی کنار هم، معانی متفاوتی بدست آورند.93
در این فرآیند نظام حاکم بر زبان نظام «و … و» است؛ یعنی عوامل دخیل در متن و وقایع در کنار یکدیگر قرار میگیرند و امکان حذف یکی و جانشینی دیگری نیست و ارتباط بین عوامل زبانی از نوع ترکیبی یا پیوسته است. هر عامل در کنار عامل دیگر قرار میگیرد و سبب تکمیل شدن آن میشود، به همین دلیل حضور همه عوامل زبانی در کنار یکدیگر ضروری است.94
واحد یا واحدهایی در جمله به هنگام حذف از روی محور هم نشینی، معنای خود را به واحد هم نشین انتقال میدهند و این انتقال معنا سبب میگردد تا معنای تازه ای از واحد غیر محذوف درک گردد. در چنین شرایطی است که میتوان به شناختی از فرآیند هم نشینی معنایی دست یافت و آن را پدیده ای دانست که سبب انتقال معنای واحدهای هم نشین به یکدیگر میشود. این انتقال میتواند به حدی برسد که یک واحد، مفهوم واحد مجاور خود را در بر بگیرد و حضور آن واحد مجاور را حشو سازد. اگر این انتقال معنا از بسامد وقوع بالای برخوردار باشد، این امکان را پدید میآورد که واحدی به دلیل انتقال معنای خود به واحد مجاور حذف شود و واحد غیر محذوف از چند معنایی برخوردار شود. گاه این معنای ثانوی از کاربرد فراوانی برخودار میشود، به گونه ای که یک واحد زبان، معنای پیشین خود را از دست میدهد و در معنایی تازه به کار میرود.
نمونه بارز این انتقال معنا را میتوان در پدیده مجاز یافت که نتیجه هم نشینی معنایی است، در حالی که در سنت مطالعه مجاز تعریفی از این پدیده بدست داده اند که گویا واژه ای در معنای واژه دیگری به کار میرود. انتقال از طریق هم نشینی معنایی و حشو تلقی شدن یک واحد و حذف آن، مربوط به افزایش و کاهش معنایی است.
بیان شد که حذف واژه های هم نشین میتواند سبب تغییر مفهوم واژه یا واژه های غیر محذوف شود. برای روشن شدن انتقال معنای واژه محذوف به واژه غیر محذوف، تحت تأثیر هم نشینی معنایی، «(کشیدن) سیگار برای سلامتی مضر است» بحث می شود. در این جمله، هم نشینی واژه های «سلامتی» و «مضر» در کنار «سیگار»، امکان انتقال معنای «کشیدن» را به «سیگار» میسر ساخته است. به همین دلیل، «سیگار» افزایش معنایی و معنای «کشیدن» را نیز در برگرفته است، در حالی که چنین افزایشی در واژه «سیگار» در جمله «برایم یک سیگار بخر» مشهود نیست و واژه های هم نشین، نمیتوانند سبب شوند که از واژه «سیگار»، معنای «کشیدن سیگار» را استنباط کرد.
واژه های زبان در هم نشینی با یکدیگر تحت تأثیر هم قرار میگیرند و تغییر معنا میدهند، و از لحاظ نظری چینین تغییری به افزایش یا کاهش معنایی منجر خواهد شد. اگر قرار باشد بخشی از یک واحد زبانی به واحد دیگری انتقال یابد، یکی از این دو واحد از افزایش معنایی برخوردار خواهد شد و دیگری به سبب نوعی تراز، با کاهش معنایی مواجه میشود.
باید به این نکته نیز اشاره کرد که اگر حذف، بدون کاهش معنایی صورت پذیرد، یعنی واژه ای از روی محور هم نشینی حذف شود، بدون آن که معنایش به واژه دیگری انتقال یافته باشد، میتواند ایجاد ارتباط را مخدوش سازد؛ یعنی یا جمله ای پدید آید که قابل درک نیست و یا به دلالت چندگانه بیانجامد. برای مثال در جمله «سیگار برایش گران تمام می شود» هم نشینی معنایی، امکان انتقال کامل معنای «کشیدن» یا «خریدن» را به «سیگار» فراهم نمی سازد.95
آن چه در سنت چند معنایی نامیده شده است، در اصل با انتقال معنای واژه هم نشین به واژه دیگر بر روی محور هم نشینی و حذف واژه ای صورت میپذیرد که با کاهش مطلق معنایی مواجه شده است و به همین دلیل است که معناشناسان همواره به نوعی ارتباط معنایی میان معانی مختلف یک واژه چند معنا اشاره کرده اند. این هسته مشترک معنایی در اصل همان مفهومی است که پیش از انتقال مفهوم واژه های هم نشین، برای واژه مورد بحث مطرح بوده است و به صورت سلبی در تقابل با معانی دیگر قرار دارد. برای تشخیص این مفهوم اولیه یا آن چه معنای تقابل دهنده یک مدخل واژگانی در فرهنگ لغت است، میتوان بی نشان ترین مفهوم یک واژه را مفهوم اولیه آن واژه در نظر گرفت، زیرا افزایش معنا در هر واژه سبب نشانداری آن واژه خواهد شد. برای نمونه می توان به واژه «رفت» در جملات «علی رفت»: «علی به خواب رفت»: «حوصله ام سر رفت»: «فنر از جا در رفت» دقت کرد. مفهوم عناصر هم نشین با «رفت»، در معنای این صورت زبانی تأثیر می گذارند و سبب تغییر مفهوم «رفت» میشوند و گاه این تأثیر تا حدی است که به ترکیب میانجامد، مثل «سر رفت» و «در رفت» در جملات سوم و چهارم مثال. جمله اول نشان دهنده بی نشان ترین کاربرد معنایی صورت «رفت» است؛ زیرا افزایش معنایی در آن برحسب هم نشینی معنایی تا حد صفر است. در چنین شرایطی میتوان مدعی شد که مفهوم اولیه یا بی نشان ترین مفهوم واژه، در کوتاه ترین زنجیره واحدهای هم نشینی قابل تعیین است.96
2ـ3ـ 5ـ 1ـ1 قواعد ترکیب پذیری معنایي
قواعد ترکیب پذیری معنایی مجموعه قواعدی است که باهم آیی هم نشینی واحدها را نسبت به یکدیگر محک میزند و این قواعد مسأله هم نشینی واژه را در سطح جمله به لحاظ معنایی و محدودیت های گزینش واژه ها را نسبت به یکدیگر، بررسی مینماید. از طریق این قواعد، بر اساس روابط معنایی واحدهای سازنده یک جمله و ارتباط میان اطلاعات معنایی و نحوی، بخشی از معنای جمله تعیین میگردد که میتواند در رفع ابهام، تشخیص حشو معنایی، تشخیص تضاد معنایی و جز آن کارآیی داشته باشد.97
2ـ3ـ5ـ2 روابط جانشینی98
چنان که اشاره شد، هم نشینی و جانشینی معنایی از عوامل تأثیرگذار در ایجاد معنا در عبارت، جمله و متن هستند. تفاوت میان واحدهای زبانی به تنهایی و در حالت ترکیبی آن، در هم نشینی معنایی و اختلاف میان معنای حاصل از جای گذاری احتمالات مختلف، در جانشینی معنایی، از دلایل بروز چنین تأثیری هستند.99
جانشینی معنایی به طور اعم و استعاره به طور اخص، انتخاب نشانه ای به جای نشانه
